پیوند ها

منشور کانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اطلاعیه و اعلامیه های کانون

شماره جدید بشریت

 

بایگانی 39   

 

مسائل اصلی قانون کار در مورد زنان کدامند؟

نازنین مویدی

ضروری دانستم مواردی را که در قانون کار و قوانین مربوط به آن پیش بینی شده است تا حدودی مطرح نمایم .  از نظر ما مهمترین مسائل آنهائی هستند که به برقراری حقوق شهروندی برابر برای زنان می توانند کمک کنند. اولا  باید حق کار زنان بدون اجازه شوهر یا پدر را مطرح کنیم و برای آن مبارزه کنیم . زن هم باید مثل مرد وقتی به سن برخورداری از حقوق شهروندی ( که باید برای زن و مرد یکسان و 18 سال باشد ) میرسد

، حق داشته باشد تا برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد و هرکاری را که میخواهد انتخاب کند و تصمیم او منوط به تائید شوهر یا پدرش نباشد . ثانیا باید حق برخورداری زن ، مانند مردان ، از سیستم بیمه کار و تامین اجتماعی و بیمه و بهداشت و ...یکسان باشد . در حال حاضر حتی در کشورهای پیشرفته نیز بعلت حاکمیت سرمایه،  بزرگترین فشار بر زنان و  محروم سازی آنان از حقوق شهروندی می باشد ، هر چند در رژیم جمهوری اسلامی این بی حقی ها ابعاد وحشتناکتری بخود می گیرد. مسئله مهم این است که سیستم بیمه وقوانین آن باید طوری تنظیم شود که زن نیز مانند مرد بتواند بطور مستقل نان خود را تامین کند و یا بتواند فرزندان ، پدر یا مادر یا افراد تحت تکفل را بیمه کرده و حق اولاد دریافت کند و به خاطر فقدان همین حقوق است که زن نمیتواند رئیس خانواده تلقی شودو در اغلب موارد حتی زنان کارمند هم آسیب میبینند .

قوانین و از جمله قانون کار باید طوری تنظیم شود که به جای خانواده پدر سالار، بر خانواده مبتنی بر اتحاد و برابر ی زن و شوهر تکیه شود وکلیه حقوق اجتماعی و از جمله حقوق اجتماعی ناشی از کار بر این مبنا تنظیم گردد.به امید روزی که حق کار و کارگردر کشورمان بطور مساوی باشد

زن ، مذهب و ریشه تبعیضات

سعید رسولی

زن در مذهب همواره جایگاه خاصی داشته و قوانین و دستورات منحصر بفردی برای او صادر شده است .خاص بودن نگاه مذهب به زن نه تنها امتیاز و ارجعیتی برای او بهمراه نداشته بلکه بعکس باعث گردیده در مرتبه پائینتری نسبت به مردان قرار گیردو دست مردان را برای هرگونه استفاده ابزاری از این قشر زحمتکش باز گذارد.از دید مذهب زنان افرادی گناهکار ، ناقص و ناکامند و طفیلی مردان محسوب میشوند حتی وجود آنان وابسته به مردان است .با نظری اجمالی به کتب دینی تورات ، انجیل و قران متوجه میشویم که از همان ابتدای آفرینش زن حقوق پائینتری نسبت به مردان داشته و مورد تبعیض واقع شده است .طبق تعاریف این کتب ابتدا مرد آفریده شده و برای رفع احتیاجات او لزوما زن آفریده شده آنهم نه به صورت مستقل و جداگانه ، بلکه قسمتی از دنده چپ آدم را هنگام خواب برداشتند و از آن زن را بوجود آوردند. پس میبینیم که نگاه مذهب و متولیانش از ابتدا نگاهی سودجویانه و ابزاری به زن بوده و جز برای سوء استفاده و رفع احتیاجات او را نمیخواستند و اصولا حقی برای آنها قائل نبودند و برای رسیدن به مقاصد شوم خود و بهره برداری هرچه بیشتر از این قشر به شکلی که مورد اعتراض نیز قرار نگیرد چاره کار را در آن دیدند که زن را همانگونه که اشاره شد نه تنها وابسته به مرد بلکه گناهکار و منحرف کننده او هم بدانند و از آنجائی که همواره جهان پر از گناه و فساد و بیداد بوده و باید ریشه این معضلات را به جائی و به کسی وصل میکردند . با یک تیر دو هدف زدند . هم فلسفه بوجود آمدن گناه را توجیح کردند ( چرا که طبق دستورات دینی خداوند که نمیتواند گناهکار باشد)، هم با گناهکار خواندن زن راه را برای تحقیر و سرزنش او که نهایتا منجر به تسلط هرچه بیشتر مردان بر زنان میشد باز کردند.علت بوجود آمدن سلسله وار مذاهب و پیغمبران به اشکال و زبان های گوناگون در دوران مختلف نیز همانا متقاعد کردن افکار عمومی علی الخصوص زنان و جا انداختن اینگونه باورها در ذهن و روح مردم میباشد. یعنی اینها کلام خداوند است و سرپیچی از آن سرپیچی از خداوند میباشد و فرد خاطی مستوجب عذابی دنیوی و اخروی است و هرجا که کارشان با موعظه پیش نمیرفت متوسل به شمشیر و زور میشدند و با نام خدا دست به کشتار مردم بیگناه میزدند . مذهب قدمتی بیش از 5000 سال دارد اما اینگونه تبعیضات و ستم های دینی از زمانی متداول گردید که حکومتها به این موضوع پی بردند که به سادگی میتوان از دین و مذهب در راه اهداف سلطه گرایانه خود استفاده کنند و از اینطریق مردم ساده اندیش را تحت نفوذ خود در آورده و مورد بهره کشی قرار دهند و همین مسئله باعث گردید تا مذهب که 5000 سال پیش امری خصوص و شخصی بود از زمان یهود حدودا 3500 سال پیش به توسط حاکمان وسیله ای برای تبلیغ حکومت و ابزاری برای پیشبرد مقاصد آنان گردد تا با آن تبعیض و نابرابری را توجیح کنند و حتی برای این توجیح از جنگ و کشتار هم دریغ نورزند .آمارهای بدست آمده حاکی بر اینست که از 2000 سال گذشته جهان بشری بطور متوسط 1900 را در جنگ و تنها 100  سال آنرا در صلح گذرانیده است و از این 1900 سال جنگ بیش از 1000 سال آن جنگهای مذهبی است که دو آئین مسیحیت و اسلام عامل آن بوده اند . بطور مثال میتوان از جنگهای صد ساله مذهبی کاتولیکها و پروتستان ها در قرن 16 و 17 ، جنایات دیوان تفتیش عقاید (انگیزاسیون ) در قرون وسطی و جنگهای خونین صلیبی نام برد که همگی به نام دین ، مذهب و خدا در جهت پیشبرد اهداف و مقاصد حاکمان اعمال شده و نتنها باعث سعادت ، خوشبختی و برابری بین انسانها نگردیده بلکه بعکس تبعیضات و فواصل طبقاتی و تسلط طبقه حاکم بر طبقه محکوم را گسترش داده و اقیا را قویتر و ضعفا را ضعیفتر کرده است .اما جنگهای مورد اشاره کاتولیکها و پروتستانها یک حسن داشت و آن اینکه باعث رشد فکری اجتماعی مردم گردید و با رفرم پروتستانیسم در مذهب بخشا با سیاه فکری و جرم اندیشی مبارزه شده و متعاقب آن با پیشرفت تکنولوژی و اختراع ماشین توسط بشر به انقلاب برژوازی منجر گردید به شکلی که اوج این مبارزات که انقلاب کبیر فرانسه بوده، عملا خواسته های انقلابیون را تا کوتاهی دست مذهب از زندگی، سیاست و حکومت ارتقاع داده و در تکامل آن انقلاب روسیه که اصلا ریشه سوسیالیستی و ضد مذهبی داشت و بیانگر دلزدگی مردم نسبت به مذهب و نتایج حاصل از آن بوده . پیرو این اعتراضات بوده که زنان مبارز جایگاه واقعی خود را یافتند و خودباوریئی که قرن ها توسط مذاهب زن ستیز و حکومتهای خودکامه به قهقرا رانده شده بود را باز یافته و به مسئولیت سنگینی که در این جنبش ها میبایست پا به پای مردان داشته باشند واقف شدند و از آنجا بود که استبدادها و اتکاء به نفس آنان شکوفا شد و به جهانیان ثابت گردید که بر خلاف تبلیغات دینی نه تنها زنان هیچ چیز کمتر از مردان ندارند بلکه به واقع جامعه پیشرفت خود را مدیون این قشر زحمتکش و ستمدیده است . اما برای زنان غرب این خودباوری پایان کار نبود بلکه آغاز راه پر مسئولیتی بود که زنان مبارز شروع کرده بودند و باید تا احقاق تمامی حقوق از دست رفته خود و برابری کامل و بی قید و شرط با مردان ادامه میدادند . به همین منظور با ایجاد تشکل های فمنیستی و ارگانیزه کردن این تشکل ها به مبارزه خود ادامه دادند و تا کنون به بسیاری از خواسته های خود رسیده اند  متاسفانه سهم زنان مشرق زمین از این خودباوری بسیار ناچیز بوده و اگرچه مبارزات زنان در غرب تاثیر خود را بر جوامع شرق گذاشته اما به دلیل حکومتهای ضد مردمی که پایه و اساس دینی داشته و احکام و قوانین خود را بر همین مبنا صادر میکنند و اصولا به مقوله زن نگاه قرون وسطائی دارند ، زنان این بخش نتوانستند آنطور که باید و شاید به حقوق خود برسند .حکومت جمهوری اسلامی یکی از این حکومت ها است که وقتی به قانون اساسی و قوانین قضائی و اجتماعی و غیره آن که برگرفته از اندیشه های مذهبی است و بر مبنای تعلیمات دینی استوار گردیده ، نظری می افکنیم . در جای جای آن نقش تبعیض و عدم برابری بین زن و مرد را میتوان دید.بعنوان مثال سوره های نساء بقره و مائده مملو از دستوراتی است که نه تنها حقوق زنان را نادیده گرفته بلکه با مقایسه این دستورات با مواد اعلامیه حقوق بشر خصوصا ماده شانزدهم متوجه میشویم که اصلا حقی برای آنان قائل نشده است و متاسفانه کلیه قوانین حاکم بر زنان در رابطه با ازدواج و طلاق و قوانین قضائی کشور نیز بر گرفته از این دستورات خشن و ظالمانه است. ولیکن زنان ایران از همان ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی و متعاقب آن صدور قانون اجباری کردن حجاب توسط خمینی ساکت ننشستند و شدیدا بر علیه آن موضع گیری کردند و در جریان راه پیمائی روز زن در 17 اسفند 57 عملا اعتراضات خود را به صدور این حکم نشان دادند.نکته قابل توجه در نوع مبارزات زنان ایران که در این اواخر چشمگیرتر شده است گرایشات ضد مذهبی آنهاست و در خبرها میبینیم و میخواخیم که در مراسن مذهبی با ظاهری کاملا غیر مذهبی شرکت کرده و روسری را از سر برداشته و بجای گریه و زاری به رقص و پایکوبی می پردازند و غالبا بین آنها و نیروهای انتظامی برخوردهائی صورت میگیرد که درگیریهای هرساله میدان محسنی تهران در ماه های محرم و روزهای چهارشنبه سوری از این دسته است .در پایان با نگاهی گذرا به برخوردهای حکومتهای مذهبی به مسئله زنان و تبعیضاتی که عملا در حق آنها اعمال میکنند و مقایسه اینگونه برخوردها و قوانین که جهت محدود کردن زنان در جامعه صادر میشود با دستورات و فرامینی که در کتب دینی در رابطه با زنان نوشته شده میتوان پی به این واقعیت انکار ناپذیر برد که تمام تبعیضات و حق کشی هائی که سالیان درازی است در مورد زنان اعمال میشود ریشه در مذهب و تفکرات مذهبی دارد و تا زمانی که افراد و حکومتهائی باشند که حتی درپنهانترین زوایای تفکراتشان رنگ و بوی مذهب وجود داشته باشد این تبعیضات و حق کشی ها ادامه خواهد داشت و همواره نیز در برهه زمان و مردان مبارزی هستند که این دستورات و فرامین را به چالش بکشند و زیر سوال ببرند و خواهان برابری همه افراد بشر از هر رنگ و نژاد و قوم و جنسیتی باشند.پرواضح است که با وجود چنین حکومتهائی انسانها هرگز به حق حقه خود نخواهند رسید و اگرچه زنان غرب توانسته اند به بخش اندکی از حق خود دست یابند اما برای رسیدن به کلیه حقوق از دست رفته خود و ایجاد دنیائی بدون تبعیض و آپارتاید جنسی راهی نیست جز مبارزه بی وقفه با هرگونه تفکرات دینی و مذهبی و جانشین کردن نظامهای سکولار به جای آنها.

ششمین جلسه ماهیانه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (شاخه براکه - برمن هافن)

تنظیم : نازنین مویدی

·       ششمین جلسه شاخه براکه – برمن هافن در تاریخ 24.05.05ساعت 11 در شهر برمن هافن تشکیل گردید ابتدا مسئول جلسه نازنین مویدی با خیر مقدم به حاضرین با توضیحاتی در مورد فعالیت اعضا کانون در آلمان و شاخه براکه و برمن هافن دادند و سپس در خصوص وضعیت حقوق بشر در شرایط انتخاب ریاست جمهوری عملاً ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر را زیر پا گذاشته و با نظارت استصوابی شورای نگهبان حق انتخاب نمودن و انتخاب شدن را رسماً از مردم سلب نموده است  . و افزود که شرایط برای مردم بسیار خطر ناک شده و است . و توضیحاتی هم در مورد وبلاک نویسان که بازداشت شده اند ویا تحت تعقیب  می باشند .  در مورد اینکه  بعد از مدتها تحصن اعتراض امیز جمعی از روزنامه نگاران در برابر مجلس به خاطر توهین به یک روزنامه نگار و اخراج وی از صحن مجلس توسط یکی از راه یافتگان به مجلس ( کوچک زاده )  پایان یافت . 

·       در این جلسه خانم مژگان آزاد خود را به اعضای شاخه معرفی نموده و اعضا با شناختی که از فعالیت های ایشان در رابطه با مسئل زنان در برمن هافن داشتند ایشان را به عنوان مسئول کمیته زنان انتخاب نمودند.

اقای امین خوشاب مسئول روابط عمومی  مقاله ای تحت عنوان (اعدام باید گردد ) برای حاضرین خواندن و سپس  توسط خانم مژگان  ازاد مقاله ای راجع به کانون مدافعان حقوق بشر در رابطه عدم صلاحیت کاندیداهای ریاست  جمهوری  از سوی شورای نگهبان هیچ توجیه قانونی  قانونی ندارند قرائت نمودند.

 بعد به مدت پانزده دقیقه استراحت  جلسه مجددا ادامه یافت  با مقاله ای توسط خانم  روشنک خوشاب عضو هیئت رئیسه  با عنوان (جوانان اریایی) وبعد از ان خانم فرانک خوشاب و خانم مژگان ازاد  مسئولین  کمیته زنان توضیحاتی در مورد نقض حقوق زنان ایرانی و به این نکته توجه دادند که در ایران تمامی مردم از مرد وزن تحت فشار و سرکوب هستند ولی این فشار ها و سرکوب به دلیل قوانین شرعی و عرفی در خصوص زنان مضاعف می باشد که لازم است از مرکز درخصوص این مطلب تقاضای همکاری و تلاش بیشتر شود . وجلسه در ساعت 3 بعد از ظهر پایان یافت

 بمب اتم یا ...

                                          قسمت سوم

در قسمت پیشین  این مقاله سوال شد که دستیابی حاکمان ایران به بمب اتم به چه منظوری است ؟

واین پاسخ که شاید قصد آنان دائمی کردن رژیم خود باشد مورد نقد قرار گرفت (پذیرفته نشد) زیرا اصرار آنان بر دستیابی انرژی اتمی خود میتواند مایه سرنگونی آنان شود . درست همان اتفاقی که در عراق صورت گرفت . یعنی بدست آوردن بمب اتمی نه تنها در ایجاد بقای رژیم نقشی نداشته باشد بلکه خود بهانه ای به دست ابر قدرتها جهت مداخله نظامی در کشور و بالنتیجه سرنگونی رژیم را موجب گردد. براستی اگر صدام حسین جستجو کشورش را به منظور یافتن اسلحه های خطرناک را بدست سازمان ملل می سپرد و آنان را مجاز می دانست تا در هر نقطه ای که مایل باشند به جستجو بپردازند آیا امریکا و همدستانش می توانستند بهانه ای برای مداخله نظامی داشته باشند . آیا مصلحت عمومی مردم عراق ایجاب نمی کرد که آنها این اجازه را به سازمان ملل می دادند . بویژه وقتی که واقعا هم او هیچ گونه سلاح خطرناک ،  مخفی ننموده بود و پس از جنگ ثابت شد که همه این حرفها باطل بوده و فقط بهانه ای برای مداخله نظامی آمریکا بوده است

وقتی این مسئله به دور از هیاهوها مورد بررسی قرار می گیرد به این نتیجه می رسیم که صدام حسین و امریکا گرچه ظاهرا به عنوان دو طرف متخاصم ظاهر شدند ولی در واقع هردو یک مطلب را دنبال می کردند و به دنبال یک هدف مشترک بودند وآن ایجاد زمینه برای دخالت نظامی آمریکا در منطقه چگونه می شود باور کرد که هم امریکا و همدستانش در وجود داشتن تسلیحات خطرناک در عراق دچار اشتباه شده باشند و هم اینکه رژیم عراق با وجود نداشتن اجازه کنکاش را به سازمانهای بین المللی ندهد و حاضر باشد با قوای یکه تاز آمریکا برموضوعی که اصلا وجود خارجی ندارد به دعوا بر خیزد . فرض کنیم یکطرف مخاصمه اشتباه کند ، طرف دیگر چطور !آیا صدام هم فکر می کرد که شاید تسلیحات خطرناک داشته باشد ! بنابراین جای هیچ شکی باقی نمی ماند که هم آمریکا و همپیمانانش می دانستند که هیچ گونه سلاح خطرناک در عراق وجود ندارد و هم رژیم بعثی عراق می دانست . اما هردو زمینه ساز دخالت نظامی آمریکا در منطقه را فراهم اوردند . بر می گردیم به مشکل ایران ، امکان ساخت بمبهای اتمی احتیاج به تکنولوژی پیشرفته و مراحل مختلف غنی سازی دارد که وصول به آن بدین راحتی میسر نمی باشد و این سخت گیریها و اظهار خطر جهانی بلحاظ دست یابی ایران به بمب اتم جنبه نمایشی دارد و درست مانند بهانه وجود تسلیحات نظامی خطرناک در عراق است . حال فرض کنیم رسیدن به تکنولوژی ساده باشد انگاه این سئوال مطرح است که چرا تا کنون یعنی پس از بیست و هفت سال نتوانسته اند به این تکنولوژی دست یابند در حالی که شواهد فراوانی وجود دارد که از همان شروع جنگ ایران وعراق رهبران کشور بر ساخت و بکارگیری انرژی هسته ای اهتمام داشتند . وبه اهمیت آن برای بقای حکومت رسیده بودند .

از طرف دیگر اگر قبول کنیم که هم اکنون به مرز ساخت و بهر برداری نزدیک شده اند ، آیا نمی شود فعلا پروژه را برای مدت محدودی متوقف نمود تا آبها از آسیاب بیافتد و سپس بعداز مدتی نه چندان دور کار تکمیل از سر گرفته شود ؟

مگر هم اکنون ما در حال جنگ بسر می بریم که نمی توانیم پروژه ساخت بمب اتم را متوقف نماییم .کدامین کشورها یی که سالها است دارای تسلیحات نظامی هستند توانسته اند از این تسلیحات استفاده کنند ؟  (به غیر از جنگ جهانی که مورد خاص و در موقعیت خاص بوده است ) خلاصه بحث اینکه ،کشور ما بلحاظ دسترسی به انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز و همچنبن برای مقاصد جنگی احتیاج فراوانی ندارد تا بخواهد به خاطر آن خود را درگیر مداخله نظامی ابر قدرتها کند .  

 
 

 

برگشت