کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

بر اساس قانون و مذهب حاکم زن به عنوان نصف انسان محسوب می گردد عملاً بسیاری از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر نقض شده و زیر پا گذاشته می شود .

پیوند ها

منشور کانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اطلاعیه و اعلامیه های کانون

بایگانی

 

شماره جدید  64   

گزارش میز کتاب نمایندگی هامبورگ در ماه مای

فاطمه بهادری

در تاریخ 2007-05-05 رأس ساعت 13:00،

کانون دفاع از حقوق بشر ایران- نمایندگی هامبورگ، در اعتراض به عملکرد چند ماهه اخیر نقض حقوق بشر در ایران و همین طور بمناست روز جهانی مطبوعات که با توجه به اوضاع وخیم آزادی در ایران و همچنین به استناد گزارشات سازمان های مدافع حقوق بشر جهان در سال گذشته، که کشور ما متاسفانه در جایگاه صد و هشتاد و دومین کشور از نظر آزادی مطبوعات قرار گرفته و عملا مشاهده می شود که سانسور و فیلترینگ رسانه ها و مطبوعات اعمال شده و اندیشمندان و نویسندگان به بهانه های واهی دستگیر و شکنجه روانه زندانهای با و بی نام می شوند،  لذا نمایندگی هامبورگ برای آگاهی و شناخت رساندن به شهر وندان هامبورگ از وضعیت نقض حقوق بشر در ایران اقدام به بر پاﺋﯽ میز کتاب در مرکز این شهر نمود. 

                                             

در این مراسم ضمن گزارشات، اعلامیه ها و اطلاعیه های اعتراضی و افشاﺋﯽ کانون دفاع از حقوق بشرایران که به دو زبان بود  بین شهروندان ایرانی-آلمانی توسط اعضاء این نمایندگی توزیع گردید و همینطور توضیحاتی پیرامون آنها و درمواردی هم در باره نحوه و عملکرد کانون  به شهروندان اطلاعاتی داده شد.

 

 

انجام مراسم با کیفیت بالا میسر نبود مگربا یاری و همدلی دوستانه سایر اعضاء کانون دفاع ازحقوق بشر که عبارت بودند از:

آقای صادق فیروزمند عضو ﻫﻴﺋت رﺋﻴﺴﻪ، خانم فرزانه مهدی بیگی از نمایندگی برمن، خانم لیلا سبحانی-آقای وحید محمد تقی نژاد و سعید حکیمی از نمایندگی اولدنبورگ لر.

این مراسم در ساعت 00 : 17  به کار خود پایان داد.

گزارش میز کتاب نمایندگی آیشفلد در ماه آپریل

اسماعیل عنایت اصل

مراسم تظاهرات ایستاده و میزکتاب کانون دفاع از حقوق بشر شاخه آیشفلد براساس فراخوان قبلی طبق برنامه در ساعت 14 روز پنج شنبه 19.04.2007 در شهر مول هاوزن برپا شد.

بعد از استقرار تجهیزات و پرپایی شعارها ابتدا اعلامیه های ارسال شده توسط واحد تبلیغات در اختیار اهالی شهر مول هاوزن قرار داده شد. این اعلامیه ها که توسط نمایندگی آیشفلد تکثیر شده بود:

شامل نقض حقوق کارگران،صورت اسامی 57 نفر اعلام شده در 90 روز،نقض حقوق بانوان،آمار نقض مربوط به آزادی بیان و قلم و در مجموع اعلامیه های صادره از طریق کانون در ماههای گذشته بود.در این مراسم نسبت به رفع نقض از مراسم قبلی نیز اقدام شده از وجود آقای مهدی رحمانی پور بعنوان مترجم جهت ادای توضیحات به مراجعین استفاده شده،شعار پارچه ای تهیه شده توسط آقای امیرحسین بهادری به دلیل قطع بزرگ آن نیز در جلب مراجعین تاثیر گذار بود.استقبال از مراسم از طرف اهالی شهر نسبتا مطلوب بود.

در ساعات میانی مراسم خبرنگار روزنامه جهت تهیه گزارش به محل برگزاری مراسم مراجعه نمود و از نزدیک با اهداف مراسم و کانون آشنا شده و نسبت به تهیه گزارش اقدام نمود که نتیجه آن همراه با عکسی از آقای شهریار ایازی در شماره 20.04.2007 روزنامه مذکور هرچند به اختصار منعکس شده است.عکس های پیوست این گزارش قسمت هایی از فعالیت اعضای نمایندگی را در روز مذکور نمایانگر است.

در پایان نیز آقای امیرحسین بهادری با قرائت قطعنامه ای با مضمون زیر به مراسم پایان دادند و در ساعت 16 مراسم خاتمه یافت. 

 

قطعنامه میزکتاب

ما ضمن گرامیداشت روز جهانی کارگر این روز را جشن نمی گیریم.

زیرا جشن زمانی مفهوم خواهد داشت که مشکلات این قشر زحمتکش مرتفع شده باشد وقتی دستمزد کارگران ظرف چند سال اخیر با در نظر گرفتن تورم چون برف در مقابل آفتاب تابستان محو میشود،وقتی قدرت خرید کارگران به حدی کاهش می یابد که حتی نهادهای دولتی همانند شورای اسلامی کار نیز خواهان افزایش دستمزد کارگران می شود،وقتی حداقل دستمزد ماهانه یکصدو هفتاد هزار تومانی در مقابل هزینه های سرسام آور حقیر جلوه میکند،وقتی در بسیاری از واحدهای تولیدی حتی همین ناچیز را نیز سه ماه، شش ماه و حتی بیشتر نمی پردازند،وقتی کارگران برای تامین حداقل معاش خانواده تن به شغل دوم و سوم و کار روزانه 14،16،18 ساعته حتی در روزهای تعطیل می دهند،وقتی کارفرمایان با ترفندی نو از بکار گرفتن طولانی کارگران طفره رفته و یا قرار دادهای کوتاه مدت به چلاندن آرامش کارگران مشغولند،وقتی از بیمه درمانی مناسب و بازنشستگی بهنگام و اطمینان واعتماد به فردا در زندگی کارگران خبری نیست،وقتی کارگران وطنمان در مقابل تامین هزینه درمانی خانواده خود عاجز هستند،وقتی بیم و هراس پرداخت اجاره بهای محل مسکونی چون کابوسی دایمی گلوی کارگررا می فشارد،وقتی کارگر وطنمان حتی از تهیه داروی غیر بیمه ای از بازار آزاد در مانده است،وقتی نگرانی از بیکار شدن دغدغه ای دایمی برای کارگران است،وقتی کارگران ایرانی به دلایل نداشتن اوقات فراغت مناسب برای آموزش و پروراندن فرزندان خود است ومجبور است فرزند خود را از میز و کتاب بالاجبار دور کرده و برای مدد گرفتن از او روانه بازار کارش نماید و در مقابل چشمانش شاهد پرپر شدن امروز خود و فردای فرزندان خود باشد،وقتی خبر تعطیل کارخانه و یا اخراج دسته جمعی چون موریانه وجودش را می کاود و او را مجبور به کرنش های اجباری در مقابل کارفرما میکند و وقتی که به چهره تکیده خود و خانواده اش از یک سو و صورت شاداب و آینده روشن مجیز گویان دولتی خیره می شود، آیا جز اعتراض و فریاد میتوان از او انتظاری دیگر داشت هرچند که این اعتراضات و پرخاش ها و مطالبه حقوق به مزاق دولتمردان خوش نمی نشیند و همین اعتراضات که از صورت صنفی خارج شده و بعد سیاسی بخود گرفته است نیز با همه پراکندگی و یکپارچه نبودن خواب حاکمان را آشفته می سازد،بازداشت،حبس،تنبیه و شکنجه،تهدید و زبان بریدن هم چیزی از اراده کارگران نمی کاهد چون کارگران وطنمان نیک میدانند که ریشه ی این بیداد در کدامین آبشخور قرار دارد و تا گسیختن و از هم دریدن این ریشه های پوسیده مسیر نشود از رفع ظلم و ستم خبری نیست.

کارگران نیز باید همراه با معلمان،همگام با دانشجویان و همسو با بانوان کشورمان و یکپارچه با ملت گروگان رفته ایران برای فردای ایران زمین و آینده فرزندان این مرزوبوم طرحی نو دراندازند.ما باورمندان به اعلامیه  جهانی حقوق بشر به این باور در کنار و همراه کارگران غیور وطنمان هستیم و ان روز را برای کارگر ایرانی جشن خواهیم گرفت.

دمکراسی و اسلام

افروز غلامباشیان

سطح فرهنگ هرگونه دموكراسي در دنيا، بر پايه ارزشي كه آن جامعه براي زنان و اقليتها در نظر گرفته،تعیین ميشود. ولي، شريعت اسلام حقوق زنان و اقليتهاي غير مسلمان را انكار ميكند.

