کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

بر اساس قانون و مذهب حاکم زن به عنوان نصف انسان محسوب می گردد عملاً بسیاری از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر نقض شده و زیر پا گذاشته می شود .

پیوند ها

منشور کانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اطلاعیه و اعلامیه های کانون

شماره جدید

 

بایگانی  47   

گزارش جلسه عمومی کانون دفاع از حقوق بشر شاخه برمن

رضا داوری 

جلسه عمومی کانون دفاع از حقوق بشر شهر برمن در تاریخ 11.1.2006 روز چهارشنبه ساعت 14 در شهر برمن ، ساختمان لاگر هاوس تشکیل گردید .

در این جلسه ریاست هیئت رییسه ، اعضای هیت رییسه کانون ،مسولین کمیته ها و دیگر اعضای کانون شهر برمن حضور داشتند ، ابتدا آقای شفائی در مورد فعالیتهای دیگر نمایندگی های موجود در شهرهای دیگر صحبت نمودند و به لزوم همکاری بیشتر و مستمرتر نمایندگی ها با یکدیگر اشاره نمودند .همچنین اعضا ومسئولین کانون برمن جهت شرکت در جلسه ماهیانه و همچنین سخنرانی که قرار است در چهاردهم در الدنبورگ تشکیل شود اعلام آمادگی کردند .

در ادامه جلسه ، پیشنهاد شد که فرصت حضور اعضا در الدنبورگ غنیمت شمرده شود و جهت دو کمیته تبلیغات و روابط عمومی قائم مقام انتخاب گردد همچنین قرار شد  که مکان دفتر کانون به جای بزرگتری منتقل شود .

در بخش خبربترتیب آقایان پرویز قربانی، رضا داوری ، سعید بروجردی و کوروش عیار خبرهایی را در رابطه با مهمترین اخبار ماه جاری به اطلاع جمع رساندند که اهم این اخبار عبارت بودند از سقوط هواپیما فالکن سپاه و توطیه رژیم برای از بین بردن عناصر مزاحم ، گروگان گیری مرزبانان ایرانی توسط نیروهای مخالف رژیم و فرار به داخل مرز پاکستان و درخواست آزادسازی زندانیان درخواستی آنان ، کشته شدن یکی از محافظین احمدی نژاد ، اتخاد تصمیم شدید اروپا در برخورد با تصمیم ایران و تاکید بر راه اندازی  مجدد مراکز اتمی توسط رژیم ایران

سپس برنامه های لازم توسط هیئت رئیسه برمن آقایان کوروش عیار (قائم مقام هیئت رئیسه ) و سیادت به مسئولین کمیته ها داده شد و هماهنگی های لازم فی مابین اعضا بعمل آمد . همچنین قرار شد مسئولیت هماهنگی جهت شرکت در جلسه الدنبورگ توسط آقای عیار صورت پذیرد .همچنین آقای سیادت در مورد لزوم برنامه ریزی صحبت نمودند.در انتها تصمیم بر این شد تا جلسه عمومی بعدی در 8 .2 .2006 در محل لا گرهاوس برگزار شود .

صورتجلسه ماهیانه جلسه کانون دفاع از حقوق بشر ــ شاخه لندکرایز گوسلار

تهیه و تنظیم : نیاز توکلی

این جلسه با حضور اعضاء محترم کانون در تاریخ 2006/01/10 در ساعت 15 در بادهارتزبورگ به ریاست جناب آقای آرمین افرازی برگزار شد .

در این جلسه ابتدا اعضاء گروه به یکدیگر معرفی شدند ، پس از آن اخبار روز توسط آقای افرازی قرائت شد که ایشان در ارتباط با خط مشی کانون و اساسنامه کانون سخنرانی داشتند .

پس از آن زمان جلسه آینده مشخص گردید و اعضای گروه در ارتباط با یافتن مکانی ثابت اشتراک مساعی نمودند.

اعضای حاضر در جلسه به اسامی :

آقایان : آرمین افرازی ، علی شهسواری ، کمال مرکزی ، میلاد مرکزی ، نادر دشتی

خانمها : مریم تیرگری ، رویا پناهی ، زهراسجادی ، لیلی دشتی ، نیاز توکلی و سایر مدعوین محترم .

خانم نیاز توکلی عضو افتخاری و مهمان از استان زاکسن شهر سیویکائو که ایشان خواستار ارتباط کانون دفاع از حقوق بشر و کانون فرهنگی ـ سیاسی سیویکائو میباشند .جلسه در ساعت 18 خاتمه یافت .

سرنوشت خامنه ای و ابهام موجود

محمد متین

ما سرزمین شگفت انگیزی داریم و مردم عجیبی هستیم. وقتی زورمان به دیگران نمی رسد خانواده خودمان را کتک می زنیم. خود زنی می کنیم. در دعواهای خانوادگی استکان و نعلبکی خودمان را می شکنیم. خود تخریبی تا به حدی می رسد که وقتی مبارزه سیاسی می کنیم بانک های خودمان را آتش می زنیم. ساختمان های خودمان را خراب می کنیم. وقتی هم که قدرتی به دست می آوریم و مثلاً حاکم بر مملکتمان و مردمانمان می شویم و به اصطلاح امروزی حکومت را به چنگ می آوریم، بدتر از یک سپاه مهاجم پیروزمند، مملکت و مردم را می چاپیم. به خصوص اگر دشمنان خارجی داشته باشیم که زورمان به آنها نمی رسد مردم خودمان را زیر فشار و زندان و تیغ مرگ می کشانیم. البته وقتی هم که ورق بر می گردد و کرسی قدرت از زیر پایمان کشیده می شود. چنان خودمان را به موش مردگی می زنیم که گوئی اصلاً از دست ما هیچگاه آزارموری هم برنمی آمده است. شگفتا ،به قیافه صدام حسین در دادگاه نگاه می کردم و بیاد آن رجز خوانی ها، قتل ها و کشتارهایش افتادم که چگونه سینه سپر می کرد!

بله، امروز آخوندی به نام عمید زنجانی را بدون داشتن مدرک دانشگاهی به توصیه آخوند دیگری به نام محمد تقی مصباح یزدی و گروه غیر دانشگاهی دیگری در شورای انقلاب دانشگاه و به اشاره متحجر دیگری که رئیس جمهوری احمدی نژاد است، رئیس بزرگترین دانشگاه ایران، یعنی دانشگاه تهران کردند. معنی چنین جسارتی این است که فاتحان حکومت در ایران با توپ و تانک و ارتش و سپاهی و پاسدار ...سنگر به سنگر خانه ی مردم و حقوق آنهارا تصاحب می کنند! مگر لشگر های بیگانه غیر از این چه می کنند؟

مسلماً، تا میان مردم و حکومت دوستی و اتحاد نباشد نه مردم روی راحت و سعادت و پیشرفت را می بینند و نه حکومت دوام و ثبات و مشروعیت پیدا می کند. این مطلب چون خورشید بر همه آشکار است که در جهان کنونی، به جز حکومتی که با انتخابات آزاد و مشارکت واقعی مردم تشکیل گردد، هیچ حکومت دیگری چه نام خدائی و دینی و یا تاریخی و سنتی و یا ایدئولوژیکی و مرامی داشته باشد نمی تواند رضایت مردم را واقعاً جلب کند، زیرا مشروعیت ندارد. حکومت ولایت فقیه ایران مانند حکومت تاریخی سلطنت در ایران دیگر نمی تواند طرفداری و حمایت اکثریت را کسب کند و به همین علت مشروعیت ندارد. هرکس و هر گروهی که بجزحکومت انتخابی دوره ای حمایت مردم را طلب یا تبلیغ می کند بایستی بداند که حمایت جمعی را با چنین روالی دیگر نمی توان به دست آورد و بنابراین آب در هاون می کوبد و باد در بیابان می کارد.

جمهوری اسلامی ایران چندین سال است که در تلاش این هدف است که نقش مردم را ازمیان بردارد و نقش اسلام فقاهتی را، آنهم با تفسیر محدود وویژه همان قدرتمندان،جاودانه کند. بازی هائی که در دوران اصلاح طلبان در می آوردند با حمایت ولی فقیه و حتی رفسنجانی بود. رفسنجانی در انتخابات اخیر رئیس جمهوری پاداش اشتباهات خود خواهانه خود را از تند روان متعصب راست و رهبری نظام با از دست دادن آبروی خود در نظامی که به دست خودش به این مرحله آن را کشانیده بود گرفت. او که بنیان ولایت فقیه را به چنان قدرتی در قانون اساسی خود ساخته روحانیت رسانید که ولی فقیه بتواند مجلس را از قانون گذاری خلع کند، دستگاه قضائی را به صورت انتصابی در اختیار قانون ستیزان مدرسه حقانی بگذارد و دولت ضعیف اصلاحات را به کلی عاطل و باطل گرداند که در نتیجه یأس سیاسی هم در جامعه ، علاوه بر شکست عملی و نظری اصلاحات بگستراند و این همه با حمایت مستقیم و غیر مستقیم آقای رفسنجانی صورت گرفت که نتایج آن را نه تنها به شکل شکست سیاسی و اجتماعی ، به ناچار مجبور به تحمل گردیده است، بلکه بایستی توهین ها و تحقیر ها و تهدید های علنی و غیر علنی احمدی نژاد را هم نوش جان فرماید و از ترس عواقب و حشتناکتر دیگری دست به عصا راه برود. اما خود ولی فقیه، یعنی آقای خامنه ای هم موقعیت مناسب ترو آینده روشن تری را ممکن است نداشته باشد. جناح بسیار تند روتر و متعصب ترمصباح یزدی و تمامیت طلبی رهبران سیاه و غیره تا کنون به نحو بسیار حساب شده ای از رهبر نیز استفاده کرده اند. گروهی که احمدی نژاد متعصب وناآگاه و گوش به فرمان را مانند عروسک کوکی در اختیار دارد، تنها به شعبده بازی کردن به نام امام زمان و مرکزیت دادن به زیارتگاه جمکران و بیان معجزه نورانی شدن سازمان ملل و میخکوب گردیدن رهبران جهان در اثر درافشانی احمدی نژاد، بسنده نکرده اند. آنها ضمن این بازی های سرگرم کنند. به تنش آفرینی روی مسایل اتمی و فشار بیشتر به زندانیان و دانشجویان و آزادیخواهان به کودتای شش هفت ساله خزنده خود وسیله عوامل سپاه ادامه می دهند.

آنها دستگاه قضائی را از تحصیل کردگان خشک اندیش و خرافه پرست حقانی پر کرده اند. دولت را هم با سیاست ساده لوحانه رهبر، برده اند و اکنون با تعویض استانداران ، رؤسای بانک ها، و آن دسته از کارمندان دولت که احتمالاً روحیه اصلاح طلبی دارند و یااز شعور استفاده از خرد بهره می برند، مشغول همه پست ها حکومتی هستند. دانشگاه ها را از دانشگاهیان می خواهند به تدریج بگیرند و به دست حوزه حقانی و هممسلکان خود بدهند. مهمترین تلاش آنها در حال حاضر معطوف به کانون ثروت اصلی کشور، یعنی نفت است. در مجلس، گروه احمدی نژاد یا گروه مصباح یزدی و سپاه، هنوز اکثریت ندارند. طرفداران گروه تندروی سنتی-یعنی-جناح ولایت فقیه با بعضی از اصلاح طلبان که در مجلس هستند، اکثریت نسبی را دارند و در این نزدیک چهار ماه عمر دولت جدید تاکنون، سه وزیر نفت او را رد کرده اند. اما گروه احمدی نژاد بیکار نیست و در برابر این مقاومت مجلس فعلاً می خواهند هفتصد نفر از کارشناسان و کارمندان مؤثر وزارت نفت را تغییر بدهند. این کار دیگر اجازه مجلس را احتیاج ندارد و به عنوان رئیس دولت می تواند خودش تصمیم بگیرد وعمل کند. پول نفت قدرت اصلی حرکت دهنده موتور قدرت هر جناحی است که بر این دستگاه حاکم گردد.

به نظر من سیاست آقای خامنه ای درست مانند سیاست محمد رضا شاه دارد از آب در می آید. شاه نخواست برابر قانون مشروطه عمل کند و خود را از دخالت در امور اجرائی و تصمیم گیری کشور دور نگاه دارد و بگذارد انتخابات مجلس شورای ملی درست انجام گیرد تا آن مجلس دولتی را که مسؤل امور است انتخاب کند که مشروعیت، یعنی پشتیبانی و حمایت مردم را داشته باشد و اگر درست کار نکرد و حمایت مردم را از دست داد، نیازی به انقلاب نباشد و مجلس بتواند او را کنار بگذارد ودولت دیگری را بر سر کار بیاورد و مردم هم در اثر آزادی بیان و قلم، با آگاهی از امور، به انتخاب نمایندگان بهتر در هر دوره انتخاباتی مشارکت مؤثر و مثبت در ساختن سرنوشت خود داشته باشند.

ولی شاه دوست داشت حکومت کند و همه گروه های سیاسی را از ترس بیدار کردن مردم، از حزب توده و مجاهدین و فدائیان تاجبهه ملی و ملی مذهبی ها- همه را یا غیر قانونی یا ممنوع اعلام کرد و رهبران و فعالانشان را زندانی و محدود کرد. به تنها گروهی که اهمیت نمی داد، به دلایل متعدد، گروه ملایان و به اصطلاح روحانیت بود. این گروه هم از این فرصت استثنائی و از مذهبی بودن مردم و ازفرصت استثنائی رهبری و شهامت و بی باکی خمینی استفاده کرده و شبکه چندین ده هزاری مسجد ها و چندین ده هزاری ملاهای تشنه قدرت را به کار برد. سایر گروه های سیاسی هم چه به دلیل استبداد موجود و نبودن راه مبارزه دیگری برایشان و چه به دلیل ضعف سازمانی و سیاسی و حزبی نبودن جامعه ، قدرتی را برای اظهار وجود مستقل نداشتند و چاره ای جز پذیرفتن رهبری مذهبیون و خمینی را نداشتند. خمینی را کسی انتخاب نکرد، او با موقعیت مذهبی که داشت از وجود آخوند های قدرت طلب و احتمالاً ضد استبداد و ضد سلطنت استفاده کرد و بدون دردسر زیاد از گسترده ترین شبکه موجود مذهبی و مردم مذهبی استفاده کرد و با ارائه شعار های مناسب در موقعیت های مناسب بزرگترین پیروزی انقلابی را با کمترین هزینه ممکن به دست آورد، که شاید بیماری شاه هم یکی از عوامل قابل ذکر باشد.

کار آقای خامنه ای نیز د ر این شانزده سالی که بر اریکه قدرت است تقریباً همین گونه بوده است. او به گروه های آزادیخواه و دموکراسی طلب غیرمذهبی که اصلاً میدان فعالیت نداد بلکه هر فعال سیاسی یا طرفدار حقوق بشر را فراری از کشور داد و یا کشت و یا به بند کشید. او حتی مذهبیون و هم لباسان خود را هم که در چهار چوب همین قانون و در حدود و حوزه همین قانون آزادی می خواستند و حق طلبی می کردند، تحمل نکرد. نهضت آزادی که مذهبی بودند، تا مذهبی هائی که نو اندیشی می کردند و حتی هر مذهبی که کوچکترین اعتراضی می کرد یا به زندان انداخت، یا بیکار و بی اثر کرد و دولت انتخابی را که با شعار اصلاحات آمده بود و بسیاری از مخالفان می گفتند که آن دولت منجی یا طولانی کننده طول عمر حکومت ملایان است، نیز تحمل نکرد.بنابراین چه گروهی سالم ماند و تقویت شد و مخالفان و رقبایش بر افتاد؟ معلوم است که تندروترین ، متعصب ترین، ضد غربی ترین گروه ها. و این گروه ها اکنون به فکر استفاده از قدرت و موقعیت برای ارضای تمامیت طلبی خود افتاده اند.

تندروترین و تمامیت طلب ترین گروه ها با در اختیار داشتن سپاه، دولت، دستگاه قضائی و میلیارد ها تومان پول و ثروت بنیاد ها و شرکت های تجاری و ساختمانی و اسلحه سپاه و سایر مؤسسات معلوم است که وزارت نفت را هم به شکلی خواهند گرفت. و آنگاه خامنه ای می ماند و سرنوشت شاه و این گروه بدون انقلاب، ممکن است تکلیف او را در یک لحظه تاریخی روشن کنند!

حالا بگذارید که این احتمال را به حساب آوریم که خامنه ای قادر باشد که وارو بزندو ازشر این گروه خلاص شود. آیا تصور می کنید که آن وقت حق حاکمیت را به مردم می دهد؟ مگر شاه که پس از فرار از ایران با کودتای 28 مرداد 1332 بر سر کار آمد به مردم آزادی ودموکراسی داد؟ مردم اگر این سنت زور و استبداد را با قدرتی که در اثر اتحاد همگانی حاصل می شود، تغییر ندهند بی گمان تاریخ تکرار می شود. تاریخ، هم می تواند تکرار شود و همی میتواند از بد هم بدتر شود. نمونه این بد از بدتر شدن هم اکنون جلوی چشم ماست. اگر چنین رویدادهایی در سرزمین ما رخ نمی داد، مسلماً ضرب المثل «دریغ از پارسال» در زبان فارسی به وجود نمی آمد. بالارفتن سواد جمعی و حتی داشتن آرزوی آزادی هم نمی تواند جامعه را به دموکراسی و مردم سالاری برساند. تغییر و تصحیح واقعی تفکر و فرهنگ جمعی لازم است که جامعه را مصصم به سازماندهی برای رسیدن به این هدف ها کند.

بدون درست کردن نهادهای مدنی واقعی و ریشه دار و احزاب و اتحادیه های سیاسی و صنفی دمکراتیک و دموکراسی طلب و بدون نهادینه کردن و پذیرش اصل قانونمندی و پایبندی به قانون و رعایت اصول دموکراسی و حقوق شهروندی، پیروزی واقعی و پایدار مقدور نیست.

 

نگاهی اجمالی به وضعیت زنان در ایران

مهناز سواحلی

حکومت اسلامی حدود 26 سال است تبعیض علیه زنان را به زن ستیزی و خشونت و جنون آشکار و سیستماتیک علیه زنان را ارتقا داده و یک دستگاه عظیم دولتی زن ستیزی را شکل داده و یک جهاد اسلامی ضد انسانی را علیه زنان سازمان داده است و از هیچ جنایتی علیه زنان خودداری نکرده است .متاسفانه درایران آمار دقیقی در رابطه با معضلات خاص زنان وجود ندارد این آمار یا تهیه نمی شوند یا اصولا به اطلاع افکار عمومی نمیرسند . حتی صحبت کردن از مشکلات زنان ایرانی از طرف قوه قضاییه برابر با جرم تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب قلمداد میشود . به گزارش کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد با وجود صدور بخشنامه توقف سنگسار در ایران توسط قوه قضاییه این امر کماکان در ایران ادامه دارد .

زنان در طی این چندین ساله بیش از قشر دیگری در جامعه مورد ستم مضاعف و تبعیض و خشونت قرار گرفته و حقوق بشری آنها به وسیله ی این رزیم به تاراج رفته است .زنان به عنوان شهروندان  درجه دوم علاوه بر اینکه از حقوق و مزایای بیشماری محروم هستند ، حقوق انسانی و وجودی ؛آنان هم نادیده گرفته می شود بدین صورت که اگر زنی به قتل برسد یا کشته شود طبق قوانین جمهوری اسلامی ، دیه زن مسلمان نصف دیه مرد مسلمان است و بنابراین تعریف زن در جامعه اسلامی ایران یک نیمه انسان است .

زن ایرانی علاوه بر اینکه از حقوق فردی و مدنی و اجتماعی خود محروم است هر نوع تخطی وی از قوانین و مقررات و سنتهای ضد زن اسلامی برایش دستگیری و شکنجه و اعدام و سنگسار در پی دارد . حجاب اجباری و اسلامی ، آپارتاید جنسی ،اعدام دختران جوان ،حلال اعلام کردن قتل زنان ،نداشتن حق طلاق و حق تکفل ، عمل وحشیانه سنگسار که نمونه ی کامل خشونت عریانی است که علیه زنان در ایران انجام می شود. جالب توجه است که خشونت علیه زنان توسط مشهورترین قضات در ایران صادر و قبل از اجرا از سوی دیوان عالی آخوندی تصویب می گردد .

علاوه بر این خشونت ها ،قتل های ناموسی ، خشونت های خانوادگی ، خشونت هایی که در خیابانها به زنان اعمال می شود ، هم وجود دارد . دختران خردسال ایرانی که طبق قوانین عصر حجر در حضانت مردان قرار دارند و در صورت بروز خشونت از طرف این مردان هیچگونه پناهگاهی برای خود ندارند . تعداد تجاوزات جنسی به زنان هر روز رو به افزایش است ، به خصوص تجاوز در زندانهای سیاسی ، افزایش مفاسد اجتماعی در بین زنان نیز یکی دیگر از دست آوردهای عظیم جمهوری اسلامی است

خشونت هایی که در ایران علیه زنان انجام می شود اعم از فیزکی یا روانی فرق نمی کند وقتی زنی مورد خشونت قرار می گیرد چه در خانواده چه در جامعه و اجتماع به هر حال از نظر روانی اثر مخربی رویش دارد .

فشارهای اقتصادی و عدم کمک دولت برای برون رفت از آن ، ظلم دیگری بر زنان محروم و زحمت کش طبقه پایینتر جامعه است ، که خود باعث رشد بیماری افسردگی روحی  ، شیوع اختلالات روانی و منجر به خود کشی ها می گردد ، که بیشتر این خود کشی ها بین سن 15 تا 35 سال است . ایران در جهان ارقام بالایی را در خودکشی ها دارد که در زنان 4 برابر نسبت به مردان بیشتر است که بیشتر به صورت حلق آویز کردن ، خود سوزی ها ، خوردن قرص و سموم است .

  

اینها فقط نمونه هایی از ستم بر زنان است زنانی که رد جامعه ای زندگی می کنند که واپس گراترین رژیم دنیا خود را بر ملتی بزر گ تحمیل کرده است  . نقض حقوق بشر به صورت همه جانبه در ایران به صورت امری عادی در آمده ، اما حقوق بشری زنان به صورت مضاعف در ایران نقض می شود . زنان در ایران می خواهند مانند تمام همنوعان خود در کشورهای دمکراسی جهان بیندیشند ، حرف بزنند و به ارزشهای وجودی و حقوقی آنها قدر نهاده شود ، آنها خواهان پیوستن ایران به کنوانسیون منع هر گونه تبعیض علیه زنان هستند .

زنان انتظار تغییر ناگهانی در دیدگاه جامعه یا در فرهنگ اجتماعی ایران را ندارند . ما می دانیم که یک نهضت ملی تمام عیار نیاز است تا به این اهداف برسیم . پیشرفت وکسب آزادی و عدالت خواهی ریشه در جان ما زنان دارد اگر بتوان جسم ما را حذف کرد اما جانمان قابل حذف نیست .

ولی با وجود رژیم کنونی در ایران رسیدن به این اهداف میسر نیست و اسلام سیاسی عامل و دلیل اصلی گسترده خشونت و ترور بر زنان و کودکان نه فقط در ایران بلکه در کل منطقه است و کارگزاران اصلی آن نظام اسلامی حاکم بر ایران است پس باید این رژیم و قوانین آن از بین برود و قوانین انسانی تری در جامعه برقرار گردد .

ما نباید فراموش کنیم که آزادی و برابری زن پیش شرط حیاتی و رکن پایه ای یک جامعه ی انسانی و آزاد است . حقوق زنان جز لاینفک حقوق بشر است و دمکراسی بدون حقوق زنان در هیچ جامعه ای میسر نمی شود .

مردمانی با آسمان

حمید بیات

چندین روز پیش ، داشتم یکی از نشریات داخلی را مطالعه می کردم که یکدفعه چشمم به مطلبی تکراری ، اما آزار دهنده جلب شد ، ماجرا از این قرار بود که کودکی در اثر آزار و شکنجه های فراوان مادر و ناپدری در سن هفت سالگی ، تقریبا فلج و اکثر نقاط بدنش دچار سوختگی شدید شده بود . از قرار معلوم ما در این طفل معتاد و ناپدری افغانیش در کار قاچاق فعالیت داشته ، این کودک مجبور بوده به جای درس خواندن و بازی کردن ، میخ های کج را با چکش صاف کرده تا ناپدریش آنها را فروخته و روزی خانواده را مهیا نماید .

شخصی با دیدن این معضل پا را جلو گذارده و ابتدا با دادن پول سعی در عدم آزار و اذیت طفل توسط خانواده و سپس با مراجعه به مراکز ذی صلاح شکواییه تنظیم می نماید ، که طبق معمول رسوم سنگساری نواحی شروع می شود و حتی ناحیه انتظامی هم سعی در عدم قبول ، بخاطر وجود نداشتن ناحیه فوق در خطوط نقشه خود می نماید .

هنوز چند صباحی از ماجرای بیجه نگذشته است که بیش از بیست کودک مورد تجاوز و قتل قرار می گیرند که سهم بسزای این جنایت توسط رسام نقشه انتظامی است ، چون رسام نقشه ، خط پهن و قرمز خود را مشخص نکرده بود که در کدام ناحیه است .(حال جالبتر اینکه ، ظاهرا این خط خودش به قطر چند ناحیه بوده )

در ان زمان هم مادران و پدران به هر ناحیه و ادارهای می رفتند می گفتند این خط مربوط به محل کار ما نمی شود ( شاید قرار بوده برای آن خط هم اداره و ناحیه ای افتتاح گردد که احتمالا فراموش گردیده ) و در آخر فقط چند درجه تنزل بازپرس و بازجو و … کار را تمام کرد و اعدام بیجه و کشته شدن حدود 28 نفر براحتی به فراموشی سپرده شد .

ولی مجددا این چنین حوادثی بوجود می آید که تازه شاید ما از اکثر آنها بی خبر باشیم .

چاره کار کجاست ؟

شاید ما باید تمام خانه ها را از روی چنین خطوطی برچینیم و به فکر خطوط زلزله خیز نباشیم ، زیرا چنین خطوطی که قتل و دزدی و تجاوز در آن به وفور یافت میشود ، به مراتب خطرناکتر از  زلزله است ، این همان مرگ تدریجی است .

ما در حال حاضر نمی دانیم باید با اقتصاد خانواده کنار بیاییم یا  مواظبت از جان و مال و ناموس را ار جع شماریم  یا قبل از خرید یا اجاره مسکن رجوع به نقشه و خط قرمز که بلای جان افراد بیشماری گشته است را سرلوحه کار خود قرار دهیم ( در صورتی که خانه ، اگر قرار شد بر روی چنین محلی واقع شود ، تخلیه و به مکان امن انتقال یابد تا شاید و شاید از گزند یکی از مهمترین معضلات اجتماعی رهایی یابیم )

آری چنین است خرید بنزهای آخرین مدل برای جلوگیری از فحشا و بد حجابی .

خرید آپارتمانهای لوکس برای فلان نهاد مردمی که حافظ همه چیز ایران است .

خرید تجهیزات قوی برای پارازیت انداختن بر روی برنامه های خارجی به خاطر ترویج فحشا ء .

خرید تجهیزات شنود مخفی ، برای عدم بخطر افتادن جان انسانها از گزند تروریستها و….

هزینه یک پاسگاه یا کلانتری با تعدادی سرباز چقدر است ؟ شاید به مراتب بیشتر از جان انسانها است که مقرون به صرفه نمی باشد ؟ پس ما بخاطر کدامین آینده در تلاشیم و به خاطر کدامین آینده باید پشتیبان شما سردمداران جمهوری اسلامی باشیم .

آیا شما هم زجر در کوره سوختن فرزند خویش را و بعضا بلعیده شدن قسمتی از بدنش را لمس کرده ای ، اینان همان پابرهنه ها و کارگرانی هستند که حضرت رسول بر دست پینه بسته اشان بوسه زد ولی در انتها با چنین مصیبتهایی دست به گریبان شدن .

می گویند کسی که نمی داند و انجام نمی دهد عذرش موجه ، اما شما که خوب می دانید و انجام نمی دهید ، وای به حالتان تازه با علم بر اینکه نام دین را با خود یدک می کشید .

 

گزارش سالانه ديده‌بان حقوق بشر، بخش ايران: کارنامه حقوق بشر ايران در سال 2005

سید علیرضا ریون

ایران : احترام به مبانی حقوق بشر در ایران بخصوص « آزادی بیان و عقیده » در سال ٢٠٠٥ تنزل یافته است. حکومت بطور مرتب از شکنجه و سوء برخورد‌هایی نظیر حبس‌های انفرادی بلند مدت برای تنبیه ناراضیان استفاده می‌کند. قوه قضائیه که به رهبر ایران، آیت الله علی خامنه‌ای فقط پاسخگو است ، مراکز بسیاری از موارد جدی نقض حقوق بشردر ایران است. عوامل این موارد، آنچه ایرانیان آنرا "نهادهای موازی" می‌خوانند هستند: گروه‌های شبه نظامی و نیروهای اطلاعاتی لباس شخصی، دست به حملات خشونت آمیز علیه تجمعات مسالمت آمیز زده، سرویس‌های اطلاعاتی، زندانهای سری و مراکز بازجویی غیرقانونی در اختیار دارند. رئیس جمهور محمود احمدی‌نژاد که در یونی ٢٠٠٥ انتخاب شد، کابینه‌ای تحت سلطه اعضای سابق نیروهای اطلاعاتی امنیتی تشکیل داده است. برخی از اعضای این کابینه متهم به دست داشتن در نقض‌های جدی حقوق بشر، نظیرقتلهای روشنفکران ناراضی( قتلهای زنجیره ای ) هستند.

آزادی بیان و عقیده : مقام‌های ایران از آپریل ٢٠٠٠ که بستن روزنامه‌ها و زندانی کردن خبرنگاران و روزنامه نگاران را آغاز کرد، بطور سیستماتیک آزادی بیان و عقیده را سرکوب کرده‌اند. در نتیجه روزنامه‌های مستقل بسیار معدودی باقی مانده‌اند و آنها نیز در حال خودسانسوری شدیدی هستند. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران یا از کشور خارج شده اند، یا در زندان هستند و یا از انتقاد دست کشیده‌اند. مقام‌های ایران در طی سال ٢٠٠٥ وب سایت‌ها و خبرنگاران اینترنتی را به منظور جلوگیری از انتقال اخبار و اطلاعات از طریق شبکه اینترنت مورد هدف خود قرار داده‌اند. قوه قضائیه از سپتامبر تا نوامبر ٢٠٠٤ بیش از بیست وبلاگ نویس و روزنامه نگار اینترنتی را حبس و شکنجه کرده و در سلولهای انفرادی طولانی مدت قرار داد. حکومت بطور سیستماتیک وب سایت‌هایی که حاوی اخبار و تحلیل‌های سیاسی از داخل و خارج ایران هستند را مسدود می‌کند. در دوم فوریه ٢٠٠٥ دادگاهی در استان گیلان آرش سیگارچی را بعلت نوشته‌های خود بر روی شبکه اینترنت به چهارده سال زندان محکوم کرد. در مارس ٢٠٠٥ قوه قضائیه یک وبلاگنویس دیگر بنام مجتبی سمیعی نژاد را به خاطر "اهانت" به رهبران ایران به دو سال زندان محکوم کرد.

شکنجه و بد رفتاری در زندان : بدنبال بسته شدن روزنامه‌ها و مجله‌های مستقل و سرکوب گزارش‌های مربوط به نقض حقوق بشر رفتار با محبوسین زندان اوین و سایر مراکز حبس که بطور مخفیانه تحت نظر قوه قضائیه و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اداره می‌شوند وخیم تر شده است. مسئولین افرادی را که بدلیل بیان صلح آمیز دیدگاه‌های سیاسیشان زندانی شده‌اند مورد شکنجه و بدرفتاری قرار داده‌اند. قضات اغلب اعترافات اجباری را می‌پذیرند. مسئولین از انفرادی‌های طویل المدت که اغلب در سلولهای زیرزمینی صورت می‌گیرند برای گرفتن اعترافات اجباری (که بطور ویدئویی ضبط می‌شوند) و نیز اخذ اطلاعات مربوط به همکارانشان استفاده می‌کنند. انفرادی‌های طویل المدت توام با عدم امکان دسترسی به وکیل فضائی ایجاد می‌کند که در آن زندانیان هیچ راهی برای مقابله با نحوه برخورد با آنان در زندان ندارند. قوه قضائیه در یولی ٢٠٠٥ با انتشار یک گزارش داخلی نقض‌های جدی حقوق بشر از جمله استفاده وسیع از شکنجه، حبس‌های غیرقانونی و تکنیک‌های بازجویی خشونت‌آمیز را پذیرفت. اما قوه قضائیه بدنبال این یافته‌ها دست به هیچ اقدامی نزد و هیچ فردی را مسئول ندانست!

معافیت از مجازات : هیچ مکانیزمی برای نظارت و بررسی موارد نقض حقوق بشر توسط مامورین حکومتی وجود ندارد. بستن روزنامه‌های مستقل در ایران به ادامه جو معافیت از مجازات کمک کرده است . در طی سالهای اخیر استشهادهای علنی بسیاری از زندانیان و محبوسین سابق حاکی از دخالت مدعی العموم تهران سعید مرتضوی و دفتر او در برخی از بدترین موارد نقض حقوق بشر بوده است. با وجود شواهد گسترده‌ای که وجود دارند قاضی مرتضوی مسئول حبس‌های غیرقانونی، شکنجه محبوسین و گرفتن اعترافات دروغین شناخته نشده است. ماجرای قتل زهرا کاظمی عکاس و روزنامه نگار ایرانی کانادایی که در هنگام حبس توسط قوه قضائیه و نیروهای امنیتی زیر نظر قاضی مرتضوی در ژوئن ٢٠٠٣ صورت گرفت همچنان حل نشده باقی مانده است. وکلای مدافع خانوده کاظمی اظهار داشته‌اند که علاوه بر علائم شکنجه نظیر شکستگی بینی و انگشتان دست و پا، ضربات سنگینی در هنگام حبس اولیه زهرا کاظمی در واحد اطلاعات زندان اوین در ٢٣ ژوئن سال ٢٠٠٣ و نیز ضربه دیگری سه روز بعد در زمان بازجویی توسط مرتضوی به سر او وارد آمده است. بر اساس گزارش‌های کالبد شکافی انجام شده خانم زهرا کاظمی در اثر ضربات سنگین به سرش فوت کرده است. بدنبال تقاضای تجدید نظر وکلای مدافع خانواده کاظمی جلسه تجدید نظری در یولی ٢٠٠٥ تشکیل شد که طی آن این وکلا از قوه قضائیه خواستار رسیدگی به اتهامات قتل عمد شدند. اما متاسفانه قاضی، این تقاضا را رد کرد. قوه قضائیه تاکنون هیچ اقدامی برای شناسایی یا تعقیب افرادی که مسئول قتل خانم زهرا کاظمی بودند را  انجام نداده است.

مدافعین حقوق بشر : در سال ٢٠٠٥ مقام‌های ایران آزار و اذیت وکلا و مدافعین مستقل حقوق بشر را تشدید کرده تا به این ترتیب مانع علنی شدن و پیگیری موارد نقض حقوق بشر شوند. قوه قضائیه در ژانویه ٢٠٠٥ شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل را بدون ذکر اتهام‌های او احضار کرد. پس از آنکه او این احضار را غیرقانونی خواند و بدنبال اعتراضات جامعه جهانی ، قوه قضائیه نیز این دستور را لغو کرد. در ژوئیه گذشته پس از آنکه عبادی چند مورد مشهور نقض حقوق بشر را علنی کرد، مقام‌های ایران مجددا او را تهدید به دستگیری کردند. در ٣٠ یولی قوه قضائیه "عبدالفتاح سلطانی وکیل و عضو کانون مدافعان حقوق بشر" را محبوس کرد. این حبس پس از آن صورت گرفت که آقای عبدالفتاح سلطانی وخانم شیرین عبادی نسبت به عدم اقدام قوه قضائیه در پرونده زهرا کاظمی اعتراض کردند. هیچ تفهیم اتهام رسمی علیه آقای سلطانی صورت نگرفته است. بنظر می‌رسد که قوه قضائیه از حبس غیرقانونی آقای سلطانی بعنوان شیوه‌ای برای ارعاب و سکوت سایر وکلا و مدافعین حقوق بشر استفاده می‌کند. اکبر گنجی ناراضی و روزنامه نگار برجسته که نقش مقام‌های عالیرتبه حکومتی را در قتل نویسندگان و روشنفکرانی در سال ١٩٩٨ بر ملا کرد، ششمین سال حبس خود را در زندان می‌گذراند.

اقلیت‌ها : اقلیت‌های دینی و قومی ایران مشمول تبعیض و در برخی موارد آزار و اذیت هستند. جامعه بهائیان همچنان از عبادت و شرکت در آئین‌های دینی خود بطور علنی محرومند. در آپریل ٢٠٠٥ و بدنبال انتشار یک نامه منسوب به محمد علی ابطحی مشاور رئیس جمهور وقت محمد خاتمی مبنی بر طرح دولت برای کاهش جمعیت اقوام عرب در خوزستان، موجی از اعتراضات استان جنوبی خوزستان را که شامل قریب دو میلیون ایرانی عرب تبار می‌باشد فراگرفت. این درگیری‌ها بدنبال شلیک گلوله توسط نیروهای امنیتی برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان در اهواز به خشونت کشیده شده و به سایر نقاط خوزستان نیز سرایت کرد. یک روز بعد ابطحی و سایر مقام‌های حکومتی این نامه را جعلی خواندند. در طی این درگیری‌ها نیروهای امنیتی دستکم پنجاه تظاهرکننده را کشته و صدها تن را نیز دستگیر کردند.در یولی ٢٠٠٥ نیروهای امنیتی آقای شیوان قادری ( یک فعال سیاسی کرد) را در مهاباد به قتل رساندند. بدنبال این واقعه اعتراضاتی در شهرهای مختلف کردستان صورت گرفت که طی آن از حکومت خواسته شد قاتلین قادری را دستگیر و محاکمه کند. نیروهای حکومتی این اعتراضات را فرونشانده و دستکم هفده تن را کشته و تعدادی از روزنامه نگاران و فعالین کرد را دستگیر کردند. در اکتبر ٢٠٠٥ این افراد با گذاردن وثیقه آزاد شدند.

بازیگران بین المللی کلیدی : سیاست اتحادیه اروپا در قبال ایران در سال ٢٠٠٥ متمرکز بر مذاکره بر سر برنامه‌های هسته‌ای این کشور بود و نگرانی در مورد حقوق بشر موضوعی ثانوی بود. اتحادیه اروپا قول داده است که پیشرفت در همکاری‌ها با ایران را مشروط به احترام تهران به حقوق بشر نماید، اما تاکنون نتیجه چندانی حاصل نشده است.

استرالیا و سوئیس نیز با ایران "گفت وگو در زمینه حقوق بشر" دارند اما تاکنون هیچ معیاری برای برآورد پیشرفت در این زمینه اعلام نشده است. برغم مخالفت‌های شدید ایران، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه‌ای در نوامبر سال ٢٠٠٥ به تصویب رساند که طی آن به موارد جدی نقض حقوق بشر و نیز وخیم تر شدن وضع حقوق بشر در ایران صحه گذارده شد. اما در سال ٢٠٠٥ برخلاف سالهای پیشین هیچ قطعنامه‌ای درباره وضع حقوق بشر در ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد مطرح نشد. بدنبال دعوتنامه "دائم" تهران از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل که در سال ٢٠٠٢ صادر شد، گروه کاری حبس‌های خودسرانه و نیز گزارشگر ویژه ترویج و حفاظت از حق آزادی عقیده و بیان ، از این کشور دیدار کرده و بدنبال آن گزارش‌های انتقاد آمیزی از اقدامات حکومت ایران منتشر کردند.

 اما حکومت از اجرای پیشنهادات آنها خودداری نموده و در برخی موارد نیز دست به اقدامات تلاقی جویانه‌ای نظیر دستگیری مجدد افرادی که در ملاقات با کارشناسان سازمان ملل شهادت دادند، زده است. در ژانویه ٢٠٠٥ گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان از ایران دیدار نمود.

در اوت همان سال گزارشگر ویژه مسکن به ایران سفر کرد. اما ایران هنوز پاسخی به درخواست گزارشگران ویژه شکنجه و اعدام‌های فراقضائی سازمان ملل برای دیدار از این کشور نداده است.

روابط بین ایالات متحده و ایران همچنان ضعیف باقی مانده است. پرزیدنت بوش در مارس ٢٠٠٥ گفت که اقدام نظامی آمریکا علیه ایران "گزینه‌ای بر روی میز" است اما گزارش‌ها حاکی از ادامه اختلافات در درون دولت آمریکا بر سر این موضوع است.

 

بازی با حقوق بشر

(مصطفی جوانی)

بحث نقض حقوق بشر در ایران مقوله ایست که سالها دغدغه افکار عمومی بیدار جامعه- داخلی و خارجی بوده است و در چهار چوب گفتگو های حکومت ایران و اتحادیه اروپا، گاه و بیگاه مراجع سیاسی و قضایی رابه خود مشغول داشته، اما اکنون موضوع دسترسی حکومت ولایت جهل و جنون به انرژی هسته ای وپیامدهای آن و توجه اروپا و غرب به این موضوع، پرونده حقوق بشر در ایران را به حاشیه رانده است.

سابقه فجایع رخ داده در بستر نقض حقوق بشر توسط حکومت نا مشروع و استبدادی ایران بر می گردد به سالهای پس از پایان جنگ ایران و عراق و فوت با صطلاح بنیانگذار انقلاب که خود با ما نیست ولایت فقیه در اصل بنیانگذار حکومتی ارتجاعی و یک فا شیسم مذهبی در منطقه بود.حکومت ایران تصمیم به تثبیت موقعیت خود با توجه به شکل گیری جغرافیای سیاسی و اقتصادی روز جهان (فرو پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی، بازار نفت ورقابت به وجود آمده میان دول اروپا و آمریکا )  دا شت و هر صدای آزادیخواهی را در نطفه خفه می کرد به عنوان مثال اشاره می کنیم به قتل کشیشان مسیحی، فجایع مربوط به در گیری های قومی و مذهبی در خصوص مساجد اهل سنت ، حذف فیزیکی دگر اندیشان در دو بعد داخلی و خارجی، بسط خشونت گرایی دولتی و همچنین سانسور و فقدان وسایل ارتباط جمعی و نشریات آزاد و مستقل، مجموعه این اتفا قا ت در طی سالهای 72- 76 موجب فشارافکار عمومی جهان غرب بر گروه حکومت ایران بود و آنان را مجبور به اتخاذ تاکتیکی جدید برای منحرف کردن افکار عمومی  و تعدیل فشارهای بین المللی که در بعدی گسترده مطرح شده بود نمود که همانا ریاست جمهوری خاتمی باشدو مسئله اصلاح درونی حکومت بار دیگر نگرش بین المللی به مسا ئل حقوق بشر را در ایران  به سطح نازل در گیری دو جناح داخلی و اینکه آ خوند حکومتی خوب هم در ایران هست، تقلیل داد اما هشیاری اپوزسیون و جریان آزادیخواهی داخلی که در جریان قتلهای زنجیرهای و کنفرانس برلین تبلور یا فت، بار دیگر حقوق بشر و نقض تکان دهنده آن و خشونت گرائی دولتی در ایران را در سطح بین الملل مطرح کرد.

اما در مراودات امروز ایران و اتحادیه اروپا میدانیم که حقوق بشر جایگاه اصلی  خود را از دست داده و چانه زنی پیرامون انرژ ی هسته ای میسر می باشد. اتحادیه اروپا از برنامه مذاکرات خود با ایران تجربیا ت تلخی اندوخته، حال آنکه سیاستمداران ستمگر حکومت ایران، مغرور به اینکه بازی را برده اند.

اما نکته اصلی این مقاله می پردازد به ستادی به نام ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در ایران که به عنوان مرکز ثقل بازی مطرح شد. جواد لاریجانی که گفته می شود در دو حوزه دینی و آ کادمیک دانش آ موخته و در مراکز دا نشگاهی غرب دوره تحصیل گذرانده و به زبان انگلیسی مسلط است به سفارش ترتیب دهندگان بازی حقوق بشر و ابلاغیه رئیس قوه قضائیه امور بین الملل این قوه را در دست می گیرد. ستاد حقوق بشر در سال 1380 درست در دل قوه قضائیه یعنی در مرکز نقض حقوق بشر ایجاد شد.آقایان با هیا تهای نمایندگی حقوق بشر اروپا که به ایران می رفتند و اعلام نگرانی می کردند و گاهی قطعنامه یا اعلامیه ای در انتقاد از وضعیت حقوق بشرایران تصویب مینمودند، به مذاکره نشستند.با خوش خیالی تصور می شد بحث اصلاحات  جدیست و مرزها و خط ها ترمز ها را در هم شکسته است.دولت خاتمی دولت ( گفتمان) بر سر کار بود مجلس ششم با اکثریت اصلاح طلب (با شعار ایران برای ایرانیان) به مسئله تعدیل حقوق بشر در ایران علاقه نشان می داد.آری در این میان ستاد حقوق بشر قوه قضائیه همه را از صحنه پس زده و یک تنه طرف مذاکرات با اروپا شد پاسخ به پرسشها و اعلامیه ها در انحصار ستاد قرار گرفت،انواع همایش و اجلاس و ریخت و پاشهای ظاهر فریب از صندق مردم ستمکشیده ایران هزینه شد.

دو سال به این ترتیب گذشت اما در مجموع قوانین ایران به نفع حقوق بشر تغییراتی ایجاد نشد.قوه قضائیه از تقدیم لوایح به مجلس جهت بهبود وضعییت همچنان اجتناب می ورزیدند، شورای نگهبان تحمیلی رهبر در رویه خود تجدید نظر صورت نداد .

(انتخابات مجلس هفتم و امضای امام زمان در پای لیست نمایندگان فراموش نشود!)

تنها وتنها چند زندانی سیاسی و عقیدتی که در زندان رو به مرگ بوده و داشتند می مردند مرخصی داده شد.ضمن اینکه طرف اروپائی قول گرفت که حکومت ایران از اعدام افراد زیر سن 18 سال و مجازات سنگسار خودداری کنند.

ستاد حقوق بشر که با زیرکی خبر دار شده و کانون مذاکرات بود با فرا گیر شدن بحث انرژ ی هسته ای که اکنون خود به عنوان تاکتیکی دیگر مطرح شده، حاشیه عذ لت برگزید، درست مانند بازیگری که نقش خود را ایفا کرده صحنه را ترک می کند.اظهار نظر آ قای لاریجانی که اعلام کرده بود احکام اسلامی با ضوابط جهانی حقوق بشر همخوانی ندارد نقطه پایان این بازی شد.

دوره خاتمی و مجلس اصلاح طلب به پایان عمرش رسید اما حکایت همچنان با قیست که موجب قوانین ضد انسانی ایران میشود.

- زن یا مرد مجرم را به سنگسار محکوم کرد

- سن ورود به مسئولیت جزائی برای پسران 15 سال برای دختران 9 سال است.

- خون غیر مسلمان در صورتی که جزو سه اقلیت مسیحی، کلیمی ،زرتشتی نباشد ارزشی ندارد.

- خون بهای زن نصف خون بهای مرد است.

- قا نون اصلاح قانون مطبوعا ت که در سال 79 تصویب شد و جائی برای آزادی بیان باقی نگذاشت به قوت خود باقیست.

- قاضی همچنان حق دارد وکیل مدافع را به مرحله تحقیقات راه ندهد و ...که تنها مشتی از خروار است

آری جریان آزادیخواهی و استبداد ستیزی همچنان در ایران هزینه می پردازد و گزافه نیست اگر بگوئیم اتحادیه اروپا بازی خورده است و زمان بسیاری صرف رفت و آمد با مسئولان ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران نموده و دست خالی بیرون آ مده است.

اما بازنده واقعی مردم ستمد یده ایران است چرا که حاصل این گفتگو ها این بوده که جان مدافعان حقوق بشر و آزادی بیان و عدالت اجتماعی، بیش از پیش به خطر افتاده و فرزندان غیرتمند ایران همچنان خون دل می خورند و اسارت آزادی را در چنگال دژ خیمان جمهوری اسلامی به مشاهده نشسته اند.

ورزش در حکومت آخوندی

رضا داوری 

در اخبار خواندم که فدراسیون بسکتبال ایران طی بخشنامه ای از تیم های بسکتبال ایران خواسته تا با بازیکنانی که دارای خال کوبی هستند برخورد قاطع کنند البته این خبر تازگی نداشت چرا که چندی پیش هم فدراسیون فوتبال ایران از باشگاهها خواست تا با بازیکنانی که به قول آنها ریش های عجیب و غریب و موهای نامتعارف یعنی بلند دارند برخورد شود . این اخبار مرا به این فکر فرو برد که در جامعه ای که تا این حد اشخاص در وضع ظاهری خود دارای اختیارات نیستند چگونه می توان از آزادی های سیاسی ، بیان و ... آزادنه صحبت کرد .

جالب است که فدراسیون بیان می کند که این رفتار بازیکنان در تضاد با فرهنگ جامعه است ولی سخن نمی راند که فرهنگ جامعه یعنی چه ؟ اگر منظور اینان فرهنگ اسلامی ولی فقیه ای  است مسلما این فرهنگ جامعه نسل جوان امروز نیست و این  را با نگاهی گذرا در وضع زندگی مردم ایران و بالاخص جوانان می توان پی برد ولی اینکه چرا آقایان سر خود را مانند کبک در برف کرده اند تا کسی آنان را نبیند خود حکایت دیگری است که جمهوری اسلامی این روزها زیاد به آن متوسل می شود سوال از آقایان که در هرم قدرت ورزش کشور هستند و بعضا از طرف اهرام قدرت سیاست کشور نشات می گیرند این است که بهتر نیست که بجای اینکه وقت خود را صرف دادن چنین بخشنامه هایی  بی اساس کنند کمی هم به مسایل ورزش کشور بپردازند . اگر می پرسید کدام مشکلات چند نمونه آن را در زیر بخوانید :

باشگاه ورزشی پرسپولیس که یکی از دو باشگاه پرطرفدار ایران است به طوریکه بسیاری از کشور های جهان آرزوی داشتن چنین تیمهایی و طرفدارانی را دارند و حتی به گفته خود مسئولان پرسپولیس این باشگاهها منبع درآمد بسیار خوبی هستند . ولی در کمال تعجب می بینیم که بازیکنان این تیمها چه فوتبال و چه بسکتبال از نگرفتن حتی نصف دستمزد و قراداد خود با گذشت بیش از 9 ماه از آغاز سال شکایت می کنند و همین عوامل سبب شده که این باشگاه که می توانند از قدرتمندترین باشگاههای آسیا باشند همچنان که در گذشته بودند به تیم ته جدولی تبدیل شده اند واقعا سوال این است که چرا مسئولان این تیم دایما از کسر بودجه 3 میلیارد دلاری صحبت می کنند تیمی که تا به امروز بازیکنان بزرگی چون مهدوی کیا و علی کریمی و... را به فوتبال اروپا داده است چرا باید بدلیل باند بازی و اختلاس به تیمی ضعیف تبدیل شود

سوال دیگر این است که چرا علی دایی که گویا تصمیم گرفته تا پایان عمر خود را به تیم ملی علی رغم سن بالا و افت شدید بدنی بچسباند همچنان در تیم ملی به عنوان یار اصلی است چه نهاد ها و اشخاصی از او حمایت می کنند .محصور کردن دختران و زنان ایرانی در چادر یعنی محروم کردن نصف جامعه از نعمت ورزش . حضور زنان فوتبالیست ایرانی در بازیهای فوتبال بانوان با شلوار گرمکن و مقنعه در میدان فوتبال نه تنها شرکت دادن آنان در یک تورنومنت ورزشی برابرانه نیست بلکه تحقیر کردن این ورزشکاران در صحنه جهانی و در طبع آن سرخوردگی و نا امید کردن زنان از ورزش است .

مسئولیت مرگ "محمد جواد فالیزوانیان" موتور سوار 36 ساله که قصد داشت با پرش از روی 22 دستگاه اتوبوس رکورد جهانی این رشته را به ثبت برساند با کیست ؟ آیا ریاست فدراسیون موتور سواری نباید به دلیل سهل انگاری در فراهم کردن امنیت مورد مواخذه قرار می گرفت پس چطور شد که بعد از گذشت تنها 3 ماه از فوت موتور سوار وی ارتقاء درجه پیدا کرد .جواب به تمامی سوالات بالا این است که مسئولان ورزش کشور که عمدتا از نالایقان و بی کفایتان هستند بجای منافع ملی به دنبال منافع شخصی هستند تا جیب خود را پر کنند . همیشه از ورزش بعنوان بهترین وسیله برای مبارزه با اعتیاد در جهان نام برده شده است ولی از آنجاییکه جمهوری اسلامی سعی دارد جوانان ایران سرافکنده باشند تا بر علیه رژیم  منفورشان بپا نخیزند به حمایت گسترده از قاچاق مواد مخدر می پردازند .ورزش ما نیاز به مدیران لایق و با کفایتی دارد که دارای سوابق طولانی در ورزش باشند و به دور از مسائل سیاسی ، دلسوزانه به ورزش خدمت کرده و با گسترش ورزش زمینه محو اعتیاد این بلای خانمان سوز را که متاسفانه هر روز بیش از پیش گسترش می یابد فراهم سازد

تشنگان قدرت و تضادهای آنان

مهدی پدران

نظام ولایت فقیه و واعظ جمهوری اسلامی گر چه شاید در آغاز انقلاب چهره ای دیگر از خود نشان داد و ولی فقیه واقعیتی پذیرفتنی از سوی توده هائی از مردم که پیشتر تجربه هیچ انقلاب و دستیابی موفق به دموکراسی را نداشتند امروزه آنچنان غیر واقعی شده است که در برابر واقعیت عدم مقبولیت و سرنگونی از سوی مردم قرار گرفته است.البته نظام جمهوری اسلامی از آغاز اصول نامعقول و غیر منطقی داشت و از پیش بوی گند غیر عقلانی بودنش به مشام میرسد.

جمهوری اسلامی هیچگاه رو به تکامل نرفته و بلکه دائما رو به زوال بوده است.چرا که با اتکا به فرضیات تخیلی واعظ شرع. خود را وام دارو کارگذارحقیقت مطلق میداند.امری که به واقع وجود خارجی نداردو رهبری جمهوری اسلامی فقط با اتکا به سرمایه نفت و زمین قصد تداوم حیات دارد و این تداوم به هر قیمتی که باشد پرداخت خواهد گردید.

جمهوری اسلامی ایران امروزه نظامی وابسته است و این وابستگی منجر به پیش گرفتن سیر نزولی حیات این ساختار میباشد.ساختاری که مضمحل-کثیف وغیر عقلانی است.از درون این ساختارتضادهائی بروز کرده است و میکند که همیشه لاینحل باقی مانده اند.زمانی که حکومتی توان ایجاد تعادل بین تضادهای خود را نداشته باشد وعلاوه بر آن مانند جمهوری اسلامی شدیدا درگیر تضادهای بیرونی هم باشد اضمحلال آن ناگزیرخواهد بود چنان که در مورد جمهوری اسلامی نیز کاملا آشکار است.در نگاهی مختصربه ساختار جمهوری اسلامی میتوان به درستی فهمید که علت تضادهاو برخوردها به خاطر وجود چندین قدرت مافیائی بزرگ در ایران میباشد.چهره هائی که به ظاهر فقط شیفگان خد تمند ولی در باطن تشنگان قدرت!.از مهمترین این چهره ها میتوان به اسامی زیر اشاره کرد.

1-هاشمی رفسنجانی- که پس از مرگ خمینی با هوشمندی مقطعی حزب کارگزاران را تاسیس کرد و با طرح شعارهای جامعه مدنی وبه واقع با عملی کردن طرح های اقتصادیی که بیشتر منحصر به خود و خانواده اش بود تبدیل به قدرتی بزرگ گشت تا جائی که بارها در خفا برای  بدست آوردن پست رهبری ایران با دیگر رقیبان به طرق وحشتناکی به مبارزه پرداخته است .

2- مصباح یزدی- سلطان ایدئولوزیک در پرده نظام جمهوری اسلامی.چهره ای که رئیس سلطنت پهلوی را شاه شیعه مینامید و اکنون خود را پیرو خالص و معتقد به ولایت فقیه میداند.او با اتکا به انجمنهای حجتیه و طلاب قم در سالهای گذشته بیشترین نقش را در جریانات سیاسی و اقتصادی کشور داشته است.ولی فقیه بر خلاف آنچه ظاهر امر نشان میدهد بنده و مطیع بارگاه وی میباشد.

3-واعظ طبسی- پدر خوانده اقتصادی نظام جمهوری اسلامی و مرد شماره یک مافیای قدرت و نظام است.نباید نقش فعال او را در مجلس خبرگان در به قدرت رسیدن رهبری خامنه ای فراموش کرد.او یکی از اسپانسرهای بزگ مالی حکومت ایران و نیز تفکرات کثیف و خشن و ضد انسانی در ایران است.چهره های بالا تنها تعداد معدودی از تمامی قدرت طلبانی هستند که با در ساختار جمهوری اسلامی ایران بر مردم حکومت میکنند.حال اگر نگاهی دقیق تر به این اشخاص بیندازیم خواهیم دید که همگی از یک بستر سر بیرون آورده اند.بنابراین تفکیک رویه آنها و سازش با بخشی به بهانه حرکت سیاسی – تاکتیکی توسط مخالفان خود فریب کودکانه ای بیش نیست چرا که اگر هدف نابودی کل ساختار و نظام جمهوری اسلامی باشد چنین تاکتیکی با توجه به بستر مشترک موجود از پیش شکست خورده است.بستر مذکور چیزی جز روحانیت شیعه نیست.آنچه که تمام دسته بندی ها در پی حفظ منافع آن هستند فقط حفظ منافع شیعه است.یکی دیگر از مهمترین تضادها و بزرگترین آنها در جمهوری اسلامی تضاد بین علما و علم امروز است.زمانی که تعریف علم دگرگون شده باشد دیگر روحانی حوزه ها لقب عالم نخواهند داشت.پس اعتبار و مقبولیت خویش را در خطر می بینند و با ابزار علم به امید نابودی به ستیز در می آیند.گسترش روزافرون دانش بشری و نشر آن در برابر آنچه مصباح یزدی در اختیار دارد یعنی طلبه هایی که شهریه میگیرند و از قم موریانه وار در تمام کشور پراکنده میشوند تا افکار مرتجع مراجع را دهان به دهان منتشر کنند  نابود کننده است

 

برگشت