آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 151

   

    گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو،مرداد و شهریور 93

سعید پژوهیان

در ماه­های پایانی تابستان امسال با توجه به تعطیلی دانشگاه­ها و هم­چنین تغییرات مدیریتی در سطح وزارتخانه علوم با استیضاح شخص وزیر علوم، شاهد بهبود نسبی شرایط دانشجویان در زمینه نقض حقوق آکادمیک بودیم. مهمترین خبر در حوزه دانشجویی در ماه­های مرداد و شهریور، ممانعت از تحصیل یکی از قبول­شدگان کنکور سراسری به دلیل بهائیت بود که در خبرگزاری­های حقوق­بشری بازتاب فراوانی داشت ولی باز هم متأسفانه شاهد اقدام عملی توسط دولت در زمینه رفع محدودیت تحصیلی بهائیان نبودیم. تغییرات مدیریتی در سطح وزارتخانه علوم و رؤسای دانشگاه­های کشور، فضای هرج­و­مرج و بی­برنامه­گی در سطح دانشگاه­ها را افزایش داد تا آنجا که شاهد افت خدمات رفاهی به دانشجویان جدیدالورود از قبیل ارائه خوابگاه بودیم. در هر حال در گزارش زیر به مهمترین موارد نقض حقوق دانشجویان پرداخته­ایم. دانشجو نیوز 18 شهریور: یک شرکت­کننده در کنکور سراسری امسال با وجود کسب رتبه ۱۱۳ منطقه یک­، موفق به انتخاب رشته و ورود به دانشگاه نشد. شادان شیرازی، دختر بهائی که در کنکور سراسری امسال، موفق به کسب رتبه‌ ۱۱۳ رشته‌ ریاضی در منطقه یک شده بود، به دلیل اعتقاد به دین بهائیت از ثبت­نام در دانشگاه باز ماند. دانشجو نیوز 17 شهریور: میلاد عمرانی، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبائی از دانشگاه اخراج شد. این فعال دانشجویی چپ، در صفحه فیسبوک خود نوشت: چهارشنبه هفته گذشته از طریق آموزش دانشگاه علامه مطلع شدم که فایل آموزشی­ام بسته شده است. پس از پی­گیری از طریق آموزش دانشگاه و سازمان سنجش مطلع شدم که پس از دو ترم تحصیل از دانشگاه اخراج شده­ام. عمرانی که از سال ۱۳۹۲ با تعهد، اجازه تحصیل در رشته ارشد فلسفه در دانشگاه علامه طباطبائی را پیدا کرده بود، حالا می­گوید پس از ۲ ترم تحصیل اخراج شده است. وی درباره علت اخراجش نوشته است: سازمان سنجش دلیل را بررسی مجدد پرونده و فشار وزارت اطلاعات مبنی­بر ممانعت از تحصیل من اعلام کرد. کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران 15 شهریور: نورا ثابت، جوان ۱۸ ساله بهایی که امسال در آزمون ورودی دانشگاه­های ایران شرکت کرده و رتبه لازم برای تحصیل در رشته پزشکی را نیز کسب کرده بود به دلیل کارشکنی مسئولین و وجود محدودیت­هایی که به­طور غیررسمی بر جامعه بهائیان ایران به­خصوص در امر تحصیل در طی سه دهه گذشته اعمال شده همچون بسیاری از جوانان و افراد جویای تحصیل این جامعه از ورود به دانشگاه علی­رغم آغاز سال تحصیلی باز ماند. دانشجو نیوز 12 شهریور: حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس و زندانی سیاسی آزاد شد. حسین رونقی ملکی، دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد اراک، در ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری­اش در شهر ملکان تبریز، به همراه برادرش بازداشت شد. دانشجو نیوز 12 شهریور: به گفته عبدالرضا مصری، نماینده مجلس، هم اکنون حدود چهار­و­نیم میلیون دانش آموخته دانشگاه­های کشور بی­کارند، و به­دلیل عدم مهارت کاری قادر به جذب توسط بخش خصوصی نیستند و بایستی در این مورد دولت برنامه­ای تدوین کند. حجم بالای فارغ التحصیلان بی­کار در ایران به دلایل سیاست­های عجولانه و ناهماهنگ نظام در بالا بردن ظرفیت دانشگاه­های کشور بدون توجه به ابعاد علمی و سطح فنی و امکاناتی دانشگاه­ها و دانشکده­ها باعث پیدایش حجم عظیمی از بی­کاران تحصیل­کرده شده است. در حالی که این دانش­آموختگان فاقد کارآیی عملی لازم برای ورود به بازار رقابتی بخش خصوصی هستند و تنها به امید مشاغل دولتی تحصیل کرده­اند. دانشجو نیوز 5 مرداد: بنا­بر گزارشات  فعال حقوق­بشری، حمید حکمتی، اسماعیل ایزدی، فرید صارمی، علی چینی­ساز، زهرا کعبی، فرجاد صالحی و یک تن دیگر؛ توسط مأموران امنیتی در مشهد بازداشت شدند.

        جلسه ماهیانه نمایندگی هانوفر

محمد حسین بیداروند  

جلسه ششم سپتامبر نمایندگی هانوفررأس ساعت 13 و با یک ساعت تأخیر با حضور آقایان: مجتبی قاسمی (مسئول جلسه)، محمدحسین بیداروند (منشی جلسه)، سیاوش عثمانی، مسعود رئیسی و رضا زارعی؛ خانم­ها: صدیقه جعفری، شاداب رضاپور و سیمین مسکینی برگزار شد. همکارانی که در اتاق پالتاک کانون با ما همراه بودند آقایان: فریدون درویشیان و محمدرضا برزگر  .

در ابتدا آقای­قاسمی ضمن تسلیت به مناسبت در گذشت بانوی شعر و ادب خانم­سیمین بهبهانی از خانم­صدیقه جعفری  فعال حقوق­بشر تقاضا کردند که گزارش خود را مبنی­بر اخبار نقض حقوق­بشر در ماه گذشته را مطرح و به تحلیل آن بپردازند که متن اخبار به شرح ذیل بود :با سلام به شما همکاران عزیز و تشکر از حضورتان، درابتدا و قبل از آغاز بررسی اخبار ماه گذشته، اجازه بدهید چند خبر از خودمان و در ارتباط با مسائل کانون را دراختیارتان بگذارم.

خبر خوب این­که خوشبختانه  با تلاش هیئت رئیسه کانون قرارداد دفتر مرکزی کانون درهانوفر بسته شد و از ماه آینده جلسات ما در دفتر مرکزی برگزار خواهد شد، و هر روزه به­غیر از روزهای تعطیل از ساعت 13 تا 16 همکاران ما در دفتر حضور خواهند داشت تا پاسخگوی همکاران و پناهجویان در مورد مشکلات اداری و پناهندگی آنان باشند.

آدرس جدید دفتر مرکزی کانون­:

Hannover  Zur Bettfedrnfabrik 1 IIK. 30451 VVMIran. e.V

امکان دسترسی:

از بانهوف با خط 10 ايستگاه Leinau Str.

خبر بد هم این­که علی­رغم بازگشت آقای شفائی از سفر، مایل بودیم امروز ایشان را ملاقات کنیم که متأسفانه عازم سفر کوتاه دیگری بودند و ضمن ابراز تأسف پوزش خواستند.

و اما درمورد خبرها باید بگویم با توجه به ­این که من مسئول تهیه خبرها برای گوینده خبری رادیو کانون هستم  طول هفته کلیه خبرهای نقض حقوق­بشر در ایران را مطالعه و دراختیار رادیو می­گذارم.

باید عنوان کنم، این­گونه اخبار تأسف بار و به­ویژه خبرهای ماه گذشته به قدری زیاد بود  که من با توجه به زمان تعیین شده، برای انتخاب چند خبر دچار یک سردرگمی عجیب شده بودم؛ زیرا هریک از دیگری مهمتر بود، از توقیف نشریات، کتاب­ها،  روزنامه و ماهنامه­های گوناگون گرفته تا  اعدام­ها، بازداشت­ها، زندانیان، دراویش، دانشجویان، زنان، عدم مجوز درمان برای بیماران زندانی، عدم آزادی پس از پایان محکومیت، فیلتر سایت­ها و سرعت اینترنت در ایران، ممنوع کردن­ ورود خانم­ها بر روی سن، خبرهای نقض زیست محیطی و درکنار آن مرگ غزل بانوی ایران سیمین بهبهانی و یا فوت پدر علوم حقوق ایران دکتر ناصرکاتوزیان.

بنا­بر این تصمیم گرفتم خبرهائی را در اختیا­ر شما بگذارم که شاید کمتر بدان توجه کرده و یا از دید شما پنهان مانده باشد.

فقط­ ­به تیتر چند خبر توجه کنید، در مورد محیط زیست  کشورمان:­

- آتش­سوزی در ۲۳ هکتارمراتع سمیرم

- آتش­سوزی در مراتع کامیاران

- صنایع عسلویه استانداردهای زیست محیطی ندارند

- آتش در جنگل‌های گناوه همچنان زبانه می‌کشد

- آب فروشی میلیونی آتش­نشانی، آتش­سوزی 22 هکتاری جنگل­های آمل

- یک هکتار جنگل دشت شاد کالپوش میامی در آتش سوخت

- جنگل‌های امامزاده عبدالله آمل آتش گرفت

- آتش دامان طبیعت ایران را رها نمی‌کند

- زمین‌خواران تالاب 3000 هکتاری را به آتش کشیدند

- گلستان ایران ۹۰۰ هکتار کوچک‌تر شد

- ۳۵۰۰ درخت بلوط و بادام کوهی در گچساران سوخت

- آمار دردناک از سرطان کودکان ناشی از بنزین

اخبار کارگری:

کارگران و نقض حقوق آنان طی ماه گذشته خبرهای بسیار زیادی را بخود اختصاص داده بود که شامل جان باختن آنان ناشی از: حوادث کار، عدم امکانات ایمنی در محیط کار، سقوط در چاه و یا از بلندی در کارهای ساختمانی و یا تجمع به دلیل اخراج از کار، عدم پرداخت دستمزدهای چندین ماهه و حتی سالانه، نداشتن بیمه درمان و... که طبق آماری که من داشتم شامل 37 مورد بود.

آماری نیز از اعدام­های ماه گذشته داشتم که جمعاً 27 مورد انتشار یافته بود و اغلب به­صورت 5تائی، 7 تائی، 3 تائی ... و البته این ارقام جدا از اعدام­هایی است که به­صورت مخفیانه انجام می­شود .

برمبنای ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق­بشرکه حق زندگی­، آزادی و امنيت شخصی را برای هر فردی قائل می­گردد و یا ماده 5 که می­گوید هيچ کس نبايد شکنجه شود يا تحت مجازات يا رفتاری ظالمانه­، ضد انسانی يا تحقير­آميز قرار گيرد و همچنین ماده 23 بند­های 3 و4 که تأکید دارد بر­اینکه هر کسی که کار می­کند حق دارد مزد منصفانه و رضايت­بخشی دريافت دارد که زندگی وی و خانواده­اش را موافق حيثيت و کرامت انسانی تأمين کند و در صورت لزوم با ديگر وسايل حمايت اجتماعی کامل شود؛ و هر شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشکيل دهد و يا به اتحاديه­های موجود بپيوندد، چند تیتر خبری دیگر از این ماه را برایتان قرائت می­کنم و انطباق آن با مواد یاد شده را به عهده شما واگذار می­نمایم.

- هیچکدام از وعده‌های مسئولان درباره قتل علی چراغی عملی نشده است.

- بازداشت يك دختر جوان به­دليل پوشيدن مانتوی قرمز.

- اجباری شدن برگزاری نماز جماعت در مدرسه‌های ایران.

- ممنوعیت حضور زنان نوازنده و خواننده کنسرت‌ها در ۱۳ استان.

- در شرایطی که فقر در ایران بیداد می­کند: 500 میلیارد تومان هزینه ساخت صحن فاطمه زهرا در نجف می­شود؛ برای چی؟ معلوم نیست.

- تردد و اشتغال زنان در قهوه­خانه­ها و کافی شاپ­ها ممنوع است.

- تکلیف پرونده کارگر را هم مشخص کردند؛ شهردار و شهرداری مقصر نیستند.

- حضور افغان­ها در استان کرمان ممنوع می­شود.

- پیشی گرفتن گسترش اعتیاد در بین زنان ایرانی از مردان، یعنی  در جمهوری اسلامی تنها در این مورد است که خانم­ها می­توانند بر آقایان برتری داشته باشند.

- عدم ثبت­نام فرزند یک جانباز بهایی در مدرسه شاهد  با بیان این­که اقلیت­هاى مذهبى را ثبت­نام نمی­کنیم چه رسد به شما که اصلاً دین ندارید، البته به هنگام اعزام به جبهه و یدک کشیدن نام جانباز پس از قطع عضو این مشکل وجود نداشت.

- بیش از چهار هزار ایرانی در سیستان و بلوچستان شناسنامه ندارند، که به­طور طبیعی کودکان افراد بدون شناسنامه هم نمی‌توانند شناسنامه داشته باشند و به همین دلیل از حق تحصیل محروم می‌شوند.

- دانشگاه جامع علمی­کاربردی کرمانشاه پلمپ شد و دلیل آن هم اختلاف حقوقی میان دانشگاه و ستاد اجرایی 100 امام است البته سال­هاست که این نهاد برای این ساختمان با دانشگاه اختلاف  دارد.

- اما آماری دردناک از سرطان کودکان ناشی از بنزین­های آلوده  در سایت­ها منتشر شده بود که بسیار جای نگرانی است؛ دردناک از آن جهت که  دولت­ها و ارگان­ها  در این­مورد نسبت به هم رودربایستی خاصی دارند همراه با روابطی تنگاتنگ، به همین دلیل بعید است از همدیگر شکایت کنند. همین یک هفته پیش دادسرا وارد قضیه شده و از محیط زیست می­خواهد با این حجم اسناد و مدارکی که در اختیار دارد، به خاطر آلودگی محیط زیست و به خطر انداختن جان و سلامت شهروندان شکایت کند اما آنها باز هم حاضر به شکایت نمی­شوند؛ با این­که وظیفه آنهاست اما این­کار را نمی­کنند.

متأسفانه خودکفایی ملی آقای میرکاظمی وزیر نفت سابق کار دستمان داد و بنا به آمار نظام ثبت سرطان، آمار سرطان به صورت تصاعدی بالا رفته است و بیماری­های زیاد دیگری به خاطر همین خودکفایی آقای وزیر دامان مردم را گرفته است.­

- مصطفی ترک همدانی یکی از 3 وکیل شاکی در مورد پرونده بنزین­های آلوده سازمان پتروشیمی می­گوید: ­یک نفر در سال ۱۳۸۴ فرمولی اختراع کرده که محصول آن را وقتی در باک بنزین بریزید، همان کاری انجام می­دهد که بنزین معمولی انجام می­داد. آن شخص این فرمول را به شرکت صنایع پتروشیمی ارائه کرده و طریقه ساخت آن را نیز به آنها داده است و توضیح داده است که این ماده دارای عناصر سرطان­زا و خطرناک است و مواد آن باعث لوسمی و بیماری­های کلیه و بیماری­های چشمی می­شود. آنها هم این مطالب را می­نویسند و قبول می­کنند اما مدیران نفتی کشور آن فرمول را از بایگانی بیرون می­کشند و به دنبال ماده­ای می­روند که آن فرد اختراع کرده بود تا ماده­ای شبیه بنزین را به تولید انبوه برسانند. زمانی که به تولید انبوه می­رسد، آقای میرکاظمی در جایگاه وزیر نفت اعلام می­کنند نه تنها به خودکفایی رسیده­ایم، بلکه حال می­توانیم بنزین را صادر کنیم. این خودباوری آقای وزیر به آنجا رسید که تولید این ماده خطرناک و سرطان­زا بالا رفت و استفاده از آن تا حدی زیاد شد که در اثنای سال ۱۳۸۸ تا ۹۲ میزان آمار بچه­های سرطانی به شیوه تصاعدی بالا رفته بود. آمارهای دیگری در خود محیط زیست وجود دارد که من نمی­توانم آنها را علنی بکنم اما حقیقتاً به نحوی خطرناک است که از فکر کردن به آن هم هراس دارم.  آماری هم به دست آمده بود که میزان آلودگی موجود در سوخت این بنزین حدود ۴۰ درصد بالاتر از میزان استاندارد سازمان محیط زیست بوده است، و این درحالی است که تمام مستندات در اختیار خود سازمان محیط زیست و وزارت بهداشت بود اما کسی ورود نمی­کرد و شکایتی انجام نمی­داد!!

- این خبر را هم بشنوید: سفر حج بدون همراه محرم، برای زنان مجرد کمتر از ۴۵ سال ممنوع اعلام شد،  خواهش می­کنم به عدد 45 سال توجه کنید یعنی زنی که تقریباً درانتهای میان سالی است  قانون اجازه و اختیار انجام وظایف شرعی را به او نمی­دهد ولی با یک صیغه محرمیت دارای اختیار می­شود؛ موضوع از این قرار است که شورای هواپیمایی عربستان به شرکت­های هواپیمایی، درباره انتقال زنان کمتر از ۴۵ سال بدون محارمی که نامشان در روادید حج آنها مشخص شده است، هشدار داده و اعلام داشته است: در صورت مشاهده این تخلف، شرکت­های هواپیمایی که این تخلف را مرتکب شوند، حداقل ۵۰ هزار ریال سعودی جریمه خواهند شد و زنان بدون محرم با همان پرواز رفت به کشورهایشان باز گردانده خواهند شد.

- خبر بعدی  در ارتباط با  میزان رشد قدی کودکان کهگیلویه و بویراحمدی است، برمبنای تحقیقات انجام شده توسط  دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور کوتاهی قد در استان کهگیلویه و بویراحمد  حداقل دو برابر متوسط کشوری عنوان شده و می‌گوید: میزان کوتاهی قد کودکان در کشور شش درصد و در کهگیلویه و بویراحمد ۱۲ درصد است. یعنی کودکان کهگیلویه و بویراحمدی قربانی شرایطی هستند که خود هیچ نقشی در به­وجود آمدن آن ندارند. شرایطی که باعث شده آن‌ها همچنان کوتاه قد بمانند تا دستشان به شاخه هیچ آرزویی نرسد.

یکی از علت‌های اصلی کوتاهی قد، سوء­تغذیه مزمن است که در طولانی مدت وقتی یک بچه خوب غذا نمی‌خورد و انرژی، پروتئین و مواد مغذی به خوبی به او نمی‌رسد، ابتدا وزنش کم می‌شود و بر قد او نیز تأثیر می‌گذارد.

البته مشکل کوتاهی قد تنها مختص به کهگیلویه و بویراحمد نمی­شود، استان­های کرمان، خوزستان، هرمزگان و سیستان­و بلوچستان نیز از دیگر مناطقی هستند که از نظر شاخص‌های تغذیه‌ای وضعیت نامطلوب دارند و جزء استان­های نا‌امن غذایی به شمار می­روند.

آخرین حکمی که فقط می­تواند در جمهوری­ اسلامی صادر شود را هم برای شما عنوان می­کنم تا به عمق فاجعه پی ببرید، دستور اخذ تعهد از بستگان درجه یک اموات بهایی در سمنان، در توضیح این خبر آمده است: به­تازگی هنگام دفن شهروندان بهایی در قبرستان مخصوص بهائیان در سمنان از بستگان درجه یک اموات تعهدی شش بندی اخذ می‌شود؛ 1 -  شهروندان بهایی نمی‌توانند برروی سنگ قبر جز نام، تاریخ تولد و تاریخ وفات را قید کنند. 2 - حق ایجاد فضای سبز و کشیدن دیوار در اطراف قبرستان را ندارند. 3 - شهروندان بهایی همچنین نمی‌توانند در اطراف غسالخانه ساختمان جدید احداث کنند. 4 – بهائیان اجازه ندارند نوشته و تابلویی برروی قبر یا اطراف قبرستان نسب نمایند. 5 - سنگ قبر شهروندان بهایی هم سطح زمین باید باشد و هیچ گونه برآمدگی نباید داشته باشد. 6 – با توجه به محصور بودن قبرستان یا خاکریز از دیوارکشی اطراف قبر باید خودداری نمایند.

 در پایان توجه شما عزیزان را به  ممنوعه‌های طالبانی و داعشی که فقط در جمهوری اسلامی وجود دارد جلب می­کنم:

- بلندمرتبه‌سازی در کنار پارک بانوان ممنوع است.

- چت تصویری از طریق موبایل ممنوع است.

- واردات کالای دارای نشان ولنتاین به ایران ممنوع است.

- واردات کاندوم ممنوع است.

- پرواز هواپیما هنگام اذان ممنوع است.

- اختلاط دختران و پسران در مهدکودک ممنوع است.

- تماشای مسابقه والیبال و فوتبال ... مردان توسط دختران ممنوع است.

- کراوات ممنوع است.

- چگونگی بیرون زدن یا نزدن مو از شال یا روسری ممنوع است.

- بدحجابی راننده و ایجاد آلودگی صوتی ممنوع است.

- ورود دختران بدون شوهر یا ولی به پیست اسکی ممنوع است.

- مانتوی بالای زانو ممنوع است.

- آب‌بازی ممنوع است.

- حضور افغان­ها در استان کرمان ممنوع می­شود.

- تردد و اشتغال زنان در قهوه­خانه­ها و کافی شاپ­ها ممنوع است.

- کنسرت در سالن‌های بالای ۵۰۰ نفر ممنوع است. و...

طنز خبری- هم این که کارشناس مذهبی صداوسیما می­گوید: زبان اهل بهشت عربی است و زبان اهل جهنم عجمی (فارسی) است!

سپس آقای محمدرضا برزگر از اتاق پالتاک کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران  در مورد بررسی و انطباق اعلامیه جهانی حقوق­بشر با قانون اساسی جمهوری اسلامی سخنرانی خود را آغاز کردند که متن آن به شرح ذیل می­باشد :

با توجه به مسائل­، مشکلات و بگیرو ببند­هائی که اخیراً و به­طور گسترده برای خبرنگاران  و روزنامه­نگاران و اصولاً اربابان خبر در رسانه­های مختلف عمومی و مجازی از  مجلات­، ماهنامه­ها، روزنامه­ها گرفته تا فیسبوک، تویتر و وبلاگ­ها صورت گرفته می­خواهیم با هم به مقایسه مواد اعلامیه جهانی حقوق­بشر که دراین مورد  اشاره دارد با ماده­های قانون اساسی کشورمان بپردازیم؛ روز چهاردهم اردیبهشت، روز جهانی آزادی مطبوعات بود. البته این روز در کشور ما آنقدر بی­اهمیت است که به یاد نداریم تا کنون کسی این روز را به اهالی مطبوعات تبریک گفته باشد و یا به مناسبت این روز همایشی برگزار شود و از فعالان این عرصه تقدیری به­عمل آید.

 امسال روز جهانی آزادی مطبوعات در حالی فرا ‌رسيد، که ده‌ها روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس و فعال مطبوعاتی، همچنان در زندان‌های ایران تحت بازداشت و آزار و اذیت  شکنجه قرار دارند، پس بیائید با هم به بررسی  میزان حق و حقوقی بپردازیم که برای این قشر از جامعه در قوانین بین­المللی و قانون اساسی آمده است.

· ماده 19  جهانی حقوق­بشر اعلام نموده که هر انسانی محق به آزادی بیان است و این شامل؛  آزادی  داشتن باور و عقیده‌ای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه­ای بدون ملاحظات مرزی است.

متأسفانه یکی از اشکالاتی که در اصول قانون اساسی ایران وجود دارد عباراتی است که همیشه نا­مفهوم است و این اصول را همیشه مشروط به اما و اگر می‌دانند.

در اصل 24 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این مورد آمده است که نشر مطبوعات و تفضیل آنها را قانون معین می‌کند، از جمله:

نشر مطالب الحادی و مخالف موازين اسلامی و ترويج مطالبی كه به اساس جمهوری اسلامی لطمه وارد كند.

فاش نمودن و انتشار اسناد و دستورها و مسائل محرمانه، اسرار نيروهای مسلح جمهوری اسلامي، نقشه و استحكامات نظامي، انتشار مذاكرات غيرعلني مجلس شورای اسلامی نباشد.

تحريص و تشويق افراد و گروه­ها به ارتكاب اعمالی عليه امنيت، حيثيت و منافع جمهوری اسلامی ايران در داخل يا خارج. اهانت به دين مبين اسلام و مقدسات آن و همچنين اهانت به مقام معظم رهبری و مراجع مسلم.

تقليد : همچنين نقل مطالب از مطبوعات و احزاب و گروه­های منحرف و مخالف اسلام ( داخلی و خارجی) به­نحوی كه تبليغ از آنها باشد.در زمان حاضر شاهد هستیم که قانون مطبوعات، آزادی انتشار را نه یک حق بلکه یک امتیاز تلقی می­کند. تبصره ماده 12 قانون مطبوعات، به هیأت نظارت­بر مطبوعات اجازه داده است تا به سهولت همه اختیارات در این حوزه را بر عهده بگیرد، که با این حق در تناقض است. همچنین با وجود این که قانون فعلی مطبوعات ما، حق کسب خبر را در موارد 4 و 5 به رسمیت شناخته است، ولی متأسفانه دستگاه دیوان سالاری دولت، به صورت جدی در مقابل این حق ایستادگی می­کند و اجازه انتشار بسیاری از اطلاعات (حتی اطلاعات طبقه­بندی نشده و حساس) را نمی­دهد.

متأسفانه طبق آمار ارائه شده سالانه توسط خبر نگاران بدون مرز و یا سازمان­های بین‌المللی ایران بعد از ترکیه در رتبه دوم کشور های خطرناک برای روزنامه­نگاران قرار دارد و متأسفانه ایران در کنار ترکیه و چین  از بزرگترین زندان­های دنیا برای خبرنگاران در جهان به شمار می­آیند. طبق آمار در حال حاضر 65 خبرنگار و وب­نگار در زندان­های ایران هستند که تعداد 10 نفر از آنها زن هستند، به همین خاطر جا دارد که در اینجا نگاهی به وضعیت نقض حقوق بشر در حرفه روزنامه­نگاران و مشاغلی که در این گروه قرار دارند بپردازیم. دولت یازدهم این روزها کوچک شدن اختیارات و دوری از تصدی­گری را تبلیغ می­کند. ولی متأسفانه ما شاهد هستیم که سازمان­های دولتی خود بزرگ­ترین مؤسسات مطبوعاتی را در اختیار دارند.

از طرفی رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی که مستقیماً توسط رهبر جمهوری اسلامی تعیین می‌شود و نمایندگان سه قوه بر کار آن نظارت می­کنند،  در عمل شاهد هستیم که بزرگترین رسانه ملی و فراگیر در ایران را تبدیل به ارگانی برای انتشار آرا و نظرات رهبر قرار داده  و سایر مردم هیچ­گونه حق انتخاب و اظهارنظری را در این مورد ندارند که این خلاف ماده 19 اعلامیه حقوق­بشر است که در آن تأیید شده است همه احاد مردم در انتشار و نظرات عقاید خود آزادند و می­بایست بتوانند آزادانه افکار و عقاید خود را از طریق رسانه‌های گوناگون بیان کنند.

در ایران به جز سازمان صدا و سیما مطبوعات نیز تحت شدید­ترین سانسور­ها قرار گرفته­اند و اندک خبر­نگاران و نویسندگان مستقل در ایران هم به سختی امکان انتشار افکار و عقاید خود را بدون ترس از دستگیری پیدا می­کنند.

در این مورد نقض حقوق خبرنگاران در قانون مطبوعات را داریم که هیأت نظارت­بر مطبوعات می‌تواند بدون حکم دادگاه و براساس صلاحدید نسبت به توقیف یک نشریه اقدام کند یا امتیاز آن را لغو کند که این مغایر تمامی قوانین حقوق­بشر است که اجازه دادرسی عادلانه به هر کس می‌دهد.

به دفعات خوانده­ایم و شنیده­ایم که  بدون حکم قضائی و فقط به صلاح دید هیئت نظارت، بسیاری از روزنامه‌ها توقیف می‌شوند وپرونده آن‌ها به دادگاه ارجاع می‌شود زیرا در ماده 10 تبصره 2 قانون مطبوعات آمده است که تصمیمات هیأت نظارت قطعی بوده و این امر مانع شکایت و اقامه دعوای افراد ذی نفع در محاکمه خواهد بود.

مشکل اصلی خبر­نگاران امنیت ملی است که روزنامه­نگاران دسترسی به منابع خبری  را ندارند چون­که  اکثر منابع خبر­های سیاسی در ایران مانند جواهراتی گرانبها  در صندوق خانه‌های محرمانه نگهداری می‌شوند و سازمان امنیت ملی بخش از خبر را گلچین کرده و به صورت دستورالعمل به روزنامه­نگاران می­دهد  تا در آن محدوده اطلاع رسانی کرده و به فعالیت خود ادامه دهند.

می‌توان به عدم امنیت خبر نگاران« با توجه به سانسور شدید دولتی» اشاره نمود زیرا هیئت نظارت­بر مطبوعات سازمانی دولتی است از این­رو وبه دلیل عدم وجود دادگاه های صالحه هر ساله شاهد تعطیلی و بیکاری وهمچنین زندانی کردن  بسیاری از خبرنگاران، عکاسان و سایر مشاغل مربوط به این حوزه هستیم واصولاً ما کمتر شغلی را در ایران مانند حرفۀ  خبرنگارانی، بدون امنیت شغلی می­یابیم.

بدون شک می­توان اصلاح قانون مطبوعات را به عنوان یکی از جنجالی­ترین قانون­های کشوردانست چون که بعد از بارها و بارها اصلاح و بازبینی هنوز هم با نواقص  و مشکل­های فراوانی روبرو است. و در آخر اشاره­ای کوتاهی هم دارم به مشکلات شخصی روزنامه­نگاران که با این همه زحمات ارزنده به حقوق شخصی آنان هم نقض یا به­طور کلی نادیده می­شود و یا نقض می­گردد. به­طور مثال:  محرومیت از بیمه درمانی، بیمه عمر،  در‌آمد کم و ثابت،  حق مسکن و یا سختی کار و ...

بنابراین بی­سبب نیست که اکثر خبرنگاران و روزنامه نگاران در ایران با وجود علاقه فراوانی که به حرفه خود دارند  یا از کشور خارج می­شوند و یا از این شغل صرف­نظرمی­کنند.

امید است که این بحث تلنگری باشد برای حل مشکلات خبرنگاران و تدبیر بیش از پیش مسئولان برای فراهم کردن امکانات بیشتر برای این قشر فرهیخته کشورمان تا  آنها با قوتی بیشتر به کار خود در این عرصه ادامه دهند. به امید روزی که بتوانیم در ایرانی زندگی کنیم بدون کوچکترین نقض حقوق­بشر.

سپس آقای مسعود رئیسی فعال حقوق­بشر اولین سخنران جلسه با موضوع ایران امروز ما بودند .

متن سخنرانی ایشان به شرح ذیل می­باشد : در ابتدا می­خواهم اشاره­ای داشته باشم به تعدادی از ماده­های منشور جهانی حقوق­بشر

ماده ۱: تمام افراد بشر آزاد به دنیا می­آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند.همه دارای عقل و وجدان می­باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برابری رفتار کنند.

ماده ۳: هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

ماده ۵: احدی را نمی­توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا برخلاف انسانیت باشد.

ماده ۲۲: هرکس به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین­الملی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد.

در کشور گل و بلبل ما عده­ای به نام دین و به نام سیاست دست به انجام هرکاری می­زنند و هر روز زندگی را به مردم ساکن ایران­زمین سخت­تر می­کنند.جایی که برای مسئولانش شاید تنها چیزی که اهمیت ندارد مسئله مهم و اساسی این روزهای تمام دنیا یعنی حقوق­بشر می­باشد و حتی اگرکسی هم کوچکترین کاری در این زمینه انجام دهد با پیش پا افتاده­ترین تهمت­ها و انگ­ها  به مانند خود فروخته، جاسوس غرب، ضد انقلاب و یا... بازداشت و تحت بدترین نوع رفتارها قرار می­گیرند. در مملکت آقا و دوستان سازمانی که نام رسانه ملی را یدک می­کشد تنها چیزی که برایش اهمیت ندارد دردها و نقض حقوق ملت می­باشد. آری، ما هم قبول داریم که در هیچ کشوری حقوق­بشر به صورت کاملاً ۱۰۰% رعایت نمی­شود، اما اگر در مقام مقایسه برآییم می­بینیم که حاکمان کشور ما اصلاً حقوقی برای ملت متصور نیستند که بخواهند حتی آن را اندکی اجرا کنند. در روزهای گذشته رسانه ملی ایران به ریاست آقای ضرغامی بارها تصاویری پخش کرد از کشته شدن یک جوان به دست نیروی پلیس آمریکا اما سؤال اینجاست که آقای ضرغامی در زمان کشته شدن جوان کارگری به نام ستار بهشتی به دست نیروهای پلیس که تنها جرمش نوشتن از دردها و زخم­های زندگیش آن هم نه در دنیای واقعی، که در دنیای مجازی بود شما کجا بودید؟ آیا ستار بهشتی کارگر انسان نبود؟ این تنها یک نمونه از هزاران نمونه سیاست­های ضد بشری شما در رسانه ملی می­باشد.در مملکت ما البته مدیرانی که دغدغه مردم را داشته باشند هم وجود دارند به مانند آقای قالیباف شهردار تهران!!!!!

ایشون هم در راستای اظهار نظرهای جالب و البته تأسف­برانگیز دیگر مدیران حکومتی فرمودند: غیرت دینی ما قبول نمی­کند که یک زن در محیط کار با مردان در یک محل باشند و به همین دلیل سریعاً دستور تفکیک جنسیتی و بعضاً اخراج زنان شاغل را به نهادهای ذی­ربط ابلاغ فرمودند. تجربه نشان داده این گونه اظهار نظرها از مدیرانی که به جای رسیدگی به مشکلات جامعه، به خصوصی­ترین مسائل زندگی هر فردی پرداخته و حتی احکامی هم در موردشان صادر می­کنند، بعید نیست. ولی می­خواهم به آقای قالیباف بگویم زمانی که یک نردبام باز نشد و یک تشک باد نشد و سرانجام به مرگ دو تن از بانوان کارگر ایران زمین انجام پذیرفت،غیرت دینیتان کجا بود؟ در حالی که همگان می­دانند شهر تهران سال­هاست که منتظر یک زلزله مهیب می­باشد و نیاز جدی به بافت­های نو و کاملاً مقاوم در برابر زلزله را دارد، اما به خاطر فساد گسترده­ای که در نهادهای زیر­مجموعه مدیریتی شما رخنه کرده، با پرداخت مبلغی پول مجوز ساخت اماکنی داده می­شود که استحکام آنها از خانه­های خشت و گلی هم کمتر است. آیا غیرت دینی شما این گونه مسائل را قبول می­کند؟ و در روزهای گذشته وقتی یک کارگر دست فروش به همراه فرزندش به محل کار خود می­رود با تعدادی از مأموران اداره شما مواجه می­شود که از او درخواست باج­خواهی دارند برای دادن اجازه کار کردن، که این مسئله به تنهایی ناقض ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق­بشر می­باشد، اما زمانی که فرد دست فروش درخواست مأموران شما را اجابت نمی­کند مورد ضرب­و­شتم آن هم در برابر دیدگان فرزند ده ساله­اش قرار می­گیرد و سپس جان خود را از دست می­دهد و بالاخره یک کارگر دیگر این مملکت به خاطر غیرت دینی شما و دوستانتان در زیر مشتی خاک آرام می­گیرد.

آقای قالیباف یا من معنی غیرت را نمی­دانم یا این­که غیرت شما بیدی نیست که با این بادها بلرزد!!! و اما قشری دیگر در مملکت امام زمان وجود دارند که فریاد مردمی بودنشان و داعیه احقاق حقوق ملت داشتنشان گوش فلک را کرده. این­ها همان شیخ­ها و آیت­اله­هایی هستند که طمع قدرت و ثروت چنان کورشان کرده که دیگر چیزی به جز خودشان را نمی­بینند و من در عجبم از آن عده­شان که همان گونه که از داشتن چیزی به نام مغز بی­بهره هستند از داشتن شعور هم جهت خاموش ماندن و شعر تلاوت نکردن بی­نصیبند. در زمانی که حق داشتن اطلاعات و نشر آن به هر وسیله­ای یکی از حقوق ملت­هاست و دولت­ها هم در این زمینه کاملاً موظفند فضا را باز نگه دارند و امکانات ارتباطی را برای مردم فراهم کنند، یکی از همین موجودات به نام آیت­اله مکارم شیرازی در یک فتوای عجیب اینترنت پرسرعت را حرام اعلام می­کند و دلیلش هم این است که با اینترنت پرسرعت خیلی راحت به همه چیز می­توان دسترسی داشت و روحانی­ای دیگر فرموده: بنده در تلفن همراه یکی از افرادم دیده­ام که با اینترنت پرسرعت هرچه تصاویر و فیلم­های مبتذل بود به راحتی برای آنان ارسال می­شد و به همین دلیل حرام است. خطاب به این قشر عزیز که از نظر بنده خدا به اندازه کافی آنها را زده عرض می­کنم: حرام افکار پلید و منحرف شما و اطرافیانتان می­باشد که هرچه را که جدید می­بینید اول به دنبال موارد مبتذل آن می­گردید. شمایی که اکثرتان حتی طرز نوشتن صحیح اینترنت را نمی­دانید،عروسکی شدید در دست اطرافیان و اگر ثروت و قدرت دنیا چشمانتان را کور نمی­کرد و همچنین اگر ذره­ای خرد در وجودتان بود اجازه نمی­دادید که سیاستمداران هر عمل ضد انسانی را به شما بچسبانند و از شما مایه بگذارند. به­راستی که شما با این طرز رفتار و بی­خردی­هایتان در زمینه نقض حقوق ایرانیان از همه مقصرترید. و خوب در این مملکت دیگر امیدی به سران حکومتی برای بهبود وضع مردم و احقاق حقوق انسانی نمی­باشد، فقط تنها راه تلاش خود مردم در جهت روشنگری جامعه برای شناختن حقوقشان است که باعث می­شود حاکمان را به تلاش در زمینه حقوق­بشر وا دارد. با آرزوی فردایی بهتر برای تمام بشریت. و در انتها آقای­سیاوش عثمانی فعال حقوق­بشر با موضوع زنان افغان سخنرانی خود را آغاز کرد که در مورد  وضعیت اسف­بار زنان در افغانستان بود­. متن سخنرانی ایشان به شرح ذیل است  :

مشکلات زنان افغان :

با سلام به شما و ابراز شادمانی از دیدار مجدد همکاران­، با توجه به فراخوان صادره می­خواستم چند دقیقه­ای از وقت شما را دراختیار گرفته و در رابطه  با مشکلات زنان افغان صحبت کنیم، در باره آن­چه که از کودکی تا این سن در زندگی خانوادگی و اجتماعی کشورم نه تنها  دیده بلکه با پوست و استخوان لمس کرده و از دهن و خاطره من هرگز پاک شدنی نیست.

در ابتدا باید بگویم که متأسفانه بیشتر زنان و دختران افغان دارای افسردگی هستند که اکثریت آنها زنان هستند که به­طور متوسط سالانه  70 زن یا مادر بیوه؛ به سبب این بیماری می­میرند و هر روز هم این آمار رو­به افزایش است. یاد­آوری این نکته را ضروری می­دانم  که افسردگی چه در وطنم و به­ویژه درمیان  زنان افغان­ و­همچنین در ایران به­صورت کامل دیده می­شود . اکثر این زنان به مواد مخدر نیز معتاد می­شوند که بر­روی فرزندان هم تأثیر­گذار است  زیرا مواد مخدر در افغانستان به صورت آسان در دسترس همه مردم می­باشد و به­صورت عمده تولید می­شود.یکی دیگر از مشکلاتی که زنان و دختران در هرات­، بدخشان­، قندهار­، بامیان­، کابل و... با آن روبرو هستند برخورد­های والدین و شوهران و برادران آنهاست که در شب­ها و به صورت فیزیکی و بسیار تند انجام می­شود  واین گونه برخوردها تأثیر­های منفی  و دراز­مدت بر زنان افغان دارد که من به­صورت مستقیم نظاره­گر این­گونه برخوردها بوده­ام زیرا مردان افغان از کتک زدن و ضرب­وشتم  زنان برای  تسلط خود بر آنان استفاده می­کنند. تجاوزات جنسی یکی دیگر از مشکلات زنان افغان هست که به­صورت گسترده در سراسر کشور ودر روز روشن مشاهده می­شود و از نوزاد تا زنان مسن مورد تجاوز،  دزدیده شدن و کشته شدن قرار می­گیرند­. به­خاطرعدم امنیت اجتماعی هر فردی تنها با در دست داشتن یک سلاح  سرد یا گرم دیگران را مورد آزار و اذیت قرار می­دهد.در مورد ازدواج­های اجباری  نیز باید بگویم از آنجاکه  به لحاظ حقوقی زن در افغانستان جایگاهی ندارد حتی در زمان کودکی و بنا به صلاحدید والدین مجبور به ازدواج می­شوند که اغلب این  ازدواج­ها برای تأمین مخارج زندگی سایر افراد و یا تأمین مواد برای افراد معتاد خانواده است به­طوری­که بارها مشاهده شده است که فرزندان کمتر از 12 سال را هم به ازدواج­های اجباری و آن هم با خشونت وادار ساخته­اند.در میان خانواده­های افغان چه در افغانستان، یا ایران و حتی در آلمان تحقیر، توهین، اهانت، فحاشی، تهمت و شکنجه از رایج­ترین وعادی­ترین مشکلات زنان افغان است که خود به فراوانی شاهد آن بوده­ام که این رفتار ناشی از فرهنگ زن ستیزی آنان است که پیوسته با آنان همراه می­شود و ظاهراً بایستی برای اصلاح شدن این فرهنگ غلط و قرون وسطائی زمان بسیار زیادی را در نظر گرفت.زنان افغان از نظر تحصیل وکسب آگاهی نیز نسبت به استانداردهای جهانی، در سطح بسیار پایینی قرار دارند و حتی گاه مشاهده می­شود که زنان اجازه تحصیلات ابتدائی را هم ندارند زیرا در نهایت تأسف گروه بسیاری از مردان در کشور افغانستان درس خواندن زنان را برای خود و خانواده، شرم می­دانند از این­رو زنان هرگز نمی­توانند به جایگاه  اجتماعی و حقوق خویش آشنا شوند­. در این رابطه بسیار مشاهد شده که مدارس دختران را به­خاطر این­گونه افکار پوسیده  به آتش کشیده و سوزانده­اند .همان­طور که در بخش ازدواج­های اجباری نیز توضیح داده شد فروش فرزندان  و به­ویژه دختران درافغانستان در ازای دریافت مقداری پول انجام می­شود، که دراشکال مختلف و به دلایل گوناگون است .بیشترین آمار فروش فرزندان متعلق به فرزندان دختر است که یا به­صورت ازدواج و یا به­صورت دریافت وجه برای تأمین معاش انجام می­شود، که فروش از نوع ازدواج تنها درمورد فرزندان دختر بوده و در سایر موارد نیز فروش فرزندان پسر بسیار کم و شاید بتوان گفت به ندرت انجام می­شود یعنی برای انجام کارهای سخت و طاقت­فرسا که آن­هم  به­خاطر نداشتن  پدر و یا سرپرست و اغلب نداشتن خوراک است!عدالت برای زنان افغانستان از جمله حقوقی است که بسیار مبهم­، ناشناخته،  تعريف ناشده و اصولاً نادیده گرفته می­شود.که این­گونه موارد در سایر کشورها مانند پاکستان ایران و حتی اروپا نیز به دلیل تسلط مردان بر زنان افغان مشاهده می­شود که جای افسوس بسیار دارد !

 کشور افغانستان را می­توان از نظر بهداشتی و امکانات رفاهی در نقطه صفر به شمار آورد چرا که حتی آب آشامیدنی مردم هم سالم نیست  .اکثر وسائل  استحمام و شستشو تا داروهای مورد مصرف مردم بیشتر تقلبی، تاریخ گذشته و فاسد بوده و تمام موارد بهداشتی از10% استاندارد جهانی برخوردار نیستند .عدم امنیت اجتماعی نیز یکی از بزرگترین معضلات زنان در افغانستان است، به­طور مثال  چند روز قبل 16 نفر افراد مسلح در پغمان چهار ماشین حامل زنان را متوقف ساخته چند زن را همراه با یک دختر 18 ساله مورد تجاوز جنسی قرار دادند که دختر بعد از گذشت 4 روز در گذشت !

در پایان آرزو می­کنم به همت کلیه گروه­های فعال در امر حقوق زنان روزی بتوانیم شاهد شکوفائی عدالت، آزادی، امنیت، اجرا و برقراری کلیه مواد اعلامیه جهانی حقوق­بشر درافغانستان و به­ویژه درمورد زنان افغان باشیم.

 

      گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی گیسن

در تاریخ 21سپتامبر 2014 و بنا­بر برنامه تهیه شده توسط همکاران نمایندگی گیسن کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران، جلسه سخنرانی با حضو آقای فریدون درویشان محقق و فعال حقوق­بشر وآقای اردلان فضلی پژوهشگر و فعال حقوق­بشر و با حضور جمعی از فعالان حقوق­بشر از جمله: آقایان ناصرصادقی، منوچهر شفایی مدیریت کانون، برزگر مسئول صداوتصویر و شهیدی مسئول نمایندگی ترکیه، سرکارخانم­ها جعفری مسئول نمایندگی هانوفر و خلیلی مسئول روابط عمومی و دیگر فعالین حقوق­بشر به این آیدی­ها ایرج، فرشید، آرش، بهار و  :

Saeedsn3 – Janaanch – peasants – doost – Iv1ardomak 

که گزیده­ای از مشروح سخنرانی بدین شرح می­باشد؛ ابتدا مسئول نمایندگی گیسن آقای­درویشان ضمن خیرمقدم به دوستان وهمکاران کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران، و خواندن اعلامیه حقوق­بشردر مورد ادیان:

• ماده۱ تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.

 ماده۲همه انسان­ها بی­هیچ تمایزی از هر­ سان که باشند؛ اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، وضعیت دارایی، محل تولد یا در هر جایگاهی که باشند؛ سزاوار تمامی حقوق و آزادی­های مصرح در این «اعلامیه»اند. به­علاوه، میان انسان­ها بر­اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بین­المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از این­که سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.

ماده ۱۸هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی و آشکار کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده­بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.

 ماده ۱۹هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده­ای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه­ای بدون ملاحظات مرزی است،  حضوربه عمل آوردند و جلسه در اتاق پالتاک کانون برگزار گردید.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درمورد ادیان

اصل‏ سیزدهم: ایرانیان‏ زرتشتی‏، کلیمی‏ و مسیحی‏ تنها اقلیت­های‏ دینی‏ شناخته‏ می‏­شوند که‏ در حدود قانون‏ در انجام‏ مراسم‏ دینی‏ خود آزادند و در احوال‏ شخصیه‏ و تعلیمات‏ دینی‏ بر­طبق‏ آیین‏ خود عمل‏ می­کنند.

اصل ‏چهاردهم: دولت‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مسلمانان‏ موظفند نسبت‏ به‏ افراد غیر­مسلمان‏ با اخلاق‏ حسنه‏ و قسط و عدل‏ اسلامی‏ عمل‏ نمایند و حقوق‏ انسانی‏ آنان‏ را رعایت‏ کنند. این‏ اصل‏ در حق‏ کسانی‏ اعتبار دارد که‏ بر­ضد اسلام‏، جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ توطئه‏ و اقدام‏ نکنند.

اصل‏ نوزدهم:­‎‎‎‎‎ مردم‏ ایران‏ از هر قوم‏ و قبیله‏ که‏ باشند از حقوق‏ مساوی‏ برخوردارند و رنگ‏، نژاد، زبان‏ و مانند این­ها سبب‏ امتیاز نخواهد بود.

اصل‏ بیست­و­سوم: تفتیش‏ عقاید ممنوع‏ است‏ و هیچ­کس‏ را نمی­توان‏ به‏ صرف‏ داشتن‏ عقیده‏­ای‏ مورد تعرض‏ و مؤاخذه‏ قرار داد مسئله  رعایت حقوق اقلیت­ها و تبعض قائل شدن به آنها ازجمله اموری است که به­خصوص امروزه مورد توجه نهادهای بین­المللی وحقوق­بشر درایران می­باشد ونیزدرجهان مخصوصاً در ایران برخوردهای خصمانه و خشونت­بار و ویرانگرمختلف و به اقدام گروه اکثریت برای پاکسازی قومی بوده است.

فشاربراقلیت­های دینی همچنان در ایران ادامه دارد حاکمیت کنونی ایران و سران اون اعتقاد دارند که برخی از گروه­های مذهبی دشمنان کشور هستند برای این­که باورهای مذهبی آنها ممکن است وفاداری به نظام را دچار چالش کنند وبه بهانه امنیت سیاسی سرکوب فعالیت­های مذهبی را سرلوحه عناد با ادیان دیگر قرار دهند بازداشت­ها وخشونت­های هدفمند ارگان امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ایران همچنان متوجه اقلیت­های دینی درایران است، پیروان آیین بهائی و دراویش وغیره از ادیان غیررسمی می­با­شد که تحت فشارهای بیشتری قرار دارند و آنها از انجام مناسک دینی و تبلیغ آیین خود و تدریس و تحصیل محرومند؛ هم­اکنون هفت نفر از رهبران آیین بهائی که امور بهائیان را در کشوراداره می­کنند در زندان­ها به­سر می­برند و صدها تن از پیروان آنها درزندان­های کشور می­باشند.

به گزارش نماینده حقوق­بشر در ایران جناب آقای­احمد­شهید درسازمان ملل درگزارش­شان آمده که در تاریخ ۲۰۱۴ دست­کم ۳۷۱ نفر از اقلیت­های دینی در زندان به­سر می­برند در این گزارش ایشان از نادیده گرفتن قوانین و مقررات تبعض­آمیز علیه اقلیت­های دینی ابراز نگرانی کرده است، ما فعالین حقوق­بشر ضمن محکوم کردن جنایت­های رژیم خواستار آزادی بی­قید شرط زندانیان هستیم؛ بازداشت دو زن مسیحی، بازداشت شهروند مسیحی خانم بابایی و برادرش و دوست مشترکشان به اتهام اقدام علیه نظام و تبلیغ مسیحیت،  سعیدحیدری که به تازگی از تشیع به تسنن تغییر مذهب داده بود بازداشت شد؛ ایرانیان‏ زرتشتی‏، کلیمی‏ و مسیحی‏ تنها اقلیت­های‏ دینی‏ شناخته‏ می­شوند که‏ در حدود قانون‏ در انجام‏ مراسم‏ دینی‏ خود آزادند و در احوال‏ شخصیه‏ و تعلیمات‏ دینی‏ بر­طبق‏ آیین‏ خود عمل‏ می­کنند.

تشدیدفشارها واذیت وآزارها علیه خادمین ونوکیشان مسیحی زندانی ...

سپس آقای­فضلی شروع به­سخنرانی کردند، که به شرح ذیل می­باشد:

برخی محققان ظهور جنبش‌های نو پدید دینی آسیایی در غرب را مرتبط با قانون مهاجرت و ملیت سال ۱۹۶۵ ایالات متحده و قوانین دیگر در غرب اروپا می‌دانند، چرا که این قوانین در نهایت منجر به سهمیه‌های مهاجرتی سخت­گیرانه‌ای برای گروه‌های نژادی شد. بسیاری از جنبش‌های نو پدید دینی به عقایدی چون جهان وطنی، بین‌المللی شدن، فرهنگ واحد و مشابه آن‌ها معتقدند در ژورنال مطالعات دینی به انگلیسی؛

 (The Journal for the Scientific Study of Religion)  

مقاله‌ای در سال ۱۹۹۸ منتشر شد که جنبش‌های نو پدید دینی را به پدیده جهانی­سازی متصل می‌کند. مکتب فلسفی اشراق توسط شهاب‌الدین سهروردی یا شیخ‌الاشراق در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه شد، وی در کتاب حکمت‌الاشراق به اصول و فروغ این نظریه پرداخته است.

سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر می‌تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.

نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور است٬ لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است و همان­گونه که نورهای قوی­بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم به­سوی انوار قوی تابش دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران می‌تابد٬ همان­گونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. به­مناسبت این­که از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.

سهروردی می‌گفت که حکمت بر دو نوع است: حکمت لدنی و حکمت عتیق. حکمت عتیق یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم هندی‌ها، ایرانی‌ها، بابلی‌ها و مصری‌ها و بعد از آنیونانی‌ها برخوردار بوده‌اند. اما حکمت لدنی خاصان از آن برخوردار می‌شوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک مبدأ سرچشمه می‌گرفته و آن ادریس بوده که نام دیگر آن هرمس است. بعد از این­که مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی به سمت ایران ودیگری به‌طرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.

با مطالعه عرفان­ها و ادیان مشاهده می‌شود که سرچشمه و مبدأ آنها به یک شکل و تقریباً اساس واحدی دارند ولی بنیان و درک هستی و خودشناسی در طبقات درون متفاوت هستند. هرشخصی از طیف و ارتعاشات نوری خاصی برخوردار است، ودریافت آگاهی متفاوتی از حیطه آگاهی جهان اطراف خود دارد.

پس هر شخصی بنابرنیازهای درونی و یا سطح آگاهی ودیدی که نسبت به عالم هستی دارد خودرا منطبق می­کند، پس نمی­توان شرایطی را به اجبار برای بشر تعیین کرد شاید به­ظاهر موقتی بشود ولی مجالی نمی­گذرد که بشربه دنبال حقیقت به جنبش در می­آید.

 بهائیت دینی است که میرزا حسین‌علی نوری ملقب به بهاءالله در قرن ۱۹ میلادی در ایران بنیان گذاشت. بهائیان معتقدند که بهاءالله (۱۸۱۷-۱۸۹۲) جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون ابراهیم، موسی، بودا، زرتشت و مسیح؛ و محمد استبهاءالله در سال۱۸۶۳ این دین جدید را اظهار کرد. شمار پیروان این آئین بیش از ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برآورد شده ‌است. با این­که این شمار کمتر از ۰٫۲٪ جمعیت دنیاست ولی از نظر پراکندگی در کشورهای مختلف بعد از مسیحیت دومین دین جهان شمرده می‌شود، مرکز جهانی بهائیان در حیفا واقع شده‌ است.

بهائیان به خدایی معتقدند که یگانه، جاوید و خالق همه چیز است. این خدا به طور مستقیم در دسترس نیست ولی از طریق وحی با پیامبران ارتباط برقرار می‌کند که در این دین، پیامبر تجلی خداوندی است. تجدید دین از اصول این آئین است و یکتایی خداوند از آموزه‌های بنیادین دین بهائی است؛ خداوند در دین بهائی غیرقابل ادراک، غیرقابل دسترس، منبع تمام وحی، ابدی، عالِم کل، کل، همه‌جا حاضر و قدیر توصیف شده‌است.

بهائیان معتقدند که درک مستقیم ذات خداوند غیرممکن است. اگر چه دسترسی مستقیم به خداوند امکان­پذیر نیست، ولی بهائیان اعتقاد دارند که خداوند قصد و اراده خود را به اشکال مختلف معرفی می‌کند. او هر از گاهی چند با استفاده از فرستادگان خودش که در دین بهائی به آنها مظاهر ظهور الهی گفته می‌شود با بشر مکالمه می‌کند. این مظاهر ظهور قصد دارند ادیان را در جهان اشاعه داده و برپا کنند. درآموزه‌های بهائی گفته می‌شود که خداوند بسیار بزرگ‌تر از آن است که توسط انسان‌ها به طور کامل درک شود وحتی تصویری کامل از وی به دست آید.

بهائیان در دوران سلطنت دودمان پهلوی تا انقلاب ۱۳۵۷ ایران از آزادی‌های دینی کامل و حقوق مدنی در ایران برخوردار بودند،همچنین برخی پست­های حکومتی را در اختیار داشتند. اما بعد از انقلاب ایران و به قدرت ‌رسیدن اسلام‌گرایان شیعه در رأس حکومت، تبعیض‌های اجتماعی و تبلیغات منفی از سوی حکومت و نهادهای وابسته به آن، علیه اصول دیانت بهائی و باورمندان به آن به شکلی سازمان‌یافته شکل گرفت.

پس از انقلاب ایران، بهائیان از حق تحصیل در دانشگاه‌ها و مشاغل دولتی و خدمت در ارتش محروم شدند، مجامع مذهبی آنها غیرقانونی اعلام و تعدادی از قبرستان‌های آنان در مناطق مختلف ایران مورد تخریب واقع شد.

مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی

برطبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بهائیان علاوه­بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم می‌باشند. این مصوبه که به تاریخ ششم اسفند ۱۳۶۹ (۲۵ فوریه ۱۹۹۱) صادر شده و در بند سوم آن ذکر شده که باید از ثبت نام بهائیان در دانشگاه­ها جلوگیری به عمل آید و چنانچه هویت بهائی فردی هنگام تحصیل احراز گردد باید از تحصیل محروم شود و همچنین در ۱۱ آبان ماه سال ۱۳۸۵ نیز مجدداً به تصویب شورای انقلاب فرهنگی و وزارت اطلاعات رسیده‌است بدین مضمون که بهائیان نمی‌توانند در دانشگاه‌ها ثبت نام کنند و در صورت ثبت نام باید اخراج گردند.

اعتقاد به توطئه پیروان آیین بهائیت بر پایه سندی منصوب به شاهزاده دیمیتری دلگروکف (معروف به کینیاز دالگورکی)، سفیر کبیر روسیه در ایران در سال‌های ۱۲۷۰-۱۲۶۳ است. این سند مدعی است شاهزاده بابیت و بهائیت را به منظور تضعیف تشیع و به طور کلی تضعیف ایران به وجود آورده است. این سند در تهران در اواخر دهه ۳۰ میلادی پخش شد و از آن به بعد در مباحثات مسلمانان به طور وسیعی برای اثبات این­که بهائیان توسط روس‌ها، و بعد انگلیس‌ها یا آمریکایی‌ها و یا هر دو کنترل می‌شدند، استفاده می‌شد. علاوه بر این، از آنجایی که دفتر مرکزی این آئین در شهر حیفا قرار گرفته است آئین­بهائی توسط برخی، یک سازمان صهیونیستی در نظر گرفته می‌شود تا یک مذهب؛ برخی نویسندگان حتی آن را با فراماسونری[و بنیادگرایی اسلامی مرتبط دانسته‌اند. بهائیان به­علاوه متهم به حمایت مالی از انقلاب اسلامی هستند.

درویش به مسلمان صوفی گفته می‌شود که در راه طریقت گام بر­می‌دارد

درویش در زبان کردی اورامی فعل امر از درونکاری [پرداختن به درون] است که عملاً خودسازی را معنا می­نماید. واژه پارسی «درویش» از ریشه‌ای باستانی و برگرفته از واژه‌ اینیاایرانی است که در اوستایی به صورت «دریگو» (drigu)  به معنای «نیازمند، گدا» است؛ این واژه ایرانی احتمالاً با واژه سانسکریت ودایی «آدریگو»(adhrigu) هم­‌ریشه باشد که صفتی با معنای نامشخص است که به ایزدان گوناگونی اضافه شده ‌است. این واژه ودایی احتمالاً به صورت «آ-دریگئ» (-a-dhrigu) واکافت می‌شود که «نا دریگو» خواهد شد، شاید به معنای «نا فقیر»، به‌معنای «غنی». وجود این هم‌ریشه ودایی نشان می‌دهد که بنیاد فقرای مقدس آن­قدر در میان هندو-ایرانیان اهمیت داشته که در ایران آینده به صورت تاریخی در شکل برادری درویشی و نیز در هند در شکل­ مکاتب مختلف سنیاسیان (sannyasis) وجود داشته‌ است.

دراویش در ایران، بزرگترین اقلیت مذهبی به حساب می‌آیند، به نقل از خبرگزاری فارس ۲۰ سلسله دراویش در ایران شناسایی شده‌است.

سرکوب سلسله نعمت‌الهی در سال ۱۳۸۷ در ایران اتفاق افتاد

در پی­ انتشار اطلاعیه‌ای در نمازجمعه اصفهان علیه درویش‌های گنابادی، صبح روز چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۷ مقبره درویش ناصر­علی (اسدالله ایزدگشسب) در آرامگاه تخت فولاد اصفهان، مورد حمله قرار گرفته و با بولدوزر به­طور کامل تخریب و اموال آن غارت شد. خبرنامه امیرکبیر حمله­کنندگان را در حدود ۱۷۰ نفر و از نیروهای وزارت اطلاعات، شهرداری اصفهان و گروه­های فشار گزارش کرد.

بنای تخریب شده از آثار ملی ثبت شده بود که از سال ۱۳۸۰ برای برگزاری مراسمات دراویش مورد استفاده قرار می‌گرفت.

در پی این اقدام عده‌ای از دروایش در روز سوم اسفند مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی تحصن کردند که در این تحصن نیز ۶۰ نفر دیگر توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. به همین مناسبت این روز به نام روز درویش نام­گذاریشد.

سوابق سرکوب دراویش در ایرانویرایش

در دوران دولت محمود احمدی نژاد پیش از این هم در حملات دیگری حسینیه‌های دراویش در قم، بروجرد و منزل مسکونی معلمی با نام رحمت‌الله جوادی در چرمهین، که محل برگزاری مراسم مذهبی دراویش بود؛ نیز تخریب شده بود. همچنین در دوران وی، عده کثیری از دراویش نیز دستگیر، زندانی و از تحصیل منع شدند. این چهارمین تخریب حسینیه دراویش از این نوع بود و نکته دیگر این که مقبره درویش ناصر­علی از آثار ثبت شده ملی محسوب می‌گردید. تخریب حسینیه و مقبره درویش ناصر­علی از مشایخ دراویش منسوب به دراویش گنابادی و درگیری‌های خونین آن، بین دراویش و نیروهای انتظامی، اطلاعات، بسیج و لباس شخصی‌های نظام یاد آور حمله به کوی دانشگاه در قیام خونین ۱۸ تیر ۱۳۷۸ از نوع مذهبی آن ذکر می‌شود.

نورعلی تابنده گنابادی قطب دراویش گنابادی از نیروهای ملی­-­مذهبی و عضو هیأت امنای مقبره دکتر­محمد مصدق است.

به گفته بخش فارسی بی‌بی‌سی سرکوب دراویش گنابادی و تخریب حسینیه‌ها و اماکن مذهبی آنان که از سوی متشرعین خانقاه نامیده می‌شود در سال­های اخیر به شدت افزایش یافته و نیروهای سپاه، بسیج، لباس شخصی­های موسوم به گروه فشار و سایر سازمان‌های دولتی با فراغ بال و بدون هیچ­گونه توجه به قوانین مدنی و منعی از سوی سران حکومت به این سرکوب‌ها ادامه می‌دهند تنها محافل و منادیان حقوق­بشر و سازمان‌های مربوطه در خارج از کشور، گاه با محکوم نمودن اعمال غیر­قانونی حکومت ایران در برخورد با مذاهب و تفتیش عقاید از حکومت ایران کاهش فشار و سرکوب را خواستار هستند.

بخش عمده­ای از «جنبش­های دينی جديد» كه در جهان، مشغول به فعاليت می­باشند، يا در زمره اديان سنتی هندی قرار دارند يا معنويت­هايی برگرفته از اين «گونه­های معرفتی» هستند. از مهم­ترين اين جنبش­ها، می­توان به جنبش راجنيش (اوشو)، جنبش ماهاريش­ (tm) يا مراقبه متعالی و سای­بابا اشاره كرد. مكتب دون خوآن (ناواليسم يا شمنيسم)، طرفداران پائولو كوئيلو (نويسندۀ برزيليايي) و اكنكار نيز از مكاتب معنوی هستند كه در زمره عرفان­های آمريكايی (سرخ­پوستی، برزيلی و آمريكايی) به شمار می­روند كه در ايران، طرفداران زيادی را به خود جذب كرده­اند. اينك به معرفی اجمالی هر يك از اين گروه­های معنويت­گرا می-پردازيم.

 راجنيش (اوشو)

باگوان شری راجنيش مشهور به «اوشو» در جهان به عنوان يک عارف هندی شناخته می­شود که بيش از ششصد کتاب از وی به زبان­های مختلف دنيا چاپ شده است. وی به لحاظ مذهبی در زمره مؤمنين به دين جاين ـ جينيسم ـ به شمار می­رفت. به گفته خودش در بيست­و­يک سالگی به روشن­بينی رسيده و پس از آن با تغيير و تحولاتی که در آيين سنتی خود ايجاد کرد و طريقت خاصی که با مراقبه (روش سلوک معنوی)­های ابداعی خويش بنياد گذارد، افراد زيادی از سراسر جهان را به طريقت خود که نام «سانياسين» ـ رهرو راه حق ـ بر آن نهاده بود؛ جذب کرد. وی پس از مدتی اقامت در آمريکا و ايجاد شهرکی با کمک مريدان خويش، از سوی دولت آمريکا مورد حمله قرار گرفته و بازداشت شد. در زندان، لباس­هايش را به مواد راديو­اکتيو آغشته کردند که همين مسئله سبب مرگش در سال 1990 به سن پنجاه­و­نه سالگی شد.

او تصوير خويش از انسان ايده­آل امروزی را «زوربای بودايی» می­نامد؛ تركيبی كاملاً جديد؛ «ملاقات بين زمين و آسمان، ملاقات بين مرئی و نامرئی، ملاقات قطب­های متضاد» و آن را اين چنين توصيف می­كند:

پيامی ساده دارم: آفريدن انسان نوين. تلقی گذشته از انسان، ديگر بيات شده است. اين تلقی­بر مفهوم (يا اين، يا آن) مبتني است؛ يا مادی­گرا يا مذهبی، يا اخلاقی يا ضد اخلاق، يا قديس يا گناهكار. اين تلقی به يك گسست و شكاف قائل است. همين گسست و شكاف است كه موجبات روان­پريشی انسان را فراهم آورده است. وقتی انسان به دو پاره تقسيم می­شود، زندگی به جهنم تبديل می­شود. مفهوم پاره پاره انسان، سلامت و كمال را از آدمی می­گيرد و هر پاره او عليه پاره ديگر اعلام جنگ می­كند. آن­گاه پاره­ای كه در اين جنگ شكست خورده است، منتظر فرصت می­ماند تا راه­ كه انسان به عرصۀ نبرد بی­امان دو پاره متخاصم وجود خود تبديل می­شود.

... من آموزگار تازگی­ام. آموزگاری كه آدم­ها را به تماميت خويش فرا می­خواند و درسش، زمزمه محبت و آرمانش يك­پارچگی فرد است. كسانی كه از بقايای روح، هنوز چيزی در آن­ها باقی است، گوشی برای شنيدن درس­های من هستند. اين­ها نخستين پرتوهای خورشيد انسان نوين­اند كه از افق زندگی بالا می­آيد. اين آموزه­های تازه، شاگردانی رند و ماجراجو و شجاع می­طلبد. شاگردانی كه دل­مشغول آفريدن دنيای شجاع نو هستند (iranosho.persianblog.ir).

جامعه ايران، اوشو را از طريق کتاب­هايش می­شناسد.  تعدادی از اين کتاب­ها که اغلب شامل سخنرانی­ها يا نامه­های وی به مريدانش می­باشد، در ايران چاپ شده است که مهم­ترين آنها عبارتند از: راز، تفسير اوشو بر داستان­های تصوف اسلامی، مراقبه، يک فنجان چای، تانترا، خلاقيت و... بر پايه برخی اطلاعات غير رسمی كه از كتاب­فروشی­های سطح شهر تهران جمع­آوری شده است، كتاب­های اوشو در چند سال اخير، ‌پرفروش­ترين كتاب­های بازار كتب معنويت­های جديد در تهران، كرج، مشهد، اصفهان و شيراز به شمار می­روند.

 ماهاريشی

ماهاريشی ماهش يوگی در ايالت «مادهيا پرادش» هند متولد شد، اما اولين سال­های عمر او در هاله­ای از رمز و راز قرار دارد. او خودش در اين باره می­گفت: «ديرنشين­ها قرار نيست درباره خودشان حرف بزنند؛ پيام مهم است نه شخص» به نظر می­رسد او در بين سال­های 1911 تا 1918 به دنيا آمده باشد. ماهاريشی يوگی پيش از آن که خود را وقف روشن­بينی معنوی کند، به عنوان يک فيزيکدان تعليم ديد.

او در دهه­های چهل­و­پنجاه به هيماليا رفت و تحت آموزش «گورو دو» (guru dev) قرار گرفت. بعد از دو سال مراقبه در سکوت و آموزش­های مرشدش به غرب رفت و از آن­جا روش مراقبه تی.ام را در سراسر جهان رايج کرد.

«ترنسندنتال مديتيشنيا تی.ام، بر پايه نظريه­ها و تمرين­های يوگا بنا نهاده شده و يک تکنيک ذهنی می­باشد. در مراقبه تی.ام فرد در ذهن خود ذکری را (به زبان سانسکريت) تکرار می­کند. آموزگاران تی.ام می­گويند که فرد با تکرار «مانترا»، که کلمه يا عبارتی کوتاه و غالباً بی­معنی است، آرامشی عميق کسب می­کند که حاصل اين آرامش، شعف درونی، سرزندگی و خلاقيت خواهد بود. ماهاريشی يوگی در مصاحبه­ای در سال 2006 گفت: «با تاريکی نجنگيد؛ روشنايی را بطلبيد، تاريکی خودش می­رود». اعانه­ها و هزينه 2500 دلاری آموزش تی.ام، به ماهاريشی يوگی و هوادارانش کمک کرد تا «کاخ­های صلح» يا مراکز مراقبه در ده­ها شهر جهان برپا کنند. هم­چنين واحدهای تی.ام در شمار زيادی از دانشگاه­های جهان تدريس می­شود. ماهاريشی يوگی پس از چند دهه تعليم تی.ام اخيراً طرح «مراقبه دسته­جمعی» را اعلام کرد تا به فقر جهانی پايان دهد و صلح در سراسر گيتی برقرار شود!

او که بيش از نود سال سن داشت، سه­شنبه شب (5 فوريه 2008)، در خانه­اش در هلند درگذشت؛ در حالی كه ميراث معنوی بزرگی برجای گذاشت كه ميليون­ها نفر در سراسر جهان از آن بهره می­گيرند و در ايران نيز طرفداران خاص خود را دارد كه با استفاده از آموزه­های وی به مراقبه و مديتيشن می­پردازند. البته وسعت فعاليت طرفداران ماهاريشی در ايران نسبت به گستردگی اثر راجنيشيسم نيست و بيش­تر در تهران و در ميان افراد طبقات بالای اجتماع ديده می­شود و در اغلب اوقات، بدون آوردن نامی از ماهاريشی و در قالب برنامه­های آموزش يوگا ترويج می­شود.

  ابتدای صفحه | بازگشت

 

all rights reserved @ Bashariat