اسلام در برابر مشركين و كافران، هيچ نرمشي نشان نميدهد و اين افراد بايد يا به اسلام گرايش پيدا كنند و يا كشته شوند.

جامعه اسلامي به يهوديان و مسيحيان به عنوان شهروندان درجه دوم نگاه ميكند. چون شريعت اسلام، باور دارد كه محمد آخرين پيامبر برحق است و اسلام كاملترين و آخرين كلام خداست، برخي فرقه هاي اسلامي مانند فرقه احمديه زير فشار قرار داشته و مورد پيگرد و حمله نيز قرار ميگيرند.

 از نظر مذهبي، زنان در اسلام پست تر از مردان به شمار ميروند و از حقوق و مزاياي كمتري برخوردارند. از لحاظ پول خون، شهادت و ارث، در اسلام زن نصف مرد به شمار ميرود.

در ازدواج حقوق او بمراتب كمتر از مرد  است و شوهر وي حتي ممكن است در مواردي او را كتك بزند.  

 شريعت اسلامي كوشش دارد جزئيات زندگي يك فرد را در قانون تعيين كند، به گونه اي كه در اسلام يك فرد  اراده و آزادي ندارد و  نمی تواند درباره زندگي خود انديشه كند و يا تصميم بگيرد؛ بلكه بايد هر گامي را كه در زندگي برميدارد، با اراده الله، آنهم آنگونه كه علما تفسير كرده اند، برابري داشته باشد.

نتيجه اينكه در اسلام مانند يك كشور دموكراسي آزاد، مجموعه كاملي از اصول و مقررات اخلاقي و ارزش هايي كه در بر گيرنده تمام جنبه هاي زندگي باشد، نه وجود دارد و نه ميتواند وجود داشته باشد.

  دموكراسي آزاد، دامنه آزادي هاي انسان را گسترش ميدهد و زن و مرد را به تمام ارزشهاي انساني متجلي ميسازد. اسلام، فردگرائي نميشناسد و پيوسته سخن از اراده جمعي مسلمانان و الله به ميان مي آورد. در اسلام، از حقوق فردي كه در سده هيجدهم در غرب به وجود آمد نشاني به چشم نميخورد.

 شعار دائمي فرمانبرداري از خليفه، سايه الله در روي زمين، جائي براي وجود فلسفه فردگرايي باقي نميگذارد. دشمني اسلام با حقوق فردي از فحواي بخشي از نوشتار يكي از نويسندگان مسلمان به نام (( بروهي )) كه وزير پيشين قانون و امور مذهبي پاكستان بوده و حقوق بشر را از ديدگاه اسلامي شرح داده، بخوبي ميتوان درك كرد:

حقوق و تكاليف بشر با شدت تعريف شده و اجراي كامل آن كار اجتماعات انساني و بويژه وظيفه رسمي سازمان هاي اجراي قانون در هر حكومتي است و هرگاه لازم باشد، فرد انسان بايد قرباني شود و مصلحت اجتماع شود.

حقوق جمعي يكي از فروزه هايي است كه در اسلام به حقوق بشر افزوده شده است.

 (( در اسلام )) حقوق و آزادي هاي افراد بشر به شكلي كه در انديشه و ايمان انسان امروزي جاي گرفته، وجود خارجي ندارد. انسان مسلمان تنها بايد از الله فرمانبرداري كرده و تابع قوانين الهي بوده و بداند كه حقوق بشري كه او از آن سخن ميگويد، در واقع از تكاليف او در برابر الله ناشي ميشود.

در اسلام آزادي انديشه به هر شكلي سرزنش شده و نوآوري و كفر به شمار ميرود و مجازاتش مرگ است. شايد يكي از بزرگترين عوامل بازدارنده براي رسيدن دموكراسي در اسلام، تاكيد اين عقيده است كه اصول و احكام اسلام و تازينامه كلام آخر الله و روش غايي كردار بشري است:

اسلام هيچگاه و بهيچوجه دگر انديشي را مجاز نميكند. برعكس، در يك دموكراسي آزاد، مفهوم آزادي انديشه، بيان و آزادي رسانه هاي گروهي عبارتند از:

حق بحث كردن، آزادي مخالفت با بحث، هركسي حق دارد بر خلاف ديگران بيانديشد، اكثريت حق ندارد اقليت را از بيان انديشه هاي مخالفش بازدارد و هركسي ميتواند انتقاد و دگرانديشي كند.                                                          

سال 1385 و نقض دائمی حقوق بشر در ایران تحت حاکمیت رژیم ملایان

مهدی پدران

با عرض سلام به  تمامی مردم ایران و تمامی زندانیان سیاسی و خانواده زندانیان سیاسی و همه کسانی که در یک سال گذشته در مقابل خواسته های بحق خود سرکوب شدند، اشاره کوتاهی به برخی از موارد نقض حقوق بشر می کنیم تا سندی باشند دال بر وحشیگری های رژیمی ضد ایرانی که از الف تا یای هر بند حقوق انسانی را زیر پا له می کند .

اقلیت های قومی : در سالی که گذشت رژیم جمهوری اسلامی علی رقم تمامی تلاش های فعالین حقوق بشری حداقل 13 تن از جوانان عرب اهوازی را در استان خوزستان اعدام کرد و بیش از 700 زندانی سیاسی فقط در یکی از سیاهچالهای رژیم قرون وسطائی در بند و در زیر شکنجه هستند . مردم بلوچستان که سالهای متمادی است در زیر فشار فقر و گرسنگی زندگی می کنند و در سال گذشته با فعالیت های نظامی برخی از گروه ها ، رژیم ناقض حقوق بشر شروع به اعدام جوانان بلوچ سرزمین رستم و سهراب نموده است . مردم آذرآبادگان در سالی که گذشت بزرگترین حرکت های مدنی را به پیش بردند و با تحصن و اعتراض بارها خواهان احقاق حقوق مردم آذربایجان شدند و در این میان بسیاری از جوانان ترک زبان دستگیر و روانه زندان ها شدند. در این میان نام کردستان سرزمین کهن ایرانیان فراموش نمی شود و وجود هزاران زندانی سیاسی با احکام سنگینی چون اعدام و حبس ابد نشان از نقض سیتماتیک حقوق بشر در این استان دارد.

زندانیان سیاسی  : در سال گذشته فشارها بر زندانیان سیاسی روز افزون بوده است و سال 85 بیشترین تهدیدات و ضرب و شتم و حتی قتل زندانیان سیاسی رخ داد که نشان از بازگشت به گذشته رژیم جمهوری اسلامی در سرکوب ها و کشتار ها دارد. قتل مشکوک دو زندانی سیاسی به نام های اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی نشان از شروع قتل و عام زندانیان سیاسی دارد. بند 209 زندان اوین محل شکنجه کلیه دگراندیشان شده است و از ابتدای تابستان 85 تا کنون روز به روز بر تعداد بازداشت شدگان این بند مخوف افزوده می شود به طوری که در سلول های 6 نفره بیش از 12 نفر نگهداری می شوند و در برخی موارد سلول های انفرادی نیز پذیرایی دو نفر شده است . نگهداری نماینده سابق مجلس آقای مهندس موسوی خوئینی ها در این بند و شکنجه های روحی و جسمی نشان از اوج بی شرمی رژیم جمهوری اسلامی دارد. و یا می توان به زنان آزاده ایران نیز اشاره کرد که در این بند مورد شکنجه و فحاشی مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفتند. و ده ها مورد دیگر که سالهاست در این بند نگهداری می شوند. در این بین شکنجه ها و ضرب و شتم زندانیان مقاوم زندان گوهردشت فراموشی ناپذیر است که در پی قتل ولی الله فیض مهدوی بارها مورد تطمیع ، ضرب و شتم شدید و ... قرار گرفتند. در طی سال 84 زندانیان زندانهای گوهر دشت ، اوین ، بیرجند ، سمنان ، اردبیل ، ارومیه بارها دست به اعتصاب غذا زدند و می توان از کیوان رفیعی یاد کرد که سه بار دست به اعتصاب غذای خشک زد و یا از شادروان اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی یاد کرد که در پی اعتصاب غذا به طرز مشکوکی جان سپردند.

اقلیت های مذهبی  : در طی سال گذشته فشار بر اقلیت های مذهبی بیش از پیش ادامه یافت. بیش از 70 تن از بهائیان در سال گذشته دستگیر و بیش از 20 تن محروم از تحصیل شدند و حتی برخی از آنان در بند 209 زندان اوین در بازداشت وزارت اطلاعات ماه های متمادی تحت شکنجه قرار گرفتند. بازداشت و دستگیری مسیحیان به اوج خود رسید و رژیم جمهوری اسلامی با یورش به کلیساهای مشهد ، رشت ، تهران ، سنندج ، کرج و ... بسیاری از هموطنان مسیحی را بازداشت کرد. در این بین می توان به بازداشت فرشته دیباج اشاره کرد. اما سرکوب اقلیت های مذهبی فقط مختص بهائیان و مسیحیان نیست بلکه در رژیم جمهوری اسلامی حتی مسلمانان دگراندیش نیز اقلیت مذهبی به شمار می روند. بازداشت آیت الله کاظمینی بروجردی به همراه 600 تن از یارانش نشان از اوج سرکوب این قشر را دارد. لازم به توضیح است در بین بازداشت شدگان کودکان خردسال نیز تحت شکنجه قرار گرفتند و به مدت های طولانی در بند 209 اوین نیز نگهداری شدند. سرکوب دراویش گنابادی در نوع خود کم نظیر بوده است ، بطوری که حتی وکلای آنها نیز تحت پیگرد قضایی قرار گرفتند.

دانشجویان  : در طی سال گذشته و با شروع سال تحصیلی ستاره دار شدن دانشجویان که از سوی حاکمیت در دستور کار قرار گرفت یکی از موارد آشکار نقض حقوق دانشجویان بوده است و در این میان بسیاری از دانشجویان با احکام تعلیق از تحصیل و با اخراج از دانشگاه روبرو شدند ، البته فشارها بر دانشجویان که به طور سیستماتیک اعمال میشد فقط مختص اخراج از دانشگاه نبود در طی سال گذشته بسیاری از انجمن های دانشجوی منحل شدند و تصفیه دانشگاه ها و ایجاد انقلاب فرهنگی اقدام شومی بود که در دستور کار سران رژیم و سیستم سرکوب قرار داشت که با اقدامات به موقع دانشجویان تا حدودی خنثی شد .

کارگران  : کارگران ایران یکی از سیاهترین سالهای زندگی خود را در اوج فشارهای اقتصادی متحمل شدند و در این جا سرکوب سندیکای شرکت واحد و اتوبوسرانی خود نمونه بارز تشکل های کارگری دیگر است که از انسجام کمتری نسبت به سندیکای شرکت واحد برخوردار بودند.رژیم جمهوری اسلامی با تهدید به اخراج ، بازداشت ، محاکمه و در برخی مواقع به گلوله بستن تجمع کارگران از خواست مطالبات آنها جلوگیری کرد.

زنان  : اما سال 85 اوج شکوفایی جنبش زنان در ایران بود آنها با تجمع 20 خرداد نقطه عطف دیگری در تاریخ مبارزات خود برای ایجاد برابری زن و مرد بوجود آوردند که به شکل کاملا سازمان یافته و جسورانه به پیش رفت. اگر چه تجمع آنان سرکوب شد و بیش از 130 تن از فعالین جنبش زنان بازداشت شدند اما ادامه روند رو به رشد و راه اندازی کمپینگ یک میلیون امضا خود نشان از عزم راسخ زنان برای مطالبات خود را داشته است . اما لازم به توضیح است که در سایه این پیروزی ها زنان ایران یکی از بدترین سالهای خود را سپری کردند و طرح های رژیم اسلامی و جداسازی زن و مرد در پارک ها و یا بانک ها و یا سرکوب زنان در اواخر سال 85 خود نمونه بارز عملکرد رژیم اسلامی در سرکوب زنان می باشد.

اعدام ها  : در سال 85 اعدام های دسته جمعی در زندان های کشور انجام شد و هفته ای نبود که خبر از اعدام ده ها تن از جوانان در زندان به گوش نرسد، اعدام ها فقط مختص مجرمین عادی نبود و ده ها تن از جوانان آزادیخواه با عناوینی چون مفسد و محارب نیز اعدام شدند. رژیم جمهوری اسلامی در اعدام کودکان نیز بر دیگر کشورها پیشی گرفت . در این میان سهم فعالین حقوق بشری برای نجات جان ایشان فقط یک نفر بوده است .

پیروزی های حقوق بشری : در سالی که گذشت ایرانیان برون مرز و درون مرز با اتحاد وصف ناپذیر خود نازنین فتاحی را از مرگ نجات دادند که یکی از پیروزی های مهم در عرصه حقوق بشر به شمار می رود. همچنین دیگر پیروزی که در جبهه حقوق بشری به وجود آمد اما رژیم جمهوری اسلامی با اجرای طرحی ضد انسانی آن را خنثی کرد نجات جان ولی الله فیض مهدوی از اعدام بود که در روز 26 اردیبهشت قرار بر انجام آن بوده است ، اما رژیم جمهوری اسلامی وی را همانند اکبر محمدی به قتل رساند.   

گزارش تصویری روز جهانی کارگر

وفا سیاحی

در تاریخ  01.05.2007 کانون دفاع از حقوق بشر در ایران به همراه سایر گروه های آلمانی مدافع حقوق کارگر در جشن و راهپیمائی که بدین منظور در شهر برمن برپا شده بود شرکت کرد، و به تمام گروه های شرکت کننده در این مراسم – توسط پخش اطلاعیه های نقض حقوق ابتدائی کارگران در ایران – نشان داد که چگونه این قشر مظلوم توسط حاکمان و زورمداران در جمهوری اسلامی مورد ستم و آزار قرار میگیرند.

در زیر عکسهائی که به همین مناسبت از روز جهانی کارگر گرفته شده توجه نمائید.

        

     

   

اسارت زنان در جمهوری اسلامی ایران

                افسون بهادری

هر روزه صفحات حوادث روزنامه های کشورمان حاکی از جرم و جنایتهای فراوان از جمله کودک آزاری، دزدی، قتل های ناموسی، خودکشی، دختران فراری و... است.بطور کلی در جامعه ای که شاهد چنین اتفاقاتی هستیم معمولا  یک نوع زمینه فرهنگی خاص وجود دارد که ناشی از یکسری تعصبات قومی و قبیله ای است که سالیان سال است از قومها و قبیله های اعراب به ایرانیان ارث رسیده و متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی این فرهنگ غلط را بیشتر پرورش داد و ما اکنون در صفحه حوادث حتی می خوانیم که چگونه یک سوءظن پوچ و بی اساس منجر به مرگ یک انسان شده است.

- پدری دختر شانزده ساله اش را کشت, چون به آن دختر مظنون بود و احساس می کرد دخترش فساد اخلاقی دارد.

- پیرمرد 84 ساله زنش را بدلیل سوءظن با ساطور کشت.

آخر چرا باید شاهد چنین اتفاقات ناگواری باشیم؟آیا حقوق بشر و آزادی انسانها در کشور ما هیچ معنائی ندارد؟چرا بعضی از مردان ما هنوز آن تعصبات قومی و قبیله ای را یدک می کشند؟چرا هنوز اکثر مردان ما احساس می کنند زنان شان برده آنها هستند؟

آیا هرگز این پیرمرد 84 ساله فکر کرده که آیا واقعاً زنش به او خیانت می کند؟اگر هم خیانت می کند علتش چیست؟آیا هرگز از او پرسیده آیا مرا و زندگی کردن با مرا دوست داری؟و بجای اینکه او را با ساطور بکشد او را به حال خودش رها کند و از زندگیش بیرون برود.

من فکر می کنم اگر روزی همه زنان ما را در یکجا جمع کنند که بدون ترس از مردان شان بتوانند حرف دلشان را بزنند،در پاسخ این سوال که آیا از ابتدا همسرانتان را دوست داشتید؟ و اکنون نیز دوستشان دارید؟همه آنها می گویند زمانیکه ازدواج کردیم بایستی همسرمان را دوست می داشتیم و به خاطر فرزندانمان زندگی می کردیم.این یعنی یک جامعه مرد سالاری که در آن مردها زنها را با مهریه ای می خرند و بر زندگی آنها تا آخر عمر حکومت می کنند.

آخر چرا در جامعه ما مردان به خود اجازه می دهند فرمانروای مطلق زندگی زنان باشند؟

چرا ما زنان حق نداریم مطابق مردان حکومت کنیم؟

چرا ما زنان مانند مردان حق طلاق نداریم؟

چرا بخاطر نداشتن حق حضانت فرزند از جدائی می ترسیم؟

چرا خون بهای ما در اسلام نصف مردان است؟

چرا از سهم ارث پدران مان فقط نیمی سهم ما دختران است؟

چرا اسلامی که بر کشور ما حاکم است مردان را در انتخاب حداکثر 4 زن آزاد گذاشته و برای خیانت کردن آنها به زنان شان آیه قرآنی نازل کرده اما در همانجا آیه ای هم نازل کرده که اگر زنی به همسرش خیانت کند طبق اسلام، مجازاتش سنگسار است.

تا وقتی قانون های اسلامی در مورد زنان اینچنین وحشیانه و خشونت آمیز است از مردان انتظاری بیشتر نمی توان داشت. و اینها همیشه بعنوان سوالهای بی جواب در ذهن همه زنان ایرانی باقی مانده و هر زنی خواست برای آن جوابی پیدا کند او را خفه کردند.

و این به این دلیل است که در کشور ما هنوز زنان در محدودیتهای سنتی زن ستیزانه در بند بسر  می برند و قوانین ضد بشری اسلام و حکومت جمهوری اسلامی اجرا کننده آن می باشد.

در پایان به امید روزی که همه زنان اسیر در کشورهای اسلامی به حقوق پایمال شده خود برسند.

جنبش و انتظارات مبارزین

یدالله مرادی

من قصد ندارم به ارايه مفاهيم و تعاريف درباره جنبش دانشجوئي بپردازم . فرض را بر اين قرار ميدهم كه همه دوستان اين نگارش را، در اين باره قبول دارند، يعني ميدانند كه من از يك سازمان، حزب ، جبهه و جناح حرف نميزنم .

بلكه سخن از حركت يك طيف از يك صنف حول برنامه ها و اهداف معين با روش هاي منحصر به فرد ميباشد. تاريخ جنبش در ايران كه بيش از هفت دهه ميباشد و حدود سه دهه از عمر آن مربوط به دوره انقلاب بهمن 57 و پس از آن ميباشد ، بيش از پيش تعريف من از اين جنبش را روشن تر ميسازد.

يعني اين تاريخ كوتاه و در عين حال مدون ما را از تئوري پردازي تا حدود زيادي معاف مينمايد .

حال اجاازه ميخواهم با همديگر توافق كنيم كه ما در دهه شصت جنبش نداشته ايم همچنين ميخواهم تاكيد كنم كه اصيل ترين جنبش پس از انقلاب راجنبش دانشجوئی، 18 تيرماه سال 1378 ميدانم براي اينكه در اين جنبش ، دانشجويان ويژگي هاي يك جنبش اصيل را به نمايش گذاشتند . يعني توانستند آزاديخواهي و مبارزه عليه استبداد مذهبي حاكم را به عنوان يك خواسته ملي به درون لايه هاي گوناگون اجتماعي گسترش بدهند . همچنين موفق شدند ازطريق بسيج همه نيروها، از جمله مطبوعات ، هيئت حاكمه را به چالش بكشانند .

در عين حال مبارزه دانشجويان نه متكي به اسلحه بود و نه به نيروي قهريه ، بلكه از طريق يك مبارزه آگاهي بخش و مسالمت آميز بود . اگر همه عناصري كه در يك حركت، جمع شوند ، ميتوان از آن بعنوان يك جنبش اصيل اجتماعي نام برد كه در جنبش دانشجوئي 18 تير وجود داشت . به اين معنا حتي جنبش 16 اذر 32 به اصالت و گستردگي جنبش 18 تير 78 مورد ارزيابي نخواهد بود .  نميخواهم بگويم كه اين جنبش نقطه ضعف نداشت .

مهم ترين نقطه ضعف آن اين بود كه تشكل هاي دانشجوئي مثل جبهه متحد دانشجوئي نتوانستند به سازمان دهي دانشجويان بپردازند و دفتر تحكيم وحدت نيز در نيمه راه از دانشجويان روي بر گرداند و با دعوت از مردم ودانشجويان براي شركت در راهپيمائي 23 تير جهت رسیدن به آرامش، عملا در خدمت رژيم سركوبگر در آمد .

فراموش نميكنم زمانيكه رهبران جبهه متحد دانشجوئي از طريق دستگاههاي امنيتي و انتظامي بازداشت شدند و زير شكنجه هاي قرون وسطائي قرار داشتند ، من از طريق تلويزيون ناظر دعوت عمومي از طرف رهبران دفتر تحكيم از مردم براي پيوستن به راهپيمائي 23 تير ماه بودم . درواقع دوتشكل عمده دانشجوئي كه مي بايست در چنين زماني به ايفاي نقش موثر بپردازند ، آنگونه دچار ضعف ميشود كه در پايان نيز آن جنبش با اصالت توسط بسيج و نيروهاي نظامي – امنيتي آنچنان سركوب ميشودکه دیگر تا کنون نتوانستند قد علم کنند.

 البته قرار نيست كه جنبش دانشجوئي سركوب نشود يا در اولين حركت هاي خود ، حتما موفقيت حاصل نمايد طي يك دهه اخير جنبش دانشجوئي با رهبري دو تشكل ياد شده ، با همه فراز و نشيب ها ، موفق شدند تااز طريق برقراري تظاهرات ، ميتينگ و حركت هاي متعدد ، جنبش جديدي را بوجود بياورند . اين جنبش تا آنجا قدرتمند بوده است كه رژيم را وادار نمود تا به مقابله جدي با آنان بپردازد . چرا كه اگر جنبشي قدرتمند نباشد هيچگاه يك رژيم استبدادي و سركوبگر را وادار نمي نمايد كه تا اين اندازه به سركوبگري و عكس العمل هاي اين چنيني مبادرت بورزد.  این  دوره حاضر را دوره سركوب مطلق جنبش و ديگر جنبش هاي دموكراتيك ميدانم .

در واقع پس از آنكه اين جنبش نشان داد كه قدرت آنرا دارد تا موجوديت يك تا بن دندان مسلح را به خطر بياندازد ، بدين معنا كه هم امكان رهبري يك جنبش دموكراتيك را از آن خود نمايد و هم اينكه امكان آنرا دارا باشد تا لايه هاي متوسط اجتماعي را در مسير يك انقلاب دموكراتيك بسيج نمايد، بهمين دليل رژيم دست بكار گرديد تا با سركوب مطلق براي دوره اي قابل پيش بيني اين خطر را به عقب بياندازد

 . در عين حال رژيم در دوران سركوب مطلق تلاش مينمايد تا تشكلهاي حكومتي را تقويت نموده و از آن يك جنبش دانشجوئي بدلي را خلق نمايد . براي مثال تشكل شبه نظامي بسيج دانشجوئي يا تشكلهاي وابسته اي چون جامعه اسلامي و امثال آنانرا صرفا در خدمت سركوب دانشجويان آزاديخواه بگيرد . ولو اينكه شعار آن بظاهر عدالت خواهانه باشد يا درصدد مصادره برخي ارمانهاي جنبش دانشجوئي و در پي تحريف ان برايند . طبيعي است كه نبايد انتظار داشته باشيم كه در دوران سركوب مطلق كه حتي عضويت در جبهه متحد دانشجوئي و ساير تشكلهاي دموكراسي خواه جرم بحساب مي ايد، اين تشكلها بتوانند بگونه اي علني فعاليت چشمگيري داشته باشند .

 در چنين شرايطي طرح شعارهائي چون (( كنفدراسيون )) از سوي اصلاح طلبان صرفا بمنظور جذب تشكلهاي مورد حمايت حاكميت يا جناح هاي متعدد قدرت مطرح ميشود . ضمن اينكه ميبينيم حاكميت براي آنكه نشان بدهد كه در دانشگاهها مثلا نوعي فعاليت سياسي خنثي وجود دارد قويا تلاش ميكند تا به فضا سازي هاي كاذب بپردازد.

 

درشرايط سركوب مطلق،در حال حاضر عناصر فعال جنبش دانشجوئي، بويژه تشكلهاي مستقل دانشجوئي ميتوانند از طريق مشاركت در تشكلهاي صنفي و تقويت سازماندهي جنبشها و تشكيل ((NGO )) ها شرايط مناسب را براي آينده مساعد نمايند . در چنين وضعيتي هيچ تشكل مستقل نميتواند بصورت رسمي و علني به فعاليت بپردازد ، مگر اينكه پيشاپيش الگوي اصلاح حكومت از درون را باور داشته باشد .

جناح اقتدار گراي حكومت كه اينك بر تمامي اهرمهاي قدرت اعم از رهبري ، مجمع تشخيص ، شوراي نگهبان ، صدا و سيما ، خبرگان رهبري ، نيروهاي انتظامي ، نيروهاي نظامي و امنيتي ، و قواي سه گانه را در اختيار دارد ، درحال ((دگرديسي )) ميباشد . طبيعي است كه نتيجه چنين فرايندي به ضعف اساسي و بنيادي حاكميت ، انشعاب و تفرقه در ميان آنان منجر خواهد شد .

در اين شرايط است كه حكومت از مرحله سركوب مطلق بمرحله ضعف حاكميت ميرسد و جنبش قادر خواهد بود تا بار ديگر قد علم كرده و خواستار مطالبات واقعي مردم كه همانا ازادي و استقرار دموكراسي و جاري شدن موازين حقوق بشري بشود.

برگشت