آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 152

 

گزارش جلسه ماهانه نمایندگی اشتوتگارت

شهرام مسعودوزیری 

جلسه در تاریخ 20 اکتبر 2014 و در ساعت 19:20 به­وقت اروپای مرکزی در فضای پالتاک کانون­، با حضور اعضاء برگزار شد.

حاضرین جلسه:

آقایان: احمد هوشمند، شهرام مسعودوزیری، بهروز مُعزی، اشکان صادقی و کیان کمال­وندی

لازم به­ذکر است در این جلسه آقای منوچهر شفایی­، ریاست کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران­، به­عنوان مهمان حضور داشتند که در انتهای جلسه راهنمایی­های ارزشمندی جهت پربارتر شدن جلسات داخلی نمایندگی ارائه نمودند .

در آغاز جلسه هر یک از حاضرین بابت قبولی آقای هوشمند در اینترویو به ایشان تبریک گفته و همچنین برای همه پناهجویان آرزوی موفقیت کردند .سپس اعضاء خبرهایی را در رابطه با نقض حقوق­بشر در ایران به­شرح زیر بیان کردند :

ابتدا آقای احمد هوشمند خبرهایی را که تهیه نموده بودند؛ قرائت نمودند:  صدور حکم ۱۸ سال حبس و تبعید برای سه کشیش مسیحی.

دادگاه انقلاب بهنام ایرانی، رضا ربانی و عبدالرضا علی حق‌نژاد، سه کشیش مسیحی را در مجموع به ۱۸ سال حبس تعزیری محکوم کرده است. بنا­به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران بهنام ایرانی، کشیش نوکیش مسیحی که پیش از این نیز محکوم به تحمل ۶ سال حبس بود، بر­اساس رأی جدید دادگاه انقلاب، به ۶ سال حبس دیگر محکوم شده است.

این کشیش نوکیش مسیحی که در مجموع به تحمل ۱۲ سال حبس محکوم است، در ندامتگاه مرکزی کرج محبوس است.

آقای ایرانی در سال ۱۳۸۵ به خاطر فعالیت‌های کلیسایی‌اش به اتهام برگزاری مراسم دعا و پرستش در خانه و بشارت دادن افراد دستگیر و چندین ماه را در بازداشت به­سر برد. وی در ۴ اسفند ماه ۱۳۸۶، از سوی شعبه ۳۰ دادگاه تجدید نظر تهران، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به پنج سال حبس تعلیقی محکوم شد.

بهنام ایرانی، مجدداً و در سال ۱۳۸۹ به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شد و به همین دلیل ۵ سال حبس تعلیقی قبلی وی نیز به مورد اجرا در آمد.

از سوی دیگر کشیش سید­عبدالرضا علی­حق‌نژاد (متیاس) و رضا ربانی (سیلاس) هر کدام به شش سال حبس و تبعید به زندان­های میناب و بندر­عباس محکوم شدند.

این دو تن در سال جاری بازداشت و در ندامتگاه مرکزی کرج به­سر می‌برند.

خالد حردانی ۱۴ سال محرومیت از مرخصی درمانی و درمان پزشکی.خالد حردانی زندانی سالن ۱۲ (سالن زندانیان سیاسی) زندان رجایی­شهر کرج که از ۱۴ سال پیش بازداشت شده، باوجود مشکلات جسمی عدیده از مرخصی درمانی و رسیدگی‌های پزشکی محروم است. بنا­به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، خالد حردانی زندانی سالن ۱۲ زندان رجایی­شهر کرج (که به زندانیان سیاسی تعلق دارد) از ۱۴ سال پیش در زندان به­سر می‌برد و از ناراحتی‌های جسمی زیادی همچون مشکلات مزمن معده و عفونت فک رنج می‌برد. با این‌وجود مسئولان زندان با مرخصی درمانی وی موافقت نمی‌کنند و وی از درمان مناسب پزشکی در داخل زندان نیز محروم است.

همچنین یکی از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت: «چندی پیش همسر وی قصد مسافرت به خارج از کشور را داشت و برای این کار باید فرم اداره گذرنامه بعد از پاراف از طریق دادستانی به­دست خالد می‌رسید. اما دادستانی از انتقال این فرم به­داخل زندان جهت امضاء شدن توسط زندانی نیز ممانعت کرده است.

وی در ادامه گفت: «خالد حردانی طی ۲۵ ماه گذشته از ملاقات با فرزندانش محروم بوده است و این محرومیت به دستور خدابخشی معاون دادستان تهران صورت گرفته.

این منبع در بخش دیگری از سخنانش گفت: «مسئولان حتی سال ۸۶ که مادر خالد حردانی فوت کرد اجازه ندادند که در مراسم خاکسپاری حاضر باشد و خالد به همین دلیل به نشانه اعتراض تا ۹ مهرماه امسال لباس سیاه را از تن خود خارج نکرد.

خالد حردانی در سال ۷۹ به اتهام اخلال در امنیت پرواز به اعدام محکوم گردید که این حکم پس از اعتراض وکلا و خانوده‌اش نسبت به روند محاکمه، لغو و به حبس ابد کاهش یافت. وی سپس به اتهامات واهی و ساختگی دستگاه‌های امنیتی به هفت سال زندان جداگانه و شش سال تبعید به شهرستان خاش محکوم شد و هم اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در زندان رجایی­شهر کرج می‌باشد. در مدت زندان برای وی پرونده سازی‌های زیادی صورت گرفت و در آخرین مورد از آن خالد حردانی به اتهام توهین به رهبری به ۲ سال زندان محکوم شد.

شکستگی بینی و استخوان بالای چشم راست جمشید دهقانی.

جمشید دهقانی زندانی سنی مذهب زندان رجایی­شهر کرج که روز چهارشنبه توسط مأموران سالن ملاقات مورد ضرب و شتم قرار گرفت از ناحیه بینی و استخوان بالای چشم راست دچار شکستگی شده است. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، پس از ضرب وشتم دو زندانی سنی مذهب و خانواده ایشان در روز چهارشنبه ۲۴ مهر ماه و مراجعه جمشید دهقانی به بهداری و عکس­برداری از صورت این زندانی پزشکان تشخیص داده‌اند که بینی و استخوان بالای چشم راست وی شکسته و صورتش هم به شدت ضرب دیده است.

این ضرب و شتم که توسط مأموران سالن ملاقات و زندانبانان روی داد پس از ممانعت از انجام کامل ملاقات و توهین به جمشید و جهانگیر دهقانی صورت گرفت. یک منبع مطلع در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «خانواده این دو زندانی نیز که مورد ضرب شتم قرار گرفته‌اند یکی از خواهرانشان به شدت از ناحیه پا ضربه خورده که باعث کبودی آن شده و بچه شیرخواره آنها نیز حتی از دستشان‌‌‌‌ رها و یکی از ملاقات­کنندگان دیگر از افتادن به زمین جلوگیری کرده بود که این حرکت غیر­انسانی باعث ناراحتی خانواده­های دیگر ملاقات­کنندگان شده.گفتنی است، پس از این اتفاق زندانیان اهل‌سنت سالن ۱۰ زندان رجایی­شهر کرج همگی در اعتراض به این نوع برخورد دست به اعتصاب غذا زده و اکنون در روز سوم اعتصاب غذای خود هستند؛ مسئولین تا این لحظه حاضر به پاسخگویی به ایشان نشده‌اند . سپس شهرام مسعودوزیری گزارشی در رابطه با وضعیت کولبران کُرد را به­شرح زبر بیان داشتند :همان­گونه که مستحضرید­، کولبران کُرد جزء ضعیف­ترین اقشار اجتماع هستند که عمدتاً در مناطق مرزی غرب ایران و در روستاهای مرزی استان­های آذربایجان غربی­، کردستان و کرمانشاه ساکن هستند . این مناطق از نظر سطح زیربناهای اقتصادی و صنعتی برای مردم منطقه در حد صفر وحتی زیر صفر می­باشد­. به­طوری که در بسیاری از این نقاط حتی جاده­ای برای دسترسی آسان به مناطق شهری وجود ندارد­. زمین­های این مناطق اغلب کوهستانی و سنگلاخند و در خیلی جاها مین­های به­جا مانده از جنگ ایران و عراق­، هنوز از مردم قربانی می­گیرد . اغلب مردم منطقه سال­ها است که از طریق کولبری­، اجناسی مثل پارچه و منسوجات­، وسایل الکتریکی­، قطعات اتومبیل و غیره را­، پیاده از آن­طرف مرز در کشور عراق تهیه و به ایران وارد می­کنند­. لازم به­ذکر است این افراد عمدتاً این اقلام و اجناس را برای تاجران و مغازه­داران حمل می­کنند و بابت حمل اجناس مذبور دستمزدی ناچیز دریافت می­کنند . این توضیخات را برای روشن شدن نسبی وضعیت منطقه و ساکنان آن عرض نمودم .طی سال‌های اخیر صدها تن از این مردم در مناطق کُردنشین ایران از سوی نیروهای مسلح دولتی مورد شلیک مستقیم گلوله قرار گرفته‌اند که عاملین این تیراندازی‌ها هرگز دادگاهی و حتی تعقیب فضایی نشده­اند. قانون حمل و به­کارگیری سلاح توسط مأمورین نیروهای مسلح به دوران احمدشاه قاجار باز می‌گردد­. قانون مزبور حدود ٢١ سال قبل به "چگونگی به­کارگیری اسلحه" تغییر نام یافت که طبق آن، باید با صدا زدن ابتدا هشدار داده شود و سپس تیر هوایی و در نهایت تیراندازی کمر به پایین صورت گیرد.

 این­که چرا تمامی پرونده‌های قضایی شهروندان مدنی که توسط نیروهای مسلح حکومتی هدف تیراندازی قرار گرفته‌اند، به نتیجه مشخص و روشنی نمی‌رسد، به این علت است که متأسفانه اکنون مأموران نظامی و انتظامی در دادگاه‌ها با توجیه این­که ابتدا هشدار دادیم و با صدا فرد خاطی را مطلع کردیم و حتی شلیک هوایی نمودیم، خود را تبرئه می‌کنند. در صورت عدم دقت در تیراندازی کمر به پایین، با بهانه قرار دادن بعد مسافت و دوری از محل حادثه، از مسئولیت مستقیم مرگ و مصدومیت شهروندان مدنی کردستان شانه خالی می‌کنند و با این توجیه، از تعقیب قضایی مصونیت می‌یابند. در همین راستا اگر فردی سرنشین یک خودرو باشد، ابتدا باید لاستیک ماشین را هدف گلوله قرار داد و سپس راننده را دستگیر کرد اما در بسیاری موراد دیده شده که نیروهای نظامی این ماده‌ قانونی را رعایت نکرده و مستقیماً سرنشینان خودرو را هدف تیراندازی قرار می‌دهند.اگر هریک از مفاد قانونی مندرج در قانون به­کارگیری اسلحه توسط نظامیان مراعات و رعایت نگردد، حالت مرگ به عنوان "قتل عمد" محسوب می‌شود و قاتل نیز باید طبق همین قانون قصاص گردد، که حکمش اعدام است. همان­گونه که می­دانیم  طی چند سال گذشته کلیه موارد مرگ کولبران کُرد به صورت "شبه­عمد" و "غیرعمد" تلقی گردیده و از پیگرد قانونی مصون بوده‌اند. با استناد به آمار اعلام شده توسط مرکز آمار آژانس خبررسانی کردپا در سال گذشته، ٨٣ شهروند مدنی و کولبر کُرد بر اثر شلیک مستقیم نیروهای نظامی حکومت اسلامی ایران جان خود را از دست داده و ١٠٩ تن دیگر زخمی شده‌اند. متأسفانه به­جای این­ که حکومت به­فکر ایجاد اشتغال برای امرار­معاش خانواده­ها باشد و راهی پیش پای مردم برای سیرکردن شکم خود و خانواده شان قرار دهد­، فقط امر می­کند که نباید قاچاق کنید­. در جایی که نه بستر لازم برای کشاورزی وجود دارد و نه شرایط دامپروری و نه کارخانه­ای که به اقتصاد منطقه کمک کند .

در خاتمه ما اعضای کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران­، این اعمال ضد­انسانی حکومت اسلامی ایران را محکوم کرده و خواهان توقف هرچه سریعتر کشتار کولبرها هستیم .

پس از آن آقای اشکان صادقی خبرهایی را به­شرح زیر بیان نمودند :­

قبل از شروع صحبت‌هایم به خبری از اعدام نوجوان آذربایجانی که ۱۰ اکتبر روز  جهانی‌ مبارزه با اعدام هست اشاره می‌کنم:

اعدام یک نوجوان در زندان مرکزی تبریز

فردین جعفریان زندانی متهم به قتل زندان مرکزی تبریز که در سن ۱۴ سالگی مرتکب قتل شده بود سحرگاه روز شنبه اعدام شد.

به گزارشگر هرانا : «این نوجوان آذربایجانی در ۱۴ سالگی بر اثر یک سهل­انگاری دوست خود را به قتل رسانده بود.» این منبع در ادامه بیان داشت: «وی سحرگاه روز شنبه در سن ۱۸ سالگی پس از این که اولیای دم مقتول حاضر به دادن رضایت نشدند در محوطه زندان مرکزی تبریز اعدام شد.»

من صحبت­هام را با مقدمه‌ای ازنقض گسترده حقوق­بشر در قوانین ایران شروع می‌کنم:  در قانون اساسی ایران به ظاهر مردم در مقابل قانون مساوی قلمداد می­شوند. اما با توجه به این که اصل ولایت­فقیه شامل‌ترین اصل قانون اساسی است، خدشه‌ای جبران ناپذیر به بحث تساوی همگان در برابر قانون وارد شده است. اصل ولایت­فقیه همچنین فصل سوم قانون اساسی یا حقوق ملت را که مشتمل­بر اصول ۱۹ تا ۴۲ این قانون می شود را نیز زیر سئوال برده است. ضرورت انطباق همه قوانین با مقررات اسلامی که در اصل چهارم قانون اساسی برای همیشه و پذیرش اصل ولایت­فقیه و رهبری فقیه درکشور از یک طرف و تأکید­بر اشتراک زبان و خط فارسی، تمرکز قدرت سیاسی در اختیار ولایت­فقیه و نیروهای تحت امر او از طرفی دیگر جامعه متکثر جغرافیای ایران را با تبعیضات و نابرابری­های مختلفی از جمله تبعیضات مذهبی و اتنیکی روبرو ساخته است.

"اصل۱۳ قانون اساسی، برخی اقلیت­ها مانند مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان و مسلمانان پیرو سایر مذاهب اسلامی صرفاً در حد رعایت قواعد مذهب و یا دین خود منحصراً در باره احوال شخصیه آزاد دانسته است، بدین­سان همه باورمندان به شیعه دوازده امامی را در جایگاه برتری از سایرین قرار داده هرچند برای آنها نیز تبعیت از اصل ولایت  فقیه مقرر ساخته که همه آنها را نیز با تبعیض روبرو می­سازد.مهمترین تبعیضی که نسبت به اقلیت‌های قومی در قانون اساسی ایران وجود دارد، در اصل ۱۵ قانون اساسی رخ داده است، به­موجب این اصل زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی شناخته شده است. با این اصل نوشتن و آموزش زبان و فرهنگ و ادبیات سایر اقوام پذیرفته نشده است. تمام ادارات دولتی و حتی سازمان­های غیر­دولتی در مناطق غیر­فارسی زبان ناچار هستند زبان فارسی را زبان ارتباطی و مکاتبه‌ای خود داشته باشند.

با وجودی که بخش دوم اصل پانزده قانون اساسی استفاده محدود از زبان و خط محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های محلی و تدریس ادبیات آنها را در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد دانسته است، تا کنون شاهد اجرای همین میزان ناچیز نیز نبوده­ایم و علی­رغم این که اصل ۱۵ قانون اساسی تأمین­کننده حقوق گروه­های اتنیکی نمی­باشد، در حد ناقص همین اصل نیز تاکنون غیر فارسی­زبانان اجازه استفاده از زبان بومی خود در مدارس به­دست نیاورده­اند."­این در حالی است که طبق بسیاری از کنوانسیون‌های حقوق­بشر دوستانه، اعضای اقلیت‌های قومی و گروه‌های زبانی، حقوق پایه یکسانی با دیگر شهروندان جامعه دارند و باید بتوانند بدون تبعیض از این حقوق برخوردار شوند. برخی از اصول مندرج در اعلامیه‌ها و کنوانسیون‌های حقوق بشردوستانه بین­المللی که بر تضمین آزادی‌های اساسی قومی و زبانی پرداخته است؛ به شرح زیر می­باشد:

1- اعلاميه حقوق­بشر مصوب ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ كه در ماده ۲ آن اعلاميه مقرر گرديده­: « بدون هيچ تبعيضي از جمله نژاد، رنگ پوست، جنس، زبان، دين، عقيده سياسی و هر عقيده ديگری، اصل و نسب ملی يا اجتماعی، ثروت، تولد يا هر وضعيت ديگری» بیانگر تمام حقوق و آزادی­های اعلام شده در اين اعلاميه می­باشد.

۲- در ماده اول اعلاميه بين­المللي تبعيض نژادی، مصوب ۱۹۶۳ همه افراد از جمله اقليت­ها را در مقابل قانون برابر و يكسان شناخته است.

۳- كنوانسيون محو هر گونه تبعيض‌نژادی مصوب ۱۹۶۵ مجمع عمومی كنوانسيون منع و مجازات ژنوسایت ۱۹۴۸.

۴- كنوانسيون ضد تبعيض در تعليم و تربيت،۷ ۱۹۶ يونسكو

شکنجه و آزار و اذیت جسمی و روحی بر علیه فعالین مدنی آذربایجان:­حکومت جمهوری اسلامی ایران از حاکمیت‌های پیشرو در استفاده از انواع شیوه‌های مدرن ضد­بشری بر علیه طیف‌های گوناگون متهمین و محکومین شناخته می­شود­. صدور انواع بیانیه‌ها و قطعنامه‌ها از سوی نهادهای بین­المللی حقوق­بشر برعلیه ایران برای پایان دادن به مجازات اعدام، سنگسار، شلاق، قطع عضو و هرگونه خشونت و رفتار غیر­انسانی با متهمین و محکومین خود بهترین نمونه برای اثبات این مدعی است. سال گذشته نیز بسیاری از فعالین مدنی آذربایجانی پس از بازداشت به شدت مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفتند. در این میان برخی از فعالین مدنی همچون رسول رضوی، طاها کرمانی، حسین­علی محمدی، اسدالله اسدی، حسین علیزاده و ... متحمل شدیدترین شکنجه‌ها برای اخذ اعترافات دروغین و اجباری شدند. اصل علنی بودن محاکمه و لزوم حضور هیأت منصفه در رسیدگی به جرایم سیاسی در کنار اصل برائت اولین و اصلی‌ترین حامی افراد در مقابل دستگاه حاکمه تلقی می­شود. متهم در پناه اصل برائت از احضار بدون دلیل ممنوع است، از حق سکوت، از حق داشتن وکیل، از ممنوعیت شکنجه، برای اخذ اقرار، از استثنائی بودن موارد سلب آزادی قبل از اثبات اتهام، از حق رسیدگی توسط قاضی و دادگاه صالح و … برخوردار است. این حقوق که مبتنی­بر پذیرش اصل اولیه برائت است در اسناد مهم بین­المللی­حقوق­بشر­از اعلامیه­های­جهانی گرفته تا کنوانسیون‌های منطقه‌ای حقوق­بشر و میثاق بین­المللی حقوق مدنی و سیاسی، به صراحت بیان شده است­. اصل برائت در اصل ۳۷ قانون اساسی ایران صراحتاً ذکر شده و در دیگر قوانین کیفری و فقه اسلامی به کرات مورد تأکید قرار گرفته است. حقوق برخاسته از این اصل نیز کمابیش در حقوق داخله ایران مورد توجه قرار گرفته­اند. از جمله این حقوق،همان­گونه که اشاره شد، حق سکوت است­. این حق باعث می­شود تا محکومیت متهم براساس دلایل دقیق صورت بگیرد چرا که متهم با سکوت خود، همه تکلیف اثبات را بر­عهده  دادستان قرار می­دهد. اساساً تکلیف اثبات همه رکن‌های تشکیل­دهنده جرم برعهده  دادستان است و متهم الزامی به اثبات چیزی ندارد. حق سکوت در میثاق بین­المللی حقوق مدنی و سیاسی، بر پایه بند ۳ ماده ۱۴ «هیچ شخصی نباید به گواهی یا اقرارعلیه خود مجبور شود» مورد تأکید قرار گرفته است. در حقوق ایران حق سکوت متهم هم از طرف قانون اساسی و هم از طرف قوانین عادی، اصلی پذیرفته شده است. اصل ۳۷ قانون اساسی و مواد ۱۹۴، ­۱۲۹ و ۱۹۷ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری نیز هرکدام به نوعی به حق سکوت متهم در روند دادرسی اشاره دارند. از دیگر آثار اصل برائت، عدم الزام و اجبار او برای گرفتن اقرار و ادای توضیحات تحت هر عنوان می­باشد. منع شکنجه و رفتار خشونت­آمیز امروزه به عنوان یک قاعده  در حقوق بین­المللی مطرح است، جامعه جهانی، خواستار ممنوعیت شکنجه، پیشگیری از آن و کیفر دیدن عاملان است. در این زمینه، اسناد بین­المللی معتبر و لازم­الاجرایی نیز تصویب شده است که در میان آنها می­توان از کنوانسیون جهانی منع شکنجه و دیگر رفتار و مجازات‌های بی‌رحمانه، غیر­انسانی یاد کرد. تلاش جامعه جهانی در زمینه مبارزه با شکنجه تا آنجا بوده است که این کار در کنار قتل، به بردگی گرفتن، کوچ دادن اجباری، تجاوز جنسی و… جنایت ضد بشری به شمار آمده و حتی در اساسنامه دیوان کنوانسیون بین­المللی، در رده جرائم قابل پیگرد از سوی این دیوان قرار گرفته است. طبق ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق­بشر: هیچ فردی نباید تحت شکنجه یا مجازات یا رفتار بی‌رحمانه، غیر انسانی یا تحقیر­آمیز قرار بگیرد. در حقوق داخله ایران نیز بر ممنوعیت شکنجه تأکید گردیده است. طبق اصل ۳۸ قانون اساسی هرگونه شکنجه برای اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است، اجبار شخصی به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی، فاقد ارزش است؛ متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می­شود. همان­گونه که این اصل نیز اشاره  صریح دارد، شکنجه و آزار و اذیت متهم به هر وسیله‌ای جهت اخذ اقرار یا اطلاعات ممنوع می­باشد و حتی اجبار به اقرار یا سوگند متهم نیز مجاز نمی­باشد.جالب است بدانیم که طبق قانون مجازات اسلامی هر کس نیز که به اقدامات خلاف اصل ۳۸ قانون اساسی مبادرت کند با مجازات روبرو می­شود. ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵، ضمانت اجرای این اصل قانون اساسی محسوب می­شود و بر­اساس آن متخلفین علاوه­بر قصاص یا پرداخت دیه به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال نیز محکوم خواهند شد. اما گزارشات مستندی که سال گذشته از شکنجه فعالین مدنی آذربایجانی منتشر شد، به روشنی نشانگر نقض این اصول و قوانین از سوی رژیم اسلامی ایران می­باشد.

اعتصاب غذا، اعتصاب غذا تنها راه اعتراض فعالین مدنی.

در برابر فشارهای جسمانی و روحی شدیدی که بر فعالین مدنی آذربایجانی وارد شده، اقدام به اعتصاب غذا به عنوان تنها راه مفید برای اعتراض نسبت به اقدامات غیرانسانی عوامل رژیم، در پیش گرفته شده است. روی کار آمدن دولت روحانی و افزایش فشارها بر فعالین مدنی آذربایجان.

حسن روحانی پیش از رسیدن به مسند ریاست جمهوری، با وعده‌های عوام­فریبانه خود پیرامون موضوعاتی همچون فرهنگستان زبان و ادبیات تورکی آذربایجانی و یا نجات دریاچه ارومیه توانست بخش عظیمی از آراء مردم را در آذربایجان به خود اختصاص دهد. نمایندگان وی نیز در ستادهای انتخاباتی شهرهای تبریز وعده‌های فراوانی نسبت به کاهش فشارها بر­علیه فعالین مدنی ترک و کاهش نسبی محدودیت‌ها بر­علیه فعالیت‌های فرهنگی با محوریت فرهنگ، تاریخ و ادبیات آذربایجان به عموم مردم و به خصوص فعالین مدنی می­دادند. این امر باعث گردید تا در مقطعی از سال ۹۲ امید در دل برخی از فعالین مدنی در باره تغییر و تلطیف رویکرد قهری رژیم اسلامی در برابر فعالان آذربایجانی زنده شود. اما از همان ابتدا معلوم بود که سیاست‌های کلان رژیم اسلامی مبنی­بر تمرکزگرایی و فشار به فعالان ملل غیر­فارس نه تنها تغییری نخواهد کرد بلکه با افزایش این گونه فعالیت­ها، سیاست کنترل و برخورد قهری رژیم اسلامی نیز افزایش خواهد یافت.همان­طور که آمارها نشان می­دهد از زمان روی کار آمدن روحانی و در دست گرفتن سکان قوه مجریه، بر میزان فشارها بر فعالین مدنی به طرز محسوسی افزوده شده است. این امر که همراه با افزایش بی‌سابقه اعدام‌ها در ایران نیز همراه بود، حتی از سوی نهادهای بین­المللی حقوق­بشری هم مورد اعتراض گسترده قرار گرفت.از سوی دیگر دولت روحانی که شاید مهمترین وعده‌اش در رابطه با آذربایجان نجات دریاچه اورمیه بود، هیچ اقدام عملی در این رابطه انجام نداده، به طوری که طبق آخرین تصاویر ماهواره‌ای که در طی سال­ها­ی گذشته انتشار یافته، بیش از ۹۸ درصد این دریاچه خشکیده است.

دریاچه ارومیه و جزایر متعدد آن به لحاظ ویژگی‌های منحصر‌ به فرد اکولوژیکی از سال ۱۳۴۶به عنوان منطقه حفاظت شده – مصوبه شماره یک شورای عالی حفاظت محیط زیست - مطرح و طبق مصوبه شماره ۶۳ همان شورا در سال ۱۳۵۴- به پارک ملی ارتقاء یافت. در سال ‌۱۳۵۴، دریاچه ارومیه و تعدادی از دریاچه‌های آب شیرین جنوبی آن به علت دارا بودن معیارهای جهانی کنوانسیون حفاظت از تالاب‌ها  در لیست تالاب‌های کنوانسیون قرار گرفته است. این دریاچه طی ۱۵ سال گذشته با احداث ده‌ها سد در معرض خشکی کامل قرار گرفته و تاکنون بیش از ۹۸درصد آن به گواه تصاویر ماهواره‌ای خشکیده است.طی سال­های گذشته احیای دریاچه ارومیه و جلوگیری از خشکاندن تعمدی آن در زمره مهمترین خواست‌های حرکت ملی آذربایجان قرار داشته است؛ چرا که با خشکاندن آن عملاً رگ حیاتی آذربایجان نیز خشکیده و تمام هستی آذربایجان در معرض نابودی کامل قرار خواهد گرفت. بارزترین تهدیدی که در سال جاری همگان به چشم خود دیدند، آغاز طوفان‌های نمکی بود که هشدار جدی برای مسئولان برای اقدام عملی و فوری در این راستا تلقی می­شد. اما در کمال تعجب آن­چه که برای همگان عیان گردید، دروغ بودن وعده‌های حسن روحانی درباره نجات دریاچه ارومیه، و عوام­فریبی محض با برگزاری ده‌ها همایش ریز و درشت در این رابطه و همراه با چاشنی تبلیغاتی برای دولت خود بود. تا کنون صد‌ها تن از فعالان مدنی آذربایجان جنوبی به دلیل اعتراضات بدون خشونت خود و شرکت در گردهمایی‌های مختلف در رابطه با خشکاندن تعمدی دریاچه ارومیه بازداشت شده و ده‌ها تن از ایشان نیز به نهادهای قضایی معرفی شده و یا روانه زندان‌ها شده­اند.

 حقوق کارگری در آذربایجان

حقوق معوقه بزرگ­­‌ترین مشکل جامعه کارگری قلمداد می‌شود. در آذربایجان واحدهای صنعتی مختلفی وجود دارند که به دلیل مشکلات مالی از جمله کمبود نقدینگی و سرمایه در گردش به پرداخت حقوق کارگران خود قادر نیستند، به همین دلیل کارگران زیادی وجود دارند که ماه‌ها حقوق دریافت نکرده‌اند. به عنوان نمونه به تعدادی از این موارد که همراه با اعتراضات کارگران نیز بوده است اشاره می­شود:

اعتراض کارگران ماشین­آلات صنعتی تراکتور­سازی تبریز به دلیل تعویق حقوق

اعتراض کارگران سد دریک چای به دلیل تعویق حقوق

اعتراض کارگران صنایع غذایی اسپوتا به دلیل تعویق حقوق

اعتراض کارگران کارخانه بلبرینگ­سازی به دلیل تعویق حقوق

اعتراض کارگران کارخانه کاشی تبریز کف به دلیل تعویق حقوق و.

 اسامی برخی از فعالین مدنی که سال گذشته را در زندان‌ها و بازداشت­گاه‌های رژیم اسلامی به­سر بردند به شرح زیر می­باشد:

سعید متین­پور، شهرام رادمهر، مهدی کوخیان، عباس ولی­زاده (اوختای)، محمود فضلی، حسین­علی محمدی، طاها کرمانی، رسول رضوی،  حسن ارک، ،  آیت مهر­علی­بیگلو (یوروش)، اسماعیل برزگری ، اسدالله اسدی،  لطیف حسنی، بهبود قلی­زاده،عباس نیکروان و معصومه قلی‌زاده

نهایتاً آقای کیان کمال­وندی­، از اعضای نمایندگی اشتوتگارت خبرشان را به­شرح زیر قرائت نمودند : حكومتی كه آب­پاشی را جرم می­داند و قاطعانه برخورد می­كند، اما امربه معروف به­وسيله اسیدپاشی را آزاد می­گذارد!!! در حكومتی غير­انسانی كه زمان و سرعت عمل نيروی انتظامی در رابطه با کشف و شناسایی سازندگان ویدیوی هـپی بسیار سریع بود (سازندگان ویدیوی هـپی ظرف دو ساعت شناسایی شدند و بعد از شش ساعت همه توسط نیروی انتظامی دولت "تدبير و اميد" دستگیر شدند!) اما اكنون اراذل و اوباش براحتی در شهر اصفهان جولان می‌دهند و اقدام به اسیدپاشی می­کنند!

فضل‌الله کفیل، فرماندار اصفهان هم وقوع «دو مورد» اسیدپاشی برروی زنان در روزهای اخیر را تأیید کرده اما درباره دلایل احتمالی این حوادث گفته که «یکی از خانم‌ها که مورد اسید­پاشی قرار گرفته متأهل است و احتمال دارد این حادثه مربوط به اختلافات شخصی باشد!!!» زنان قربانی اسیدپاشی اصفهان گفته­اند کسی با ما خصومت شخصی ندارد!درحالی که مقامات پلیس اسیدپاشی به ۲زن را تأیید کردند، ایسنا با ۳ زن قربانی گفت‌وگو کرده است. همه‌ آنها گفته‌ برخی مقامات مبنی­بر "انگیزه‌های شخصی" را رد می‌کنند؛ رسانه‌ها می‌گویند پای مبارزه با "بدحجابی" درمیان است.

دو سال پيش رئيس نيروی انتظامی از برخورد قاطعانه با افرادی که با انجام اعمال غيرمتعارف و خلاف شئونات اسلامی (آب پاشی)، نظم جامعه را بر هم زده بودند خبر داده بود.

سردار گفته بود: متأسفانه در ادامه وقايع بوستان آب و آتش شهر تهران، روز گذشته تعدادی از پسران و دختران جوان در يکی ديگر از بوستان­های پايتخت اقدام به انجام اعمال خلاف شئون اسلامی کردند که مأموران پليس پس از اطلاع از اين امر، سريعاً در محل حاضر و تمامی اين متخلفان و هنجارشکنان را دستگير و تحويل مراجع قضايی کردند. یوسف طباطبایی‌نژاد، امام جمعه اصفهان اخيراً گفته «مسئله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب‌‌­تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.»

لازم به ذكر است صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت احمدی­نژاد دريك سخنرانی در سال ١٣٩٠با بیان این­که «ما نسبت به كسانی كه اول انقلاب بودند مسائل را آسان‌تر می‌گيريم، اما چپ‌های آن زمان خيلی سخت‌تر عمل می‌كردند» به اکبر گنجی (از تئوری­پرادازان طرفدار دولت روحانی كه اكنون در آمريكا زندگی می­كند) اشاره کرد و گفت: «اكبر گنجی كه امروز ادعا می­كند آن روزها دنبال دخترهايی می‌گشت كه چند تار مو از زلف­شان بيرون زده و به رو ی آنها اسيد می­پاشيد و اين‌كه به او اكبر پونز می­گفتند برای اين بود كه به پيشانی دخترهای جوانی كه پوشش متفاوتی داشتند، پونز می­چسباند».

گزارش جلسات داخلی نمایندگی زاکسن­آنهالت

آیدا سامانی

در ماه اکتبر نمایندگی زاکس آنهالت دو جلسه را به صورت پالتاکی برگزار نمود. در این جلسات که در تاریخ­های یازدهم و بیست­و­ششم اکتبر برگزارگشت خانم­ها سهیلا مرادی و آیدا سامانی؛ آقایان رضا محرابی­، رامین توکل­، محمد رضا حقیقت بین و بیژن سامانی حضور داشتند. در جلسه دوم مسئول محترم کانون آقای شفایی نیز حضور بهم رساندند و مسئول جلسات آقای توکل، منشی جلسات نیر خانم سامانی بودند. این جلسات به منظور هماهنگی میان اعضاء برای برگزاری نمایشگاه مشترک با امنستی اینتر­نشنال در ماه نوامبر و در شهر هاله برگزار شد. در این جلسات همچنین آقای رضا محرابی به عنوان مسئول روابط عمومی و رابط کانون و امنستی شهر هاله گزارش فعالیت­های خود را طی ماه­های گذشته بیان نمود. همچنین با توجه به این که این نمایشگاه نقاشی­های خانم مرادی را نیز شامل می­گردد؛ مقرر شد آقای محرابی ارتباط ویژه­ای را میان خانم مرادی و  اعضای امنستی برقرار سازد. همچنین در جلسه دوم آقای شفایی به بررسی عملکرد اعضاء نمایندگی پرداختند. در پایان این جلسات خانم مرادی به قرائت شعر پرداختند که متعاقبا در نسخه بعدی نشریه بشریت چاپ خواهد شد.این جلسات هر کدام به مدت یک­ساعت­و­سی­دقیقه و در مجموع سه ساعت برگزار شد، و نتیجه آن تقسیم وظایف میان اعضاء به منظور برگزاری هرچه بهتر مراسم ماه نوامبر بود.

 

 

 

بخواب ریحانه­، ما را نیز اعدام کرده اند!

آیدا سامانی

اعدام ریحانه جباری بار دیگر مظلومیت زن ایرانی را به جهانیان اعلام کرد؛ جور و ستم حکومت زن ستیز جمهوری اسلامی این­بار هم با پرچم بنفش جاری شد. قانون زن ستیز حکومت ایران بار دیگر دست جلادان را برای خودنمایی آزاد گذاشت، دیگر برایم عجیب نیست که وقتی همه دنیا از بخشیدن زندگی دفاع می­کنند قانون کشورم به جنگ زندگی می­رود و جلوی چشم جهانیان با افتخار از جاری شدن قوانین بربریت می­گوید. آری ریحانه هم اعدام شد و همه جهان فقط توانستند اعدام او را محکوم کنند، به­راستی اکنون که قانون شریعت اجرا شده آیا حق جاری گشته؟ آیا قاتل ویا مقتول را به بهشت فرستادند؟ ایا حق سربندی ادا گردیده؟ پس اگر این­گونه است طناب دار همان وسیله بهشتی است؛ شاید هابیل هم از قابیل خواسته بود تا او را به بهشت بفرستد! بله حتماً این­طور است چون آقای پور محمدی ما گفته بود پرونده ریحانه جباری ختم به خیر خواهد شد! بله جاری شدن قانون شریعت یعنی بالاجبار مردم را به بهشت فرستادن. پس چرا جهان داعش و داعشیان را محکوم می­کنند؟ سالها است که داعش در ایران حکومت می­کند، سالها است که قانون شریعت در ایران جاری است، سالها است که مرده و زنده ما ایرانیان به بهشت هدایت می­شویم؛ به­خصوص که زن هم باشیم.ریحانه سه جرم بزرگ داشت؛ اول آن که قتل انجام داده بود، دوم آن که زن بود، سوم دنیای انسان­های آزاده همراه و حامی او بود. هر یک از این جرم­ها برای زن ایرانی تحت پوشش قوانین اسلامی ایران اشد مجازات را در پی دارد. همین قوانین هستند که در بند بند خود زن را مایه فساد می­دانند. همین قوانین هستند که اعدام را حکم خدا برزمین می­دانند، آزادی را نه برای همه بلکه برای هر کسی که به نماینده خدا بر زمین نزدیکتر است می­خواهند. برایم ثابت شده که ما زنان به عنوان نیمی از جمعیت ایران زیر لوای قانون اسلامی حکومت داعشی ایران مجرم هستیم. آن­قدر مجرم که نگاه کردن به صورت ما هم گناه دارد؛ دست زدن به ما، کار کردن ما، تحصیل ما، پوشش ما، زندگی مشترک ما و عشق ورزی ما هم مستوجب حد و جزاست.آری خواهرم ریحانه؛ تو تنها نیستی که در زیر این ستم پرپر شدی، یک ملت به همراه تو پرپر گشته­اند. سالها است که بهشت زیر پای ما نیست، سالها است که از دامن ما هیچ مردی نروییده است و سالها است که ما را اعدام کرده­ا­ند.

 

امر به معروف و نهی از منکر با اسید

بیژن سامانی

همان­طور که در اخبار شبکه­های خبری و اجتماعی به صورت گسترده دیده و شنیده­ایم بحث روز­، موضوع اسید پاشی به زنان و دختران در اصفهان و واکنش­های مختلف افراد مطرح در جامعه ایران است. در روزهای گذشته هم­زمان با انجام این عمل شنیع و غیر­انسانی در شهر اصفهان­، سئوالات مشترکی در میان مردم به­وجود آمده است.

1- چرا این عمل صورت می­گیرد؟

2- چه کسی و یا کسانی این عمل را انجام می­دهند و انگیزه آنان چیست؟

3- موضع نهادهای امنیتی در این مورد چیست و چه اقدامی صورت گرفته است؟

4- آیا با ادامه این شرایط امنیت به خیابان­های شهر اصفهان باز خواهد گشت و یا انجام این عمل شنیع فراگیر شده و دامنه آن به شهر­های دیگر کشیده خواهد شد؟ در ظاهر این اقدامات به صورت سلسله­وار صورت گرفته و تقریباً تمام گمان­های موجود در این زمینه حاکی از انجام زنجیره­ای این اقدامات توسط یک فرد یا چند نفر ثابت است. قربانیان وجود خصومت شخصی را رد می­کنند که این موضوع نشان از عدم تفاوت میان سوژه­ها برای مجرمین دارد، یعنی پشت این اقدامات انگیزه­ای واحد نهفته است.

با نگاهی به سلسله مباحث اجتماعی در ایران به­خصوص مسئله حجاب و حساسیت­های موجود نسبت به آن از سوی جناح­های راستگرای حکومت و نهادهای سنتی قدرتمند جمهوری اسلامی­، انگشت اتهام به ­سوی آنان به عنوان آمرین یا عاملین این اتفاقات نشانه رفته است. پس از به­روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان رییس جمهور و با کمک وعده­های گسترده انتخاباتی به منظور بازتر شدن فضای سیاسی و اجتماعی­، جناح­های سنتی و راستگرای حکومت بارها مسئله حجاب را به عنوان خط قرمز خود مطرح کرده­اند و با شروع فصل تابستان این مواضع به­صورت جدی­تری بیان می­شود. حتی میان دولتیان و چند روحانی بانفوذ حکومتی مانند احمد خاتمی و علم الهدی بارها جنگ لفظی صورت گرفته است. کار به آنجا کشید که انصار حزب­الله رسماً اعلام کرد که برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با بدحجابی با چهار هزار نیرو به خیابان­ها خواهد آمد. ائمه جمعه نیز هر یک بار هشدار به بدحجابان سهمی در شعله­ور ساختن این آتش داشتند و دارند. از آن­جمله قبل از وقایع اخیر اصفهان امام جمعه این شهر بیان کرده بود که "­چرا با خانم­های بدحجاب برخورد نمی­شود­"­. شاید همین یک جمله برای عده­ای که از روی باورهای مذهبی همواره تحت نظر مجتهدین عمل می­کنند به نوعی چراغ­سبز و به معنی استفتاء باشد. این برداشت­ها در طی  سی­و­پنج سال گذشته امری عادی نبوده است و مهمترین مثال آن در زمان قتل­های زنجیره­ای دهه هفتاد است که قاتلین استفتاء از مجتهدین را مجوز اقدامات خودسرانه خود می­دانستند.

نکته دومی که اعتراضات خیابانی در تهران و اصفهان را در بر­داشته است، عکس­العمل نهادهای امنیتی استان اصفهان با این اقدامات بوده است. در شرایطی که مردم اصفهان شاهد نا­امنی و خطر روز افزون در سطح شهر هستند سپاه پاسداران اصفهان از دستگیری چند نفر در ارتباط با گروه­های فعال در شبکه­های مجازی خبر می­دهد که این سبب حرکت مردمی گردیده که برقراری امنیت در جامعه را وظیفه اول هر نهاد امنیتی می­دانند.­

تظاهرات اخیر در اصفهان و تهران به نوعی به چالش کشیدن موجودیت نهادهای امنیتی و نحوه فعالیت آنها است که حتی با گذشت چندین روز از اتخاذ موضعی مشترک در محکومیت این اعمال شنیع عاجز هستند.

 

 

چشمه (کانی) بل، چشمه­ای در معرض نابودی

نادر زندی

در چند ساله اخیر وضعیت محیط­ زیست ایران دچار تغییرات و بحران‌های شدیدی شده است که عوامل مختلفی‌ در این امر دخیل هستند. یکی‌ از این عوامل، اتخاذ سیاست‌های اشتباه دولت‌ها بوده است. سدسازی‌های بدون برنامه و وارد کردن فاضلاب‌ها به رودخانه‌ها و دریا‌ها از عوامل بحران محیط زیستی‌ در ایران هستند. یکی‌ از اصلی‌‌ترین مشکلات روبروی ایران کمبود آب و خشکسالی است. اتخاذ برخی‌ سیاست­های نادرست وعدم اهتمام جدی­تر برای تخصیص اعتبار برای پوشش طرح­های سیستم قطره‌ا‌ی­، سهل­انگاری و کوتاهی‌ برخی‌ کشاورزان در پذیرش توصیه دلسوزانه در مصرف آب بخش کشاورزی برای تأمین درست منابع به عنوان اصلی‌ترین گروه در کاهش شدید آب کشاورزی است. حتماً تا الآن خبرهایی در مورد خشک شدن دریاچه ارومیه و همچنین تالاب‌های شادگان، پریشان وهامون شنیده­اید؛احداث سد‌ها از عوامل اصلی‌ خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها است. رئیس فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس با بیان این که احداث سد یکی‌ از عوامل خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها است، گفت: بی‌­شک توقف ساخت ۳ سد نازلو، سیمینه، باراندوز با انجام کار‌های کارشناسی لازم در احیای دریاچه ارومیه مؤثر خواهد بود. اما با گذشت این مدت و تمام سیاست‌های غلط در حیطه محیط زیست هنوز مسئولان سرشان به سنگ نخورده است و بر سیاست‌های غلط خود پا فشاری می‌کنند و این بار سراغ چشمه (کانی) بل رفته­اند. چشمه بل بزرگترین چشمه کارستی که متوسطه آبدهی آن ۴۰۰۰ لیتر در ثانیه است و می­تواند آب شرب دو شهر بزرگ مثل کرمانشاه را تأمین کند، همچنین پاکترین و سالمترین آب است؛ اما با ساختن سده داریان در مرض نابودی است. موقعیت مکانی چشمه: روستای بل در منطقه اورامان کردستان در مرز استان کردستان و کرمانشاه قرار گرفته است، و اما با ساخت سد داریان که هم اکنون در حد پروژه در حال احداث است این چشمه در زیر ۱۰۰ متر ارتفاع آب دریاچه غرق شده و همه فواید اقتصادی، محیط زیستی‌ و گردشگری خود را از دست می­دهد. بر این اساس برای نجات چشمه  مسئول و مجریان باید فکری اساسی‌ کرده و محور سد را تغییر دهند تا بتوان این چشمه را از نابودی نجات داد.

اولین اقدامی که برای نجات چشمه توسط دوستداران محیط زیست و استادان و سازمان‌های مردم نهاد انجام شد در  اسفند ۱۳۸۹ بود، که کار گروه ویژه نجات بخشی چشمه  زیر نظر کمیسیون آب و کشاورزی و منابع طبیعی استان کار خود را شروع کرد؛ و اما هزینه‌های زیست محیطی ساخت سد: آیا هزینه‌های نابودی دست کم هزار هکتار جنگل و مرتع و سد‌ها هکتار باغ میوه و کشتزار‌ها و ده‌ها چشمه را که به درستی‌ شناسایی نشده در نظر گرفته‌اند؟ هزینه نابود شدن یا آسیب دیدن تنوع زیستی‌ دره سیروان در کجای محاسبه‌ها دیده  شده است؟ علاوه بر تنوع گیاهی و تنوع جانوری منطقه هم با جدا شدن دو سوی دره که زیستگاه‌ها را جزیره‌ای می‌کند و با عمیق شدن آب در پشت دریاچه که دما و شرایط زیستی‌ رودخانه را به کلی‌ تغییر می­دهد نیز سخت آسیب خواهد دید. طرح­های  هزینه­بر نجات چشمه: امروز که موضوع نجات چشمه  به درستی‌ از سوی استاندار یعنی‌ از سوی دولت هم مطرح شده ممکن است شرکت‌های سد­ساز و پیمان­کاران طرح­های انتقال آب­، مانند مورد نجات دریاچه ارومیه با انواع پیشنهادهای ابداعی از راه برسند.

یک طرح از سوی پیمانکاری خارجی‌ پیشنهاد شده که مطابق آن یک برج ۱۰۰ متری بتنی‌ روی دهان چشمه ساخته شود تا آب آن روی دریاچه سد هدایت شود!، طرح دیگری که ظاهراً مورد موافقت دست­اندرکاران ساخت سد قرار گرفته و عملیاتی شده بود کندن تونل در بالا­دست چشمه برای رسیدن به رگه آب و انتقال آن به نقطه دیگر بوده است. در این کار بی­نتیجه هم ۱۰۰‌ها میلیون هزینه شده است (سبز پرس)، اما منطقی‌‌ترین راه متوقف شدن ادامه کار ساخت سد است. ولی‌ متأسفانه پیمانکار اقدام به تخریب کردن دهانه چشمه کرده که هدف از این حذف فیزیکی چشمه قبل از آبگیری سد است. مطالعات و عملیات به اصطلاح نجات­بخشی کارفرما منجر به انهدام چشمه می­شود و این در حقیقت تخریب است، نه نجات. اما در این مدت فعالان محیط زیستی‌ با درست کردن صفحه‌ای در فیس‌بوک به نامه کمپین حمایت از نجات چشمه بل، و اطلاع­رسانی از این طریق آگاهی مردم و مسئولین در مورد این چشمه و ارزش ملی‌ و محلی این چشمه بر همگان روشن و آشکار شده است. امیدواریم که  این چشمه با ارزش همچون چشمه­ها، تالاب­ها و دریاچه دیگرمان به ورطه نابودی و نیستی‌ کشیده نشود و با سیاست‌های درست، منطقی‌ و با کار‌های کارشناسی مانع از نابود شدن چشمه دیگری از وطنمان ایران باشیم.

 

 

 

 

چرا جمهوری اسلامی را رژیمی جنایتکار می­دانم؟!

رضا محرابی

من در کشوری به­دنیا آمدم که از بدو تولد با جنگ و خونریزی آشنایم کرد­. تبلیغات تلویزیونی برای کشتن، کشته شدن و اخبار جنگ به­جای برنامه­های کودکان خوراک شبانه­روزی من بود.ن وجوانیم با سرکوب شور جوانان کشورم برای آزادی همراه بود؛ و اکنون که دوران جوانی را سپری می­کنم تاریخ معاصر کشورم را تنها در کشتار و سرکوب مردم و انجام جنایت­های بی­شمار حکومت جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران می­بینم، آری این تاریخ من است. من این تاریخ را نساخته­ام و به آن افتخار نمی­کنم؛ این تاریخ را حکومتی جبار­صفت با دست­آویزی شرعی ساخته است. رویدادهای تاریخی کشور من تنها شرمساری را برایم به ارمغان می­آورد.

روز­شمار تاریخ معاصر من پر است از "فرمان قتل­ها و کشتارها" چیزی برای افتخار ندارم؛ در داخل انقلابی مجهول، کشتارهای وسیع دهه شست­، جنگی بی­معنی، خفقان هر صدای معترض، تجاوز به زنان و دختران در بند، دانشگاه حکومتی، بسیجیانی که هر عمل خود را خداگونه می­پندارند، کشتار روشنفکرانی چون پوینده­ها و مختاری­ها­، به خاک و خون کشیدن دانشجویان در دانشگاه­ها، صف­های طولانی برای تکه­ای نان­، اختلاص­های میلیاردی ایمان­داران و سوزاندن چهره زنان و دختران وطنم با اسید به دست مؤمنین تاریخ مرا می­سازند.

اکنون که در دیار غربت تبعید شده­ام مرا با برگ­هایی از تاریخ معاصرم می­شناسند که شرمسارم ساخته؛ کسی این­جا از حافظ و سعدی سخن نمی­گوید، کسی از مهمان نوازی ایرانی نمی­گوید،کسی زیبایی ایران را به خاطر ندارد، در عوض با لبخندی تلخ کشتار میکونوس را تعریف می­کنند. از قتل فریدون فرخزاد می­پرسند، از این که من موافق این انرژی هسته­ای لعنتی هستم یا نه. آری این جا تاریخ مرا این­گونه می­شناسند. چگونه بگویم که من هم قربانی هستم؟ چگونه بگویم که چشم باز کردم و خفقان دیدم و خفقان؟ چگونه بگویم که سهم من از آن­همه ثروت هیچ بود و همه را مؤمنین حکومت به تاراج بردند؟ چگونه بگویم پول نفتی که قرار بود بر سر سفره ما باشد الآن ماشین­های لوکس و آپارتمان­های خیره­­کننده ملاها و عوامل آنهاست؟ چگونه بگویم من راهم از این جنایت پیشگان جداست؟ من این تاریخ شرمسار را محصول جنایت حکومتی می­دانم که خدا را روی زمین آورده است. آری به­دنبال دادگاهی هستم که روزی داد من را نه از تاریخ بلکه از تاریخ­ساز بستاند!!

 

اسید­پاشی بر زنان ایران­، آخرین برگ تروریسم در جمهوری اسلامی

شهرام مسعود­وزیری

کارنامه جمهوری اسلامی در حقوق­بشر را یک­سره با خون و شقاوت و اعدام و شکنجه و آزار یک ملت نگاشته­اند.

آن­چه امروز از آخرین برگ تروریسم دولتی جمهوری اسلامی بیرون می­آید­، نامش گرچه اسید­پاشی عوامل مزدور آیت­الله­ها و امامان جمعه علیه دختران و زنان ایران است­، اما ریشه­های آن بر 36 سال تهدید و آدم­کشی و تبلیغ شبانه­روزی صدها بلندگوی رژیم در نفرت­پراکنی و ضدیت با منافع ملی­، دموکراسی­، حقوق فردی و آزادی مردم است.

این روزها با اسید­پاشی به تعدادی از زنان جوان در خیابان- های اصفهان، فضای رعب و وحشت­، جامعه ایران را فرا گرفته است که گویا داعش­ها در خیابان­­های اصفهان­، مشهد و تهران ظاهر شده­اند. فعالان حقوق­بشر ایرانی، قربانیان اسیدپاشی را 14 نفر اعلام کردند که در این بین دو نفر جان خود را از دست داده­اند و بنابر گزارش روزنامه شرق احتمال فرضیه زنجیره­ای بودن این اسیدپاشی­ها قوت گرفته است.

مسئولین پلیس اصفهان، اسیدپاشی بر چهار زن را تأیید کرده ولی از ارائه جزئیات بیشتر خودداری کردند که در این خصوص خبرگزاری ایسنا، تعداد آسیب­دیدگان اسیدپاشی در اصفهان را 8 نفراعلام کرد. عده­ای از مقامات هم سعی داشتند تا اختلافات شخصی قربانیان با فامیل و دوستان­شان را دلیل این کار وانمود نمایند!. بسیاری را نظربراین است این  که این قبیل تحرکات با حمایت و سازماندهی مشخص عناصر وابسته به حاکمیت رخ داده است.

در هفته گذشته ، طرحی با عنوان حمایت آمران امر به معروف و ناهیان از منکر، در دستور کار مجلس قرار گرفت و کلیات این طرح با ۱۵۶ رأی موافق و ۲۳ رأی مخالف و هشت رأی ممتنع تصویب شد. این طرح که در جلسه علنی ۱۷ مهر مجلس شورای اسلامی اعلام وصول شد «صیانت از حریم عفاف و حجاب» نام دارد بی­ارتباط با سخنان اخیر آیت­الله خامنه­ای نمی­تواند باشد­: علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در حکمی به مناسبت دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی بار دیگر بر «مهندسی فرهنگی» و آنچه او «تحول علوم انسانی می­نامد­، تأکید کرد. نتیجه چنین تفکری­، امروز قربانی شدن جوانانی است که هستی خود را برای تمام عمر به خاطر تحجر و عقب­ماندگی ذهنی عده­ای دست نشانده مافیای مذهبی از دست داده­اند.

ماجرای اسید­پاشی بر صورت زنان و نیز مردان در ایران سابقه دیرینه­ای دارد­. اما این موج تازه از دهدشت آغاز شد­:  ابتدا ماجرای تأسف­بار اسید­پاشی در شهرستان دهدشت در استان کهکیلویه و بویر­احمد به وقوع پیوست و در این حادثه سیما افشاری 30 ساله هدف این حملات وحشیانه قرار گرفت و از ناحیه صورت به­شدت مجروح شد­، در ادامه این سلسله اتفاق­ها چند زن در اصفهان مورد هدف عده­ای ناشناس قرار گرفتند که بنابر آمار منتشر شده از منابع غیر­رسمی تا این لحظه تعداد این افراد به 12 مورد رسیده است­، استاندار اصفهان با کمال تعجب این تعداد را تنها چهار تن اعلام کرده است. بر اثر حوادث اسید­پاشی اخیر که در اصفهان صورت گرفته و به مشهد نیز سرایت کرده است، جامعه ایران و علی­الخصوص قشر زنان کاملاً به وحشت افتاده و از وضعیت پیش­آمده سخت در مضیقه هستند.

  برای دفاع از جامعه زنان ایران روز چهارشنبه 30 مهر هزاران نفر از مردم اصفهان به آنچه بی­توجهی مسئولین به امنیت مردم و دختران جوان در برابر مسأله اسید­پاشی خوانده شد، اعتراض کردند. این اعتراضات مردمی در اصفهان مقابل دادگستری این شهر و درتهران مقابل مجلس شورای اسلامی صورت گرفت که اعتراض­کنندگان شعارهای سیاسی ضد نظام سر داده­­اند که می­توان شعارهای همچون «مرگ بر تفکر داعشی» و «ای­کم­تر از داعشی، به ما اسید می­پاشی» و «نیروی انتظامی، چشمان خواهرم کو؟» و «امنیت، آزادی، حق زن ایرانی» و «وزیر اطلاعات، خجالت، خجالت» و «روحانی، روحانی، ما امنیت نداریم» و « اسید­پاشی قطع نشه، ایران قیامت می­شه» را نام برد.

شکی نیست جامعه آسیب­دیده ایران آبستن حوادث تلخی است؛ بی­کاری 7 تا 10 میلیون ایرانی، اعتیاد گسترده در حد 5 میلیون ( که با احتساب افراد خانوار، زندگی بالای 20 میلیون مردم را سیاه و تلخ کرده)­، تعطیلی کارخانجات، گسترش پنهانی ایدز و ده­ها مرض دیگر و حکومتی که به جای رفع مشکلات­، خود در دامن زدن عمدی به آن دخالت دارد.

در پایان آن­چه می­توان گفت این است که حکومت اسلامی به بن بست رسیده و ناتوان از برآوردن ابتدائی­ترین نیازمندی­های جامعه است­، لذا راه حل را در فرار به جلو تشخیص داده و این گفته مهم خامنه­ای سرمشق همه مسئولین است­: "­همیشه از مردم طلب­کار باشید­، والا آنها همیشه بابت نان و مسکن و کار و آزادی، از شما طلب­کار خواهند بود­"­.

 

 

 

بخشش و گذشت

محمدرضا حقیقت­بین

مردی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡﻗﺘﻞ ﻧﺰﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻗﺼﺎﺹ ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ ﻗﺎﺗﻞ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭﻗﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ.

ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟  ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ

ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ: ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ

ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﺭﺍﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿ­ﮑﻨﯽ؟ ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ

ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍﻧﻤﯿ­ﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ

ﻣﯿ­ﮑﻨﯿﻢ!

ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ ﻣﯿ­ﮑﻨﻢ

ﻗﺎﺗﻞ ﺭﻓﺖ، ﺳﻪﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ

ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ حالی که ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺟﻼﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ

ﺷﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭ حالی که می­توانستی ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟

ﻗﺎﺗﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ "ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ"

ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﺩﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟

ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ "ﺧﯿﺮﺭﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ" ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ؛ ﺯﯾﺮﺍ می­ترسیم ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ "ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ"

سیاست­مدارانی که یک شبه دکتر می­شوند

آزاده رادبخت

به برکت جمهوری­ اسلامی شاهد انواع و اقسام تقلب­ها و داد­و ستد­های غیر­قانونی و بعضاً عجیب­ و­ غریب در حیطه دانشگاه­ها هستیم. داشتن مدرک تحصیلی تقلبی در ایران موضوع جدید و غریبی نیست. به لطف دولت نهم و دهم، شاهد فساد فراگیر مدارک تقلبی در ایران بوده­ایم که با توجه به روی کار بودن مسئولان فاسد نیز بازار مدرک تقلبی پررونق‌تر بوده است و حتی با روی کار آمدن دولت یازدهم و با وجود شعارهایی که در زمینه بهبود اوضاع و پاکسازی دانشگاه­ها می­دهند هنوز چیزی عوض نشده است.

علی کردان، وزیر کشور دولت نهم مشهورترین سیاست­مدار جمهوری اسلامی است که  تقلبی بودن مدرک دکترایش و برملا شدن این قضیه، منجر به استیضاح او در مجلس شد. برطبق معیارها و قواعد رسمی آموزش عالی در ایران مدارک بسیاری از دولتمردان، از جمله رئیس دولت، محمود احمدی‌نژاد یا جعلی هستند یا از درجه اعتبار ساقط.

مدیران و مسئولانی که متهم به داشتن مدرک جعلی هستند انگشت­شمار نیستند؛ بلعکس تعداد آنها بسیار بیشتر از حد تصور است.  سه ماه پس از اعتراف علی کردان به جعلی بودن مدرک دکترایش در سال ٨٧، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا) ماجرای او را "غائله‌ای طراحی شده با ریشه‌های خارجی" خواند که به ادعای این خبرگزاری "هدفی جز غوغاسالاری و سیاه نمایی علیه دولت نهم را دنبال نمی‌کند."

برای دستیابی به مدرک دانشگاهی جعلی دو شیوه در ایران بسیار مرسوم است؛ اولین راه که در میان دانشجویان از محبوبیت بیشتری برخوردار است خریدن مقاله و پایان نامه است، در راه دوم که شخص می­تواند بدون حتی یک روز حضور در دانشگاه دارای مدرک دکترا شود خریدن مدرک تحصیلی است. لیسانس، فوق لیسانس و یا حتی دکترا، بارز و آشکار است که این شیوه متعلق به قشر خاصی از جامعه است که یا پول فراوان دارند و یا رابطه کافی!

استفاده از روابط و نفوذ در دستگاه‌های حکومتی نیز که در انحصار کارگزاران حکومت است، مدرک دکترای احمدی­‌نژاد یکی از نمونه‌های بارز است.

خرید و فروش مقاله و پایان‌نامه نیز که کاری غیرقانونی می­باشد در ایران به صورت کاملاً آزاد و آشکار بدون هیچ محدودیتی انجام می­شود، طبق آماری که دویچه­وله منتشر کرد: برای عبارت "خرید فروش پایان­نامه مقاله" ماشین جستجوی گوگل حدود ۴ میلیون مدخل به زبان فارسی ارائه می‌کند. برخی از مؤسسه‌های عرضه‌کننده مقاله و پایان‌نامه در حقیقت فروشگاه‌های اینترنتی هستند که در کنار این­کار تقریباً همه چیز، از لباس زیر تا وسائل آشپزخانه، از خودرو تا کتاب‌های روانشناسی، نیز می‌فروشند.

روش‌های خرید و فروش مقاله و پایان‌نامه نیز متفاوت است؛ برخی به شیوه‌ی انبوه‌سازان مجموعه‌ای از مصالح مورد نیاز را در چند "دی وی دی" ذخیره کرده‌اند و آن را به قیمت‌هایی زیر بیست هزار تومان می‌فروشند. برخی دیگر می‌گویند"با فارغ التحصیلان ارشد و دکتری دانشگاه‌های معتبر کشور" همکاری دارند و محصولی مطابق میل، سلیقه و نیاز شما فراهم می‌کنند.

در این میان وزارت تحقيقات و فناوری از عزم اين وزارتخانه برای برخورد قاطع با تقلب علمی و فروش مقاله و پايان‌نامه خبر می­دهد و هر روز خبر از لایحه­ایی جدید و یا مجازاتی سخت برای افراد و بنگاه‌هایی که به هر طریقی در این راستا فعال هستند می­دهد، ولی هیچ حرکتی و یا پیشرفتی در زمینه پاک­سازی مشاهده نمی­شود.

ادامه روند این­گونه تقلب­ها در دانشگاه­های ایران منجر به کاهش کارآیی علمی و به دور ماندن از سیر پیشرفت سایر کشورها منجر خواهد شد، جامعه دانشگاه در برخورد با این فاجعه علمی به دو دسته بی­تفاوت و نگران تقسیم می‌شوند. اساتید دانشگاه‌های بزرگ و معتبر کشور در این باره  بسیار نگرانند و از راه‌های مختلف اعتراض خود را اعلام می‌کنند. از طرفی دیگر اما سیل بی­انتهای دانشجویان و کمبود اساتید خبره باعث چشم­پوشی گروهی دیگر از مسئولان می­شود، این گروه می­گویند نباید فراموش کرد که تعداد زیاد دانشجو و تعداد اندک هیأت علمی و همچنین گستردگی حوزه‌های تحقیقی و تحصیلی در عمل، مانع بزرگی در کنترل این پدیده است.

اساتید مسئول در نامه‌ای به آقای کامران دانشجو وزیر علوم دولت پیشین از این که اعتبار علمی همه دانشگاهیان ایرانی در جهان به خاطر تقلب‌های علمی، خدشه­دار شود اظهار نگرانی کرده‌اند و پیشنهاد تأسیس دفتری برای مبارزه با این پدیده در وزارت علوم را دادند که هیچ­گاه پاسخی دریافت نکرد.

در بخشی از این نامه آمده است که: "ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺗﻌﺪادﯼ از اﻋﻀﺎی هیأت ﻋﻠﻤﯽ داﻧﺸﮕﺎﻩ‌های ﻣﺨﺘﻠﻒ ﮐﺸﻮر، ﻻزم ﻣﯽداﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﻧﮕﺮانی ﻋﻤﻴﻖ ﺧﻮد را از ﮔﺴﺘﺮش ﺗﻘﻠﺐ ﻋﻠﻤﯽ در ﺳﻄﻮح ﻣﺨﺘﻠﻒ داﻧﺸﮕﺎﻩهای ﮐﺸﻮر اﺑﺮاز داریم. این ﺗﺨﻠﻔﺎت علمی شامل مواردی مانند ﺗﻘﻠﺐ داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن در درس‌ها، ﮐﭙﯽ رﺳﺎﻟﻪها از ﮐﺎرهاﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﻳﺎ ﺗﺮﺟﻤﻪ رﺳﺎﻟﻪهاﯼ ﺧﺎرﺟﯽ، ﺳﺮﻗﺖﻣﻄﺎﻟﺐ ﻣﻘﺎﻻت ﭼﺎپ ﺷﺪﻩ، ﺗﻬﻴﻪ ﻣﻘﺎﻻت ﺟﻌلی و غیره، و ﺗﻘﻠﺐ به­وسیله ﺑﺮﺧﯽ از اﺳﺘﺎدان مانند ﺳﺮﻗﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﺑﺨﺶهای ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﯽ از ﻣﻘﺎﻻت ﺧﺎرﺟﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻼً ﭼﺎپ ﺷﺪﻩاﻧﺪ، ﺳﺮﻗﺖ دادﻩهای ﺗﺠﺮﺑﯽ، ﺗﻮلید داده‌های تقلبی و مانند آنها می‌شود".

در زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد بیش از سه هزار نفر بدون برگزاری آزمون و طی مراحل قانونی بورسیه دکترا شده‌اند، این که چطور چنین چیزی امکان­پذیر است خود بحثی جدا است، که با توجه به پیشینه جمهوری اسلامی این عجایب دور از ذهن به حساب نمی­آیند، اما اگر بگوییم راهی کردن هزاران بی­سواد یا حتی کم­سواد به مقطع دکترا جنایت علمی به حساب می­آید، پربی­راه نگفته­ایم.

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۱۳۷۹ از دانشگاه تهران دکترای اقتصاد گرفت در حالی‌که گفته شده او در هیچ  کلاسی شرکت نکرده است.

محمد باقر قالیباف، شهردار تهران دکترا در رشته جغرافیای سیاسی گرفت و دانشیار گروه جغرافیای انسانی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران شد.

سعید جلیلی هم دکترای معارف اسلامی از دانشگاه امام صادق گرفته است.

حسین الله‌کرم، از سرکردگان انصار حزب‌الله تهران، از دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی مدرک دکترا دارد.

علی لاریجانی مدرک دکترای خود را در زمان ریاست صدا و سیما همراه با فشار و تهدید گرفته است.

به محمد خاتمی رئیس دولت هفت و هشت نیز "دکتر" گفته می‌شد؛ بعدها مشخص شد که او هم مدرک دکترا ندارد.

 

تحلیلی بر طرح تفکیک جنسیتی شهرداری تهران

 علیرضا طاهرخانی­سیادهی

معاون نیروی انسانی استاندار تهران گفته تکریم شخصیت زن لزوماً با کار کردن او در یک اتاق جدا از مردان رعایت نمی­شود چرا که این موضوع می­تواند تبعات مثبت یا منفی هم داشته باشد. مظفر (خبرگزاری دانشجویان ایران­، ایسنا سه شنبه 28 مرداد 1393)

بحثی که این روزها در روزنامه‌ها، شبکه­های خبری و صفحات اجتماعی از قبيل،Facebook­,Twitter  و غیره  در رابطه با اقدام شهرداری تهران به طرح تفکیک جنسیتی در محل کار و جداسازی آقایان از خانم­ها فکر من را مشغول کرده و لازم می­بینم نکاتی چند در رابطه با این طرح اشاره نمایم.

در روزهای ابتدایی طرح دولت از طریق نهاد ریاست جمهوری وزیر ارشاد و معاون امور زنان مخالفت خود را با طرح تفکیک اعلام کرد. با توجه به این که جناب آقای سردار قالیباف مواضع چند پهلو و بینابین در جریان انتخابات سال ۸۸ اتخاذ کرده بود، دقیقا مؤید این مسئله  است که ایشان تلاش می­کرد برای خود رأی اصلاح­طلبان، اصول­گرایان و حتی بی­تفاوت­های سیاسی و تکنوکرات­های سطح کشور را با مصاحبه­ها و سخنرانی­هایش جذب کند و با توجه به مسئله انتخابات گذشته سردار قالیباف می­دانست که با طرح تفکیک جنسیتی در دولت احمدی­نژاد به چالش خواهد افتاد و زیرا مطمئن بود تیم فرهنگی و سیاسی احمدی­نژاد اجازه تخریب و ریزش نیروهای هوادار احمدی­نژاد را  به او نخواهد داد.

لذا آقای دکتر قالیباف  در دوره دوم شهرداری­اش محور کار خود را بر­جذب نیرو و فعالیت سیاسی اجتماعی برای کاندیدا­توری ریاست جمهوری 92 متمرکز کرده بود. بنابراین جناب دکتر، آگاه بودند که با طرح چالش­برانگیز تفکیک جنسیتی منجر به ریزش آرای او نزد آهاد ملت خواهد گردید.

لذا آقای قالیباف تا قبل از انتخابات 92 که منجر به ریاست جمهوری حسن روحانی  گردید هرگز اعتقادی به این­گونه طرح­ها نداشته چرا که در همه دوران مدیریتی ایشان فرصت پیدا کردن چنین طرح­هایی برای ایشان فراهم بوده به ویژه هشت سال مدیریت ایشان در شهرداری تهران اصولاً  شهرداری­ها بر­حسب جمعیت و تعداد نفرات آن شهر میزان می­شود. شهری همانند تهران در رده شهرهای مدرن جهان محسوب می­شود با چنین طرحی از سوی مدیریت آن به سر خط خبر­، اکثر خبرگزاری­های دنیا تبدیل می­شود­. تا این که شورای ده یا دهستان این گونه تصمیمی اتخاذ کنند که ممکن است حتی به سر خط خبری آن شهرستان هم تبدیل نشود.

در خوش بنیانه­ترین حالت، توجیه آقای ­شهردار عمل به تفکیک شرعی و حفظ ارزش­های اسلامی در محیط کار بانوان است که اگر چنین است که چرا در طول هشت سال ریاست ایشان بر شهرداری تهران قبلاً انجام ندادند .

آقای قالبیاف به طور قطع از نرسیدن خود به ریاست جمهوری مطمئن شده است. لذا دلیل اصلی برای طرح، این­گونه می­باشد که میزان رأی شکننده­، ضعیف و مسئله­دار شورای شهر تهران برای ادامه مدیریت ایشان در شهرداری تهران را نیز با پوست و گوشت خود لمس کرده و نیک می­داند که اگر امدا­دهای غیبی و حرکت غیر­تشکیلاتی و غیر­اخلاقی عباس جدیدی از اعضای شورای شهر نبود . اکنون فرد دیگری باید بر صندلی ریاست شهر تهران می­نشست و با توجه به دلایل متقن و غیر­قابل انکار­، آقای شهردار استراتژی جدیدی اتخاذ می­کنند، زیرا می­داند که اصلاح­طلبان مدیریت ماهیت او را می­شناسند و اصول­گریان نیز به خاطر تک­روی­اش در عدم وحدت­پذیری در انتخابات 92 او را اصول­گرای خودشیفته و قدرت­طلب می­نامند­. بنابراین تنها گزینه حیات سیاسی­اش را در مجلس آتی تهران می­بیند و نیک می­داند که اگر نتواند اعتماد روحانیت اصول­گرا و تندروهای مذهبی را جذب کند به طور قطع از صحنه سیاسی اجرایی کشور حذف خواهد شد. با اجرای طرح تفکیک جنسیتی از سوی شهرداری تهران که به استقبال شماری از اصول­گرایان از جمله 200 تن از نمایندگان مجلس اسلامی روبرو گردید و برخی از آنان خواهان تقلید سایر دستگاه­های دولتی و غیر­دولتی شده­اند که این خود مزید بر علت نگاه ایشان­بر انتخابات آتی مجلس اسلامی می­باشد.

ولی در آخر ای کاش ایشان می­توانستند به مردم تهران این توضیح را هم بدهند که این تصمیم بر­اساس کدام مطالعه و تحقیقات صورت گرفته، آیا از قبل روی این طرح مطالعه و تحقیق صورت گرفته؟ که این طرح آیا نفعی برای کارمندان زن و مرد شاغل در شهرداری دارد؟ آیا راندمان و بازدهی کار کارمندان را بالا برده یا این که چنان که  از قبل گفته شد فقط به دنبال همراهی، بخشی از جامعه روحانی اصول­گرا و جبهه پایداری برای نفع شخصی مد نظر واقع شده.

آیا اگر این طرح اجرا شود در نتیجه آن بخشی از بی­اخلاقی­ها و ناهنجاری­ها در سطح جامعه خصوصاً شهر تهران از دامنه آن کاسته می­شود؟

لازم به بحث نیست چرا که خود شما نیک می­دانید اگر این طرح با کارشناسی و مطالعه دقیق انجام می­شد ضرورتاً انجام آن طرح ارتباطی به مسائل واقعی جامعه پیدا نمی­کرد و انگیزه شما از طرح چنین موضوعی قطعاً از ابتدا تا انتها سیاسی بوده و هیچ بار مثبت دیگری برای جامعه نداشته و نخواهد داشت .

البته شما تنها مسئول در ایران نیستید که این را وجه­المصالحه امیال و اغراض سیاسی­تان قرار می­دهید و نه آخرین آن خواهید بود. منتهی اشکال شما این است که تصور می­کنید مردم­انگیزه اهداف و مقاصد شخصی شمارا نمی­فهمند و این حرکات را به پای اعتقادات دینی و اسلامی شما می­گذارند  و  همچون کبک سر به درون برف برده­اید.

همان­طور که در انتخابات 24 خرداد باعث نشد جایگاه شما در میان اصول­گرایان ارتقاء پیدا کند و آنها شما را نماینده اصلی­شان در آن انتخابات فرمایشی بنمایند. علی­رغم همه بی­حرمتی­های شما به مردم و اصلاح­طلبان سرانجام اصول گرایان شما را وا نهادند و با سعید جلیلی بیعت کردند.

مطمئن باشید نه اقدام به تفکیک جنسیتی و نه هیچ ترفند دیگری از جانب شما بهبودی در تغییر جایگاه شما نزد اصول­گرایان به وجود نخواهد آورد. حاصل این اقدام شما و طرح­های مشابه، تنها باعث بی­اعتباری بیشتر شما در نزد اقشار جامعه و لایه­های فرهیخته و تحصیل کرده جامعه  خواهد شد.

و در انتها لازم می­دانم، به آقای دکتر یادآور شوم که قبل از اعلام طرح جدا­سازی مردان و زنان در شهرداری تهران یک نظر­سنجی به عمل آورند تا مطمئن شوند، حتی اقشار و لایه­های سنتی و مذهبی جامعه هم اعتقادی دیگر به ایشان ندارند و نخواهند داشت.

 

 

 

           


 

 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران اکتبر 2014

یونس کیاهی

نمایندگی­های در داخل آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانوفر   

خانم­صدیقه جعفری

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی هامبورگ

آقای­مصطفی­خداکرمی

http://hamburg.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی گیسن- لیمبورک

آقای­فریدون درویشان

http://giessen.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی کیل 

خانم­پانیذ مقدم

http://kiel.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اشتوتگارت

آقای­احمد هوشمند

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی الدنبورک- برمن

خانم­انسیه حنیف­نژاد

http://oldenburg.bashariyat.org

به روز

7

نمایندگی زاکسن­آنهالت

خانم­آیدا سامانی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

نمایندگی­های خارج از آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

 

1

کشور ترکیه

آقای­فریدون درویشان

http://turkey.bashariyat.org

به روز

 

2

کشور سوئد

خانم­مینو مهرفومنی

http://sweden.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

 

3

کشور سوئیس

آقای­محمد جاوید­گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

 

4

نمایندگی دانمارک

 آقای­غلامرضا اخلاقی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

 

5

نمایندگی اسپانیا

خانم­فاطمه تابع­بردبار

http://spain.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

 

کمیته­ها

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

 

1

کمیته­کودک­و­نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

 

2

کمیته­جوان­و­دانشجو

خانم رزا خلیلی

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

 

3

کمیته­پیروان ادیان

آقای­فرشید­شهیدی­کاویانی

http://adian.bashariyat.org

به روز

 

4

کمیته­ زنان

خانم انسیه حنیف­نژاد

http://zanan.bashariyat.org

به روز

 

5

کمیته­اقوام­و­ملل­ایرانی

آقای شهریار ایازی

http://aghvam.bashariyat.org

به روز

 

6

کمیته روابط عمومی

خانم رزا خلیلی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

 

7

کمیته محیط زیست

آقای غلامعلی اخلاقی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

 

               

 

علاوه­بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1.      برطرف کردن مشکلات اعضاء کانون و پاسخ­گویی به سئوالات.

2.      بروز­رسانی سرویس­های نصب شده در وب سایت­ها و وبلاگ­ها.

3.      معرفی مسئول جدید امور اینترنتی وبسایت آلمانی کانون  آقای رضا محرابی.

4.      معرفی مسئول جدید امور اینترنتی وبسایت انگلیسی کانون خانم مریم حنیفی.

     

 ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat