آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 151

 

     

     گزارش جلسه ماهانه کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران نمایندگی‌ سوئیس ماه سپتامبر

 محمود نوربخش

این جلسه در تاریخ ٦ سپتامبر ٢٠١٤ مصادف با ١٥ شهريور ١٣٩٣ در شهر زوریخ مکانی به نام کازاما رأس ساعت ١٣:١٥ دقیقه برگزار گردید .

این جلسه با سلام و خیرمقدم به شرکت­کنندگان توسط آقای محمود نوربخش جلسه  آغاز شد . آقای نوربخش جلسه را با خواندن ماده ٢٢ اعلامیه جهانی حقوق­بشر که می­گوید هر کس به عنوان عضو اجتماع حق امنيت اجتماعی دارد و مجاز است به­وسيله مساعی ملی و همکاری بين­المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصيت اوست با رعايت تشکيلات و منافع هر کشور به دست آورد؛ آغاز کردند در ادامه ایشان برنامه این جلسه نمایندگی‌ سوئیس را برای حضار قرائت نمودند .

اولین سخنران این جلسه آقای محمدجاوید گوانی فعال حقوق بشر و مسئول نمایندگی‌ سوئیس بودند. ایشان سخنرانی‌ خود را که با عنوان گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق­بشر در مرداد ماه ۱۳۹۳بود آغاز کردند . آقای گوانی در شروع گزارش خود به این نکته که  با استناد به گزارشات متعدد منتشر شده در مردادماه به­عنوان پنجمین ماه سال ۱۳۹۳نیز همچنان نقض حقوق­بشر در کشورادامه دارد­، اشاره کردند در ادامه صحبت‌های خود عنوان کردند که گزارشگر ویژه حقوق­بشر سازمان ملل متحد از ایران به دلیل موج تازه دستگیری و محکومیت‌های سنگینی‌ که برای فعالان و روزنامه­نگاران در نظر گرفته می­شود انتقاد کرده و در بیانیه‌ای مشترک با ۵ کارشناس حقوق­بشر دیگر محکومیت این افراد را به دلیل ابراز عقیده‌شان غیر­قابل قبول دانسته و وضعیت حقوق­بشر در ایران را نگران­کننده خواندند. این کارشناسان در ادامه بیان کردند که در سه ماه گذشته دست­کم ۳۶ روزنامه­نگار، وبلاگ نویس، فیلم ساز و نویسنده در ایران به دلیل کار روزنامه­نگاری یا صرفاً ابراز عقیده در شبکه‌های اجتماعی دستگیر، احضار و یا محکوم شدند. در این بیانیه به اسم ارژنگ داوودی که به تازگی به جرم محاربه به اعدام محکوم شده، اشاره شده بود. همین­طور در پی‌ انتقال دسته جمعی تعدادی از زندانیان محکوم به اعدام زندان قزل­حصار برای اجرای حکم، زندانیان ساکن واحدهای ۱ و ۲ به­خصوص سالن‌های ۲ و ۳ واحد ۲ زندان قزل­حصار شورش کرده و با زندانبانان و یگان حفاظت درگیر شدند. یگان حفاظت این زندان برای مهار خشونت­‌ها و اعتراض زندانیان شورشی از سلاح گرم استفاده نمود که این موضوع باعث کشته و زخمی شدن تعدادی از زندانیان گردید. در زمان تدوین این گزارش از تعداد دقیق کشته و زخمی­شدگان همچنان اطلاعی در دست نبود.در رابطه با حقوق کارگران نیز بایستی‌ به اعتراض کارگران سنگ معدن بافق اشاره کرد. این کارگران جمعیتشان حدود ۵۰۰۰ نفر است و از ماه گذشته دست به اعتراض زده­اند و به دلیل بازداشت ۲ تن‌ از همکارانشان و جلوگیری از بازداشت ۱۶ تن‌ دیگر از آنان دست از کار کشیدند. در پی‌ این تحصن مأموران یگان ویژه در معدن مستقر شدند.

 هم­چنین یک کارگر بر اثر ضرب­و­شتم مأموران پیمان­کاری منتسب به شهرداری جان خود را از دست داد؛  قاتلین وی هم اکنون در بازداشت به­سر می­برند .علاوه­بر این موارد، سخنان وزیر بهداشت در رابطه با هزینه درمان در دومین همایش علمی‌­–­کاربردی مدیران و کارشناسان حاکی از این بود که سالانه ۷۰۰ هزار ایرانی به علت بالا بودن هزینه درمان به زیر خط فقر سقوط می­کنند.مرگ ناگهانی و پر­ابهام سید­جمال حسینی‌ (اسفندیار بهارمس) سردبیر خبرگزاری هرانا و عضو بنیان­گذار مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران در روز ۱۳ مردادماه پشت میز کارش در سر تیتر اخبار این ماه بود. پیکر وی صبح روز ۱۴ مردادماه طی مراجعه همکاران خود و پلیس ترکیه در حالی که آثاری از خون بر پیکر و نقاطی از خانه وی مشهود بود یافته شد. تحقیقات جامع پلیسی، قضایی و امنیتی توسط نهادهای ذیربط دولت ترکیه در مورد علت مرگ سید­جمال حسینی، هم چنان ادامه دارد. آقای محمد­جاوید گوانی در ادامه گزارش خود به این نکته اشاره کردند که در ماه گذشته به بعضی‌ از گزارشات حقوق بشری توجه ویژه‌ای گردید، و بعضی‌ از گزارشات نیز در سایه کم­توجهی‌ قرار گرفت؛ که به­طور مثل به هر کدام از آنها اشاره می­کنیم:

توجه ویژه

در این خصوص جا دارد به بازداشت جیسون رضائیان خبرنگار روزنامه واشنگتن پست به همراه همسرش در ایران اشاره کرد. آقای رضائیان ۳۸ سال سن دارد و بیش از دو سال است که در تهران فعالیت می‌کند.همچنین محکومیت سراج­الدین میردامادی روزنامه­نگار و فعال سیاسی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام بر­علیه امنیت ملی‌ به ۶ سال حبس هم از دیگر اخبار مورد توجه در ماه گذشته بود. پرونده این فعال سیاسی اصلاح­طلب در پی‌ اعتراض به حکم صادره به دادگاه تجدید نظر ارجاع گردید. گفتنی­ است برخی‌ از چهره­های سر­شناس سیاسی نظیر سید­محمد خاتمی به این حکم صادره اعتراض کردند.همین­طور کنسرت شهرام ناظری در همدان به دلیل وجود بخشنامه وزارت ارشاد مبنی­بر ممنوع بودن برگزاری کنسرت در سالن‌های بالای ۵۰۰ نفر لغو شد. هماهنگی‌ این کنسرت به عهده سازمان مردم نهاد آفاق­گستر بود.مضاف بر­این، طرح تشکیلات جدید امر به معروف و نهی از منکر در کشور توسط مجلس شورای اسلامی برای مبارزه با بد­حجابی تصویب شد. فرمانده بسیج نیز از تشکیل شورا‌های امر به معروف و نهی از منکر در تمامی‌ مساجد کشور سخن گفت و هدف این امر را اصلاح منکرات خواند.

کم­توجهی‌

حکم قطع چهار انگشت یک متهم به ارتکاب ۳۲ فقره سرقت و کلاه­برداری و تحصیل مال از طریق نامشروع، با دستگاه گیوتین در ملأ­عام به اجرا در آمد؛ به­علاوه این متهم به یک سال حبس تعزیری و جزای نقدی و استرداد اموال محکوم شد. در مرداد ماه حداقل یک گزارش از دستگیری ۴۰۰ نفر در ایام ماه رمضان به­دلیل روزه­خواری در قزوین منتشر گردید. بر­اساس این گزارش به برخی صرفاً تذکر داده شد و برای ۲۰۰ نفر نیز پرونده تشکیل شده و حکم شلاق آن‌ها نیز به اجرا در آمد.

علاوه­بر این ،حکایت مرگ میلیون‌ها ماهی‌ در بستر خشک دریاچه هامون بر اثر پایین بودن سطح آب تالاب که حاکی از مشکل مدیریتی جدی منابع آب هامون و سیستان می‌باشد؛ که با کم­توجهی روبرو گردید. مورد دیگر این­که در مرداد ماه گذشته و پس از انتقال ۷۵ زندانی بند ۳۵۰ به قرنطینه بند ۷ این زندان، ده‌ها مأمور یگان حفاظت اوین به بند ۳۵۰ یورش برده و به بازرسی توأم با خشونت و تخریب اقدام نمودند و در مواردی هم به سرقت اموال زندانیان عقیدتی این بند مبادرت ورزیدند. در این یورش ابتدا همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به سالن ۲ این بند منقل کرده و پس از حبس زندانیان در این سالن و قفل کردن درب‌ها، اقدام به بازرسی از سالن یک، کتابخانه، حیاط و غیره نمودند. بهنام ابراهیم­زاده هم که به تازگی از بند ۲۰۹ اوین به رجایی­شهر منتقل شده، به علت انتقال بند محکومین خطرناک، دست به اعتصاب غذا زد و خواستار بازگشت به زندان اوین و درمان مشکلات جسمی‌ خود شد.در همین خصوص، سوزاندن البسه و تشک‌های زندان در اعتراض به اوضاع اسفبار زندان شهر کرد جان ۱۲ زندانی را گرفت.جمعی از سران عشایر و طوایف استان‌های ایلام، کرمانشاه و خوزستان نیز در مقابل مجلس شورای اسلامی  تجمع کردند. این افراد معتقدند که در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق، در قالب نیروهای مسلح از مرزهای ایران دفاع کردند و قرار بود در این نیرو‌ها جذب شوند ولی تاکنون استخدام نشده‌اند. به علاوه کودکان شین­آباد به همراهی خانواده­هایشان نسبت به پرداخت نصف مقدار خسارت دیه دست به اعتراض و تجمع در مقابل ساختمان ریاست جمهوری زدند. گزارش حائز اهمیت دیگری هم که از توجهات دور ماند، محرومیت کودکان قوم خاوری از تحصیل در مدارس دولتی به دلیل نداشتن شناسنامه بود. قوم خاوری ایرانیانی بوده­اند که پس از کشف حجاب به عراق مهاجرت کرده و با انقلاب بهمن ۵۷ به ایران بازگشتند و در طول ۳۶ سال گذشته از حقوق شهروندان عادی محروم بوده­اند. در راستای طرح سالم­سازی دریا در تابستان امسال نیز، ۷۷۲ نفر دستگیر شدند. سرهنگ محمد­مسعود زاهدیان رئیس پلیس امنیت اخلاقی‌ نیروی انتظامی این دستگیری‌ها را در حوزه شرارت، عفاف و حجاب و سرقت اعلام داشت و هدف را ایجاد فضای امن و سالم دانست.در پایان هم به این نکته  اشاره شد که، رئیس سازمان پزشک قانونی کشور از افزایش نرخ خودکشی‌ در کشور خبر داده، که چهار هزار و ۵۵ نفر در سال گذشته ( ۱۳۹۲ ) در اثر خودکشی‌ جان باخته­اند.در پایان آقای گوانی بعضی‌ از گزارش­های نقض حقوق­بشر را از لحاظ حقوقی مورد بررسی قرار دادند. در رابطه با اجرای حکم قطع دست(انگشتان) و یا شلاق برای شهروندان که بعضاً در ملاءعام هم صورت می‌گیرد، علاوه­بر این‌که از مصادیق بارز شکنجه می‌باشد، موضوعی است که بی­تردید هتک حرمت و حیثیت محکومان را نشانه می‌گیرد؛ ماده‌ ۷ میثاق بین­المللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره می‌کند که هیچ­کس را نمی‌توان مورد آزار و شکنجه یا مجازات‌ها یا رفتارهای ظالمانه یا خلاف انسانی یا رذیلی قرار داد.همچنین بر­اساس اصل ۲۳ بیانیه‌‌ کنفرانس‌ سازمان‌ ملل‌ متحد‌ درباره‌ محیط‌ زیست‌ و توسعه‌،‌ امکان‌ بهره‌برداری‌ از محیط‌ زیست‌ و منابع‌ طبیعی‌ برای‌ انسان‌ محدود است‌؛ بنابراین‌ باید این‌ منابع‌ تحت‌ نظارت‌ و حفاظت‌ قرار گیرد. ماده‌ ۱۵ پیش طرح سومین میثاق بین­المللی حقوق همبستگی هم بر­این نکته که دولت‌ها موظف‌ هستند تا شرایط طبیعی حیات را دچار تغییرات نامساعدی نکنند که به سلامت انسان و بهزیستی جمعی آسیبی وارد کند؛ تأکید دارد. بر پایه‌ بخشی از ماده‌ ۲۳ اعلامیه هزاره نیز به توقف بهره­برداری نادرست از منابع آبی، با ایجاد و تدوین راه کارهای مدیریت آب که دسترسی معقول و منصفانه و ایجاد ذخایر کافی را ترویج کند؛ تأکید شده است. اصل اول اعلامیه‌ کنفرانس سازمان ملل متحد درباره‌ محیط زیست (اعلامیه استکهلم)، ماده‌ ۱۱ پروتکل الحاقی به کنوانسیون آمریکایی حقوق­بشر، ماده‌۱۴ پیش طرح سومین میثاق بین­المللی حقوق همبستگی و ماده‌ ۲۴ منشور آفریقایی حقوق­بشر نیز زندگی در محیط زیستی سالم و متعادل را از حقوق بنیادین انسان‌ها بر شمرده‌اند.

همچنین پیرامون گزارش‌های کودک آزاری که ریشه‌های فرهنگی نیز دارد، باید تأکید کرد که چنین آسیب‌هایی باعث بروز ناهنجاری، افسردگی و تعارض کودک با اجتماع می­شود و ممکن است برای تمام عمر در عملکرد او مشاهده گردد. ماده‌ ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک عنوان می‌کند که کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌، تمام‌ اقدامات‌ قانونی‌، اجرایی‌، اجتماعی‌ و آموزشی‌ را در جهت‌ حمایت‌ از کودک‌ در برابر تمام‌ اشکال‌ خشونت‌های‌ جسمی‌ و روحی‌، آسیب‌رسانی‌ یا سوءاستفاده‌، بی‌توجهی‌ یا سهل‌انگاری‌، بدرفتاری‌ یا استثمار منجمله‌ سوءاستفاده‌ جنسی‌ در حینی‌ که‌ کودک‌ تحت‌ مراقبت‌ والدین‌ یا قیم‌ قانونی‌ یا هر شخص‌ دیگری‌ قرار دارد، عملی خواهند کرد.

در زمینه‌ محرومیت کودکان قوم خاوری از تحصیل هم که تبعات غیر­قابل جبرانی از قبیل اجبار به اشتغال، اعتیاد، بیکاری و بزهکاری را برای کودک و جامعه به دنبال دارد، اصل سی‌ام قانون اساسی دولت را موظف کرده است تا امکان آموزش و پرورش رایگان را برای همگان تا پایان دوره‌ متوسطه فراهم آورد. ماده‌ ۲۸ پیمان نامه‌ جهانی حقوق کودک (مصوب سال ۱۳۷۲ جمهوری اسلامی ایران ) نیز آموزش و تحصیل را حق همه کودکان می­داند.

در ادامه آقای­نوربخش مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای­گوانی عنوان کردند که سخنران بعدی آقای­منصور سیفی به دلیل مشکل اینترنتی نتواستند در جلسه حضور به هم برسانند و به این دلیل از جمع عذر­خواهی کردند. آقای­سیفی قرار بود در مورد نادیده گرفتن حقوق فعالان آذربایجان سخنرانی کنند.

در پایان آقای­نور بخش از خانم­آزاده راد­بخت تقاضا کردند که به عنوان آخرین سخنران این جلسه سخنرانی خود را با موضوع "فرهنگ ٢۵٠٠ ساله، آینده­ایی نامعلوم" برای حضار قرائت کنند.

خانم راد­بخت در سخنرانی خود در مورد معضلات به روز جوانان و دورى آنها از علم و تكنولوژى به روز در ايران همچنين توجه و سرمایه­گذاری به مطالعات و پژوهش­های علمی و انتشار کتاب‌ها و نشریه‌های علمی كه در کشور ما تقریباً  از میان رفته است اشاره کردند. ایشان معتقد بودند كه جوانان ما در زیر چنگال‌های نشریه‌های ورزشی و سینمایی تباه می‌شوند، جوانان ما به دست خود، به ورطه خودکشی عمومی می­رسند و این دقیقاً چیزی است که رژیم حاکم سودای آن را در سر می­پروراند.

همچنين ایشان گفتند: این روزها جوانان با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می­کنند، که به کرات از آنها گفته­ایم و خواهیم گفت­، برای حل این مشکلات نیاز به انجام مطالعات و پژوهش­های جامع­، هدفمند و استفاده از روش­های علمی است که با توجه به وضعیت موجود در کشور خیالی بس عبث خواهد بود. شرایط جامعه به گونه­ایی است که نسبت به جوانان نگاهی همراه با بی­اعتمادی حاکم است، جوانان را باید باور کرد و به آنان اهتمام ورزید. بعد از سخنرانی خانم­آزاده راد­بخت آقای­محمود نوربخش ‌ ضمن تشکر از ایشان از شرکت­کنندگان در خواست کردند که در صورت امکان سؤالات و نظرات خود را انتقال دهند، که کسی در این مورد سؤالی نداشت . در پایان این جلسه آقای­محمود نوربخش مسئول نمایندگی‌ سوئیس از کسانی‌ که در این جلسه چه به­صورت حضوری و چه به صورت پالتاکی حضور داشتند تشکر کردند. در این جلسه خانم­آزاده رادبخت، محمد­جاوید گوانی­، محمود نوربخش­، آرمان وطن دوست­، حسین عارفیان­، نادر زندى­، وحيد بردانى­، به صورت حضوری و چند تن‌ نیز كه به صورت پالتاکی در این جلسه حضور داشتند؛ این جلسه ساعت٤۰ :١٤دقیقه به پایان رسید .

 

      نابرابری­ها و محرومیت­های تحصیلی در ایران

شهرام مسعود­وزیری

باز مهر، ماه تازه­ای برای رفتن به مدرسه از راه رسیده است. اما برای 4 میلیون کودکان محروم از درس و کلاس درایران فقر­زده و ماتم گرفته­، مهر ماه امسال (1393) مانند سال­های سابق جلوه­ای از زیبائی و نگاه به آینده انسان­ها را ندارد. کودکان خیابانی دستفروش و کودکان کار یکی از قربانیان بزرگ این ناعدالتی تحصیلی فاحش به شمار می­آیند. البته برای ترک تحصیل بچه­های شش ساله و بالاتر دلایل گوناگونی را عنوان کرده­اند­. مهم­ترین عوامل مشترک در ترک تحصیل دانش‌آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی، به خصوص در مقطع متوسطه بیانگر این حقیقت است که فقر مالی و فقر انگیزشی بیشترین نقش را داشته است و همچنین محیط نامناسب خانه و مدرسه، خشونت، تنبیه و تشویق معلم و سخت‌گیری‌های بیهوده که باعث می‌شود انگیزه تحصیلی شاگردان ضعیف شود، زمینه‌های ترک تحصیل فراهم می‌گردد. بدیهی است از پدر و مادری که در تهیه ابتدائی­ترین نیاز­های خانواده چون خورد و خوراک، پوشاک، محل سکونت مناسب و بهداشت و درمان، ناتوان و درمانده­اند؛ نمی­توان امیدی به تدارک و آماده­سازی امکانات مناسب تحصیلی برای بچه­هایشان داشت­. چرا که ترک تحصیل دانش‌آموزان با وضعیت اقتصادی جامعه و خانواده در ارتباط می‌باشد. عواملی چون پایین بودن درآمد، مسکن نامناسب، عدم سرپرستی و حضور پدر و مادر در خانواده و کثرت فرزندان بر ترک تحصیل فرزندان تأثیر دارد. مشکلات والدین در راه کوشش و تلاش برای معاش و گرفتاری‌های بی‌‌شمار آنها در این رابطه معمولاً والدین را از اوضاع و احوال فرزندان خود غافل می‌نماید، در حقیقت رابطه صحیحی را که لازمه یک زندگی سالم است مختل می‌سازد و اثرات این نوع زندگی در ظرف چند سال موجب تخریب نیروهای بالقوه آنان می‌گردد، و به باز تولید کودکان کار می­انجامد. اما در این میان مدیریت مسئولان جامعه و نقش دولت چه می­شود؟ آیا می­توان انتظار داشت حکومتی که 37 سال پیش با شعار قسط اسلامی و حکومت مستضعفان بر سر کار آمد، نسبت به ترک تحصیل 4 میلیون کودک بی­سرپرست یا بد­سرپرست و فقیر بی­تفاوت باشد و در برابر چشمانش این همه اختلاف طبقاتی میان فقیر و غنی ببیند و از زیر مسئولیت­های اجتماعی و فرهنگی خود بگریزد، همچنین اقدامی در قبال میلیون­ها کودک، نوجوان و جوان را در خود احساس نکند؟ ممانعت بهائیان از تحصیل و اخراج فرزندان مستعد آنها از ادامه تحصیل معضل دیگری است. بنا به گزارش سال 1392 کانون مدافعان حقوق­بشردانشجویان بهائی همچنان از تحصیل در دانشگاه محروم هستند و مأموران امنیتی در این ماه به منزل شمیم شبرو- شهروند بهائی در شهر کرج- که برای دانشجویان بهائی کلاس درس تشکیل می‌‌داد، حمله کردند و پس از بازرسی و تفتیش منزل ضمن ضبط کامپیوتر و موبایل‌ها از دانشجویان تعهد گرفتند تا دیگر در کلاس درس حاضر نشوند. و این در شرایطی است که اصل بیستم قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی ایران مقرر می‌‌دارد: "همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی‌، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ با رعایت موازین اسلام برخوردارند."در پایان لازم می­دانم به مورد مهمی هم اشاره کنم؛ در بررسی علت ترک تحصیل­های صورت گرفته، علاوه­بر فقر مالی که به اشتغال کودکان یا نوجوانان منجر می­شود، فقر انگیزشی نیز نقش مهمی ایفا می­کند به طوری که میزان بالای بیکاران تحصیل­کرده سبب می­شود دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان به ادامه تحصیل و رفتن به مقاطع بالاتر به شکل یک امر غیرضروری نگاه کنند، و کسب درآمد از سنین پایین را بر گرفتن مدرک و پیوستن به جمعیت بیکاران ترجیح دهند. این شاید نوعی عقب گرد به چند دهه گذشته باشد، زمانی که والدین به جای تشویق نوجوانان به ادامه تحصیل، کسب و کار را ترجیح می­دادند.این درحالی است که طبق برنامه پنج ساله تا سال ۱۳۹۳ باید بی­سوادی در گروه سنی زیر۵۰ سال در مناطق مختلف کشور ریشه­کن می­شد، اما بی­سوادی نه تنها ریشه­کن نشد که هر ساله شاهد افزایش شمار زیاد کودکانی هستیم که از تحصیل باز می‌مانند.
 

         جمهوری اسلامی حکومت وحشت و ترور

انسیه حنیف­نژاد

جمهوری اسلامی در داخل و خارج ایران حکومت ترور و وحشت نامیده شده است، چه­بسا که برای بقای خود به کشتارهای زنجیره­ای مخالفان در داخل ایران چه در کوچه و خیابان و یا در زندان­ها که نمونه­هایی مانند کشتارهای دهه 1360 و1370، قتل پروانه و داریوش فروهر و بسیاری دیگر از آزادی­خواهان؛ و در خارج ایران نیز توسط مزدورانش که نمونه بارز آن قتل شاپور بختیار، فریدون فروغی، شهریار شفیق، ارتشبد اویسی و برادرش می باشد.

جمهوری اسلامی ایران در دهه ۸۰ میلادی اقدام به کشتار مخالفان سیاسی خود در زندان‌ها نمود. در این میان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ از همه شناخته‌ شده‌تر است. کشتارهای دیگری نیز مانند ترور عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دموکرات ایران به این رژیم نسبت داده شده است.تجاوزهای جنسی در زندان­ها به زندانیان سیاسی زن از جمله در دهه 80 میلادی و در سال­های اخیر در انتخابات ریاست جمهوری دوره محمود احمدی­نژاد گواه بارز این مصداق است که این رژیم خونخوار برای به کرسی نشستن و چپاول ثروت ایران از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد. در منطقه نیز این رژیم بانگ جنگ و کشتار را برای کشورهای همسایه هم به صدا در می­آورد. مشکلات عدیده مردم سوریه و تغذیه مالی و نظامی دولت ایران به دولت بشار اسد برای قتل عام مردم و کودکان بی­گناه دخالت در امور کشورهای همسایه دیگر مانند عراق و افغانستان همه این­ها نشان از حکومت رعب و وحشت و ترور است.ایران همواره به­عنوان یکی از بزرگترین حامیان تروریسم در جهان مطرح بوده است، و متهم است که از فعالیت‌های تروریستی در لبنان، فیلیپین، بوسنی هرزگوین، منطقه خلیج فارس و اسرائیل حمایت می‌کرده است. وزارت اطلاعات ایران از نظر قاچاق اسلحه و ترورهای خارجی مورد اتهام است. و اکنون مکرراً دیده می­شود که وزارت اطلاعات ایران در داخل ایران هم به شدت به سرکوب مردم و مخالفان اعم از شاعران­، نویسندگان­، خبرنگاران­، روزنامه­نگاران­، وکلا­، فعالین حقوق­بشر­، اقلیت­های قومی مانند کردهای داخل کشور وحتی اقلیت­های­مذهبی من­جمله دراویش و بهائیان می­پردازد. جمهوری اسلامی ایران متهم به کشتار و «نسل‌کشی سیستماتیک» اقلیت‌های مذهبی همانند بهائیان می‌باشد.

