آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 148

 

 

Über Menchenrechte im Iran

Ida Samany

Seit der Gründung der Islamischen Republik Iran vor 35 Jahren, finden dort immense Verletzungen und Missachtungen der Menschenrechte statt:

In diesem schönen Land werden seit Jahren Männer, Frauen, Groß und Klein durch das Regime grausam unterdrückt.

Wir glauben, dass das was im Iran nach der islamischen Revolution passiert ist und immer noch passiert, ein Verbrechen gegen die Menschlichkeit ist.

Hinrichtungen, ungerechtfertigte Festnahmen, politisch motivierte Gerichtsverhandlungen und Verletzungen der Rechte von Frauen und Kindern sind an der Tagesordnung. Systematisch werden religiöse und ethnische Minderheiten, Studenten- und Arbeiterbewegungen unterdrückt.

Die Universitäten im Iran sind immens wichtige Standorte für die Machtausübung des Regimes. Studentische Aktivitäten werden massiv kontrolliert, Versammlungen sind verboten und führen zu Festnahmen. Regime-kritische Studenten werden außerdem von ihrem Studium ausgeschlossen. Auch Dozenten haben Konsequenzen zu fürchten, sollten sie sich kritisch über das Regime äußern. Durch die seit Jahren zunehmende Präsenz von Sicherheitsdiensten und deren Büros, ähneln einige Universitäten eher militärischen Standorten, als Hochschulen.

In der islamischen Republik Iran gibt es keine Glaubensfreiheit. Der Islam ist Staatsdoktrin. Die Konvertierung zu einem anderen Glauben wird als Verbrechen gewertet.

Die Bahai, die größte religiöse Minderheit im Iran, werden seit den Anfängen der Revolution unterdrückt und diskriminiert. Wegen angeblicher Feindschaft gegen Allah werden sie unter anderem von staatlichen Einrichtungen ferngehalten. Sie wurden von staatlichen Ämtern, der Industrie und von Universitäten suspendiert. Ihr Hab und Gut wurde beschlagnahmt und es kam zu Gruppenfestnahmen und Hinrichtungen.

Die Zerstörung ihrer heiligen Stätten und ihrer Friedhöfe geschieht noch immer.

Von den religiösen Minderheiten, stellen die Bahai die höchste Zahl der Insassen in iranischen Gefängnissen. Diese haben oft mit menschenunwürdigen Lebensverhältnissen zu kämpfen. So gibt es sogar Frauen, die mit ihren Säuglingen in Einzelhaft sitzen.

Auch christlichen im Irandroht die Verfolgung. Wenn sie für ihre Religion werben, erwartet sie als Strafe die Hinrichtung.

Christlich geprägte Ortsteile stehen unter ständiger Beobachtung der Sicherheitskräfte und eine freie Ausübung ihrer Religion ist unmöglich.

Die weit verbreiteten Menschenrechtsverletzungen betreffen auch die älteste religiöse Minderheit im Iran; Iranische Juden mit ihrer über 2700 Jahre alten Geschichte.

Vor der iranischen Revolution im Jahre 1979 wurde die Zahl der iranischen Juden zwischen 100.000 und 120.000 geschätzt.

Aktuelle Schätzungen gehen von einer Schrumpfung auf ca. 18.000 bis 20.000 aus.

Seit Gründung der Islamischen Republik Iran wird der jüdischen Gesellschaft Spionage unterstellt. Sie wurden massiv unterdrückt, diskriminiert und verfolgt. Dies verursachte die  Massenauswanderung von iranischen Juden ins Ausland.

Der bekannte Geschäftsmann und Vorsitzende der Jüdischen Gemeinde Teherans Habib Elghanian, wurde nach der Revolution wegen angeblicher Feindschaft gegen Allah zum Tode verurteilt. Er wurde als erste Zivilperson, die weder Teil des Militärs, noch im Dienste des vorrevolutionären Staatsapparats war, hingerichtet.

Anhänger des jüdischen Glaubens im Iran wird der Zugang zu Universitäten verboten und es ist ihnen nicht möglich Berufe im Staatsapparat auszuüben. Sie werden von der Justiz immer wieder diskriminiert und der Spionage bezichtigt.

Auch Jüdische Friedhöfe sind Ziele der Übergriffe von radikal-islamischen Kräften der Regierung geworden.

Es muss gesagt werden, dass die iranische Bevölkerung, die Distanz zu den iranischen Juden und der jüdischen Kultur sehr bedauert, die durch die Auswanderung dieser entstanden ist.

انتخابات سال 1388 رسما کودتا بود!!

بیژن سامانی

پس از پنج سال از انتخابات سال 88 با انتشار فیلم سخنرانی سردار جعفری سپاه پاسداران جمهوری اسلامی رسما اعلام میکند که در انتخابات آن سال دخالت کرده و کودتا انجام داده است.پس از انتخابات و همزمان با اعتراضات گسترده مردم عنوان مهندسی انتخابات همواره از سوی معترضین با مخالفت شدید دستگاه های حکومتی از نیروی انتظامی گرفته تا قوه قضاییه و مخصوصا رهبری روبرو می گشت.موضع گیریهای تند آیت الله خامنه ای در خصوص این اتهامات کاملا واضح و روشن بود.تهدید معترضین در نماز جمعه چراغ سبز بزرگ به نیروهای سپاه و بسیج برای مقابله تمام عیار با اعتراضات بود ، این نکته به صراحت در سخنرانی سردار جعفری بیان میشود.در گرما گرم اعتراضات توده های اجتماعی طرفدار آیت الله خامنه ای با توجه به مواضع او عموما" تقلب را نفی کردند و معترضین را آشوب طلبان خیابانی خواندند.البته عنوان میشود این کودتا خود عاملی برای ریزش در پایگاه طرفدار رهبری بوده که نمونه بارز آن محمد نوریزاد است.اکنون با توجه به پخش سخنرانی سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران به عنوان تاثیرگزارترین جریان سیاسی کشور که به نوعی اعتراف صریح او به کودتا است ،آیا همچنان توده ها ی مردمی طرفدار رهبری که تا چندی پیش اعتقاد راسخ بر صحت انتخابات داشتند بر مواضع خود پافشاری خواهند کرد.

اهمیت موضوع انتخابات سال 88 و پیامدهای آن موضوعی نیست که به زودی فراموش شود و هر نکته و خبری در مورد آن وقایع همچنان تاثیر گذار بر زندگی عده زیادی به صورت مستقیم و غیر مستقیم خواهد بود.هنوز هم قوه قضاییه ایران بر مواضع خود در خصوص پیگیری و تعقیب مجرمان ومتهمان آن حوادث پافشاری میکند .از اینرو پیگیری آنچه که در این خصوص اتفاق می افتد از هر دوطرف موافقین و مخالفین صحت انتخابات همچنان نقطه ثقل توجهات خواهد بود و عکس العمل در مورد هر خبری در این مورد شاید مسیر زندگی بسیاری از ایرانیان را چه در داخل و چه در خارج تغییر خواهد داد.

                               

نقش مد در زندگی جوانان ایرانی

آزاده رادبخت

با نگاهی اجمالی بر زندگی جوانان ایرانی، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن می­توانیم به نقش تأثیرگذار مد، و روند روزافزون آن در میان جوانان اشاره کنیم.پیش از انقلاب و شاید دهه اول پس از آن مد بحثی بیشتر تجملی بود و در اختیار قشر خاصی از جامعه، اما در دو دهه اخیر شاهد رشد چشمگیر آن در میان جوانان از هر قشر و طبقه­ای هستیم، استفاده از مدهای روز در کنار مارک­های معروف و گران­قیمت به نوعی با زندگی جوانان و یا حتی نوجوانان عجین شده است.مدهایی که شاید در کشورهای پیشرفته جهان از طرف جوانان به وسعت ایران مورد توجه قرار نگیرند.این موضوع از چند جهت قابل تأمل است.اول اینکه شاید در کشورهای پیشرفته اولویت جوانان و نوجوانان چیزهای دیگری از جمله درس، ورزش وموسیقی باشد؛ یا شاید جوانان در این­گونه کشورها امکانات و آزادی­های بیشتری دارند و نوعاً  پوشیدن لباس لوکس و گران­قیمت برایشان جذاب نیست.البته هستند جوانان و یا نوجوانانی که با توجه به موقعیت جغرافیایی و یا خانوادگی به زندگی لوکس رو می­آورند اما رشد چشمگیر این روند در ایران به هیچ عنوان با جای دیگری قابل قیاس نیست.

پرسش این است، که چرا جوانان ایرانی بیش از پیش و بیشتر از سایر جوانان به این موضوع توجه می­کنند؟من شخصاَ معتقدم نوع برخورد یک حکومت با این پدیده اجتماعی می­تواند بسیار تأثیرگذار باشد و یا حتی می­تواند باعث افزایش و یا کاهش آن شود.

متأسفانه بعد از انقلاب اسلامی در ایران شاهد سرکوب بسیاری از آزادی­های اجتماعی از جمله نوع پوشش جوانان و نوجوانان اعم از پسر و دختر بوده­ایم، باید اذعان کنم در اوایل انقلاب این محدودیت­ها و ممنوعیت­ها که توسط دولت و سردمداران رژیم بسیار موفق بود و فقط به این دلیل که فضا بسیار بسته بود و سرکوب و تنبیه متخلفین به اشکال گوناگون مثل شلاق، زندان و ...بسیار آسان­تر بود.فشار خانواده­ها و محیط­های تربیتی نیز تأثیر به­سزایی در ایجاد خفقان و سرکوب جوانان داشت.

در دو دهه گذشته شاهد بازتر شدن فضای اجتماعی شده­ایم ضمن این که تبلیغات و فشارهای افراطیون به سمت  پوشش اسلامی که از پایه بدون برنامه­ریزی درست انجام شد با شکست مواجه شد، از طرف دیگر شاهد عدم موفقیت حکومت در تربیت و پرورش اسلامی بوده­ایم که شاید افزایش سرکوب جوانان تأثیر به­سزایی در این عدم موفقیت داشته است؛ جوانان این دهه یا نوجوانان دهه پیش، و نوجوانان این دهه یا جوانان دهه بعدی به صورت آشکارا و به عناوین مختلف این فشارها را پس می­زنند.

وجود اینترنت و زیادتر شدن امکانات و سفرهای خارجی، از طرف دیگر مهاجرت ایرانیان به شیوه­های مختلف به خارج از ایران مخصوصاً اروپا و کانادا خود باعث ترویج فرهنگ بازتری در میان جوانان می­شود، جوانان و نوجوانان از طریق اینترنت با انواع موسیقی و سبک­های جدید آشنا می­شوند، آنها می­توانند در این میان زندگی قهرمانان خود را اعم از ورزشکار و یا هنرمند دنبال کنند و سبک زندگی آنها را به عنوان الگو قرار دهند که با توجه به موفق نبودن الگوهای فرهنگی از طرف حکومت، جوانان خود دست به کار شده­اند.شاید در گذشته این مدگرایی بیشتر در جوانانی با سطح زندگی بالاتر و طبقات اجتماعی بالا به چشم می­خورد، ولی امروزه جوانان به­دنبال هدفی مشترک که می­تواند آزادی­های مدنی بیشتر، رفاه و یا حتی به نوعی مطرح شدن در جامعه باشد با یکدیگر به تبادل روابط و امکانات می­پردازند، نسل نوجوان کشور با امکاناتی چون اینترنت و ماهواره شدیداً تحت تأثیر شرایط و تغییرات به روز جهان قرار می­گیرند و به اشکال مختلف آن را بروز می­دهند، امروزه حداقل در شهر تهران هر نوجوان در دوران دبیرستان به یک گوشی موبایل هوشمند مجهز می­باشد، و این در حالی است که نوجوانان در مقطع راهنمایی و حتی دبستان نیز از این پیشرفت به دور نمانده­اند.پوشیدن شلوار جین پاره­، تی­شرت­های رنگی با اشکال مختلف از جمله اسکلت و یا گراس و غیره، استفاده از زینت­آلات چه برای پسران و چه دختران و ... که شاید از نظر ما بسیار عادی باشند؛ به شدت از طرف حکومت به شکل­هایی چون گشت­ارشاد سرکوب می­شوند.

به نظر می­رسد نوجوانان و جوانان با این نوع پوشش­ها نه تنها می­خواهند به نوعی به آزادی­های شخصی خود دست پیدا کرده و کمبودهای اجتماعی را از این طریق جایگزین کنند، بلکه می­خواهند به صراحت از این طریق اعتراض خود را به وضعیت موجود در جامعه و تمام ممنوعیت­ها و محدودیت­هایش ابراز کنند.جوانان با این روش در واقع به دفاع از حقوق انسانی و انتخاب فردی خود می­پردازند.این­گونه تجددخواهی از طرف جوانانی که کوچکترین حقوقشان نادیده گرفته می­شود و حتی آزادی انتخاب پوشش خود را نیز ندارند، باید مورد حمایت قرار داد.

جوانان به طور مشخص وتقریباً  به صورت روزانه با ارزش­ها و معیارهای حکومت اسلامی در جدال هستند، نوع پوشش اسلامی و اجباری، کمبود امکانات رفاهی و ورزشی، بیکاری، نداشتن حق اظهارنظر در مورد شرایط و آینده کشورشان همه و همه دست به دست هم داده تا جوانان از هر شیوه­ایی برای نشان دادن ناراضی بودن خود استفاده کنند، خواه این شیوه نوع پوشش باشد، خواه یک مهمانی زیرزمینی و خواه به صورت فعالیت­های سیاسی.تمامی این مدارک نشان­دهنده آن است که جوانان خواهان کنترل و انتخاب شیوه زندگی خود هستند.با توجه به اینکه جوانان و نوجوانان جمعیت قابل توجهی در کشور را تشکیل می­دهند، باید با حمایت و پشتیبانی بیشتر بتوانند نقش واقعی خود را در جامعه پیدا کرده و آن را در جهت رشد و شکوفایی پرورش دهند.متأسفانه از طرف حکومت هیچ حرکت چشمگیری در این زمینه مشاهده نمی­شود، آنها هم­چنان و با اصرار به تلقین فرهنگ کهنه و بی رنگ اسلامی میپردازند و جوانان نیز به فرهنگ­سازی و راهنمایی از روزنه­ایی دیگر می­پردازند.حال این روزنه چیست و کجاست؛ و تا چه حد قابل اعتماد است، خود بحثی جداست که باید به تفضیل به آن بپردازیم.

دلنوشته یک جوان بهایی ساکن تبریز

فاطمه سجادی­مقدم

bahaiyanمن یک شهروند بهایی، عاشق خدمت به وطن و ساکن تبریز هستم. مثل همه­ی شهروندان دیگر به خدمت سربازی رفته­ام و برای عمران و آبادانی کشورم مالیات می­دهم. اما متأسفانه از هیچ حقوق شهروندی بهره­مند نیستم.

علت بی­نام نگاشتن این نامه نیز، مشکلات و عواقبی هست که در آینده امکان دارد گریبان-گیر خود و خانواده­ام شود. بعد از اتمام دوره­ی دبیرستان در کنکور شرکت کردم ولی به دلیل بهایی بودن، وضعیت قبولی من را "نقص پرونده" اعلام و از حضور در دانشگاه محروم کردند.این امر نه تنها برای من در دهه­ی ۸۰، بلکه برای پدر من و پدران جوانانی امثال من اتفاق افتاده و هم­چنان هم ادامه دارد و از ادامه‌ی تحصیلات محروم شده­ایم و می­شویم.مشکلات ما بهائیان آشکار و پنهان در همه جای ایران و از‌جمله تبریز جریان داشته و دارد. اما از حدود ۳ سال پیش شرایط عوض شد و نقض حقوق شهروندی ما به علنی­ترین حالت خود رسید و آن زمانی بود که بر­خلاف روال سابق آرامستان تبریز به ریاست آقای "فرخ جلالی" در حرکتی غیر­منتظره اجازه کفن و دفن را از بهاییان تبریز گرفت و ایشان بعد از چندی با حفظ سمت به عنوان مشاور عالی شهردار و نیز مدیرکل حوزه شهردار تبریز منصوب شد.حال روال بدین صورت است که پس از تحویل جسد به وادی رحمت (قبرستان تبریز)، جسد چند روز در سردخانه مانده و بعد از آن به خانواده متوفی اعلام می­کنند که حق ندارند به آداب و رسوم خود میّت را دفن کنند و در صورت اصرار برای دفن جسد در تبریز، باید بدون تابوت و با آداب و رسوم اسلامی دفن شود.این امر آشکارا با اعتقادات ما در تناقض است. در حالتی دیگر که عموماً اتفاق می­افتد جسد را به میاندوآب منتقل کرده و در آنجا بدون اطلاع خانواده، بهائیان را دفن می­کنند.این جریان علی­رغم شکایت به سازمان­های مختلف و نامه­نگاری به ریاست جمهوری و گرفتن جواب­های سربالا، هم­چنان ادامه دارد.علتی دیگر برای نگارش این دلنوشته، فوت مادر بزرگ بنده بود که چندی پیش در بیمارستان فوت کرد و علی­رغم تمام تلاش­های ما و دیگر دوستان بهایی، با مداخله حراست بیمارستان و سایر مقامات، اجازه‌ی کفن و دفن بر­اساس آئین و مراسم خود، به ما داده نشد و در نهایت جسد به وادی رحمت منتقل شد و از آنجا خودشان به میاندوآب منتقل کرده و دفن کردند.بعد از مادر بزرگ من، جوانی سرباز که در لباس سربازی فوت کرده بود نیز در انتظار اِعمال همین روش است (اکنون که این متن را می­نویسم در سردخانه است). این­جا در رابطه با وضعیت اموات، ما جز تهدید چیزی از مقامات تبریز نمی­شنویم.همان­طور که همه می­دانیم، مسأله ما فقط دفن اموات نیست، به عنوان یک جوان، بعد از خدمت سربازی مغازه­ای اجاره کردم که مشغول کار شوم. برای این کار، از اتحادیه عینک­سازان تبریز درخواست پروانه کسب کردم و تمامی مدارک خود را تحویل دادم.اکنون بعد از یک سال ضمن اخذ مالیات، اداره اماکن اعلام کرده که به علت بهایی بودن برای من هیچ­گونه پروانه­ی کسبی صادر نخواهد شد.نتیجه پیگیری­های بنده و شکایت به سازمان­های مختلف از‌جمله "سازمان صنعت و معدن" و "مجمع امور صنفی"، نامه­ی اخطار پلمپ بود که بعد از بیست روز دوندگی، مغازه­ اینجانب پلمپ شد.

در انتها به عنوان نتیجه صرفاً به جواب یکی از سرهنگ­های اداره اماکن تبریز بسنده می­کنم که عیناً گفت: "نمی­گذارم کار کنی و برو هر کاری می­توانی انجام بده و از من به رهبر شکایت کن ."

قضاوت با شما.

حضور زنان، پاشنه آشیل حکومت اسلامی ایران

 شهرام مسعود وزیری

از سی­وپنج سال پیش که حکومت طالبانی ضد آزادی بر ایران استیلا یافته، روز به روز، دوام و بقای خود را در خفه کردن حضور زنان در جامعه،بیشتر نشان داده است. همه می­پرسند چه رازی در این همه فشار برزنان نهفته است؟ چرا به­رغم گذشت 35 سال، حتی در گرمای 40 درجه تابستان، بر لباس ضخیم، حجاب و پوشش زنان و دختران این همه اصرار بیمارگونه اعمال می­شود؟ چرا لباس زنان از نگاه آخوندها ، ضد فرهنگ است؟ و چرا زنان را به ورزشگاه­ها راه نمی­دهند و چرا در مسابقات داخلی و جهانی، باید با لباس دست و پاگیر و مسخره­ای، تن و بدن زنان را چون کالائی که در معرض نگاه و دستبرد است هر روز باید بیشتر پوشانید؟پیش از این اسماعیل احمدی­مقدم، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، در سوم خرداد ماه گفته بود که در سال گذشته تعداد ۱۸ هزار نفر از شهروندان ایرانی تحت عنوان «بدحجابی» از سوی پلیس به قوه قضائیه معرفی شده‌اند، و افزود که این تعداد تنها «نیم درصد» از «بدحجابانی» را تشکیل می‌دهند که از پلیس تذکر دریافت کرده‌اند.
این گفته‌های مقام ارشد پلیس ایران به این معنا است که این ساز و کار در سال ۱۳۹۲ با نزدیک به سه­میلیون­وششصد هزار شهروند زن به دلیل مسئله حجاب برخوردهایی انجام داده است.سئوالی که برای بسیاری از جامعه­شناسان و فعالین حقوق شهروندی مطرح است، این است که چه رابطه­ای بین فشار روزافزون به زنان و ادامه حکومت اسلامی وجود دارد؟ چرا سالانه حکومت با هزینه­های چندین میلیاردی­، سعی دارد تا زنان را باحجاب اجباری و لباس باب دل حاکمین­، در انقیاد خود نگهدارد تا مبادا خللی در این پاشنه آشیل حکومت پیدا شود­؟«۳۵ سال در حجاب»، نخستین گزارش حقوق بشری است که نقض حقوق زنان به دلیل حجاب اجباری را از منظر نقض تعهدات بین‌المللی جمهوری اسلامی بررسی کرده است و می‌توان آن را گام اول در مستند‌سازی این مصداق بارز خشونت دولتی علیه زنان دانست.یافته‌های این گزارش که بر­اساس جمع‌آوری آمارهای پراکنده رسمی به دست آمده است، نشان می‌دهد در مجموع در ده سال گذشته (از ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۲) بیش از ۳۰ هزار زن در شهرهای مختلف ایران به دلیل نحوه لباس پوشیدن خود بازداشت شده‌اند.آمارهای رسمی هم­چنین خبر از توبیخ دست ‌کم ۴۶۰ هزار و ۴۳۲ زن می‌دهد و بر همین اساس، بیش از هفت ‌هزار زن مجبور به دادن تعهد برای رعایت حجاب اسلامی شده‌اند و پرونده دست ‌کم چهار هزار و ۳۵۸ زن، به دادسراهای قضائی ارجاع شده است.از سوی دیگر، به نظر می‌رسد آزار و اذیت زنانی که به حجاب اسلامی باور ندارند و آن را رعایت نمی‌کنند، محدود به توبیخ‌های خیابانی مأموران پلیس نیست. بسیاری از زنان به دلیل سرپیچی از قوانین حجاب، بازداشت و شکنجه می‌شوند و پایشان به دادگاه باز می‌شود. این زنان با محدودیت‌ها و محرومیت‌هایی در زمینه اشتغال، تحصیل، استفاده از خدمات عمومی و حضور در اماکن فرهنگی و تفریحی هم روبه‌رو هستند. تحقیق سازمان «عدالت برای ایران» نشان می‌دهد که چگونه با اعمال مقررات مربوط به حجاب اجباری، حقوق اولیه زنان شامل حق آزادی ابراز عقیده، حق­امنیت، حق­اشتغال، حق­تحصیل، حق­برخورداری از خدمات عمومی و … به­طور گسترده‌ای در سی­وپنج سال گذشته نقض شده است. سازمان معتقد است که جمهوری اسلامی باید از محروم کردن زنان از حقوق‌شان (حق تحصیل، حق اشتغال، حق شرکت در زندگی فرهنگی، حق دسترسی به خدمات عمومی، حق آزادی حرکت و حق داشتن امنیت روانی)، به دلیل سرپیچی از مقررات مربوط به حجاب، دست بردارد و شرایطی برای جبران خسارت حقوق از دست رفته زنان فراهم آورد.هم‌چنین لازم است که جامعه مدنی، به خصوص سازمان‌های مدافع حقوق­بشر توجه بیشتری به موضوع حجاب اجباری، به مثابه یک نقض گسترده و سازمان یافته حقوق­بشر در ایران نشان دهند و از تمامی امکانات خود برای پایان دادن به این خشونت دولتی علیه زنان استفاده کنند.به راستی باید پرسید که این همه بگیر و بنند، تعرض به زنان و دختران در حکومتی که هزاران مشکل و معضل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ( از قبیل میلیون­ها جوان بی­کار­، میلیون­ها معتاد و رتبه بالای بیماری­های روانی در جامعه و...)­، چرا جمهوری اسلامی هنوز این همه اصرار بر اجرای سیاستی غلط و استقبال از اعتراض همگانی مردم دارد­؟ آیا جواب این پرسش جز این است که آن تکه لچک بر­سر زنان ایران­، نشانه بارز قیود سنگین حکومت به­اصطلاح دینی بر دست و پای زنان ایران است؟ مگر عربستان کشور اسلامی نیست؟ مگر در ترکیه و ده­ها کشور همسایه ایران مانند افغانستان و پاکستان و مصر و ...حجاب و پوشش اسلامی آزاد نیست؟ آیا اگر جمهوری اسلامی فشار خود را بر میلیون­ها زن ایرانی بردارد و آن­ها را در پوشش خود آزاد بگذارد­، حکومت­اش با خطر ویرانی مواجه می­شود­؟ از قرار معلوم جواب این همه سئوال­ها مثبت است و خود حکومتگران می­دانند اگر زور و استبداد عریان را از سر مردم بردارند و بر پاشنه آشیل خود تکیه نکنند­، چندان شانسی بر ادامه حکومت فاسد و سرکوبگر و زندان­ساز خود نخواهند داشت.

 

 

My Homeland is full of stealthy movements

Sara Manzari

ما یواشکی می رقصیم و می خوانیم و می خندیم و می بوسیم
وطنم پر است از یواشکی ها، ما یواشکی می خندیم ، می رقصیم، میخوانیم، می بوسیم و در آغوش میگیریم و حکومتمان یواشکی می دزدد، می کشد، تجاوز میکند، شلاق میزند و ظلم میکند. آنقدر زیاد میشود این یواشکی ها که سرریز میشود و دنیا میبیند و همچنان میبیند و همچنان میبیند و من پر از امید و تلاش برای آزادی دزدیده شده مان گاه و بیگاه به خدایی که ایمان دارم شک میکنم.
مگر نه اینکه علم رشد کرده است و انسان به دنبال اکتشافاتی است برای زندگی بهتر؟ مگر نه اینکه حقوق انسانی آنقدر جای خود را یافته که بحث حقوق حیوانات، طبیعت و زمین است؟ مگر نه اینکه افکارمدرن امروز ظالم را مجازات میکند و برای هرکسی حریم مشخص میکند؟ پس ما کجای این جهانیم؟
خدایا گروهی از بندگانت به نام تو آنچه تو به ما دادی از ما میستانند،لطفا بیش از این خاموش نمان.

My homeland is full of stealthy movements, we laugh, dance, sing, kiss and hug stealthy and our government steal, kill, rape, lash and ingrate stealthy. These stealthy movements are increasing to overflow and the world sees that, and also sees and also sees. As I am full of hope and attempt for our stolen freedom, Occasionally Suspect to that God which I believe him.
Is not it true that the science has improved and humans are discovering for better life? is not it true that human rights has proved enough that we talk about rights of animals, nature and earth? Is not it true that modern thought punish the cruel man and define privacy for everybody? So where we are in this world
God! Some of your creatures using your name to catch what you gave us, please do not remain silent anymore

 

 


 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ژوئن 2014(یونس کیاهی)

 

نمایندگی های در داخل آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانور   

خانم صدیقه جعفری

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی هامبورگ

آقای غلامرضا اخلاقی

http://hamburg.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی گیسن- لیمبورک

آقای امید سنگانی

http://giessen.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی کیل 

خانم پانیذ مقدم

http://kiel.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اشتوتگارت

آقای احمد هوشمند

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی الدنبورک-برمن

خانم انسیه حنیف نژاد

http://oldenburg.bashariyat.org

به روز

7

نمایندگی زاکسن آنهالت

خانم آیدا سامانی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

با تاخیر

نمایندگی های خارج از آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کشور ترکیه

آقای عبدالکریم میرفرد

http://turkey.bashariyat.org

به روز نمی باشد

2

کشور سوئد

خانم مینو مهرفومنی

http://sweden.bashariyat.org

با تاخیر

3

کشور سوئیس

آقای محمد جاوید گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی دانمارک

 آقای غلامرضا اخلاقی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اسپانیا

خانم فاطمه تابع بردبار

http://spain.bashariyat.org

با تاخیر

6

نمایندگی هلند

آقای محمدعلی خلیلی

http://netherlands.bashariyat.org

به روز

کمیته ها

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کمیته کودک و نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

2

کمیته جوان و دانشجو

خانم رزا خلیلی

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

3

کمیته پیروان ادیان

آقای فرشید شهیدی کاویانی

http://adian.bashariyat.org

به روز

4

کمیته زنان

خانم انسیه حنیف نژاد

http://zanan.bashariyat.org

به روز

5

کمیته اقوام و ملل ایرانی

آقای شهریار ایازی

http://aghvam.bashariyat.org

با تاخیر

6

کمیته روابط عمومی

خانم رزا خلیلی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

7

کمیته محیط زیست

آقای غلامعلی اخلاقی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

           

علاوه بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1.     برطرف کردن مشکلات اعضاء کانون و پاسخ گویی به سوالات.

2.     تغییر مسئول اموراینترنتی کمیته زنان به خانم انسیه حنیف نژاد.

3.     تغییر مسئول اموراینترنتی نمایندگی اادنبورگ-برمن به خانم انسیه حنیف نژاد.

4.     راه اندازی یک سیستم در وبلاگ ها و وبسایت ها جهت جلوگیری هر چه بیشتر اسپم


 

ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat