آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 156

 

جلسه مشترک ماهانه نمايندگی هانوفر و اولدنبورگ - برمن

مریم پورحسینی

 این جلسه در تاريخ 7 فوریه 2015 طبق روال هميشگی در اتاق پالتاک و دفتر کانون دفاع از حقوق­بشر در هانوفر برگزار شد.

اعضا حاضر در جلسه خانم­ها: سیمین مسکینی، نینا عرفانی، صدیقه جعفری، گوهر رستمی، رزا خلیلی، معصومه فریدونی، فاطمه قادری و آقایان: مجتبی قاسمی ثامنی، مسعود رئیسی، سیاوش عثمانی، حسین بیداروند، علی تبریزی، علی تورج، محمدرضا برزگر و حفیظ رحیمی بودند؛ و جلسه در ساعت 12:30 با خوش­آمدگویی مسئول جلسه خانم سیمین مسکینی آغاز شد؛ سپس خانم صدیقه جعفری گزارش کوتاهی را از بررسی جلسه کمیته آموزش به اطلاع دوستان رساندند و پس از آن خانم معصومه فریدونی به مرور خبرهای مهم در دی­ماه پرداختند که به شرح ذیل می­باشد:

سه ماه تأخیر در حقوق 210 کارگر کارخانه «آریا خزر شمال» که مدیر عامل این واحد تولیدی ضمن تایید معوقات حقوقی کارگران، اعلام کرده به دلیل نبود سرمایه در گردش؛ توان پرداخت به موقع حقوق کارگران را از دست داده است.

2- کارگران معدن زغال سنگ قشلاق حقوق ماه­های مهر، آبان، آذر و نیمی از حقوق اردیبهشت ماه سال جاری را نیز دریافت نکرده‌اند. این کارگران صبح روز سه‌شنبه (۲۳ دی) در اعتراض به دریافت نکردن حقوق به مدت یک ساعت دست از کار کشیدند و همزمان همسران‌ این کارگران در مقابل فرمانداری «آزاد شهر» تجمع کردند.

3- به نقل از عضو هیأت مدیره جمعیت مبارزه با مواد مخدر؛ سالانه ۱۲۰۰ تریلی سیگار در کشور قاچاق می­شود و میزان مصرف سیگار در ایران به بیش از ۶۶ میلیارد نخ رسیده است.

4- براساس نتایج سرشماری سال1390 در کل کشور نیم درصد ایرانیان در محل‌های غیر از محل زندگی عادی و معمولی زندگی می‌کنند. جزییات این بررسی آماری همچنین نشان می‌دهد در کل کشور تعداد ۵۸ هزار و 199 خانواده در کپر، ۹ هزار و 403 خانواده در چادر، 7 ‌هزار و 402 خانواده در آلونک، زاغه و مشابه آن به­سر می‌برند و همچنین ۱۹هزار و 209 خانوار در مسافرخانه‌ها، ساختمان‌های در دست تخریب، در حین ساخت یا محل‌های کار به­سر می‌برند؛ و به عبارت دیگر محلی مستقل برای زندگی در اختیار ندارند.

5- افزایش ابتلا به ایدز در زنان خیابانی.

 بعد از مطرح شدن خبرهای داخلی ايران، نوبت به خانم فاطمه قادری رسيد که ايشان ضمن سلام و خیرمقدم به حاضرين سخنانشان را در باب "بررسی و انطباق قانون اساسی ایران با مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر" با بررسی موضوع تبعيض جنسيت بين زن و مرد آغاز کردند که ماده ٢ اعلاميه جهانى حقوق­بشر اينطور بيان شده؛ هيچگونه تمايزى از حيث رنگ، نژاد و جنسيت بين زن و مرد وجود ندارد. در اصل ١٩ و ٢٠ قانون اساسى نيز به صورت بر خوردارى از حقوق مساوى و حمايت يكسان زن و مرد در برابر قانون و برخوردارى از همه حقوق با رعايت موازين اسلامى اشاره شده است اما واقعيت امر نشان می­دهد كه در جامعه ايران علی­رغم وجود چنين قوانينى كاملاً برعكس اين مورد در ايران اجرا می­شود چرا كه براى مثال صحت شهادت زنان در دادگاه­هاى ايران ثلث شهادت مردان می­باشد و يا اين كه در ايران در مقام قضاوت زنان نمی­توانند به هيچ مرتبه شغلى دست يابند و اين خود تبعيض واضح جنسى بين زن و مرد را نشان می­دهد كه مغاير با اعلاميه حقوق­بشر است. در خصوص تبعيضات مذهبى هم می­توان اينطور گفت در ماده٢ اعلاميه حقوق­بشر تأكيد شده كه هر كس آزاد است كه با هر گونه عقيده دين و مذهب آزادانه در زندگی فردی خود در امنيت باشد در صورتى كه در اصل ١٢و١٣ قانون اساسى در ايران تبعيض عليه تمام غيرمسلمانان كاملاً مشهود است چون دين رسمى در ايران اسلام است واين اصل غير قابل تغيیرمی­باشد و تنها سه اقليت دينى را به رسميت می­شناسد در نتيجه حقوق ديگر ادیان را غيررسمى و از جمله بهاييان و دراويش و اهل حق را انكار مى­كنند. در مورد تبعيض اين ماده به طورمثال می­توانيم بگوييم هموطنان بهايى ما در ايران دچار چه مشكلاتى هستند براى ورود به دانشگاه­ها براى كسب مشاغل فقط به خاطره عقيده و دينشان حقوق اجتماعی آنها نقض می­شود و مشكلات اجتماعى فراوانى دارند.­در ماده ١٨ اعلاميه حقوق­بشر اشاره شده به اين­كه هر انسانى محق به داشتن آزادى انديشه و بيان است اين حق شامل تغییر مذهب و دين و ابراز عقيده چه به­صورت جمعى يا به­صورت فردى به اتفاق ديگران و در قالب آموزش عبادت در محيط عمومى و يا خصوصى است. در حالى كه در اصل ٢٣ قانون اساسى گفته شده است تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ كس را نمی­توان به صرف داشتن عقيده­اى مورد تعارض و مؤاخذه قرار داد كه باز هم در اينجا ما به وضوح می­بينیم كه اين ماده كاملاً نقض شده و برخلاف اين قانون تغيير دين چه عواقبى در ايران دارد و هر مسلمانى كه دين خود را تغيير دهد حكم اعدام خواهد داشت.

ماده ١٢ اعلاميه جهانی حقوق­بشر بيان شده هيچ احدى نمی­بايست درقلمرو خصوصى خانواده، محل زندگى يا مكاتبات شخصى تحت مداخله و مزاحمت خودسرانه قرار گيرد در برابر چنين مداخلات و تعارضات اصل ٢٥ قانون اساسى چنين می­گويد؛  بازرسى و نرساندن نامه­ها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفنى، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حكم قانون؛ در صورتى كه ما در ايران مشاهده می­كنيم كه چطور اخبار و اطلاعات فردى افراد مورد تعارض قرار می­گيرد، تلفن­هاى همراه و منزل كنترل و شنود می­شود، يا در رابطه با مكان خصوصى افراد بدون داشتن هيچ حكمى به منازل وارد می­شوند و حريم خصوصى خانه افراد را مورد تعارض قرار می­دهند. به­طور مثال در ايران براى جمع­آورى ماهواره به خانه­هاى شخصى وارد می­شوند و دخالت در امور شخصى و آزادانه اشخاص می­كنند. در رابطه با ممنوعيت شكنجه و رفتارهای غيرانسانى كه ماده ١٥ اعلاميه حقوق­بشر به آن اشاره كرده است مطابق با آن اصل ٣٨ قانون اساسى بيان می­كند شكنجه براى گرفتن اقرار و يا كسب اطلاع ممنوع می­باشد و فاقد ارزش و اعتبار است كه در اين مورد هيچ هماهنگى در مورد رعايت حقوق بشرى در ايران نشده است و ما در حيطه عمل شاهد اعترافات و شكنجه­هاى روانى، فيزيكى و همچنين ضرب­و­شتم و آزارهاى جنسى دستگير­شده­­گان در زندان­ها و بازداشگاه­های كشورمان هستيم كه نقض صريح رفتارهاى غير­انسانى در قانون اساسى ايران و مطابقت آن با اعلاميه حقوق­بشر را خيلى واضح نشان می­دهد. در ماده١٩ اعلاميه حقوق­بشر گفته شده است آزادى داشتن باور و عقيده بدون نگرانى از مداخله و مزاحمت در دريافت و انتشار اطلاعات و افكار از طريق هر رسانه بدون ملاحظات فردى آزاد است مطابق با آن در اصل٢٤ قانون اساسى نوشته شده است نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آن­كه مخل به موازین اسلام و يا حقوق عمومى باشد، ولى در عمل اگر ما به رسانه­اى مثل روزنامه اشاره كنيم كه در آن چاپ و انتشار هر گونه نظر،عقيده و مقاله هر نويسنده يا ناشر و صاحبان قلم كه مغاير با موازين حكومت اسلامى باشد چه عواقبى در پيش دارد و بسيارى از روزنامه نگاران و يا خبرنگاران و روشنفكران ما در ايران به خاطر چاپ نظر و عقايد خود در زندان به­سر می­برند.

در پايان خانم قادری اظهار اميدواری کردند که با پیشبرد اهداف كانون دفاع از حقوق­بشر، بتوانيم قدم كوچكى در راستاى دفاع از حقوق­بشر برداريم و شاهد نقض حقوق­بشرى هيچ انسان آزاده­اى به­ويژه هموطنان عزيزمان در ايران نباشيم.

 پس از آن آقای مجتبی قاسمی­ثامنی،سخنرانی با موضوع "کودک و کودک­آزاری" ارائه دادند ایشان در ابتدا از نواقص قوانین حمایت از حقوق کودکان در ایران ابراز تأسف کردند و در ادامه توضیح دادند که سازمان بهداشت جهانی در تعریف کودک آزاری هرگونه رفتار یا نارسایی از طرف والدین یا هر کسی که سرپرستی کودک را به عهده دارد که منجربه مرگ کودک، صدمات و آسیب­های روحی، آزارهای جنسی و یا استثمار کودک شود؛ کودک­آزاری تلقی می شود. اگرچه کودک­آزاری می‌تواند در محیط خانه یا خارج از آن اتفاق افتد اما اکثر مطالعات نشان می‌دهد حدود70 درصد کودک­آزاری‌ها در محیط خانواده صورت می‌گیرد. خشونت­ها علیه کودکان به شیوه­های مختلفی بروز پیدا می­کند از جمله: وادار کردن کودکان به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا، تنبیه و آزار بدنی­، سوءاستفاده و آزار جنسی و مواردی از این قبیل؛ در این میان کودک­آزاری جنسی بیشترین آسیب را به کودک، اطرافیانش و در یک نگاه کلی­تر به جامعه می­زند. با این وجود بررسی این پدیده بسیار به سختی صورت می­گیرد، زیرا اولاً در اکثر موارد کودکان در محیط خانه و توسط اطرافیان خود مورد آزار قرار می­گیرند و به همین دلیل این اتفاق به خارج از محیط خانواده منتقل نمی­شود. ثانیاً همان آماری که به دست می­آید معمولاً از سوی دولت­ها بسیار کنترل شده و خوشبینانه ارائه می‌شود و اکثر دولتمردان اصرار دارند وضعیت این کودکان را علنی نکنند. در قوانین کیفری ایران‌، تنها در ماده ۶۴۰ قانون مجازات اسلامی (در فصل هجدهم تحت عنوان جرایم ضد عفت و اخلاق عمومی‌) به طور کلی و عام مقرر شده است که‌: «هرکس نوشته یا طرح‌، نقاشی‌، تصاویر، مطبوعات‌، علایم‌، فیلم‌، نوار، سینما و یا به طور کلی هر چیز که عفت و اخلاق عمومی را جریحه‌دار کند، «به حبس از سه ماه تا یک سال و جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال و تا ۷۴ ضربه شلاق، یا به یک یا دو مجازات مذکورمحکوم خواهد شد». در این ماده قانونی‌، هیچ اشاره و تأکید خاصی نسبت به کودکان در جهت حمایت بیشتر از آنها، به عمل نیامده است و به نظر می‌رسد که قانون­گذار کیفری‌ باید با توجه به آسیب‌پذیری بیشتر اطفال‌، طفل بودن را از علل مشدده جرم قرار دهد. در قوانین فعلی ایران در مورد قاچاق کودکان نیز جرم‌انگاری خاصی انجام نشده است و قوانین و مقررات جداگانه‌ای برای ممنوعیت قاچاق اطفال وجود ندارد. این امر در حالی است، که کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد با تأکید بر لزوم قانون­گذاری خاص در این خصوص‌، از تمام دولت‌ها خواسته است که در قوانین کیفری خود، استثمار جنسی، فحشا و قاچاق کودکان را به عنوان جرایمی مهم و با حداکثر مجازات‌ برای مرتکبان‌ پیش‌بینی کنند و اطفال را بدین وسیله‌، مورد حمایت کیفری بیشتر قرار دهند. اما روبرو شدن جامعه با تعدد این جرم از سوی دیگر سبب شد تا در سال 81 قانون حمايت از كودكان و نوجوانان تصویب شود. براساس این قانون کودک‌آزاری از جرائم عمومی محسوب می‌شود و نیاز به شاکی خصوصی ندارد٬ یعنی هرکس می‌تواند به محض دیدن مورد کودک‌آزاری آن را گزارش دهد و دادستان هم به‌عنوان مدعی‌العموم باید موضوع را پی‌گیری کند. حداکثر مجازاتی که در این قانون پیش­بینی شده است 6ماه حبس و 1 میلیون تومان جزای نقدی است. تصویب این قانون اگرچه خود قدم بزرگی در کمک به کودکان قربانی محسوب می‌شد، اما نواقص آن هنوز بسیار زیاد است. مهمترین چالش در این میان، در خصوص قتل فرزند توسط پدر است؛ ماده «220» قانون مجازات اسلامی می­گوید "پدر يا جد­پدری كه فرزند خود را بكشد قصاص نمی­شود و به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محكوم خواهد شد­". اين تعزير هم با استناد به ماده «612» قانون مجازات اسلامی است كه تصريح می‌كند در صورتی كه فردی به قصاص محكوم و اين حكم از او سلب شود به لحاظ جنبه عمومی جرم به سه تا 10 سال حبس محكوم می‌شود. قصاص نشدن پدر و جدپدری، ريشه در برخی برداشت­های فقهی دارد که البته شامل مادران نمی­شود؛ اين ماده باعث  سوء­استفاده برخی پدران قرار گرفته است. در قانون سال 81 پدر همچنان به‌عنوان ولی کودک از قصاص معاف است. در مجموع نواقص زیادی که  در قوانین وجود داشت و همین امر دولت را وادار ساخت تا به منظور کاهش خلأهای مربوط به بزه­دیدگی کودکان و نوجوانان"­لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان" را تصویب و آماده ارائه به مجلس نماید. این لایحه نکات مثبت زیادی دارد از جمله این­که در این لایحه پیش­بینی شده تا کودکان هم بتوانند اعلام شکایت کنند که این مورد تا کنون در کشورمان سابقه نداشته است. در آخر آقای قاسمی به اقداماتی که  برای حمایت از کودکان در برابر چنین جرایمی باید صورت پذیرد اشاره کردند؛

از جمله: آموزش به کودکان، نظارت و سرکشی از کودکانی که به خانه‌ای بازگشته­اند که در آن موردآزار بوده‌اند­، تصویب قانون برای حمایت از حقوق کودکان، تأسیس خانه­های امن برای کودکان آسیب­‌دیده.

ادامه جلسه را آقای مسعود رئیسی با مبحثی در خصوص (عملکرد قوه قضائیه در جمهوری اسلامی ایران) ادامه دادند. قوه قضاییه از ارکان اصلی هر کشوری می­باشد که وظیفه تأمین امنیت و آزادی و مبارزه با ظلم را برعهده دارد. اهمیت این سازمان به حدی است که در منشور حقوق­بشر نیز چه به صورت مستقیم و چه به­صورت غیر­مستقیم به آن اشاره شده و بر شرط بی­طرف و عادل بودن این قوه در چندین مورد اشاره شده است؛ که از آن ­جمله می­توان به ماده­های 8، 10، 11، ۱۲ و چندین ماده دیگر اشاره نمود. به طور مثال در ماده ۱۰ این طور ذکر شده:

هرکس با مساوات کامل حق دارد دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و یا بی­طرفی، منصفانه و علناً رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنمایند. اما در بررسی عملکرد قوه قضاییه جمهوری اسلامی به مواردی بر می­خوریم که متأسفانه جز بی­عدالتی و سرکوب مردم در جهت حمایت از نظام حاکم به چیزی بر نمی­خوریم.­

در هر کشور آزادی بنابر اصل تفکیک قوا از یکدیگر، این امکان برای قضات به وجود آمده که بدون ترس از هرگونه شخصیت و به دور از هرگونه ملاحظات سیاسی و بدون ترس از دیگر کانون­های قدرت در جامعه به­طور عادلانه به قضاوت بپردازند اما قوه قضاییه در جمهوری اسلامی که رئیس آن توسط یک فرد یعنی رهبر انتخاب می­شود تبدیل به مکانی برای حفاظت از منافع بیت رهبری و سرکوب هر صدای مخالفی که در جامعه وجود دارد، گشته است. پس از پیروزی انقلاب ۵۷ نخستین و ناگوارترین اقدام آقای خمینی جایگزین کردن قوانین شرعی به جای قوانین مدنی بود که اجازه انجام هرگونه جنایتی را به آنها می­داد.­ از این­رو در نگاهی که به کارنامه شرم­آور قوه قضاییه جمهوری اسلامی می­اندازیم در ابتدا به دادگاه­های فرمایشی و چند دقیقه­ای در ابتدای انقلاب و اعدام­های گروهی افراد وابسته به نظام گذشته را شاهد هستیم. سپس خفه کردن هرگونه صدای مخالفی بدون برگزاری هیچ گونه دادگاهی در دهه ۶۰ و به­خصوص سال ۶۷ که باعث کشته شدن هزاران نفر گردید، که تنها جرمشان انتقاد و بعضاً مخالفت آن هم از نوع مسالمت­آمیز با نظام بود.

در دوران ریاست جمهوری خاتمی این مسأله نمود بیشتری پیدا کرد که اگر حتی دو قوه دیگر یعنی قوه­های مقننه و مجریه را در دست داشته باشید ولی در شرایطی که قوه قضاییه عادلی وجود نداشته باشد تا از حقوق مردم دفاع کند، هرگونه حرکتی برای بسط عدالت و شرایط مساوی در کشور محکوم به شکست می­باشد. از همین رو می­بینیم که در دوره اصلاحات هم سرکوب مردم به شدت ادامه دارد که می­توانیم به سال ۷۸ و حادثه کوی دانشگاه اشاره کرد.­ نظام جمهوری اسلامی در تمامی این سال­ها حتی لحظه­ای ماشین سرکوب­گر خود را متوقف نکرد و حتی به حرکت آن نیز، سرعت عمل بخشید.در طول سال­های ۸۴ تا ۹۲ قوه قضاییه مأموریت حمایت بی­دریغ از دولت وقت را پیدا می­کند و این گونه باعث می­شود که بسیاری از نشریه­ها با نوشتن کوچکترین مطلب انتقادی بسته شوند، هزاران نفر در طول این سال­ها و مخصوصاً در سال ۸۸ و به دلیل برگزاری انتخاباتی کاملاً فرمایشی در ایران کشته و یا به زندان افتادند، و باعث فراری شدن عده کثیری از هم وطنان به خارج از کشور به دلیل ایجاد جو رعب و وحشت شدند؛ اما رفتارهای ضد بشری این سازمان فقط در جهت سرکوب نیست بلکه این سازمان با قوانین نیم بندش و استقلالی که ندارد باعث شده علاوه­بر ماشین سرکوب بودن به یک مرکز فساد و رشوه خواری تبدیل شود.

جایی که در آن می توانی اکثر قضات را با مبالغی بخری و هر پرونده­ای را به نفع خود تمام کنی. (با احترام به اندک قضات شریف که عدالت را به هیچ چیزی نفروختند). کشور ایران در طول سال­های اخیر با توجه به کم خردی­های این قوه به جایگاه دوم در جهان پس از چین از نظر تعداد اعدام­ها رسیده است، که از نظر نسبت تعداد اعدام با جمعیت، ایران در رتبه  اول قرار می­گیرد. همچنین قوه قضائیه با استدلال کاهش خشونت و ایجاد تجربه برای دیگران مراسم اعدام را به سطح شهرها کشانده و حتی برای آن تبلیغ می­کند.

در حالی که به گفته بسیاری از کارشناسان این گونه رفتارها نه تنها هیچ­گونه قدرت بازدارندگی ندارد، بلکه باعث گسترش خشونت در سطح جامعه می­شود که متأسفانه امروزه شاهد افزایش خشونت در سطح کشور نیز می­باشیم به طوری که مقامات این قوه بارها به افزایش تعداد پرونده­های مربوط به جرائمی مانند زور گیری، دزدی، قتل و... اشاره کردند؛ اما این سازمان کماکان ­بر تصمیم غلط خود پافشاری می­کند و به کار خود ادامه می­دهد.

آقای رئیسی با بیان ماجرای رفتار قوه قضائیه با آتنا فرقدانی دانشجوی نخبه در رشته نقاشی، سخنان خود را پایان دادند. در ادامه جلسه بحث و تبادل نظر اعضا صورت گرفت و درانتها برای جلسه آينده برنامه­ريزی شد.

 

گزارش جلسه مشترک نمایندگی­های سوئیس و زاکسن­آنهالت

آزاده رادبخت

اين جلسه ماهانه به صورت مشترک بین نمایندگی سوئیس و نمایندگی زاکسن­آنهالت در تاريخ یکشنبه 8 فوریه 2015 مصادف با 19 بهمن ماه 1393 ساعت 15:00 در شهر زوريخ مكانی به نام كازاما برگزار گرديد؛ در اين جلسه خانم­ها آزاده رادبخت­، سیما حب­وطن و آقايان محمد احمدى­، رضا اميرى­، منوچهر لرستانی­، نادر زندى­، محمود نوربخش و محمد­جاويد گوانى به صورت حضورى و آقایان بیژن سامانی، عزیز دادیار، میلاد بهاریان، فرزاد رامینایی، رضا و خانم آزاده از طريق پالتاك و خانم سهیلا مرادی و آقای  محمدرضا حقیقت بین به صورت تلفنی در این جلسه حضور داشتند؛ این جلسه ساعت 17:00 به پایان رسید.

ابتدا سرکار خانم رادبخت فعال حقوق­بشر وعضو نمایندگی‌ سوئیس در مورد نقض حقوق تحصیلی در ایران سخنرانی کردند، طبق این سخنرانی فشارها و سرکوب علیه تشکل‌ها و نشریات و فعالان دانشجویی در دوران ۸ ساله‌ زمامداری احمدی‌نژاد ابعاد بیشتری به خود گرفت و با شدت بیشتری روبرو بود. ایشان سازمان سنجش آموزش کشور، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و تحقیقات و فن‌آوری، دانشگاه آزاد اسلامی، وزارت بهداشت و آموزش و درمان پزشکی، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه و کمیته‌های انضباطی دانشگاه‌ها و حراست را به عنوان نهادهای مختلفی که در محرومیت از تحصیل شهروندان و دانشجویان ایرانی نقش دارند، معرفی کردند؛ همچنین در بخشی مجزا گروه‌های مختلف محروم از تحصیل در ایران معرفی شده‌اند.در سال تحصیلی 1392-13۹1 زنان از تحصیل دولتی و رایگان در ۱۴ رشته دانشگاهی به طور کامل محروم شده‌اند و در ۲۴۱ رشته شامل ۹۲ رشته تجربی، ۴۷ رشته ریاضی، ۵۳ رشته انسانی، ۱۲ رشته زبان‌های خارجی و ۲۳ رشته هنر محدودیت‌های جدی بر سر راه ورود آنها به دانشگاه‌ها گذاشته شده است.در بخش دانشجویان محروم از تحصیل، پرونده‌ چند چهره‌ دانشجویی به عنوان نمونه به شکل مفصل تشریح شده است. ضیا نبوی، دانش‌آموخته‌ مهندسی شیمی که سخنگوی شورای "دفاع از حق تحصیل" است در سال ۱۳۸۸ از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. او ستاره‌دار و از ادامه‌ تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد محروم شد؛ نبوی به ۱۰ سال حبس در تبعید در شهرستان ایذه محکوم شده است و در حال حاضر در زندان به­سر می‌برد.پس از آن سر کارخانم سهیلا مرادی هنرمند، فعال حقوق­بشر و از اعضا نمایندگی‌ زاکسن­آنهالت شعری که سروده خودشان بود را خواندند:هر روزمان شده شنیدن اندوه و دیدن دردی دیگر  ، دیگر کارم از پیدا کردن روزها گذشته ، نمی­دانم هیچ، در چه سالی و صده­ایی هستیم  ،

گویا درون استوانه­ایی افتاده­ام و دور تا دورم را پرده­ای از سینما پوشانده ، هر سو می­چرخم نمایش اندوه و درد را می­بینم  ،

یک سو بچه­ها؛ بچه­ها، نمی­دانم به سال رسیده­ای یا نه

به زور عروسکش را گرفتند و به کار فرستادند ، یا که خود از زور سختی و درد زود بزرگ شده و عروسکش را زمین گذاشته  ، نمی­دانم این را که می­بینم فرزند آدم است یا که نه، چیزی چون آن  از زور گرسنگی و تشنگی توان باز نگاه داشتن دیده­اش را ندارد .  سپس آقای نادر زندی فعال حقوق­بشر وعضو نمایندگی‌ سوئیس مقاله­ایی در مورد نسل­کشی پرندگان در شمال ایران ارائه کردند، ایشان در این مقاله در مورد روش­های غيرقانونی و غيراخلاقی نصب تورهای هوايی و يا شب دام صحبت کردند كه پرندگان در طول شب و بعضاً حتی در طی روز بدون هيچ انتخابی در نوع و گونه پرنده در اين تورها به دام می­افتند؛ به زبان ساده می­توان گفت در روش تور هوائی به صغير­وكبير رحم نمی­شود و با توجه به امكان معامله هرگونه جاندار­ی در بازار غير­قانونی فروش پرندگان مهاجر به نظر می­رسد كه هر گونه پرنده صيد شده­ای را بدون توجه به خوراكی بودن يا نبودن در اين بازار تبديل به پول می­شود. همچنین در مورد نا امنی دائمی و شديد تالاب­های شمال ايران به واسطه حضور شكارچيان (تالاب­های مهمی مانند خليج ميان­كاله در مازندران و تالاب گميشان در استان گلستان) و خشك شدن قريب به اتفاق تمامی تالاب­های كوچك و بزرگ در سراسر كشور به اين تمركز پرندگان در فريدونكنار بيش از بيش افزوده است و در واقع فريدونكنار را به يكی از آخرين مأواهای باقيمانده برای انواع پرندگان مهاجر در كشور پهناور ايران مبدل كرده است. استفاده از تله­های مخصوص زنده­گيری شده و پس از به دام افتادن در تله جهت سالم ماندن لاشه برای استفاده در تاكسيدرمی با ضربات چوب و با استفاده از سموم حشره­كش كشته می­شوند. اردك سر­سفيد از جمله كمياب­ترين پرندگان دنياست؛ در كشورهایی مانند اسپانيا و انگلستان نزديك به چهل سال است كه با صرف هزينه­های بسيار زياد و تلاش در احيای نسل اين پرنده دارند. اردك بلوطی از جمله نادرترين پرندگان دنيا است كه سال­هاست پروژه­ها و طرح­های بزرگ بين­المللی برای حفظ و ادامه نسل اين پرنده اجرا می­شود اما چندان موفق نبوده­اند. منطقه فريدونكنار و سرخ­رود از جمله مسير­های مهاجرت اين پرنده در دنيا بوده و حفاظت از اين پرنده دارای اهميت جهانی است. آقای زندی در آخر گفتند، گونه­هايی كه به همكاری بين­المللی نياز دارند و يا از چنين همكاری سود فراوان می­برند در پيوست دوم گذاشته می­شوند. هدف اين كنوانسيون حفاظت و مديريت كارآمد از گونه­های مهاجر وحشی كه از فراز قلمرو ملی كشورهای عضو به خارج مهاجرت می­كنند­، اين عمل توسط طرف­های متعهد يا توافق دولت­های مسير مهاجرت صورت می­گيرد؛ اميدواريم كه با اقدامات سازمان محيط­زيست و همچنين فرهنگ­سازی مانع از دست رفتن سرمايه­های كشورمان شويم.

آخرین سخنران آقای­محمدرضا حقیقت­بین فعال حقوق­بشر و از اعضا نمایندگی‌ زاکسن­آنهالت بودند که در مورد دفاع از حقوق حیوانات صحبت کردند، ایشان گفتند ما انسان­ها نباید برای حیوانات حقوق تعیین کنیم، تمام حیوانات با حقوق شخصی خود به دنیا می­آیند، انسان­ها پایمال کردن حقوق حیوانات را از هزاران سال پیش آغاز کرده است؛ از همان زمانی که حیوانات را به عنوان حیوان پرورشی و یا حیوان کار به بردگی گرفت. همچنین ایشان گفتند اگر انسان­ها پای خود را از گلیم خود فراتر نمی­گذاشتند امروز لازم نبود نگران حقوق حیوانات باشیم، در حالی که در هر ثانیه ١٦٨٠ حیوان بعد از یک زندگی نکبت­بار در کشتارگاه­ها می­میرند، در آزمایشگاه­ها، سیرک­ها یا بر اثر شرایط یا دامداری­ها و در حالی که پوست حیوانات زنده زنده کنده می­شود؛ ما در این حال از حقوق حیوانات صحبت می­کنیم، حقوقی که نباید برای آنها تعیین کنیم بلکه باید حقوقی را که از آنان گرفته­ایم بدان­ها بازگردانیم.

در انتها سخنران به سوالات حضار درباره حقوق حیوانات پاسخ داد.

گزارش جلسه داخلی نمایندگی گیسن

ابوالفضل نعیمی

جلسه داخلی نمایندگی گیسن در تاریخ ۱۴فوریه 2015 دراطاق پالتاک برگزار گردید؛ که جمعی ازفعالین حقوق­بشر و اعضا نمایندگی : امیری - درویشان - امین نعیمی - محرم پور ونکیسا در آن شرکت داشتند، درضمن آقایان ابولفضل نعیمی و درویشان درمورد مشکلات جامعه ایران به سخنرانی پرداختند که گزیده­ای از آن بدین شرح می­باشد: در حال حاضر جامعه ایران همچون سایر جوامع مدرن از زمینه­های توانایی­بخش برای تغییر مؤلفه­های نامطلوب خود برخوردار است و از طرف دیگر با کژی­ها و بدقوار­گی­های جدی روبه­رو است؛ یکی از این کژی­ها «تراکم آسیب­های اجتماعی» در جامعه ایران است که توجه هر علاقه­مند به سرنوشت ایران را به خود معطوف می­کند. هدف این نوشته توضیح توانایی­های جامعه ایران نیست بلکه مقصود آن این است که:­1- فهرستی اجمالی از معضلات و آسیب­های اجتماعی ایران ارائه دهد. 2- سه توضیح تحلیلی درباره این آسیب­ها ارائه کند. محدودیت فضا و کلی بودن پرسش به نگارنده این اجازه را نمی­دهد که به تفصیل و با طرح جزئیات نظری و تجربی به موضوعات اشاره شده بپردازد و در این جستار به طرح چارچوب بحث و ذکر توضیحات کلی در این باب اکتفا می­کنیم. امیدوارم این توضیحات به کندوکاوهای دقیق­تر در این زمینه دامن بزند، و علاقه به عمل اصلاحی و ترمیمی را در زمینه کاهش آسیب­های اجتماعی (هم در سطح مسئولان دولتی و هم فعالان عرصه مدنی) افزایش دهد.

فهرستی از معضلات و آسیب­های اجتماعی

هم اکنون که با کمبود پیمایش­های استاندارد علمی در زمینه شناسایی آسیب­های اجتماعی در سطح ملی روبه­رو هستیم و هر محققی ناگزیر است بر­اساس تجربیات و مطالعات خود معضلات و آسیب­های اجتماعی ایران را فهرست کند، نگارنده بر­اساس شواهد و قرائن موجود، مشاهدات و اطلاعاتش، معضلات و آسیب­های اجتماعی جامعه ایران را به ترتیب زیر اولویت­بندی می­کند:

۱- اولین معضل، ضعف مراعات قواعد اخلاقی در اغلب سطوح روابط اجتماعی است؛ در سطح کلان برای نمونه می­توان به رفتارهای غیراخلاقی دولت با جامعه (مثل دروغگویی با آمار) و رفتارهای غیراخلاقی جامعه با دولت (مثل فرار از مالیات واقعی) اشاره کرد. در سطح خرد نیز رعایت قواعد اخلاقی در بین اعضای خانواده، همسایه­ها، همکاران، دوستان، همشهری­ها و هموطنان ضعیف است. اغلب مطالعات موجود­«رواج بی­اعتمادی» گسترده در جامعه ایران را تایید می­کنند. یکی از دلایل رواج بی­اعتمادی همین ضعف مراعات قواعد اخلاقی است. به وضوح می­توان دید که زندگی در فضای بی­اعتمادی، زندگی ناآرام و تنش­زا است، چنانچه اکثر ایرانیان آن را تجربه می­کنند.

۲- دومین آسیب درصد بالای فقرا است که جمعیتی بین ده تا پانزده میلیون را در برمی­گیرد؛ اگرچه پس از انقلاب روند کلی رشد فقر کاهش داشته ولی چون جمعیت دو برابر شده همچنان بالا بودن تعداد فقرا نگران­کننده است. خصوصاً اگر علت بسیاری از آسیب­های اجتماعی دیگر را همین فقر بدانیم، این تعداد فقرا همه را نگران می­کند؛ به عبارت دیگر عامل آسیب­زا و جرم­زای فقر در جامعه همچنان حضور پررنگی دارد.

3-  سومین آسیب اجتماعی معضل اعتیاد است؛ اگر حد وسط آمارهای موجود را مبنا قرار دهیم و جمعیت معتاد را دو میلیون­ونیم در نظر بگیریم و این عدد را در چهار یا پنج نفر متوسط تعداد اعضای خانواده ضرب کنیم، آن­گاه می­توان مدعی شد که حداقل ۱۰ میلیون نفر از مردم جامعه ما درگیر مسأله حاد و خانمان­ برانداز اعتیاد هستند. وقتی در یک خانواده یک نفر معتاد می­شود زندگی تمام اعضای خانواده، خصوصاً زنان، با مشکل و مصیبت مواجه می­گردد. وقتی ۱۰ میلیون نفر از آسیب اعتیاد در جامعه رنج می­برند، روشن است که آثار این رنج با شدت کمتر به ۷۰ میلیون هم کشیده می­شود.

۴- بیکاری هم اکنون در ایران فقط یک معضل اقتصادی نیست بلکه یک معضل حاد اجتماعی نیز می­باشد. اول این که آمار چهار تا پنج میلیون بیکار از لحاظ کمی بالا است، از لحاظ کیفی نیز بیکاری هم در اقشار پایین و هم بالای جامعه معضل ایجاد کرده است. در اقشار پایین، پدر و مادر نمی­توانند از پس مخارج زندگی، خورد و خوراک فرزندان بیکار خود برآیند و همین فشار اجتماعی جوانان بیکار را به انجام تخلفات اقتصادی، انحرافات اجتماعی، اعتیاد، افسردگی و خودکشی ترغیب می­کند. در اقشار متوسط جامعه نیز، شاهد خانواده­هایی هستیم که در آن یک یا چند جوان تحصیل­کرده بیکار زندگی می­کنند و همین عامل یکی از زمینه­های بروز تنش در خانواده­های متوسط جامعه شده است. حتی تعداد زیادی از ازدواج­هایی که در طبقه متوسط انجام می­شود با کمک همه جانبه پدر و مادرها صورت می­گیرد و خود جوانان به خاطر نداشتن شغل قابل قبول، نمی­توانند از عهده هزینه­های زندگی (دفاع از منزلت اجتماعی خود) برآیند.

۵- پنجمین معضل و آسیب اجتماعی، حاشیه­نشینی است؛ بسته به معیارهایی که برای تعیین حاشیه­نشین­ها به کار می­روند، از جمعیتی بین پنج تا ۲۰ میلیون نفر به عنوان حاشیه نشین یاد می­شود. به باور نگارنده، اگر تنها پنج میلیون نفر حاشیه­نشین حاد هم داشته باشیم که زیست فیزیکی­، اجتماعی و روزانه آنها با بحران روبه­رو باشد، پدیده­ایی فوق­العاده نگران کننده است. اگرچه ظهور این پدیده معلول توسعه نیافتگی نامتوازن جامعه است ولی میزان قابل­توجهی از آسیب­های شهری به افرادی برمی­گردد که در این مناطق زندگی می­کنند.

۶- ششمین معضل رشد فزاینده تعداد ضرب و شتم، قتل، دزدی، جرم و جنایت است؛ به نظر می­رسد: الف- این انحرافات در ایران از کشورهای مشابهی مثل مالزی، ترکیه و مصر بیشتر است. ب- پاره­ایی از جرائم مثل قتل در درون خانواده­ها و خویشاوندان در حال گسترش است. دنیای بیرون یا دنیای اقتصاد دنیای جدال منافع است که طبیعتاً با تنش همراه است ولی دنیای درون خانواده باید دنیای امن و آرامش باشد و این­که در ایران قتل، ضرب و شتم در خانواده­ها رو به افزایش است، که این خود علامت خطرناکی است. چراکه نشان می­دهد ناامنی از سطوح ظاهری جامعه به لایه­های درونی آن کشیده شده است.

۷- از هفتمین معضل می­توان تحت عنوان آسیب­های دیگر یاد کرد، از جمله رشد فزاینده طلاق، تعداد رو به فزونی زنان سرپرست خانوار بدون درآمد، رشد کودکان بی­سرپرست، آسیب­های مربوط به بدن (مثلاً تعداد افراد سیگاری در ایران در حال افزایش است، تعداد مصرف­کنندگان قرص­های مسکن و شادی­آور در کشور بالا است، درصد افراد چاق رو به فزونی است، تن­فروشی، فحشا، سیر صعودی دارد و مصرف نوشابه­های الکلی غیراستاندارد افزایش یافته است) موارد مذکور مردم را در نگرانی دائم قرار داده است.

۸- از دو معضل دیگر نیز باید نام برد، اول شواهد زیادی وجود دارد که برخی مناطق از لحاظ توسعه یافتگی در مناطق پیرامونی و درجه دوم قرار دارند و لذا پاره­ایی از آسیب­های اجتماعی مثل فقر و احساس ناکامی در آن مناطق بیشتر است. معضل دوم هم تبعیض جنسیتی است. زنان وارد عرصه عمومی شده­اند، ولی امکانات عرصه عمومی برای هر دو جنس یکسان نیست؛ از ساده­ترین سطوح یعنی امکانات تفریحی و ورزشی گرفته تا اشتغال و درآمد. تبعیض­های حقوقی نیز بر مشکل افزوده است. در نتیجه زنان در جامعه ایران از توانایی کمتری در مقابله با تهدیدها و آسیب­ها برخوردارند و به همین دلیل بیشتر قربانی می­شوند. به عنوان نمونه زنان بیشتر قربانی ناخواسته فقر، بیکاری و اعتیاد می­شوند.

چرایی معضلات و آسیب­های اجتماعی در ایران

چرا جامعه­ایی که ۳۰سال پیش یکی از آرمان­های انقلاب عظیم، مردمی و دینی­اش ایجاد جامعه­ایی اخلاقی با رفاه، بدون تبعیض (و به تعبیر نگارنده، ایجاد جامعه­ایی با آسیب­های اجتماعی کمتر) بوده است، اینک با رشد فزاینده و تراکمی آسیب­های اجتماعی روبه­رو است؟ این سئوال که وجدان هر ایرانی مسئولی را می­گزد. در این مجال محدود و در پاسخ به سئوال مذکور، نگارنده قصد ارائه یک تبیین علمی را ندارد و تنها به ارائه سه توضیح اکتفا می­کند.

1-  به نظر می­رسد به رغم این­که جامعه ایران با بیشترین آسیب­های اجتماعی (خصوصاً در زمینه اعتیاد) روبه­رو است، ولی پس از ۳۰ سال هنوز در این جامعه (نه در سطح دولت، نه در سطح نهادهای مدنی و دانشگاهی) مرکزی وجود ندارد که در مورد آسیب­ها و معضلات اجتماعی حتی در سطح توصیفی، آماری و factual اطلاعات را ثبت کند. این مرکز اطلاعات و آمار توصیفی است که می­تواند داده­های پایه را برای تجزیه و تحلیل، علت­یابی و مقایسه در اختیار محققان قرار داده، روند و تغییرات این آسیب­ها را مورد مطالعه قرار دهد؛ آنچه که داریم مراکز آماری پراکنده و تایید نشده است.در شرایط فقدان چنین مرکز رسمی، مورد اعتماد و معتبری است که به عنوان مثال؛ یک مسئول خبر از پنج میلیون معتاد و مسئولی دیگر خبر از یک میلیون و ۲۰۰هزار معتاد می­دهد، یک محقق معتقد است پنج میلیون حاشیه­نشین داریم و محقق دیگری به بیست­و­پنج میلیون حاشیه­نشین اشاره می­کند، یکی به دو میلیون بیکار و دیگری به پنج میلیون بیکار استناد می­کند و یکی از هزاران و دیگری از صدها تن­فروش سخن می­گوید. در شرایطی که فاقد یک بانک اطلاعاتی معتبر و در دسترس هستیم که اولین شرط کاهش آسیب­های اجتماعی، شناخت توصیفی و تبیینی انواع آسیب­های اجتماعی و شناخت روند آنها در گستره جغرافیایی و جمعیتی ایران است و این در حالی است که ما صدها فارغ­التحصیل زبده داریم که می­توانند به دقت آسیب­های اجتماعی ایران را توصیف و تبیین کنند. تأسف بار این­که جامعه ایران جامعه­ایی نفتی است و اگر قرار باشد پول نفت خرج امور زیربنایی کشور شود، آیا نباید اندکی از آن مصروف تأسیس مرکز شناسایی آسیب­های اجتماعی ایران شود؟ آیا رصد کردن آسیب­های جانکاه اجتماعی یک کار زیربنایی در جهت درمان و کاهش آن نیست؟ اما این­که چرا پس از ۳۰سال و پس از این همه قربانی آسیب­های اجتماعی، بانک اطلاعاتی آسیب­های اجتماعی نداریم (همچنان آمار جسته و گریخته آسیب­های اجتماعی صرفاً در نامه­های محرمانه مسئولان کشور رد و بدل می­شود) دلایل گوناگونی دارد که به یکی از آنها در ضمن توضیح بعدی اشاره می­شود.

2- در رشد فزاینده آسیب­های اجتماعی قطعاً تنها یک علت دخیل نیست و علل متعدد و متفاوتی در رشد آسیب­های گوناگون اجتماعی نقش دارند. با این همه برای کسانی که نسبت به پدیده آسیب­های اجتماعی مسئولانه برخورد می­کنند، این سئوال اساسی پیش می­آید که از میان این علل پرشمار، علل مؤثر رشد آسیب­های اجتماعی در ایران کدام است؟ بر­اساس این آگاهی است که می­توان به درمان مؤثر این آسیب­ها پرداخت. نگارنده ادعای کشف علل مؤثر همه آسیب­های اجتماعی را ندارد (زیرا همچنان که اشاره شد ما در رویارویی با آسیب­های اجتماعی حتی در سطح توصیف و اطلاعات آماری، به خاطر فقدان یک مرکز رسمی و تخصصی اطلاعات و آمار، با مشکل اساسی روبه­رو هستیم و ایران از فقدان تراکم مطالعات در زمینه آسیب­های اجتماعی رنج می­برد)، بلکه در این­جا به چند علت مؤثر رشد اعتیاد اشاره می­کند؛ که ضمن پژوهش نگارنده درباره اعتیاد مورد توجه قرار گرفته است. در بررسی نگارنده برای تعلیل و تبیین رشد فزاینده اعتیاد در ایران (به رغم فداکاری­ها و اقدامات کم­نظیری که نیروی انتظامی، دستگاه قضایی و سازمان­های امدادی و بهداشتی در ایران در طول ۳۰ سال گذشته انجام داده­اند و شهدای زیادی که تقدیم کرده­اند و بارها مورد تائید سازمان ملل قرار گرفته است) به بیش از شش علت اشاره شده و سپس نشان داده شده است که یکی از علل مؤثر اعتیاد و رشد فزاینده آن در ایران این است که نهاد دولت به عنوان بزرگ­ترین و مؤثرترین نهاد سیاست­گذاری و اجرایی در کشور به جای این­که اهداف (آرمان­های) انقلاب و وظایف کشورداری را واقع­بینانه پیگیری کند، آنها را آرمانگرایانه- شعاری پیگیری می­کند. با این­که نگارنده نیز تصدیق می­کند روند واقع­گرایی در حرکت دولت در دوران سازندگی (دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی) و در دوره اصلاحات (دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی) تقویت شد، اما نهاد دولت در ایران همچنان اهداف و وظایف کشورداری را آرمانگرایانه (شعاری و تبلیغی) پیگیری می­کند و لذا قادر به مهار آسیب­های اجتماعی نیست، بلکه به طور ناخواسته به آن دامن می­زند.در مطالعه مذکور تأثیر عامل دولت شعاری در مورد آسیب اجتماعی تن­فروشی نیز مورد بحث قرار گرفته بود. در آنجا گفته­ام دولت به طور آرمانی قصد داشته، ریشه تن­فروشی را بکند، و محله بدنام سابق را هم به پارک و فرهنگسرا تبدیل کرد، ولی پیامد ناخواسته این رفتار این شد که هم اکنون تن­فروشی در بسیاری از خیابان­های اصلی شهر و در روز روشن قابل رؤیت است؛ دولت به طور آرمانی علاقه داشت ریشه شراب­خواری و می­گساری را بکند ولی در عمل فروش و مصرف بی­رویه مواد کشنده و اعتیاد افزایش یافت، این در حالی است که دو مسأله مذکور در کشورهایی اسلامی چون مالزی بسیار بهتر سامان یافته است. هم اکنون دولت به طور آرمانی علاقمند است معضلات بشری را مدیریت جهانی کند؛ ولی از تأسیس یک مرکز رسمی ثبت اطلاعات آسیب­های اجتماعی خودداری می­کند زیرا تقدس آرمان­ها چنان حجابی برای دولت ایجاد کرده که اساساً علاقه ندارد آمارهای آسیب­های اجتماعی را به­طور علنی و رسمی در رسانه­ها اعلام کند و وقتی پدیده­ایی به روشنی شناخته نشود، به درستی هم درمان نمی­شود. در کشورهای توسعه یافته نیز آسیب اجتماعی وجود دارد، ولی دائماً توسط مراکز رسمی ثبت و مانیتور می­شود و اتفاقاً یکی از شاخص­های کارایی هر نخست وزیر و رئیس جمهوری که بر سر کار می­آید کنترل همین روند آسیب­های اجتماعی است.

به نظر می­رسد جامعه جدید اگرچه به افراد جامعه قدرت و توانایی حل مشکلات را (از طریق علم، تکنولوژی و بوروکراسی) می­دهد ولیکن سازوکارهای جامعه جدید به گونه­ایی است که دائماً بحران، معضل و آسیب اجتماعی نیز تولید می­کند (که توضیح این ادعا در حوصله این نوشتار نیست). خوش­بینی که جامعه­شناسی کلاسیک (خصوصاً در دیدگاه کارکردگرایانه آن) درباره جامعه مدرن وجود داشت هم اکنون وجود ندارد و جامعه­شناسان واقع­گراتر شده­اند. کثیری از جامعه­شناسان کنونی به جای تأکید یک سویه بر ساختارها به وظایف ارادی افراد و سازمان­ها (اعم از دولتی و غیردولتی) برای شناسایی و مهار آسیب­های اجتماعی اشاره می­کنند در گذشته در بحث رویارویی با آسیب­های اجتماعی وظیفه دولت (هم state و هم  government ) سنگین بود (و هست) ولی امروز بر اهمیت مدیریت همه جانبه­تر تأکید می­شود. در این نگاه جدید به جای تأکید­بر فعالیت دولت، بر فعالیت مشترک دولت، نهادهای مدنی و قربانیان آسیب­های اجتماعی برای مهار آسیب­ها تأکید می­شود (و بهترین نمونه و موفق­ترین این مدیریت همه جانبه در کشورهای اسکاندیناوی و خصوصاً سوئیس اتفاق افتاده است.( از توضیح فوق می­خواهم این استفاده را بکنم که؛ در شرایطی که جامعه ایران جامعه­ایی مدرن شده است و لذا در کنار توانایی­ها، دچار آسیب­هایی هم شده است و در شرایطی که دولت روند واقع­گرایی در وظیفه کشورداری را در خود تقویت نمی­کند، وظیفه نهادهای مدنی در مواجهه با آسیب­های اجتماعی در این جامعه سنگین­تر است، زیرا اولاً یکی از آثار دولت­های شعاری عدم تقویت نهادهای مدنی است و وظیفه افراد و نهادهای توانای غیردولتی جامعه که فعلاً وجود دارند سنگین­تر می­شود. ثانیاً همچنان که اشاره شد حتی در کشورهای توسعه یافته که سازوکارهای دموکراتیک، دولت­ها را مجبور می­کند در رویارویی با آسیب­های اجتماعی کارآمدتر عمل کنند، تولید دائمی آسیب­های اجتماعی و نارسایی­های موجود، آن کشورها را به مدیریت همه جانبه­تر که در همکاری دولت با نهادهای جامعه مدنی تحقق می­یابد، واداشته است.بنابراین در شرایط موجود جامعه ایران (که از تبلیغاتی بودن دولت رنج می­برد) وظیفه نهادهای نحیف مدنی موجود برای شناسایی و رویارویی با آسیب­های اجتماعی سنگین­تر می­شود و این نهادهای مدنی مجبورند مقداری از باری که دولت باید به دوش می­کشید را نیز حمل کنند.

ابتدای صفحه | بازگشت

 

all rights reserved @ Bashariat