اعدام­های بی­شمار در کشور که بسیاری از این اعدام­ها نیز با اتهام­های جعلی مانند مواد مخدر در زندان­ها انجام می­شود، و در بسیاری موارد هم در هیچ جا مکتوب نخواهد شد. قوانین وحشیانه مانند سنگسار و کشتارهای قرون وسطایی زنان و مردان اعدام کودکان قبل از رسیدن به سن قانونی و نادیده گرفتن کامل حقوق همجنس­گرایان این حکومت را به­گونه­ای شناسانده است که حتی بسیاری از جوامع بین­المللی در مقابل این همه جنایت به سکوت رو آورده­اند و صدای این همه فعال حقوق­بشر ایرانی در سراسر دنیا­، انگار به گوش کسی نمی­رسد و این باعث تأسف است با نادیده گرفتن این همه قتل و خونریزی و جنایت گوش­ها کر و چشم­ها کور شده است .

با توجه به کمپین­های مختلفی که برای مبارزه و اطلاع­رسانی علیه این رژیم به وجود آمده است اکنون این وظیفه بیش­تر از هر زمان دیگر بر­عهده ما فعالین حقوق­بشر است که فریاد تمامی مردم مظلوم ایران در خارج از کشور باشیم و باید بتوانیم توجه جوامع حقوق­بشر را به سوی این جنایات جلب کنیم تا راهی برای آزادی مردم و هدایت آنان به سوی دموکراسی و احقاق حقوق اولیه و آزادی ادیان یافت شود.

       نگاهی به کودک و کودکی در ایران اسلامی

معصومه فریدونی

بخش سوم

7- مشـكلات جـسمـی:

*ضعف تغذيه

*صـدمـات: ممكن است عمدی باشند (مثلاً خودزنی در حال مستی و هيجان و يا افسردگی) و يا غيرعمدی مثل استفاده ازابزارهایی كه برای استفاده بزرگسالان ساخته شده‌اند .

*مشكلات مربوط به بهداشت توليد مثل و مسائل جنسی.

اين موضع هم دختران و هم پسران را تحت تأثير قرار می‌دهد. با اين وجود دختران بيشتر در معرض خطر استثمار و سوء­استفاده‌های جسمی و جنسی هستند­. مشكلات رايج مربوط به بهداشت توليد مثل و روابط جنسی شامل بيماری­های واگيردار از قبيل HIV/ AIDS حاملگی‌های ناخواسته و سقط جنين­های خطرناك می‌شوند­. سئوال: آيا نظام­های مدعی دموكراسی از وجود چنين كودكانی مطلع نيستند؟آيا اين نوع كودكان سزاوار برچسب، خشونت و فشارهای استرس‌زا هستند؟ آیا يك كودك خيابانی معلق قرارمی‌تواند روزی دارای پرستيژ و موقعيت اجتماعی شود­؟ یا سخن از اصالت­، بنيه و شجره خانوادگی كند­؟ تاوان سال­ها سرگردانی اين بی­گناهان را چه كسی پرداخت می‌كند؟این روزها در میان اخبارشنیده می­شود که تجاوز به­حقوق کودکان و کتک زدن ونیز درگیرکردن آنها در مناسبات وسوء استفاده از جسم و روح کودکان به یک معضل انسانی در جامعه ایران تبدیل شده است. در سال گذشته فقط در شهر تهران هزار مورد آزار و شکنجه کودکان گزارش شده است. اگر به آمار و اخبار نگاه کنیم روزی نیست که صدها خبر ناگوار از زندگی کودکان و خانواده­هایشان گزارش نشود. کتک زدن کودکان از طرف افراد خانواده و حتی اقوام یک مسئله جدی است که امروز در جامعه ایران به ایجاد یک فضای رعب و وحشت برای کودکان تبدیل شده. وحشت از کتک خوردن، استرس و افسردگی را در کودکان بالا برده و از طرف دیگر به­دلیل نداشتن یک محیط آرام خانوادگی ده­ها هزار کودک دختر و پسراز خانواده فرارمی­کنند.­در خیابان طعمه درندگانی می­گردند که حتی قطعات بدنشان را در بازار می­فروشند.آمار نشان می­دهد که سالانه هزاران کودک ربوده می­شوند و هیچ­وقت خانواده­شان آنهارا باز نمی­یابند. مضاف براین­ها کودکانی که به خانه­های امن و یا مراکز نگهداری پناه می­برند، یا فرستاده می­شوند مورد اذیت و شکنجه قرار می­گیرند.مدیر کل انجمن حمایت از کودکان در ایران تایید می­کند که خشونت و کودک آزاری در مراکز نگهداری کودکان بدون سرپرست به یک نرم جدی تبدیل شده است. خانم مسعوده مشایخ که مدیر کل این مراکز است پنهان نمی­کند که تشکل­های تحت مسئولیت ایشان هیچ­گونه حرمتی برای کودکان رعایت نمی­کنند. این واقعاً شرم­آور و وخشتناک است. این نشان می­دهد که دم و دستگاه حکومتی در ایران تنها بزرگسلان را شکنجه و زندان نمی­کند بلکه با آزار و رسمیت دادن به خشونت علیه کودکان در جامعه در صدد نسل­کشی و بارآوردن انسانی­های بیمار و روانی در جامعه است. مسئله خشونت تنها یک نوع آزار فیزیکی نیست بلکه خشونت روحیه و روان کودک را داغان، و به­جای یک انسان سالم از نظر روحی یک بیمار عقده­ای تحویل جامعه می­دهند.­

بعضی از افراد و حتی والدین کتک زدن و کودک آزاری را به­عنوان تربیت کودک اسم می­برند و این نشان می­دهد که افراد در جامعه، مسئولین اجتماعی و خانواده­ها چه تصویری از تربیت بچه دارند.

کتک و خشونت بازمانده از دوران بربریت بشر است و کتک و آزار کودکان نوعی روش برای به میخ کشیدن انسان­ها تا مطیع دستگاه و سیستم شوند، آزادی بیان معنی ندارد، اگر انتقاد کنی باید مجازات شوی. مذهب و حکومت­های دیکتاتوری این سنت دوران بربریت را به قانون تبدیل کرده­اند. با این دید و با این عریانی از خشونت و انسان­آزاری دفاع کردن چه چیزی را نشان می­دهد؟

       فرهنگ ٢۵٠٠ ساله، آینده­ایی نامعلوم

 آزاده رادبخت

می­توان گفت در گذشته‌های دور، بسیاری از کشورها  که ازنیروی نظامی برتر و یا سپاهیانی بیشتر و کارآزموده‌تر برخوردار بودند، می‌توانستند کشورهای دیگر را تحت سلطه خود دربیاورند؛ و شاید در گذشته‌های نزدیک‌تر، کشورهایی استعمارگر مانند انگلیس با نفوذ بر منابع کشوری دیگر و با گماشتن حکومت‌های دست‌­نشانده،­می­توانستند ­بر­مستعمره‌های خود بیافزایند، آن را گسترش دهند و همچنان در چنگال خود نگاه دارند اما  امروزه تمام آن شیوه‌ها کهنه و منسوخ شده است.

امروزه اما کشوری که از لحاظ دانش­، علم و فن‌آوری از میزان متوسط جهانی عقب بماند؛ کشورهایی که نیازمند دستاوردهای فنی و صنعتی کشورهای دیگر باشند، عقب­ماندگان دنیای امروزند. ادعای عدم وابستگی در دنیای امروز برای کشورهایی که فقط صادرکننده مواد خام طبیعی هستند، و واردکننده تمام محصولاتی هستند که برای زندگی امروز به کار می‌آید؛ ادعایی عبث است. هرگونه ادعای میهن‌پرستی و میهن‌دوستی و آینده‌نگری برای مردمان کشوری که چنانچه مرزهایش بسته شوند، در مدت کوتاهی تمامی بنیان‌های اقتصادی و صنعتی و کشاورزی آن به علت وابستگی مفرط از هم می‌پاشد و از گرسنگی و بیماری تباه می‌شوند؛ نه تنها یک ادعا، که یک شوخی تلخ است. امروزه استقلال و آزادی از آن کشوری است که از دیگر کشورها بی‌نیاز و یا کم‌نیاز باشد. دوری از دانش ما را نیازمند کشورهای دیگر و در نتیجه از استقلال و توانمندی ما می‌کاهد؛ دوری از دانش ما را کم‌توان و در نتیجه از آزادی ما می‌کاهد. از فرهنگ و تمدن کهن ایران تا آنجا که در توان بوده، گفته‌اند و خواهیم گفت؛ نوشته‌ایم و خواهیم نوشت. اما هیچ­کدام این­ها به تنهایی برای ساختن آینده‌ای بهتر و زیباتر کافی نیست.

امروزه جوانان ما بسیار بیشتر از گذشته به فرهنگ و هویت تاریخی خویش روی آورده‌اند که این غرورانگیز و شادی­‌بخش است. اما هنگامی که می‌بینیم چنین رویکردهایی به فرهنگ، از شماری شعارهای روزمره و گاه نادرست و سخنان سطحی و شورانگیز که هزاران بار تکرار شده‌اند، فراتر نمی‌رود؛ غم‌انگیز و نگران‌کننده می‌شود. تجربه‌ها به همه ما نشان داده است که چنین راه‌هایی به نتیجه عکس می‌نشیند. از تجربه‌های شکست‌ خورده می‌باید آموخت و نه آن­که همان را تکرار کرد. این روزها  بسیار دیده می‌شود کسانی که با خودبزرگ بینی و یا بهتر بگویم خود برتربینی در حالی که  آگاهی چندانی از فرهنگ ایران نیز ندارند، نام‌های مستعاری از بزرگترین شخصیت‌های ایرانی را بر خود می‌گذارند و با نوشته‌های بی‌پایه و اساس و نادرست خود، آسیب‌های فراوانی به اندیشه جوانان وارد می‌کنند. معمولاً این نوشته‌ها آکنده از عبارت‌های به ظاهر زیبا و شعارزده و غلو‌آمیز است، به مزاق جوانان و نوجوانان  که هنوز به مطالعات کافی دست نیافته‌اند، می‌نشیند و موجب گمراهی آنان می‌شود. کمترین آسیب چنین سخنانی این است که فرزندان ما در برابر بهانه‌گیران، توان آوردن دلیل و سند، و بحث علمی با آنان را ندارند، آسیب دیگر این است که باعث می­شود جوانان نیز به نوعی  خود برتربینی کاذب در برابر دیگر همنوعان خویش می­پردازند، از نظر آنها سخن از ٢۵٠٠ سال و یا بعضاً ٧٠٠٠ سال تمدن ایرانی است و این خود دلیل برتر­بودن ما است! ما اگر به ایران خود و به آینده آن دلبسته‌ایم، اگر میهن خود را دوست می‌داریم و به فراوانی و به گونه‌ای شعارزده و غیر­پژوهشی از دوران شکوهمند گذشته آن یاد می‌کنیم، ناچاریم این واقعیت را بپذیریم که این به تنهایی و بدون این­که به پیشرفت‌های همه جانبه دست یابیم، نه تنها دردی از دردهای ما را درمان نخواهد کرد، که خود زخمی دیگر بر پیکرمان خواهد بود. میهن ما امروزه برخلاف گذشته پر­بار و پر­افتخارش، در گستره تولید علم و مقاله‌های علمی و دستاوردهای فنی، نقش چندانی در جهان امروز ندارد. سهم ایران در تولید علم جهان چیزی در حدود پنج صدم درصد یا به عبارت دیگر، پنج در ده‌هزار است؛ این یعنی هیچ. یعنی در سراسر دنیا هیچ چشمی انتظار دستاوردهای علمی ما را نمی‌کشد و این یعنی فاجعه، این یعنی برای دنیا اهمیتی ندارد کجا بودیم بلکه، کجا هستیم مهم است.

توجه و سرمایه گذاری  به مطالعات و پژوهش­های علمی و انتشار کتاب‌ها و نشریه‌های علمی در کشور ما تقریباً  از میان رفته است. از هر ده‌ها هزار کتاب و یا  نشریه که سالانه در ایران منتشر می‌شوند، حجم انبوهی از آن­را آثار داستانی، سینمایی، ورزشی، دینی و سرگرمی تشکیل می‌دهد و سهم آثار علمی در این میان چیزی در حدود صفر است. هر چند که بنده به شخصه اعتقاد دارم با برنامه­ریزی هدفمند و تهیه آثار داستانی و یا حتی سینمایی مفید با مضمون علمی می­توان جوانان را به صورت غیرمستقیم در راه کسب علم و دانش هدایت کرد اما بزرگترین مشکل حکومت است، که ترویج علم نوعی خطر برایش محسوب می­شود و در نتیجه خبری از برنامه­های مفید نیست. جوانان ما در زیر چنگال‌های نشریه‌های ورزشی و سینمایی تباه می‌شوند، نشریه­هایی که حتی توان و اجازه نوشتن حقایق جامعه سینمایی و یا ورزشی جهان و یا بعضاً داخل ایران را نیز ندارند، کتابفروشی‌های ما آکنده هستند از کتاب‌های عوام‌فریبانه دینی، طالع‌بینی و فال‌گیری. وضعیت رادیو و تلویزیون  نیز که پرواضح است و بر کسی پوشیده نیست و اسفبارتر و غم‌انگیزتر است. هجوم فیلم‌ها و سریال­های مبتذل ایرانی، ترکی، کره­ایی و ... که به صورت جدی تباه‌گری خرد و دانایی را به ارمغان می­آورد، دوری‌گزینی از هرگونه برنامه‌ علمی یا برنامه‌ای که بر دانایی و خردورزی فرزندان ما بیافزاید، نمونه‌هایی است که فرزندان ما هر روزه در معرض امواج زهرآگین آن هستند. همه این­ها شاید در جای خود و به اندازه خود لازم باشند، که باز هم  به اعتقاد شخص بنده کتاب همیشه روشنگرتر از تلویزیون عمل می­کند، اما با وضعیت فعلی و با  بی‌توجهی عمیق و هولناک به آثار علمی که در سراسر تاریخ ایران سابقه نداشته است؛ می­تواند یک خودکشی دسته‌جمعی باشد. جوانان ما به دست خود، به ورطه خودکشی عمومی می­رسند و این دقیقاً چیزی است که رژیم حاکم سودا آن را در سر می­پروراند.

در دنیای امروزابرقدرت­ها نه با چشم­داشت بر خاک سرزمین‌ها، بلکه با تاختن بر اندیشه، باورها، غرور و هویت مردمان، غلبه بر آنان را در سر می‌پروراند. مردمانی که باورها و هویت تاریخی خود را نه در حرف بلکه در عمل به فراموشی سپارند؛ مردمانی که نیازمند دانش و فن‌آوری کشورهای دیگر باشند؛ شکست خوردگان جهان امروزند. اگر آن­گونه که ما فریاد می­زنیم که پیشینیان ما گذشته‌ای سرافرازانه برای ما به ارمغان گذاشتند، بهتر است قبل از آن به این فکر کنیم که از این پیشینه به جز شعار و حس برتری­طلبی چه استفاده دیگری می­توانیم بکنیم؟ اصولاً ما برای فرزندان خود چه دستاوردی داریم؟پژوهشگران و علم­دوستان خارجی به هنگام مطالعات فرهنگی خود، تنها در جستجوی واقعیت‌های تاریخی هستند و هیچ گوشی برای شنیدن سخنان شعارزده که گوینده آن می‌کوشد تا فرهنگ و دین و باورداشت‌های خود را بهتر از همه بداند و آن­را به دیگران تحمیل کند، ندارند. پژوهشگران که امروزه با استفاده از دانش بدون مرز اطلاع‌رسانی  و تحقیق می­کنند، علاقه فراوانی برای مطالعه و بررسی در فرهنگ‌ها، ادیان و آیین‌های ملت‌های گوناگون دارند. اما همه کوشش‌های آنها تنها برای دستیابی به واقعیت‌هاست و نه برای دلبستن به آن.در سوی دیگر، سلطه‌گران که حکومت کنونی ایران نمونه بارز آن می­باشد، همواره می‌کوشند به غارت منابع و استعدادهای کشوری بزرگ و گسترده که دارای اقوام، ادیان و زبان‌های گوناگون و پرسابقه‌ای است؛ در آغاز به هویت جمعی و همبستگی گروهی ما آسیب می­رسانند و آن­ را خدشه­‌دار می­کنند. این شیوه در تاریخ معاصر ایران کم نبوده و اکنون بیشتر هم شده است در این شیوه کوشش می‌شود تا هویت محلی مردمان ایرانی، در برابر هویت میهنی­مان تحریک شده و بشورانند. تحریک‌هایی با هدف ایجاد برتری‌طلبی مثل گویش‌ نواحی گوناگون، و یا برتری­قومیت‌ها و یا برتری دین و مذهبی خاص. امروزه به وفور دیده می­شود جوانان ملاک­های گذشته را برای سنجیدن برتری­های خود ندارند، این روزها شهر­، لهجه و حتی گاهی محله زندگی نقش مهمتری بازی می­کند تا شاید تحصیلات.این روزها جوانان با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می­کنند که به کرات از آنها گفته­ایم و خواهیم گفت، برای حل این مشکلات نیاز به انجام مطالعات و پژوهش­های جامع­، هدفمند و استفاده از روش­های علمی است که با توجه به وضعیت موجود در کشور خیالی بس عبث خواهد بود. شرایط جامعه به گونه­ایی است که نسبت به جوانان نگاهی همراه با بی­اعتمادی حاکم است، جوانان را باید باور کرد و به آنان اهتمام ورزید.شیوه تفرقه بیانداز و حکومت کن، شیوه­ایی قدیمی است و این شاید وظیفه ما است که با تکرار و گوشزد مداوم به جوانانمان بیاموزیم که ما همه از سراسر ایران در یک جبهه مشترک به نام ایران هستیم، و باید از تاریخ ۲۵۰۰ ساله درس بگیریم؛ برای ساختن ایرانی با شکوه مانند زمان نیاکانمان و نه فقط ساختن چشم­اندازی زیبا برای بزرگ جلوه دادن خود.

 
 

     مادر ریحانه: اشتباهات او را اعلام کنید، او اعتراف می کند

محمدرضا حقیقت­بین

http://www.entekhab.ir/files/fa/news/1393/2/3/59777_863.jpg

خانم جباری، مادر ریحانه جباری، متهم به قتل مرتضی سربندی، در پاسخ به پسر مقتول می­گوید که اگر این خانواده به صورت روشن اعلام کنند که منظورشان از اشتباهات ریحانه چیست، از ریحانه می­خواهد که به این اشتباهات اعتراف کند.شعله جباری (پاکروان) مادر ریحانه با اشاره به این‌که جبران یک زندگی از دست رفته غیر­قابل ممکن است، خواستار تجدید نظر خانواده سربندی شد.پیش‌تر، جلال سربندی، پسر آقای سربندی، به مسیح علینژاد، خبرنگار آزاد گفته بود که اگر ریحانه به اشتباهاتش اعتراف نکند، او را نمی­بخشند، به گفته او نمی­توان کسی را که اشتباهاتش را نپذیرفته مورد عفو قرار داد.در حالی که بسیاری از فعالان حقوق­بشر به اجرای حکم قصاص به دلیل غیر­قابل بازگشت بودن جان متهم، در صورتی که موضوعی خلاف بر اتهام او در آینده ثابت شود؛ ایراد می­گیرند، مادر ریحانه می­گوید که نکته‌های کوری در پرونده قتل وجود دارد.به گفته خانم جباری، خانواده مقتول پیش‌تر به حضور مردی در این پرونده اشاره کرده­اند که به احتمال زیاد او نقش اساسی در کشته شدن مرتضی سربندی ایفا کرده است.او به دو خوانش مختلف از پرونده اشاره می کند، به این معنی که یک پرونده در اختیار خانواده ریحانه است، طبق اطلاعات آن زخمی به عرض ۲ سانتی­متر و عمق ۸ سانتی­متر باعث مرگ مقتول شده اما در پرونده دیگری که در اختیار خانواده آقای سربندی است، اثر تزریق آمپول به گوش چپ مقتول و همچنین زخم­هایی روی سینه‌اش نیز اشاره شده است.به همین دلیل، خانم جباری با اشاره به نکته‌های تاریک این پرونده می­گوید که خانواده سربندی پیش‌تر به ابهامات این پرونده اشاره کرده و در جلسات صلح و سازش اعلام کرده­اند، که قانع نشده­اند که ریحانه قاتل اصلی است. او می­گوید این حکم نه خانواده مرحوم سربندی را راضی می­کند، نه خانواده متهم قانع شده­اند و نه افکار عمومی آن را پذیرفته است.خانم جباری همچنین از خانواده سربندی می­پرسد که منظور شما از اشتباهات چیست؟ حضور ریحانه در آن ساختمان؟ اعتراف به بازپرس؟ و یا کم تحملی‌اش در قبال شکنجه­هایی که به او داده­اند؟ سپس از آنها خواهش می­کند به صورت دقیق روشن کنند که اشتباه ریحانه چه بوده تا خانم جباری از فرزندش بخواهد که به آنها اعتراف کند. او سپس از خانواده سربندی می­خواهد که با توجه به غیرقابل بازگشت بودن جان ریحانه، بی‌توجه به فشارهایی که بر آنها تحمیل می­شود، تصمیم بگیرند.

"ریحانه جباری، دختر ۲۶ ساله به اتهام قتل مرتضی سربندی، به قصاص محکوم شده است."مادر ریحانه در فیسبوک خود نوشت که دخترش به او اعلام کرده که برای اجرای حکم اعدام به زندان رجایی شهر منتقل شده است. خانواده ریحانه به همراه جمعی از فعالان مدنی مقابل زندان رجایی­شهر گرد هم آمدند و نسبت به اجرای حکم ابراز نگرانی کردند.این تجمع در حالی رخ داد که خبرگزاری ایسنا به نقل از یک مقام قضایی اعلام کرد که ریحانه صبح امروز در رجایی­شهر اعدام نمی شود. خانم جباری می­گوید که ساعات اولیه امروز، هنگام تاریکی هوا، در مقابل زندان با او صحبت کرده است. به گفته منابع خبری، ریحانه به بند زنان زندان قرچک ورامین منتقل شده است.در نهایت، اجرای حکم به تعویق افتاده و اکنون این خانواده مرتضی سربندی است که می­تواند ریحانه را مورد عفو قرار دهد.پارسال یکی از مسئولین دولتی به­نام دکترحسن علم­الهدایی به روزنامه­ها گفت که بعضی از والدین، کودکان را برای گدایی به خیابان می­فرستند. وی می­خواست بدین وسیله از بار مسئولیت خود و دولتش در این رابطه شانه خالی کنند. اما این مسئول بی­شرم دولتی نمی­فهمد که خانواده کودک تأمین اقتصادی ندارند، بی­کارند و زندگیشان زیر بار فشار بی­کاری و نداری خم شده. آقای دکتر نمی­خواهد قبول کند که مسئولین جامعه ایران زندگی کودکان و خانواده­هایشان را به تباهی کشانده­اند و هیچ حرمت انسانی برای آنها قائل نیستند.آقای دکتر می­داند که با جرثقیل اعدام کردن آدم­ها در ملأ­عام چه شکنجه روحی و وحشتی در جامعه به­وجود می­آورد. صف بی­کاران در بازار کار، کارکودکان در بازار کار (80 در صد کار­گران کوره­های آجر­پزی کودکان بین 8 تا 15 سال هستند)، هزاران کودک دستفروش، ماشین شور در خیابان­های تهران و یا میلیون­ها آدم دستفروش در سراسر ایران. همه و همه اسناد وجود بی­کاری و بی­معیشتی افراد جامعه امروز ایرانند.همانطور که در قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی بند یک ماده 59 مجازات عمومی، کتک زدن کودک را مجاز دانسته وآن را تربیت قلمداد می­کند. البته در قانون نامبرد گفته شده:

1- در مواقع ضرورت

2-  در حد متعارف، باید کودک را کتک زد.

سؤال این­که: چه کسی حد متعارف را تشخیص می­دهد؟

و یا کجا می­توان ضرورت کتک زدن کودک را معلوم کرد؟

سؤال اینجاست چرا در جامعه ایران و در قانون اساسی­اش به این روشنی حقوق کودک را زیر پا می­گذارند؟

زیرا مسئولین حکومتی خود سیستمی به­کار می­برند که خشونت علیه آدم­ها جزو آن است و با باز گذاشتن دست خانواده­ها در آزار کودکان، کودکان را از بدو زندگی با خشونت و بی­حقوقی آشنا می­کنند؛ روحیه انسانی­شان را پایین نگه­می­دارند و کودک از بدو زندگی خشونت را به­عنوان یک متد زندگی در برخورد به اطرافیان و دیگران به­کار می­گیرد، و با این روحیه و متد بزرگ می­شود. به­همین خاطر است خشونت، افسردگی، تجاوز و بی­حقوقی به­عنوان یک نرم در جوامعی مثل ایران به­رسمیت شناخته می­شود در جوامعی که کتک زدن کودک ممنوع است درجه سلامتی جسمی و روحی کودکان بالا  است و انسان­ها برای حل مشکلات خود به بحث و اقناع رو می­آورند. اما کودکانی که در محیط خشونت­آمیز بزرگ شده­اند همیشه در فکر توطئه، آزار دیگران و به­ کار­گیری خشونت و انتقام هستند. این نوع آدم­ها ترسو و مطیع بالادست هستند و همین­طور هم به افراد ضعیف دور و بر خود اجحاف روا می­دارند.پس مسئله آزار کودک و کتک زدن به کودکان یک معضل شخصی نیست بلکه یک معضل اجتماعی جدی است و در وهله اول مسئولین جامعه را باید مورد مواخذه قرار داد. بهر اندازه امنیت و حرمت انسان­ها در جامعه پاسداری و رعایت شود به­همان انداره هم مسئله تربیت کودک و آموزش کودک مورد توجه قرار می­گیرد. تمام اتفاقات ناگواری که در محیط و زندگی روزانه کودک اتفاق می­افتد انسان­های بزرگ به­وجود آورنده­اش هستند؛ کودکان موجودات بی­دفاعی هستند که حتی از عزیزانشان هم آزار می­بینند.جالب است؛ والدینی که با هزار­آرزو صاحب بچه­ای می­شنوند خود به آزار­دهندگان آنها تبدیل می­شوند. این یک پدیده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است چگونه کسی حاضر می­شود که جگر گوشه­اش را آزار دهد؟ کسانی که این کار را می­کنند خود قطعاً از نظر روانی سالم نیستند. چرا؟ تربیت و مسائل تربیتی یکی از مسئولیت­هایی است که برعهده جامعه و مسئولین جامعه و والدین است. برای این دولت­ها باید به­طور جدی برای بالا بردن فهم جامعه و آموزش بزرگسالان در برخورد به کودکان کلاس­های آموزشی و امکانات آموزشی برقرار کنند. در جوامعی که حرمت و ارزش­های انسانی بالاست رعایت حقوق کودک در درجه بالایی قرار دارد. زیرا دانش و شعور برخورد با انسان و کودکان بالاست و در جامعه مکان­ها و کلاس­های آموزشی فراوانی وجود دارد.کنوانسیون حقوق کودک در بندهای 19 و 24 بر این تأکید دارد که حکومت­ها باید امنیت و سلامتی روحی و جسمی کودکان را رعایت کنند و ملزم هستند که امکانات لازم برای آموزش، بهداشت و شکوفایی کودکان به­کار گیرند؛ در یک کلام این حکومت­ها هستند که مسئول مستقیم حمایت از سلامتی جسمی، روحی، اجتماعی و اقتصادی کودکان هستند.در جامعه مسئولین اجتماعی و دست­اندرکاران حکومتی بیشترین مسئولیت را درقبال رعایت حقوق افراد جامعه و بالطبع کودکان در جامعه را دارند؛ به هر اندازه آزادی و تفاهم و احترام به حقوق افراد در جامعه وجود دارد به­همان اندازه حقوق فردی احاد جامعه رعایت می­شود.­از نظر روانشناسی اجتماعی و از دیدگاه متخصصان روانی کودکان شکنجه کودکان تنها کتک زدن و آزار جسمی و فیزیکی نیست بلکه توهین وتحقیر کودک به­مراتب تأثیرات مخرب و جدی بر روان کودک می­گذارد؛ در جوامعی که خشونت جزو نرم جامعه است. در جوامعی که امکانات آموزشی برای تربیت و پرورش نیست؛ در جوامعی که تأمین­های اجتماعی و اقتصادی وجود ندارد قطعاً نظر انسان­ها به پدیده حقوق انسانی خیلی پایین و متفاوت با جوامع دیگر است. خانواده به­عنوان یک سلول اجتماعی نمی­تواند بری از این مشکلات باشد. مسئله تعلیم و تربیت کودک اساساً یک مسئله طبقاتی و اجتماعی است تا یک مسئله فردی و خانوادگی؛ حل مسئله کودکان ارتباط مستقیم با وجود آموزش لازم؛ امکانات بهداشتی، آموزشی و از همه مهمتر تأمین زندگی انسان­ها؛ که این مسئله بر کسی پوشیده نیست مسئولین اجتماعی که امکانات جامعه را در اختیار دارند باید این مسئله را در صدر برنامه­های اجتماعی و رفاهی خود قرار دهند.بهره­کشی از کودکان تعرضی است آشکار، بی­رحمانه و غیر­انسانی به حقوق کودک .این­که چرا کودکان کار می­کنند، چرا کودکان مجبور به کارکردن در کارگاه­های حرفه­ای می­شوند.­چرا کودکان دست­فروشی می­کنند، این اجبار از کجاست .

منشأ اصلی رنج و مشقت­بر کودکان از کجاست­.خانواده به عنوان کوچکترین واحد اقتصادی­–اجتماعی جامعه چه نقشی در بهره­کشی از کودکان دارد­.چه کسانی از کار کودکان سود می­برند.

سهم خود کودکان چیست.

کار کشیدن از کودکان را کدام جامعه می­پذیرد چه مناسباتی بهره­کشیدن از کودکان را موجه می­کند.­

ظالم کودکان کیست؟

      غنچه­های اسیر

آیدا سامانی

غنچه قوامی دختر ایرانی بریتانیایی چندین روز است در بازداشت به­سر می­برد. بازداشت او در پی تلاش جهت وارد شدن به یک استادیوم ورزشی صورت می­گیرد که در آن تیم ملی والیبال ایران بازی می­کرد. آن زمان چندین نفر دیگر نیز بازداشت شدند، ولی دستگیری غنچه برای رژیم ایران از چند جهت اهمیت دارد. در جامعه سنت سالار ایرانی که رهبران متحجر آن هرگونه مفاهیمی همچون برابری و آزادی را به­خصوص برای زنان برنمی­تابند، بازداشت غنچه فرصتی است برای عرض اندام دوباره رژیم در مقابل زنان؛ در واقع رژیم در این مورد خاص می­داند که دستگیری فردی با موقعیت غنچه به عنوان کسی که تبعه بریتانیا می­باشد آن هم در زمان و مکانی که ممکن است خط قرمز رژیم باشد حتماً با واکنش گسترده چه در داخل و چه در خارج از ایران مواجه خواهد شد، و همین­طور هم شد. حتی کار به روابط بین دو کشور ایران و بریتانیا کشید و صفحات فیسبوک و غیره هم به انتشار گسترده این خبر پرداختند. همچنین کمپینی نیز با فعالیت برادر غنچه قوامی جهت جمع­آوری امضای در خواست آزادی برای وی به­راه افتاده است. شاید مجموع این اقدامات برای هیچ زن و دختر دیگری لااقل در این فرصت کم صورت نپذیرد ولی این­ها برای رژیم تماماً قابل پیش­بینی بود. چرا باید این بازداشت صورت می­گرفت؟ اول آن­که وسعت انتشار خبر به زنان و دختران داخل ایران نشان می­دهد، که همچنان در روی همان پاشنه می­چرخد و قدرت در اختیار همان طیف تندرو حکومت است و هیچ­گاه اتفاقاتی که در دوره اصلاحات افتاد و یا به صورت مطالبات مطرح شد قرار نیست دوباره اتفاق بیفتد. دوم آن­که این بازداشت پیامی است به ایرانیان خارج از کشور. کسانی که با دیدن در باغ سبز حسن روحانی تصمیم به بازگشت به ایران را دارند، که شرایط مطابق سنوات گذشته است و قوه قضاییه همچنان که سخنگویش می­گوید روی خوشی به خارج نشینان نشان نخواهد داد. سوم این­که طیف تندرو حاکم در ایران همچنان نهاد مهمی چون قوه قضاییه و نیروهای امنیتی و پلیس را در اختیار دارد و این شرایط را باید به فعالین میانه­رویی که امید به حرکت در دولت تدبیر و امید دارند نشان دهند. دولتی که بیش از پیش سعی در رسیدن به یک توافق بین­المللی جهت تعدیل تحریم­های خارجی دارد و حتماً این­گونه اقدامات تأثیر بر روابط فی­مابین خواهد داشت.

در پایان امیدوارم غنچه­هایی که به­دست باغبانان نا­اهل اسیر گشته­اند هر چه زودتر روی آفتاب آزادی را ببینند.

 

       فقه شیعه در دستگاه قضا

بیژن سامانی

بسیاری از ایرانیان کم­و­بیش با شرایط دادگاه­های ایران آشنا هستند. در میان خانواده­های ایرانی کمتر موردی می­توان یافت که نزدیکانشان با مراحل قضایی ایران برخورد نداشته باشند. پرونده­های عمده مالی و اقتصادی­، خانواده­، مواد مخدر و جرائم حادتر در دادگاه­های ایران به وفور یافت می­شود. با انقلاب اسلامی سال 1357 و تقریباً از میان رفتن سیستم قضایی رژیم قبلی ایران اولین نهادهایی که توسط روحانیون تسخیر گردید مربوط به قوه قضاییه و دادگاه­ها بود که تحت عنوان احکام اسلامی به سرعت شروع به فعالیت کردند. روحانیون تندرو از فردای انقلاب با به چالش کشیدن مسائل قانونی رایج در آن زمان اولین قدرتنمایی­های خود را آغاز کردند. احکامی که تحت کلام­ مطلق حاکم ­شرع صادر می­گردید. وجود دادگاه­های چند ساعته و حتی چند دقیقه­ای و صدور احکام اعدام بدون رعایت موازین رایج  قبل از آن نشان از قدرت یک شبه و بی­حد و حصر روحانیون دارد که تحت لوای حاکم شرع عملاً به هیچ­کس پاسخگو نبودند.در فقه شیعه تعاریف گسترده­ای برای روحانیونی وجود دارد که نسبت به دیگر روحانیون جایگاه برجسته­تری دارند. صفاتی همچون حجت­الاسلام، حجت­الاسلام و المؤمنین، آیت­الله و آیت­الله العظمی در شرایط خاص و زمان­های معین بسته به میزان تشخیص دیگر مراجع روحانیون به طلاب اطلاق می­گردد. درواقع در قبل از انقلاب حفظ سلسله مراتب میان جامعه روحانیت از اهمیت خاصی برخوردار بود – رجوع کنید به قضیه اجتهاد آیت­الله خمینی – همچنین وسواس خاصی در مسائل تأثیر­گذار اجتماعی مانند اجتهاد، مرجع تقلید و حاکم شرع وجود داشت. اما با ظهور انقلاب 1357 و به وجود آمدن فضای رادیکال انقلابی در ایران و همچنین قدرتمند شدن یکشبه روحانیون بسیاری از این معادلات نیز بر هم ریخت؛ تقسیم قدرت مورد اصلی منازعات میان روحانیون گردید. طیف رادیکال­تر برنده کارزار بود و بسیاری از بزرگان جامعه روحانیون نیز از صحنه سیاسی و اجتماعی حذف شدند و یکشبه یک حجت­الاسلام توانست مرجع تقلید را به پای میز محاکمه بکشاند – رجوع کنید به قضیه حزب خلق مسلمان و آیت­الله شریعتمداری – .با نگاه به دادگاه­های انقلاب و نتایج آن می­توان به میزان تأثیرگذاری آن  در آینده سیستم قضایی ایران پی­برد. در هر دادگاهی عنوان کردن رای حاکم شرع و اجرای احکام طبق نظر او نشان از عدم برپایی سیستم جدید قضایی بر­اساس قانون است. در واقع از همان زمان روحانیونی که در رأس دادگاه­ها قرار گرفتند تنها با مطرح کردن قوانین شرعی در احکام خود قوانین قضایی را به نفع برداشت­های خود از مسائل شرعی تغییر دادند.از همان ابتدا قوانین قضایی بر­اساس احکام شرعی نوشته شده است. ولی آیا این احکام جوابگوی تمام مسائل حقوقی و جنایی در کشور  می­باشد؟ میزان مؤثر بود این احکام چقدر است؟ و اگر احکام جدیدی صادر گردد منشأ آن چه کسی خواهد بود؟در تمام کشورهای مترقی  حفظ استقلال قوا به­خصوص قوه قضاییه از مهمترین اصول تشکیل حکومت­ها می­باشد. ولی در ایران به­خصوص پس از انقلاب ایران در هیچ دوره­ای این اصل رعایت نشده است. ایران مبدأ تمام قوانین خود را فقه شیعه می­داند و در فقه شیعه اصولی که مطرح است همواره تحت نظر فقیه جاری می­شود. در قوه قضاییه نیز فقیه قوانین مطرح شده را به حاکم شرع منتقل می­سازد ولی در این بین به­دلیل سعی در بروز آوری احکام میزان اختیارات حاکم شرع گسترده است. این موضوع به­خصوص در موارد حساسی چون احکام مفسد فی­العرض و یا محاربه بسیار دیده شده که حتی میان خود روحانیون نیز تضاد به­وجود آورده است. در این مورد فقه شیعه با مطرح کردن مسائلی همچون نهی از منکر­، امر­به­معروف و جهاد به صورت عمومی فجایعی نیز آفریده است. برای مثال می­توان به کشتار زنجیره­­ای  زنان روسپی توسط سعید حنایی در سال­های دهه هفتاد­و­هشتاد اشاره کرد. در این مورد بحث­انگیز قاتل انگیزه شرعی را عامل انجام قتل­ها دانسته است و نکته اینجاست که در جامعه مذهبی ایران اقدامات او مورد تایید افرادی نیز قرار گرفته بود.همچنین در اعدام­های گسترده سال­های 60 و 67 عمده احکام صادره برمبنای احکام و تفاسیر آنها از فقه اسلامی است. در تازه­ترین حکم اعدام اجرا شده که مربوط به محسن­ امیر­اصلانی­زنجانی است نیز صرفا،ً برداشت از نظر وی سبب صدور حکم گردید. به­عبارتی می­توان این­چنین تفسیر احکام اسلامی و صدور آن را در قوه قضاییه از ناتوان بودن فقه شیعه در کنترل تمام جوانب اجرای آن دانست.

 


 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران سپتامبر 2014 (یونس کیاهی(

نمایندگی­های در داخل آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانور   

خانم صدیقه جعفری

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی هامبورگ

آقای مصطفی خداکرمی

http://hamburg.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی گیسن- لیمبورک

آقای فریدون درویشان

http://giessen.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی کیل 

خانم پانیذ مقدم

http://kiel.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اشتوتگارت

آقای احمد هوشمند

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی الدنبورک-برمن

خانم انسیه حنیف­نژاد

http://oldenburg.bashariyat.org

با تاخیر

7

نمایندگی زاکسن آنهالت

خانم آیدا سامانی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

نمایندگی­های خارج از آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کشور ترکیه

آقای فریدون درویشان

http://turkey.bashariyat.org

به روز

2

کشور سوئد

خانم مینو مهرفومنی

http://sweden.bashariyat.org

با تأخیر

3

کشور سوئیس

آقای محمد­جاوید گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی دانمارک

 آقای غلامرضا اخلاقی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اسپانیا

خانم فاطمه تابع­بردبار

http://spain.bashariyat.org

به روز

کمیته­ها

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کمیته کودک و نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

2

کمیته جوان و دانشجو

خانم رزا خلیلی

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

3

کمیته پیروان ادیان

آقای فرشید شهیدی­کاویانی

http://adian.bashariyat.org

به روز

4

کمیته زنان

خانم انسیه حنیف­نژاد

http://zanan.bashariyat.org

به روز

5

کمیته اقوام و ملل ایرانی

آقای شهریار ایازی

http://aghvam.bashariyat.org

به روز

6

کمیته روابط عمومی

خانم رزا خلیلی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

7

کمیته محیط زیست

آقای غلامعلی اخلاقی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

علاوه بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1- برطرف کردن مشکلات اعضاء کانون و پاسخ­گویی به سؤالات.

2- بروز­رسانی سرویس­های نصب شده در وب سایت­ها و وبلاگ­ها.

3- تغییر موقت مسئول نمایندگی ترکیه به آقای­شهرام شهیدی.

4- تغییر مسئول امور اینترنتی نمایندگی هامبورگ به آقای­مصطفی خداکرمی.

5- تغییر مسئول امور اینترنتی نمایندگی گیسن به آقای­فریدون درویشان.

6- اتصال کمیته­های کانون به صفحه فیسبوک کانون جهت درج خودکار مطالب.

 ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat