آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 147

 

گزارش نمایش فیلم با من از دریا بگو

رزا خلیلی

جلسه ی نمایش فیلم " با من از دریا بگو" به کارگردانی آقای رضا علامه زاده در روز شنبه 24 ماه مای 2014 به همت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و با حضور جمع کثیری از فعالین حقوق بشری در شهر هانوفر آلمان بر گزار گردید.جلسه در ساعت 15 : 15 شروع گردیده و مجری برنامه خانم رزا خلیلی در ابتدا با خیر مقدم به حضار به معرفی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و عملکرد آن پرداختند.سپس از آقای سیامک محمدی خواننده و نوازنده ی گیتار در خواست شد تا برنامه ی اجرای زنده ی موسیقی خود را به نمایش بگذارند.

بعد از اجرای زنده ی موسیقی  خانم میترا درویشیان نویسنده و فعال حقوق بشر یکی از داستانهای کوتاه خود را با عنوان  " آیا"  برای حضار خواندند.

آیا ...

دردها را به تصویر می­کشم می­خواهم آتشفشان قلبم را کمی آرام کنم. فریادم از گلو بیرون نمی­آید، بغض راه را بر آن بسته است. اشک­ها که دیگر به خون نشسته­اند.همراه بانسیم بهار می­روم به زادگاهم، به کشورم، به آن سال­های نه چندان دور... با حلقۀ اشکی که در چشمانم جمع شده به یاد می­آورمش.راه که می­رفت بیشتر عاشقش می­شدم ... قامتی به بلندای سرو داشت؛ با پیراهن سرخی که برتن می­کرد همیشه به گل­های شقایق کوهستان می­مانست و به همین خاطر بود که می­ترسیدم در آغوش گیرمش مبادا پرپر شود با دانه­های اشکی که از سر شوق می­ریزم. صدای لطیفی داشت مثل یک ملودی آرام که می­توانست تو را به دنیای خیال ببرد ... این را تنها من نمی­گفتم، همه بر این باور بودند.وقتی به ملاقاتش رفتم رنگش زرد و قامتش خمیده شده بود. آن برق و گیرایی دیگر در چشمانش نبود ... حرف که می­زد گویی خنجری کنار لب داشت که نیشتر بر قلبت می­زد ... زخم داشت، می­دانستم که زخمش زده­اند. از در زندان که بیرون می­آیم تا رسیدن به خانه که عکسش را بر سینه­ بگیرم، فقط جیغ می­کشم.برادرانش نتوانستند زیر تابوتش را بگیرند چرا که بی­خبر در سپیده­ی صبحی که نکبت از آسمان می بارید جانش را ستاندند و بی­نشان در گورش کردند.رفت با آن قد رعنایش و تنها صدای اوست که در گوش جانم می­پیچد و اعتراض می­کند: این همه ظلم چرا ...؟

هنگامی که پناهنده شدم، حکم اعدامش در دستم بود. دل­شان به حالم سوخت اما من دیگر دلی نداشتم. دلم را در دیار ویرانم جا گذاشته بودم.دیروز یکی از دوستانم را دیدم که همچون سیل اشک می­ریخت. دلش برای همه چیز و همه کس تنگ شده گویی تمامی آن ظلم­ها  و جنایات  را فراموش کرده بود. برایم از خاطرات گذشته­اش می­گفت: از غم­ها و شادی­هایش، از جشن­ها و سورچرانی­هایش، از چیزهایی که من هرگز نه دیده و نه شنیده بودم، آخر تمامی خاطره­ی من از آن دیار خلاصه می­شود در چهره­ی زردرنگ دختر نحیف همسایه که برای تامین معاش خانواده، تنِ خود می­فروخت.می­گفت می­خواهد به ایران بازگردد. می­گفت که صبرش تمام شده، مثل لیوان پُری که دیگر نمی­شود حتا یک قطره آب بر آن افزود ... می­گفت حالا خیلی چیزها تغییر کرده، می­گفت آخوند خوب هم داریم، می­گفت با اینها دیگر می­شود کار کرد. می­گفت و می­گفت و می­گفت...با چشمانی پر حیرت تنها نگاهش می­کردم، حرفی برای گفتن نداشتم. زیر لب با خود زمزمه کردم: ای درختانِ عقیمِ ریشه­تان در خاک­های هرزگی مستور ... اما اصلا آیا او ریشه­ای داشت؟ مگر او می­توانست پژواک صدای آن همه درد و شکنجه و اعدام باشد؟ خوب دلش برای یار و دیار تنگ شده بود دیگر!اما من نمی­دانم آن سرو بلندبالا و زیبا هنگامی که در برابر جوخه­ی اعدام ایستاده بود به چه می­اندیشید؟ آیا تشنۀ محبت  نبود؟ آیا امید به ما نبسته بود که راهش را پی خواهیم گرفت؟ آیا دل تنگ عزیزانش نبود؟ آیا ...

سپس خانم خلیلی به معرفی بخشی از زندگی نامه و کارنامه ی کاری آقای رضا علامه زاده پرداختند .و از آقای سلیمی (مشاور آقای رضا علامه زاده) درخواست شد تا پیام آقای علامه زاده را برای حضار قرائت کرده و به معرفی فیلم بپردازند. (لازم به ذکر است که به جهت مشکل پیش آمده برای آقای علامه زاده ،ایشان نتوانسته بودند در جلسه حضور داشته باشند .)

بعد از سخنان آقای سلیمی فیلم "با من از دریا بگو" نمایش داده شد.

و پس از استراحت به مدت 30 دقیقه  حضار به بحث ، بررسی و پرسش و پاسخ پیرامون فیلم پرداختند و آقای سلیمی پاسخگوی مسایل مطرح شده بودند .

در پایان جلسه مجددا آقای سیامک محمدی به اجرای موسیقی برای حضار پرداختند.

و جلسه در ساعت 18  خاتمه یافت

 

گزارش سمینار آزادی برای افغانستان   (مجتبی قاسمی)

در تاریخ 26/04/2014 در شهر هانوفر جلسه و سمیناری تحت عنوان آزادی برای افغانستان با حضور گروهی از وکلای آلمانی و افغانی خواهان صلح برگزار گردید.این جلسه به ریاست آقای رینا براون. از وکلای برجسته شهر برلین، و با حضور جمعی از وکلای صلح­طلب آلمانی و افغانی از جمله آقایان وحید کبیر، متین باراکی، دکتر کریم سازای، نادرکبیری و کریم پوپال و جمعی از آلمانی­ها و افغانی­های مقیم آلمان و هم­چنین جمعی از اعضاء کانون دفاع از حقوق بشردر ایران برگزار شد.جمعی از سخنرانان مذکور پیرامون مسائل و مشکلات موجود در کشور افغانستان سخنرانی نموده و از جمله آنان آقای منوچهر شفاعی درخصوص مشکلات و مسائل موجود  و تضییع حقوق­بشر در ایران سخنرانی نمودند پس از آن آقای مجتبی قاسمی یکیدیگر از فعالان کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران به تشریح مشکلات و مسائل مربوط به آوارگان افغانی در ایران و نکات قابل تأمل در این خصوص از دیدگاه حقوق­بشر پرداختند.

یکی دیگر از جمله افراد شرکت­کننده در این جلسه آقای سیاوش عثمانی فعال و عضو کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران بودند، که ایشان خود نیز افغانی متولد کشور ایران می­باشند.

در این جلسه سیاوش به عنوان شاهدی برمسائل و مشکلات افغانی­های مقیم کشور ایران و موارد نقض حقوق­بشر در خصوص این افراد صحبتی را ایراد نمود.

                                

توهین به شرافت مردم "کردستان"، توسط وزیر کشور و معاون جنتی

شهریار ایازی

با روی کار آمدن دولت یازدهم و به ریاست­جمهوری حسن­روحانی و با شعارهای انتخاباتی دولت تدبیروامید، وهم چنین رفع ستم و تبعیض نسبت به اقوام و ملل ایرانی  شروع به تبلیغات نمود، ولی متأسفانه دراستانهای سیستان ­و بلوچستان، خوزستان و کردستان از همین چند ماه که از عمر دولت تدبیر و امید گذشته است در این استان­ها نه تدبیری و نه امیدی حاصل نشده است. به­خصوص در استان کردستان از طرف فرستاده­های دولت حسن­روحانی از وزیر کشور و معاون وزیر ارشاد گرفته مردم کردستان را مورد توهین قرارداده­اند.

در کمترازچهارماه اخیر دو مقام حکومتی در ایران با ابراز سخنان تأمل­برانگیزی مبنی­بر نبود افراد شایسته و قابل­اعتماد در مدیریت بومی استان کردستان، نگرانی و خشم شهروندان کُرد را در پی­داشته است. به این ترتیب دولت حسن­روحانی عبدالمحمدزاهدی را به­عنوان استاندار کردستان منصوب کرده است، و به این ترتیب استان کردستان از وجود استاندار بومی بی­نصیب ماند . در مراسم تودیع و معارفه استاندار کردستان، وزیر کشورفرمودهاند: گزینه بومی مناسب برای استانداری کردستان پیدا نکردم!

این سخن وزیر کشور حسن­روحانی بازتاب وسیعی در میان مردم کردستان به همراه داشته و عجیب است شخصی در کسوت وزارت کشور که باید امنیت و آرامش را خصوصاً در مناطق مرزی در اولویت خود قرار دهد، چنین بیمهابا بدون متن سخن بگوید!

لازم است جناب روحانی لحظهای خود را جای مردم کردستان قرار دهند، آیا چنین بیانی قابلیت مدارا دارد؟ چگونه میشود در یک استان، یک شخص در حد استانداری یافت نشود؟ مردم استانی که با نگاهی به اطراف خود اشخاص تحصیل کرده و باتجربه بسیاری را میبینند که حتی لیاقت پست­های بسیار بالاتری از استانداری و وزارتخانه را دارند، چه حسی خواهند داشت؟ این سخن ناامیدی بر روح مردم این استان می­باشد، آن هم از سوی وزیر کشور دولت امید...درتازهترین مورد، شنبه 20 اردیبهشت ماه معاون علی­جنتی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی در مراسم معارفه مديركل جديد فرهنگ و ارشاد استان کردستان از نبود فرد شایسته و توانمندی درپست این اداره سخن گفت.

موضع حسین نوشآبادی درسنندج با واکنش مردم استان کردستان و به­خصوص شهر سنندج شده است، و حتی نمایندگان گماشته شده به­عنوان نماینده­های مردم کردستان که در مدت 34 سال عمر حکومت اسلامی به مجلس راه یافته­اند و فقط در فکر خود و اقوام خودشان و دستورهایی که به آنها واگذار می­شود، فعال هستند؛ این­بار این نمایندگان به اصطلاح کردستان دم به اعتراض زدند فقط در این حد و بعداً آرام برصندلی خودشان نشستند.

از بدو شروع دولت یازدهم و با شعار تدبیروامید ازعدم تحقق وعدههای حسن­روحانی در به­کارگیری کُردها در دولت تدبیر و امید شاهد هستیم ومتأسفانه روزانه مردم استان کردستان ناظر ورود افراد غیربومی به بدنه مدیریت استان کردستان می­باشند.

مخالفتها چه درگذشته وحال درمناطق کردنشین به حدی رسیده که درمراسم معارفه رحیم­جعفری به­عنوان مدیرکل جدید فرهنگ و ارشاد استان کردستان، هیچ فعال فرهنگی کُرد و حتی نمایندگان به اصطلاح استان در مجلس و نیز معتمدین حضور نیافتند.

از طرف شماری از فعالین فرهنگی و نمایندگان ادوار مجلس در کردستان 7 گزینه برای مدیریت فرهنگ وارشاد اسلامی استان کردستان تعین شده بودند، که تمامی آنان از طرف استانداری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رد شدند .

اما با کمال تأسف شیطنت­های مغرضانه وسیاست­های ضد کرد رژیم اسلامی در بازتاب تمسخرآمیز خبرها در مورد مسئولیت­های استانداری کردستان و اداره فرهنگ وارشاد باعث رنجش افکارعمومی مردم کردستان و خشم و نفرت جوانان غیرتمند این استان گردیده است.

به راستی عمق کینه و حسادت مسئولین درعرصه سیاست و قدرت تا کجاست که این چنین نابخردانه ازاوایل انقلاب تا به امروزنسبت به مردم کرد و سایر میلیت­های ایرانی روا می­دارند

به یقین این نقطه سیاه در رفتارمنفعلانه نابخردان و دشمنان ملت آگاه وهوشیار کردستان، ازحافظه مردم هیچ­گاه پاک نخواهد شد .

به راستی وعده تشکیل معاونت امور اقوام و اقلیتها در ریاست جمهوری و تعیین دستیار ویژه در این زمینه را باید باور کرد یا سخنان وزیر کشور؟

آیا استفاده از شخصیت­های برجسته، یادآوری اصول قانون اساسی و برابری قومی تنها برای زمان تبلیغات است؟

این مقام جدید حکومتی که آخوند نیز میباشد، از اهالی کوهدشت دراستان لرستان می­باشند.

 

دزدی بی سا بقه دولت احمدی نژاد و یارانش

فریدون درویشان

در دولت محموداحمدینژاد در بسیاری از زمینهها رکورد دارند؛ از افزایش درآمدهای نفتی گرفته تا افزایش نرخ معوقات بانکی. رکوردهایی که کوچک نیستند و در تاریخ ایران بیسابقهاند. براساس گزارشهای رسمی در هشت سال حاکمیت محموداحمدینژاد، معوقات بانکی از هفت هزار میلیارد تومان به بیش از 80 هزار میلیارد تومان رسیده است.

 این رکورد در درون خود، رکورد جالب توجهی دیگری دارد که آن هم بیسابقه است. نرخ معوقات بانکی از آغاز به کار دولت نهم  یعنی در سال 84 با شیبی مشخص افزایش یافت و سالانه تا سقف 12 هزار میلیارد تومان به مطالبات افزوده شد. اما این شیب در طول سه ماه با افزایش شدیدی روبهرو شد. تا بهمن ماه سال 91 مطالبات معوق بانکی 60 هزار میلیارد تومان بود؛ اما در فاصله سه ماه یعنی از بهمن 91 تا اردیبهشت 92 این مطالبات به 80 هزار میلیارد رسید، و این یعنی افزایش 20 هزار میلیاردی معوقات بانکی فقط در طول سه ماه!

این شیب افزایش معوقات در طول تاریخ ایران بیسابقه بوده است. دولت احمدینژاد هیچگاه توضیحی درباره دلیل این افزایش غیر منطقی ارائه نکرد.

اکنون با رویکار آمدن دولت حسن روحانی به نظر میرسد که تصمیم جدی برای وصول. هفته گذشته دولت، اسامی بیش از 500 تن از بدهکاران را به قوه قضائیه ارسال کرد، و قوه قضائیه نیز اعلام کرده است که این لیست را بررسی میکند.

از طرف دیگر براساس اخبار منتشرشده، مطالبات معوق بانکی بیشتر از آن چیزی است که تا کنون اعلام شده بود. خبرگزاری فارس روز گذشته در گزارشی اعلام کرد که این معوقات حدود 100 هزار میلیارد تومان است، نه 80 هزار میلیارد!

گفته میشود که مانده مطالبات غیر جاری بالای 10 میلیارد تومان جمعاً رقمی معادل 62 هزار میلیارد تومان است، که در اختیار 900 ذینفع اعم از حقوقی و حقیقی است. هم چنین مطالبات غیرجاری بالای هزار میلیارد تومان در اختیار سه ذینفع قرار دارد که دو نفر از آنها در مسیر رسیدگی به دو پرونده بزرگ اقتصادی در زندان به­ سر می­برند. دارندگان بدهی غیرجاری بالای 500 میلیارد تومان هم 18 نفر هستند که چیزی حدود 15 هزار میلیارد تومان از حجم مطالبات را به خود اختصاص دادهاند.

دموکراسی یا انرژی هسته ای

بیژن سامانی

از زمانی که حسن روحانی کنترل دولت را در ایران بدست گرفته است تمام همت اصلی خود را برای حل مشکل تقابل با غرب بخصوص در زمینه انرژی هسته ای بکار گرفته است.با توجه به چراغ سبزی که از طرف رهبر ایران در این زمینه دریافت کرده مشکلی نیز از طرف جریانات محافظه کار ایران وجود نداشته است.هر چند گروه های تندرو و منتقدان رادیکال همواره در فرصتهای بدست آمده پتانسیل محکوم کردن مذاکرات را ایجاد میکنند ولی عدم توجه دولت و صراحت بیان شخص روحانی در سخنرانیهای مختلف نشان از پشت گرمی دولت در جریان مذاکرات با دول غربی دارد.در این میان طیف سنتی روحانیت که اکثریت مطلق جامعه روحانیون را تشکیل میدهد تقریبا سکوت کرده اند و نظاره گر به تمام معنی هستند.واقعیت این است که مسئله انرژی هسته ای جزو مفاهیم نا آشنای مطرح شده در جامعه روحانیون سنتی میباشد.آنرا تجربه نکرده اند و تقریبا از چند و چون آن بی اطلاعند.در مقابل میتوان گفت این طیف قدرتمند با تمامی وجوه دموکراسی آشنایی نسبی دارند.آنچه از موضع گیریهای مختلف روحانیون در طول تاریخ یکصدساله مبارزات مردم از زمان مشروطه تا کنون بر می آید نشان از اطلاع آنان از تاثیر اجرای ارکان یک نظام دموکراتیک در سطح جامعه دارد.در بسیاری از مواردی که به نوعی روشنفکران یا تجدد خواهان و در سطوح پایینتر مردم عادی سعی در حرکت و تعالی جامعه داشته اند روحانیون با در نظر گرفتن عواقب آن به مخالفت پرداخته اند.پس از انقلاب 57 نیز همزمان با بسط نفوذ روحانیون در لایه لایه اجتماع شاهد از بین رفتن آنچه بودیم که حاصل سالها مبارزه برای بدست آوردنش بوده ایم.مفاهیمی چون برابری حقوق زن و مرد ، آزادی مطبوعات ، آزادی برگزاری اجتماعات و آزادی بیان و عقیده نه تنها خط قرمز این توانمندترین حلقه قدرت در حکومت ایران است بلکه در جبهه مقدم رویارویی با آن قرار دارد.به یاد آوریم چندی پیش رهبر ایران در یک چشم برهم زدن مخالفت خود را با آنچه از مکاتب غربی آمده و به نظر او منفور و مضر است بیان نمود و تمامی دانشگاهها سعی در تدوین کتابهای درسی جدید و حذف آنچه که در غرب آزموده شده و تعاریف قدرت مردم برای مردم را دارد داشتند.در این اواخر هم خبر حذف رشته حقوق بشر از رشته های دانشگاهی بدون آنکه حتی اساتید و حقوقدانان در جریان باشند و در سکوت کامل به نوعی تداعی کننده نوعی کتاب سوزان به منظور از بین بردن ریشه های فکری جریانات دموکراسی خواهانه است.در عمل مراکز قدرتمند روحانیون هم به شدت هرچه تمامتر از اینگونه اقدامات حمایت میکنند.حتی در شرایطی که حسن روحانی سوار بر شعار های مردم گرایانه توانست مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند بیان تنها یه جمله از طرف او و یا اعضای دولت او ولو تکرار شعارهای دوران مبارزات انتخاباتیش با چنان واکنشی از سوی روحانیون تندرو مواجه میگردد که انگار اساس تهدید کننده نظام تنها بر همان یک جمله استوار است.

سالهاست که تریبونهای نماز جمعه بیانگر چکیده فکری روحانیون تندرو از شیراز و قم گرفته تا تهران و مشهد میباشد.جایگاهی که از آن اغلب برای موضعگیری در مقابل رخداد هفته استفاده میگردد و حتی رسانه های خارجی نیز به نوعی آنرا تریبون رسمی نظام میدانند و سخنرانیهای آنرا دنبال میکنند.روحانیون تند رویی مثل احمد خاتمی از هیچ فرصتی برای استفاده از این تریبون دریغ نمیکنند.از قضا این سخنوران با مطرح کردن مسائل روز و به چالش کشیدن آن در مقابل قوانین برگرفته از فقه مورد تایید روحانیون داخل همواره چراغ قرمز را به هرگونه ساختار شکنی نشان میدهند.تا کنون نیز حسن روحانی با توجه به شناخت این هسته قدرتمند نشان داده نسبتا تمایلی به رویارویی با روحانیون سنتی ندارد.از اینرو به نظر میرسد تلاش برای مطرح ساختن مطالبات اجتماعی در سطح دولت امید و تدبیر فعلا بیهوده است و به قول نظریه پرداز اصلاحات هنوز هم فشار از پایین باید باشد به امید آنکه دولت در آن بالا چانه زنی کند!!

                                   

تصاویر تشکیل کلاس درس در اصطبل!

14 اردیبهشت 93                              صدیقه جعفری

در مورد تصاویر ضمیمه شده، چه فکر می کنید و چه احساسی  دارید؟ آیا این مکان مگر جزو خاک ایران  هست و این کودکان بلوچی ایرانی هستند و دارای حق مساوی بهره­مندی از منابع وذخایر کشور نسبت به سایر ایرانیان می­باشند یا نه؟

چه فرقی  این مکان با شمال تهران و یا سواحل شمال کشور و ویلاهای لوکس ومدرنش دارد؟

چرا باید این کودکان فرق  180 درجه­ای غیرقابل توجیه با کودکان کاخ­نشینان شمال تهران،اطراف جماران و... داشته باشند؟

مگر فراموش شده  که چگونه  خمینی رهبربنیان­گذار رژیم عوام­فریبو دین­فروش  قول حکومت پابرهنگان داد؟

هم­چنین مگر از یاد رفته چگونه در دوران ریاست جمهوری احمدی­نژاد مدعی دولت امام زمانی ساده زیست، عدالت محور در خدمت مردم 800 میلیارددلار درآمد فروش نفت داشت؟ 

به­علاوه مگر گزارش نشد پس از جنگ 33 روزه­ی حزب الشیطان لبنان با اسراییل  در جنوب لبنان طرح­های  مسکن و راه­سازی  وبیمارستان­ها، مدارس و .... برای افراد حزب الشطیان لبنان احداث گردید؟

آیا گفته نشد همین­طور  طرح­های مجتمع مسکن­سازی دربولیوی و ونزوئلا و راه­سازی ومسکن در عراق هم  اجراشد؟

مهمتر این­که مگر کلی از درآمد نفتی صرفهزینه­های بسیار سنگین برنامه­ی هسته­ای واهداف نظامی­اش نشده است؟

مگر موازی آن  کمک­های مالی کلان با تسلیحات بهم پیمان سوریه نشده است؟

باید  پس از 35 سال  شاهد این واقعیت تلخ تأسف­آور باشیم  که  در جنوب استان محروم بلوچستان  مدرسه ابتدایی در اصطبل برگزار شود؟ حالسئوال این است، چگونه چنین رژیم  فاسد وغارتگر بربر­منش و تاریک اندیشی  که عملکرد 35 ساله­اش  اقدام علیه حق وحقوق، و مطالبات مردم ومنافع ملی کشور بوده است؛ می­تواند مشروعیت داشته و قابل دفاع وحمایت باشد؟  

آیا هنوز وقت آن نرسیده،  که باید برای پایان دادن به این شرایط نابرابر تبعیض­آمیز تحمیل شده، مبارزه­ ی همگانی برای تغییرات دمکراتیک در ایران نمود؟

 http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122280_714.jpg   http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122283_316.jpg http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122284_750.jpg

http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122288_189.jpg     http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122290_179.jpg  http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122292_413.jpg

http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122289_837.jpg  http://fararu.com/files/fa/news/1393/2/14/122293_823.jpg

بخشدار تلنگ روز شنبه در این رابطه خبرداد، این فضای آموزشی که از آن به­عنوان مدرسه راهنمایی دخترانه استفاده می­شده است ازاردیبهشت سال 1391 به یک شرکت ساختمانی و تأسیساتی اجاره داده شد که در نتیجه شماری از دانش­آموزان "روستای کوچو" ترک تحصیل کرده و یا در مکان­های غیراستاندارد از جمله اصطبل و یا زیر سایه درخت تحصیل می­کنند.وی با بیان اینکه سه هزار و 230 دانش­آموز بخش تلنگ در فضاهای آموزشی غیراستاندارد مشغول تحصیل هستند، گفت: از مجموع 57 مدرسه منطقه 30 مورد فاقد برق و 43 مدرسه فاقد آب آشامیدنی است. هم­چنین از مجموع این 57 مدرسه دست کم 40 مورد فاقد ساختمان استاندارد است، به­طوریکه اغلب آنها خشت و گلی و یا کپری هستند؛ در نتیجه برخی کلاس­ها در اصطبل حیوانات یا زیر سایه درختان تشکیل می­شود.شهرستان قصرقند به فاصله 600 کیلومتری جنوب زاهدان در حوزه آبریز رود کاجو قطب کشاورزی است، و با وجود جاذبه­های گردشگری کمتر معرفی و شناخته شده است. بخش تلنگ با مرکز شهرستان قصرقند 30 کیلومتر فاصله دارد.

 

کجاییم؟

م.ز.

درسال­های اخیر رژیم جمهوری اسلامی ایران که در بحران اقتصادی و سیاسی عمیقی دست و پا می­زند و از احتمال شورش­های گسترده مردموحشت زده است، برشدت سرکوب­گری­هایش افزوده است تا آن­جا که هر یک از ما در جای جای کشورمان، میادین، خیابان­ها و مراکز تجمعی شاهد بوده و هستیم،شاهد درگیری­های متعدد میان مأمورین سرکوب­گر رژیم با گروه­های اجتماعی مختلف در مبارزات سیاسی، اجتماعیو حقوقی، شاهد دستگیری فعالان کارگری، جوانان و به خصوص دانشجویان، و در ادامه می­خوانیم و می­شنویم که  اغلب آن­ها راهی زندان، بند و انفرادی شده، موردضرب و شتم و شکنجه­های بی رحمانه قرار گرفته و می­گیرند.

حتی شاهد بودیم که پس از وقایع سال 88 دستگیری­های وسیعی  درمیان طیف­های مختلف روشن فکری، کارگری و حتی هنرمندان انجام گردید؛ که تعداد قابل توجهی از زندانیان را دانشجویان تشکیل داده بودند، و در این میان احکام بسیار سنگینی نسبت به احکام صادره برای فعالین سیاسی و برای دانشجویان صادر شد، قابل توجه اینکه تعدادی از این دانشجویان هنوز هم از حقوق اولیه جریان دادرسی بر­خوردار نیستند؛ و هم­چنان دولتیان و مؤدیان برقراری حکومت اسلامی برای  وحشت آنان و مردم،دست به اعدام­های گروهی زده که بیشترین آنها از قشرهای جوان این مرز و بوم هستند.

اما علی­رغم این سیاست انسان­کشی مبارزه مردم ایران در سطح نسبتاً وسیعی جریان دارد، و هم­چنان پیرو راه این زندانیان سیاسی هستند.

برای مثال در اردیبهشت سال جاری دانشجویان دانشگاه آزاد ایران در اعتراض به ادامه بازداشت و تعویق دادگاه تعدادی از دانشجویان فعال سیاسی که نزدیک به صدمین روز بازداشت­شان را می­گذرانند  بیانیه­ای صادر کرده­و اعلام روزه­ی سیاسی کردند، و دانشجویان دانشگاه تبریز  نیز در اعتراض به سخنرانی صفارهرندی (وزیر ارشاد دولت نهم) در ساختمان مرکزی دانشگاه (تالار شهید شفایی) با پلاکارد و شعار علیه وضع موجود اجازه­ی سخنرانی  به وی را ندادند.

و یا تعداد زیادی از کارگران چند شرکت بزرگ از جمله:شرکت اتوبوسرانی، شرکت سیمان دشتستان و کارخانه آرد جهرم در اعتراض به وضعیت بیمه و عدم پرداخت به موقع حقوق، دست به اعتراضاتی زدند که  باعث دستگیری تعدادی از آنها شد؛ ویا پیوسته گروه بی­شماری از زنان در تمامی نقاط ایران با اعتراض­بر اینکه حجاب اجباری نیست، دست به تظاهرات متعددی زده و خواستار بر کناری حجاب اجباری شده، و در گوشه­های مختلف کشور شاهد مبارزه آنان با این حجاب اجباری هستیم.

در نهایت تأسف  ایران ما به گورستانی سراری تبدیل شده،   که رهگذران  هر روزه در جای­جای آن شاهد اعدام­های هر روزه رژیم ننگ­آور جمهوری اسلامی هستند­، شیوه­ای که دولت­مردان جمهوریاسلامی با هدف و آرزوی  زندگی آسوده و راحت­تری را در قبال ناشی از ترس و هراسبرای خود و  آقازاده­هایشان در سر می­پرورانند؛ و درحقیقت رفاه و لذتی را جستجو می­کنند که  از خون جوانان این سرزمین کسب شده باشد.

حال این پرسش مطرح می­شود که ما در کجای این مبارزات قرار داریم؟ به­راستی ما کجائیم؟؟!!!

دیر بازیست

در این شهر شلوغ،

هر کجا می­نگرم

غنچه­ها پژمرده­اند

چهره­ها افسرده­اند

نفسی هست ولیکن

همه دل­ها مرده­اند

هدفی هست اگر،

نیست به جز لقمه نانی

شرفی هست اگر

در گرو جاه و مقامی

همه افسرده و غمگین

همه سرخورده از این دین

همه تسلیم به تقدیر

همه محکوم به تحقیر

نه امیدی است به ماندن

ونه شوقی است به رفتن

همه مغروراز آن چیز که بودیم

و از آن کار که کردیم

همه ازکوروش و جمشید چه مستیم

غافل از این سخن تلخ که

" امروز"

در اندیشه تاریخ

کجائیم؟ چه هستیم؟که هستیم؟

 

نخستین ایرانی که رسماً تابعیت آمریکا را پذیرفت

فاطمه سجادی­مقدم

میرزامحمدعلی محلاتی ملقب به حاج سیاح متولد ۱۸۳۶ میلادی، جهانگردو نخستین ایرانی است که رسماً تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت؛ نوشته زیر تصویر دست­خط ناصرالدین شاه است.

حاجی سیاح در خانواده‌ای روستایی در محلات به دنیا آمد. پدرشملامحمدرضا محلاتی او را برای تحصیل به تهران فرستاد و سپسعمویش وی را برای تکمیل تحصیلات راهی عتبات کرد؛ چند سالی در نجف و کربلا به تحصیل علوم قدیمه مشغول و با اندیشمندانیکه از نقاطمختلف برایتدریس و تحصیل آمده بودند، آشنا شد و بر اثر اینآشنایی‌ها در اندیشه و نگرشش تحولی روی داد.حاجی سیاح زندگی‌ای همراه با شروشور داشت از این‌رو سرگذشتاو برای بسیاری جذاب و خواندنی و قابل توجه‌ است. او در ۲۳سالگی سفرهای ۱۸ ساله خود به اقصی نقاط اروپا و آمریکای شمالیو هم­چنین کشورهای شرق از جمله ژاپن و هند را آغاز کرد. وی نخستین بارازطریق نیویورک وارد آمریکا شد، و تا سانفرانسیسکو نیز در سفرهای خودپیش رفت، جایی که در ۲۶ می ۱۸۷۵تابعیت آمریکا را در دادگاهناحیۀ ۱۲ کالیفرنیا رسماً پذیرفت.حاجی سیاح حتی در دو نوبت موفق به دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا،پرزیدنت "اولیسس گرنت" نیز گردید، پس از ۱۸ سال سفر وی در سال ۱۸۷۷ به ایران بازگشت و واردصحنه انقلاب مشروطیت شد و به خاطر نوشتن نامه‌ای انتقادآمیزبا توطئه كامران ميرزا (نايب السطنه) به مدت ۲۰ ماه رهسپار زندان نیز گردید؛تصویری که مشاهده می­کنید مربوط به همین دوران است که وی را برای گرفتنعکس از زندان بیرون آوردند.وی از دوستان نزدیک سیدجمال­الدین اسدآبادی بود، حاجی سیاح از روشنفکران عصر قاجار محسوب می‌شود که سختیزیادی کشید و کتاب‌هایی هم نوشت. حاج سیاح در سن ۸۹ سالگی درسال ۱۹۲۵میلادی درگذشت. از حاجی سیاح دو کتاب به جا مانده؛ یکی "خاطرات حاج سیاحدورۀ خوف و وحشت و دیگری سفرنامه حاجی سیاح محلاتی" است، که درواقع جلد دوم خاطرات محسوب می‌شود و نایاب است و به شرحسفرهای او مربوط می‌شود.

میرزا ملکم خان از وی به‌عنوان «منادی غیب» در جنبش آدمیتو معیرالممالک (داماد ناصرالدین­شاه قاجار) وی را یک فراماسون نام برده‌اند.

از كتاب خاطرات حاج سياح : جماعت عمامه به‌سر همه جا را پر کرده‌اند و همه مقامات را صاحب شده اند.

کسی نمی‌داند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه نام آيت‌الله وحجت‌الاسلام و شيخ و ملا دارند، و کارشان اين است که به اسم شريعت هر چهمی‌خواهند بکنند و جلوِ هر چه را که نمی‌خواهند بگيرند؛ تکفير می‌کنند، معاملهبهشت و جهنم می‌کنند.

کسی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ می‌گويد، زيرا بيرقواشريعتا بلند می‌شود. به آنها ايراد می‌گيری، می‌‌گويند ايراد به مجتهد جايزنيست. تکذيب می‌کنی، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌ای. به هيچآخوند گردن كلفتی نمی‌توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعیقلچماق پشت سرش دارد که هرچه بگويد، می‌کنند.

و اما مردم، گرد اندوه بر روی همه نشسته. رنگ‌ها زرد، بدن‌ها لاغر، لباس‌هاکثيف، لب‌ها آويخته، چشم‌ها بر زمين. گويا خرمی و نشاط از اين مملکت باربسته است و به غير از نوحه و گريه چيزی نمانده است. آنچه از اسلام باقی استزيارت رفتن و نماز جمعه خواندن و نعش‌کشی است!!!

 

زن، مشغولیت دائمی اسلام، از ازل تا ابد

فرخنده بهادری

در حالی اسلام شناسان جمهوری اسلامی از حقوق زن در اسلام یاد میکنند وبرا ی اثبات نظریه خویش به آیات قرانی استناد میکنند که در اسلام آنان نه تنها پایمال نمودن حقوق زن، بلکه جنون خدا علیه زنان و آنهم از دوران کودکی بیشتر نمودار میشود تا آنجا که میتوان گفت مظلومیت و محرومیت حقوق زن در آسلام به اوج خود رسیده و نابودی آنان به محور اسلام تبدیل میشود.درباور من دین اسلام از طریق تبدیل زن به وسیله ارضا تمایلات گسترده جنسی‌ مرد، یک فرهنگ لمپنی، اسلامی و دو‌‌ن مایه را در جامعه گسترش میدهد و از این طریق تسلط خود را بر جامعه در حوزه‌های گوناگون تحکیم میبخشد.زن در کتاب قران که الگوی اجرائی محسوب میشود بعنوان کشتزار مرد توصیف شده و بایستی به تمام خواست‌های جنسی‌ مرد تن‌ دهد.

در بیانی  روشن تر خواهران، مادران، زنان و دختران ما باید از دنیا تا اخرت، و حتی  در بهشت توصیف شده نیز در خدمت تناسل جنسی‌ - روانی مردان مسلمان باشند.صرف نظر از خشونت ذاتی و نهفته در اسلام، این خشونت در مورد زنان به چنان اوجی می‌رسد ،که در جنگها محمد زنان اسیر را بعنوان غنیمت جنگی قلمداد می‌کند و همین موضوع باعث میشود ،که تمامی‌ اراذل و اوباش ،که عقده جنسی‌ داشته و شاید در زندگی‌ خود هیچگاه رابطه جنسی‌ با زنی‌ نداشته اند زیر فرمان او خم شوند.یکی‌ از محور‌های اساسی اسلام، توجه مطلق به ارضا جنسی‌ مرد است و این توجه از نظر روان شناسی در دوران ها و جوامعی که فقدان رابطه جنسی‌ وجود دارد،  میتواند به وسیله اعمال قدرت تبدیل شود.زن در اسلام بعنوان، گناه، ویا شیطان نامیده میشود و باید مجازات شود که این مجازات فقط از طریق بنده گی، سرسپردگی  و پذیرش خواستهای جنسی‌ مرد قابل بخشش است.روانشناسی مدرن هنوز به این بخش از اسلام نپرداخته ،زیرا این خواست تمامی‌ مردان است ،که زن بطور کامل در اختیار مرد باشد.بطور قطع اگر زیگموند فروید،  روانشناس برجسته آلمانی‌، سکس و زن در اسلام را مورد بررسی قرار میداد به دیوانگی مسلمانان باور میکرد.در قوانین اسلامی هر گونه احساس و عاطفه حتی نسبت به همسر، مادر، دختر و خواهر، گناهی است نابخشودنی و بر مبنای دستورات اسلامی چنانچه اگر دختر و یا خوا‌هر یک مسلمان،  رابطه ای خارج از عقد با کسی داشته باشد، می باید و میتوان  وی را سنگسار کرد به دور از هرگونه احساس و عاطفۀسببیونسبیوامامجازاتاعدامازدیدگاهسایرمذاهب :سنگسار و یهودیت: من تا کنون به هیچگونه  سند تاریخی‌ برخورد نکرده‌ام ،که در دین یهود قانون سنگسار را اجرا کرده باشد.ولی‌ این موضوع روشن است که از ۲۵سال پیش تاکنون باورمندان به آئین یهودیت  کسی را سنگسار نکرده اند زیرا آنان معتقد ند که از زمان تصرف اورشلیم توسط امپراتوری روم شرقی، سیستم سنتی آنها تغییر یافته و بهمین دلیل آنها صلاحیت خود را برای سنگسار از دست داده‌اند.سنگسار و مسیحیت :ایمانداران مسیحی براین جمله تاریخی‌ و انسانی‌ عیسی مسیح در مورد سنگسار ( انجیل یوحنا باب 8 ) استناد میکند  که میگوید : کسی اولین سنگ را پرتاب کند، که تا کنون گناه ی نکرده باشد، و این برخورد انسانی‌ جان هزاران نفر را در طول تاریخ  از سنگسار نجات داده است.اسلام و سنگسار.: طبق اسناد تاریخی ‌و برمبنای کتاب «دو قرن سکوت» زنده‌یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب تا قبل از اسلام در شبه جزیره‌ عرب زنان میتوانستند چند مرد داشته باشند که با ورود و برقراری اسلام تمامی‌ قوانین انسانی‌ و طبیعی  نابودشد و قوانین ضد بشری دیگری جایگزین آن گردید.مثل مجازات سنگسار و یا  ازدواج و سکس با دختران خرد سال.در تاریخ آمده است زمانیکه محمد ابن عبدالله خواستار عایشه بود  ابوبکر پدر عایشه که قادر به مخالفت با محمد نبود تنها درخواستش این بود که: پسر‌م از تو تقاضا دارم با او هم بستر نشوی تا ۹ ساله شود.

چند زنی‌ در اسلام: چند زنی یکی دیگر از معضلات در قوانین اسلامی است یعنی نابودی امنیت خانواده و جامعه، یعنی تحقیر زن و ارزش دادن به اندام های مردانگی، یعنی فروریختن چارچوب کانون خانواده، یعنی دادن یک امتیاز ضد بشری به جنس مذکر و نادیده گرفتن احساسات عاطفی و جنسی در زن، مشکلی که  قشر وسیعی از جامعه هم اکنون با آن دست به گریبانند ومنجر به یک بیماری عظیم روانی-- اجتماعی در ایران شده است بطوریکه تاثیرات زیان با ر آن تا چند نسل ادامه خواهد داشت ، زیرا پیامد های آن سبب نفرت در بین فرزندان مختلف از زنان متفاوت  میشود.

کودکانی که دراینگونه شرایط رشد که و به بلوغ میرسند پیوسته در ذهن اندیشه خویش ، شایستگی و یا عدم لیاقت مادر خویش را زیر سئوال برده و مدام از خود سؤال میکنند مادر ما چه خطائی را مرتکب شده بود که نفر بعدی وارد زندگی ما شد؟

بیائید تا با هم فکری و اتحاد با یکدیگر برای برپائی نظامی نوین وآینده ای بهتر تلاش کنیم

 

معضل بیکاری جوانان در ایران امروز

آرمان وطن­دوست

در هر جامعه­ایی گذشته از شرایط اقتصادی و سیاسی، سرمایه هنگفتی صرف آموزش­وپرورش دانشجویان می­شود، این آموزش به منزله دست­یابی جوانان و فارغ­التحصیلان به شغل مناسب و همین­طور پاسخگو بودن به نیازهای بازار کاری در یک جامعه می­باشد.

هر جوانی با ورود به دانشگاه با توجه به علاقه شخصی خویش و رشته انتخابیش سعی و تلاش می­کند تا در آینده نه تنها سطح زندگی خود را بالا برده و به اهدافش جامه عمل بپوشاند بلکه در جامعه نیز مفید باشد، و شخصیت اجتماعی خود را نیز پرورش بدهد.دانشجویان معمولاً بهترین سال­های عمر خود را صرف یادگیری می­کنند، اما این­که اینهمه تلاش و پشتکار تا چه حد در آینده آنها تأثیر می­گذارد و آیا نقش تعیین­کننده­ایی دارد یا نه، سئوالی است که این روزها ذهن­های بسیاری را به خود مشغول کرده است.اولین انتظار یک جوان با تحصیلات عالی پیدا کردن شغل مناسب  و مرتبط با رشته دانشگاهی او است.اما اینکه آیا تمام فارغ التحصیلان می­توانند کاری مناسب پیدا کنند یا خیر، جای بحث دارد.طبق آماری که سایت فردا نیوز منتشر کرده یک­میلیون و سیصد­هزار تحصیل­کرده بیکار داریم، و این در حالی است که تا کنون دولت­های مختلف همواره از سرمایه­گذاری­ها و برنامه­های هدفمند خود در راستای اطلاع­رسانی و هماهنگ کردن دانشجویان با رشته­های مختلف سخن گفته­اند ولی در عمل چیزی جز بی­هدفی و ناهماهنگی دیده نمی­شود تا آن­جایی که نتوانسته­اند نرخ روزافرون بیکاری جوانان تحصیل­کرده، را مهار کنند.با یک نگاه سطحی در سیاست سرمایه­گذاری در ایران می­بینیم که بیشتر ارگان­ها، نهادها و سازمان­های تخصصی که نیاز به نیروی متخصص دارد، اعم از سازمان­های فنی مانند  مخابرات، جهاد کشاورزی، ناوگان­های هوایی، دریایی و نفتیو... و یا سازمان­های دیگر مانند آموزش­وپرورش، سینما، تلویزیون، ورزش و ...همگی زیر نظر مستقیم دولت و یا سپاه اداره می­شوند، که با توجه به سیستم اداری در ایران در اکثر موارد نیازی به نیروی تحصیل­کرده و متخصص نیست و فقط ماهیت روابط تعیین کننده است!به نظر می­رسد بخش خصوصی و یا سرمایه­گذاران خارجی مهمترین بخش برای استخدام این گروه می­باشد که با توجه به اینکه سرمایه­گذاران داخلی با در دست داشتن سرمایه اندک و نبود بازار رقابتی نمی­توانند متقاضی جذب نیروی تحصیل­کرده باشند، در نتیجه روزبه­روز شاهد بالا رفتن تعداد بیکاران تحصیل­کرده، هستیم که در خوش بینانه ترین شرایط می­توانند کاری خارج از حوزه تخصص خود بیابند که در نتیجه به دلیل نبودن علاقه و مهارت این فقط یک نیروی انسانی عظیم است، که به هدر می­رود.و اینکه مسئولان چه می­کنند و یا اینکه در طی این سال­ها چه برنامه­ریزی­هایی داشته­اند خود موضوع دیگری است.سال­هاست که همواره می­شنویم از این موضوع به عنوان مشکلی بزرگ یاد می­شود، نشست­ها و سمینارها برگزار می­شود، در مجلس ارائه می­شود، و سال­هاست که مسئولان تورم را مهمترین دلیل بیکاری جوانان می­دانند و سال­هاست که رشد تورم هم­چنان صعودی است، و اثری از آینده­ایی روشن در میان نیست.اگر بخواهیم به رشد اقتصادی بالا، مستمر و اشتغال­زا برسیم، قدم اول خروج از رکود است،که با توجه به شرایط ایران در جوامع بین الملل و تأثیرات تحریم­ها هدف بسی دور از دسترس به نظر می­رسد.

آیا زنان شاد مجرمند؟!

آیدا سامانی

با برگزاری جشنواره فیلم کن و حضور لیلا حاتمی در این جشنواره به عنوان عضو هیأت داوران موج توجه همراه با خوشحالی ایرانیان به این مراسم  جلب شد.نگاه هنرمندانه به زنان ایرانی نیز مورد توجه عمده هنردوستان جهان باز هم در میان رسانه­ها بازتاب فراوان داشت.البته طولی نکشید که تنها با یه دیده بوسی در این مراسم ناگهان هجمه­ای از انتقادات در محافل محافظه­کار ایران به­پا خواست.ناگهان در میان بهت همه از لیلا حاتمی به عنوان دشمن شماره یک عفاف زنان ایرانی نام برده شد، و حتی نمایندگان زن مجلس شورای اسلامیهم خواهان اجرای شدیدترین احکام برای او شدند.یعنی با تعاریف جدید عزت نفس زن ایرانی در یک ثانیه تنها با یک رو بوسی ساده به باد فنا رفت!!شوک دوم زمانی آغاز می­شود که رئیس پلیس تهران بزرگ در برنامه خبری از کشف و دستگیری دشمن شماره یک ملت تنها در طی شش ساعت خبر می­دهد، وچنان با غرور از شناسایی و دستگیری شش جوان ایرانی صحبت می­کند که گویی در آخر هفته منتظر تقدیر از مقام ارشد خود و تمام ملت ایران را دارد!بله، شش جوان ایرانی در تهران تنها به­خاطر ساخت ویدئو کلیپ با موزیک یک خواننده آمریکایی در مورد شادی و انتشار آن ظرف شش ساعت شناسایی و دستگیر می­شوند.تقریبا مطمئن­کننده است که وظیفه مبارزه با خلاف­کاران و جانیان با واحدی غیر از پلیس است، وپلیس تنها وظیفه شناسایی و دستگیری کسانی را دارد که شادند.دستگیری جوانانی که در پارک­ها آب بازی کردند، دستگیری جوانانی که به کمک کودکان کار آمدند، دستگیری جوانان در کنسرت­ها و... همه این سؤال را تداعی می­کند، که آیا جوان­ستیزی از وظایف اولیه سازمان عریض و طویل پلیس ایران است؟! با چه عنوانی از هرگونه اقدامی در جهت نشان دادن پویایی جوانان جامعه جلوگیری می­شود؟ آیا برای نهاد پلیس ایران تعریف دیگری جز آن تجمعات مشخص در مساجد و نهادهای بسیج وجود دارد؟ آیا جامعه­ای رنگین و یا کلاً شاد جزو مسادیق مجرمانه برای پلیس است؟به طور کلی عادت کرده­ایم که همه ساله آغاز فصل گرما در ایران  همزمان است با فعالیت گسترده نیروی انتظامی در قالب گشت ارشاد در خیابان­ها در مبارزه با بدحجابی.حجم گسترده حضور مأموران این نهاد در خیابان­ها تنها به منظور جلوگیری از پوشش نامناسب غیراسلامی زنان و حتی مردان نیست، بلکه نمایش قدرتی است که نشان از مبارزه با هرگونه شادی و حضور مردم به­خصوص جوانان دارد.در این میان سال­هاست که سیستم­های قانون­گزاری نیز با نیروی انتظامی همکاری­های لازم را انجام داده­اند.زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا ۲ دوماه یا از ۵۰ هزار تا پانصد هزار ریال جریمه‌ی نقدی محکوم می‌شوند." از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، زنان به شکل مداوم با خشونت، توهین و تحقیر در رابطه با حجاب خود مواجه‌ بوده­اند . زنان زيادی در ۳۵ سال گذشته به دلیل آن‌­چه مقامات "بی‌حجابی" یا "بدحجابی" تلقی می‌کنند بازداشت، جریمه‌ی نقدی و مجبور به امضای تعهدنامه شده‌اند. "گشت‌های ارشاد" سال‌هاست که در معابر عمومی شهرها مبادرت به دستگيری زنانی كه از نظر آنان پوششان مناسب نيست كرده و با توهين و گاه كتك زدن و به زور زنان را وادار به سوار شدن به ون­های هراس­آور گشت می­كنند. اما با تمام اين رفتارها و بودجه­های هنگفتی كه هر ساله صرف تبليغات برای حجاب می­شود، زنان ايران روز به روز از اسلام و حجاب اجباری­اش دور و دورتر می­شوند.به هر روی می­توان در این روزها انتظار خبر­های بیشتری را از سیستم شادی سرکوب کن و غم­افزای نیروی انتظامی ایران داشته باشیم.هم­چنین برای من نیز این سؤال هم­چنان باقی است که کلید بنفش روحانی بالاخره کدام قفل را برای ما ایرانیان باز خواهد کرد؟!!

کارگر

سهیلا مرادی

گفتم از تو بگویم، ای کارگر

ای گرداننده­ی چرخ زندگی

می­خواهم بگویم از پینه و خشکی دستهایت؛ گفتم بنویسم از کمر خمیده­ات­،از بردباری­هایت زیر بار بزرگ این چرخ؛ می­گویم از دردهایت،از دردهایت

از سخن­های نگفته­ات،از فریاد خاموشت،از شرمی که هماره در نگاهت میبینم­شان؛ چگونه نبرد می­کنی کارگر؟!!!

با دشواری­ها و سختی­های زندگی­،با دستان خالی؛ آری می­گویم از گریه­های پنهانی­ات­،از سکوت­هایی که سرشار از شرم است و پر از آوا وپردردت؛ آه ای کارگر !!

بزرگی تو از آن رو پیداست، که روزی به­نام تو نام­گذاری شده؛ آری بزرگی تو را دیدم، ولی آیا در سرای اسلامی پیش از"خشک شدن عرقت"دستمزدیدریافت کردی؟!!

آیا در سرای اسلامی نیز بزرگی هستش تو نیز به دیده بلند پایگان می­آید؟ً!!سخن بگشا،سخن بگشا؛ دستهایت را برای گرفتن هوده­ات مشت کن؛ چپاولگران تنها در اندیشه­ی چپاولند و تاراج، گویی که شکمشان سیرایی ندارد؛ ای خسته دل، می­شنوم هر شامگاه و هر پگاه آه­های جانسوزت را؛ و شرمم می­آید که با تو­،با این همه درد از روز کارگر گویم و شاد بادها

ومنای بزرگ؛ همگام با تو، کمری می­شوم برای کمر خمیده­ات از سختی زندگی و دست­هایم را مشت می­کنم برابر با دست­هایت و فریاد می­شوم برای فریاد خاموشت و من می­پوشانم شرمی نگاهت را؛ و ستیز خواهم کرد با دیو سرشتان در این چرخه زندگی وبه امید شایسته بودن در این نبرد در کنار تو؛ و بی­گمان پیروزی برای ماست و از آن ماست و روزی را خواهم دید که بدون شرم و با تمام وجود گویم؛ ای کارگر روزت خجسته باد...


 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران مای 2014(یونس کیاهی)

 

نمایندگی های در داخل آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانور   

خانم صدیقه جعفری

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی هامبورگ

آقای غلامرضا اخلاقی

http://hamburg.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی گیسن- لیمبورک

آقای امید سنگانی

http://giessen.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی کیل 

خانم پانیذ مقدم

http://kiel.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اشتوتگارت

آقای احمد هوشمند

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی الدنبورک-برمن

آقای علی اکبر سالمی

http://oldenburg.bashariyat.org

به روز نمی باشد

7

نمایندگی زاکسن آنهالت

خانم آیدا سامانی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

به روز نمی باشد

نمایندگی های خارج از آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کشور ترکیه

آقای عبدالکریم میرفرد

http://turkey.bashariyat.org

با تاخیر

2

کشور سوئد

خانم مینو مهرفومنی

http://sweden.bashariyat.org

با تاخیر

3

کشور سوئیس

آقای محمد جاوید گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی دانمارک

 آقای غلامرضا اخلاقی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اسپانیا

خانم فاطمه تابع بردبار

http://spain.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی هلند

آقای محمدعلی خلیلی

http://netherlands.bashariyat.org

به روز

کمیته ها

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کمیته کودک و نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

2

کمیته جوان و دانشجو

خانم رزا خلیلی

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

3

کمیته پیروان ادیان

آقای فرشید شهیدی کاویانی

http://adian.bashariyat.org

به روز

4

کمیته زنان

خانم نازنین سید هاشم

http://zanan.bashariyat.org

به روز

5

کمیته اقوام و ملل ایرانی

آقای شهریار ایازی

http://aghvam.bashariyat.org

به روز

6

کمیته روابط عمومی

خانم رزا خلیلی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

7

کمیته محیط زیست

آقای غلامعلی اخلاقی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

         

 علاوه بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1.        برطرف کردن مشکلات اعضاء کانون و پاسخ گویی به سوالات.

2.        تغییر مسئول جدید بروزرسانی وبسایت اصلی کانون به آقای علیرضا طاهرخانی.

3.        تغییر مسئول جدید نمایندگی ترکیه به آقای عبدالکریم میرفرد.

4.        تغییر مسئول جدید کمیته محیط زیست به آقای غلامرضا اخلاقی.

5.        بروزنگاری نسخه تمام وبلاگ ها و وبسایت ها.

 

ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat