آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 152

   گزارش جلسه ماهیانه هانوفر 11 اکتبر

محمد­حسین بیداروند

جلسه ماهیانه مشترک هانوفرو الدنبورگ روز شنبه 11 اکتبر رأس ساعت 12:30 به ریاست آقای مجتبی قاسمی و منشی جلسه آقای محمد­حسین بیداروند آغاز شد­. حاضرین در جلسه خانم­ها­: سارا فریدونی­، سیمین مسکینی­، شاداب رضاپور­، رزا خلیلی­، نازنین آقا­سید­هاشم­، صدیقه جعفری­، خانم شفاعی و ­آقایان­: منوچهر شفایی­،علی تبریزی­، مجتبی قاسمی­، محمد­ حسین بیداروند­، محسن صندوقدار­، آرمین غضنفر­پور­، حفیظ رحیمی، مسعود رئیسی، سعید پژوهیان، سیاوش عثمانی، محمدسینا قاسمی، امیر امیری، آصف حسینی، رضا زارعی و همچنین حاضرین در پالتاک: خانم آذر بزچلویی و آقایان  فریدون درویشیان، محمدرضا برزگر، شهرام شهیدی و سامان بودند .

در ابتدا آقای قاسمی ضمن خوش­آمد ­گویی از آقای محمدحسین بیداروند برای گزارش و تحلیل خبر و مقایسه آن با اعلامیه جهانی حقوق­بشر دعوت به عمل آوردند، که متن خبر­ها به شرح ذیل می­باشد

گروهی از کارگران بخش‌های مختلف به نمایندگی از سوی ۴۰ هزار کارگر تهرانی در اعتراض به پایین بودن دستمزد خود و بازداشت و اخراج کارگران معترض، مقابل ساختمان مجلس ایران تجمع کردند.

به‌گزارش هرانا به نقل از ایرنا، کارگران معترض که طوماری در دست داشتند، اعلام کردند: «ما نماینده ۴۰ هزار کارگری هستیم که با امضای طوماری خواستار رسیدگی به وضعیت حقوقی خود هستند». این کارگران می‌خواستند طومار امضاء شده از سوی ۴۰ هزار کارگر را به دست هیأت رئیسه مجلس برسانند تا هرچه سریع‌تر به وضعیت آنان رسیدگی شود.

به‌ گفته یکی از کارگران معترض، از آذرماه سال گذشته کارفرما‌ها، کارگران معترض به پایین بودن دستمزد را به قوه قضاییه معرفی می‌کنند؛ این موضوع باعث شده که برای آنان حکم زندان و شلاق صادر شود. این کارگر افزود در همین راستا بسیاری از کارگران نیز اخراج شده‌اند.وی تأکید کرد که کارگران معترض خواهان آن هستند که این موضوع هرچه سریع‌تر پیگیری شود و کارفرما نتواند کارگران معترض به پایین بودن دستمزد را به قوه قضائیه معرفی کند. آخوند محمد موحدی دادستان  ویژه روحانیت به سلول آقای بروجردی مراجعه نمود و ایشان رامورد تهدید و اذیت و آزار قرار داده است.موحدی در حالی که کتاب آقای کاظمینی  را همراه آورده بود، اظهار داشت که اعتقاداتت و نظراتت بدعت و به­ویژه مخالف تفسیر و نظرات رهبری است، که حکمش ارتداد و اعدام است.

آقای کاظمینی بروجردی اظهار داشت من نظراتم مستند و حاضر به مناظره هستم موحدی در جواب گفته، که ما اهل مناظره نیستیم ما محاکمه می­کنیم . در حالی که آقای حسن روحانی برای موجه نشان دادن چهره جمهوری اسلامی در نشست اجلاس سازمان ملل عازم نیویورک شده است، دادستان ویژه روحانیت رژیم ستم­دینی آقای کاظمینی بروجردی را صرفاً به دلیل ابراز عقیده و بیان نظراتش به اعدام تهدید می کند. در جریان اجرای یک برنامه اعتراضی به نام «کمپین کوچ دراویش به زندان اوین» روز شنبه بیست­و­نهم شهریور ماه، ۴٣٠ درویش گنابادی در خیابان‌های اطراف دادستانی تهران بازداشت و تعدادی از زنان درویش نیز توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند. وب‌سایت مجذوبان نور که اخبار مربوط به دراویش گنابادی را پوشش می‌دهد، ضمن اعلام این خبر می‌گوید، در این کمپین دراویش با ارسال نامه‌هایی به مسئولان قضایی، ازآن‌ها خواسته‌اند که اگر دراویش زندانی آزاد نمی‌شوند، باقی دراویش عضو این کمپین نیز دستگیر شوند.پیش از این دوهزار درویش گنابادی اعلام کرده بودند که برای پیگیری وضعیت ۹ درویش زندانی که در اعتصاب غذا به سر می‌برند روز شنبه ۲۹ شهریور در مقابل دادستانی تهران تجمع می‌کنند. علی‌اکبر یونسی پسر بچه ۱۲ ساله همدانی در الگوبرداری از صحنه اعدام جان خود را از دست داد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، صبح روز چهارشنبه ۲۶ شهریور ماه علی‌اکبر یونسی پسر بچه ۱۲ ساله اهل بلوار اعتمادیه همدان هنگامی که در منزل تنها بود بر اثر کنجکاوی با الگوبرداری از صحنه اعدام با کمربند خود را از لوله گاز داخل خانه حلق آویز کرد و جان سپرد. این حادثه دلخراش و نحوه آن که با تقلید از اعدام مجرمان در ایران صورت گرفته در گزارش پزشکی قانونی شهر همدان مورد تأیید قرار گرفت .

سحرگاه روز جاری ، ۲۷ شهریور ماه ۸ زندانی متهم به حمل و نگهداری مواد مخدر در زندان شهاب کرمان از طریق چوبه دار اعدام شدند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، سحرگاه روزجاری پنج‌شنبه ۲۷ شهریور ماه ۸ زندانی با اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر در محوطه زندان شهاب کرمان از طریق چوبه دار اعدام شدند.

روز گذشته ۱۲ زندانی که همگی در یک پرونده به اعدام محکوم شده بودند جهت اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شدند و از این میان اعدام ۴ نفر به هفته آینده موکول شد. این اعدام تا لحظه تنظیم این خبر از سوی رسانه‌های رسمی ایران اعلام نشده است . مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران اعلام کرد: در چهار ماه نخست امسال ۱۹۰ مورد فوت ناشی از حوادث کار به مراکز پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده است که افزایش ۶,­۴۹ درصدی را نسبت به مدت مشابه سال گذشته نشان می‌دهد. از کل فوت ناشی از حوادث کار چهار ماه نخست امسال ۱۸۸ نفر مرد و ۲ نفر زن بوده‌اند این در حالی است که در چهار ماه نخست سال ۹۲ تمامی ۱۲۷ نفر فوتی ناشی از حادثه کار مرد بوده‌اند. «بشیر نازپرور» در مورد آمار فوت ناشی از حادثه کار در تیر ماه امسال نیز گفت: فوت ناشی از حادثه در تیرماه امسال با افزایش ۷,­۳۶ درصدی نسبت به تیر ماه سال قبل ۴۱ مورد بوده است. وی با اشاره به این آمار در خصوص حوادث ناشی از کار گفت: طبق قوانین موجود حوادث ناشی از کار با دو ویژگی «حوادثی که در حین انجام وظیفه رخ می‌دهند و حوادثی که به سبب انجام وظیفه رخ می‌دهند» مشخص می‌شود.

نازپرور گفت: با بررسی آمارهای منتشر شده در سال‌های اخیر، سقوط از بلندی، اصابت جسم سخت، سوختگی و کمبود اکسیژن از جمله مهم‌ترین عوامل فوت ناشی از حوادث کار در کشور است که با رعایت نکات ایمنی به ویژه در موارد کار در ارتفاعات می‌تواند بروز این حوادث را تا حد قابل توجهی کاهش داد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، به گفته مسئولان زندان رجایی شهر، سحرگاه روز چهارشنبه ۲ مهر ماه «محسن امیراصلانی­زنجانی» زندانی عقیدتی زندان رجایی­شهر کرج به اتهام «فساد فی­الارض و بدعت در دین» در محوطه این زندان از طریق چوبه دار اعدام شد. نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران با انتشار گزارشی به مقایسه تطبیقی اجرای احکام اعدام در ایران در نیمه نخست شهریورماه سال جاری در مقابل آمارهای اجرای حکم اعدام در ماه گذشته و نیز مدت مشابه در سال قبل پرداخته است و نهایتاً از رشد پنجاه درصدی اجرای احکام اعدام در نیمه نخست شهریورماه امسال خبر داده است، این گزارش روند نگران­کننده‌ای برای اجرای احکام اعدام پیش­بینی می‌کند.

نگاهی به آمار اعدام در نیمه اول شهریور ۱۳۹۳

طی دو هفته (۱۴ روز) نخست شهریورماه سال ۹۳ حداقل ۳۲ نفر در ایران اعدام شده‌اند که از این بین ۲ نفر زن و ۳۰ نفر دیگر مرد بودند. همچنین حکم ۲۰ نفر از ۳۲ نفر اعدام شده به ‌صورت مخفی یعنی بدون اعلام رسمی از سوی نهاد قضایی یا انتظامی اجرا شده و تنها ۱۲ اعدام توسط خبرگزاری‌های دولتی گزارش شده است ضمناً ۴ اعدام از این اجرای احکام نیز در ملاء­عام انجام شده است.

از اعدام شدگان ۲۰ تن به اتهام حمل یا نگهداری مواد مخدر و ۸ نفر به اتهام قتل محکوم شده بودند، از اتهام بقیه اعدام شدگان نیز اطلاعی در دست نیست.

در ادامه آقای شفایی در تکمیل خبرها از کشف 350 تن هروئین در کشور آلمان خبر دادند که توسط پلیس از یک کامیون حمل خیارشور که از ایران وارد آلمان شده بود خبر دادند .

سپس خانم نازنین آقا­سیدهاشم به دعوت آقای قاسمی برای بررسی و انطباق اعلامیه جهانی حقوق­بشر با قانون اساسی به پشت میکروفن آمدند­. متن سخنرانی ایشان بدین شرح  می­باشد­:

تطبیق ماده بیست­و­سوم از قانون اساسی و ماده 18 منشور حقوق­بشر: اصل بیست­وسوم قانون اساسی  در ایران می­گوید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ­کس را نباید به صرف داشتن عقیده­ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. در همین راستا نیز ماده 18 منشور حقوق­بشر می­گوید :هر کس حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و مذهب بهره­مند گردد این حق شامل آزادی تغییر مذهب یا باور و نیز آزادی اظهار مذهب یا باور به شکل آموزش، عمل به شعائر، نیایش و به جای آوردن آئین­ها چه به تنهایی و چه به­صورت جمعی نیز می­گردد. همان­طور که در متن قانون اساسی ایران آمده است دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی­عشری است و این اصل الی­الابد غیر­قابل تغییر است­. با این همه در سال­های گذشته در ایران شاهد رواج تغییر مذهب از اسلام به ادیان دیگر بوده­ایم ادیانی مانند مسیحییت، بهاییت و دیگر ادیان. ولی همان­طور که همگی می­دانید تغییر دین در ایران امری محال به نظر می­رسد و حکم آن ارتداد می­باشد و ارتداد مجازاتی به جز اعدام ندارد. در صورتی­که ایران از امضاءکنندگان قطعنامه حقوق­بشر است که در آن بر آزادی مذهب و آزادی تغییر دین تأکید شده است­. این قطعنامه که در 18 دسامبر 1992 به شماره 13547 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل­متحد رسید در 9 ماده تنظیم شده و بنابر این دارد که افراد باید بدور از دین و مذهبشان با دیگر افراد جامعه برابر باشند و دولت­های متبوع باید هر چه بیشتر در جهت امنیت آنها بکوشند و آنها می­توانند بدون هیچ قید و شرطی اجتماعات گروهی داشته باشند. با وجود همه قوانین ولی متأسفانه در ایران راه  برای تغییر دین بسیار مشکل است و در سال­ها و ماه­های اخیر خبرهای زیادی از ایران مبنی­بر سرکوب این عمل به گوش می­رسد. در ایران نه تنها ایرانیان بهایی، یهودی، مسیحی و زرتشتی که حتی اهل تسنن و دیگر فرقه­های اسلامی چون درویشان اهل حق و حتی شیعیانی که به نام­های ملی مذهبی و یا روشنفکر دینی شناخته می­شوند از آزارها و سرکوب­ها در امان نبوده­اند تا آن جا که عده زیادی از آنان به ویژه یهودیان، مسیحیان و بهائیان چاره را در جلای وطن یافته راه مهاجرت در پیش می­گیرند. سازمان درهای باز هر سال فهرستی با نام فهرست د­یده­بانی جهانی از پنجاه کشور جفا کننده به مسیحیان را منتشر می­کند که در این فهرست در ژانویه 2011 ایران را در رده پنجم قرار می­دهد. معیار رتبه­بندی کشورها در این فهرست براساس سرکوب مسیحیان به خاطر ایمان مذهبی آنها است به نوشته سایت محبت نیوز که خبرگزاری رسمی مسیحیان ایران است درباره ایران نوشته است­: جفای مذهبی بر برخی از اقلیت­ها مانند مسیحیان و بهاییان از سال 2005 افزایش یافته است و جمهوری اسلامی می­گوید که تنها اقوام ارمنی و آشوری ایران می­توانند مسیحی باشند و فارس­ها به­صورت فطری مسلمان به حساب می­آیند از این­رو نوکیشان یا ایرانیان مسیحی که از لحاظ قومی فارس محسوب می­شوند مرتد فطری هستند. ارتداد که از واژه رد گرفته شده در لغت به معنای بازگشت است که در فرهنگ دینی بازگشت به کفر ارتداد و رده نامیده می­شود و مرتد کسی است که از دین اسلام خارج شده باشد. در فقه اسلامی مرتد دو نوع است که هریک احکام جداگانه دارد.

مرتد فطری کسی است که پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وی مسلمان بوده بعد از بلوغ آیین اسلام را پذیرفته و سپس به دین دیگری روی  آورده که در رابطه با مرتد فطری باید گفت که توبه این افراد پذیرفته نمی­شود و مجازات مرتد فطری مرگ است.

 نوع دیگر مرتد، مرتد ملی است یعنی کسی که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وی کافر بوده­اند بعد از بلوغ اظهار کفر کرده سپس مسلمان شده و بعد از آن دوباره به کفر بازگشته است در مورد مرتد ملی کیفر مرگ در صورت توبه برای آنان وجود ندارد. متأسفانه برخلاف اصل بیست­و­سوم قانون اساسی و ماده 18 از منشور حقوق­بشر در ماه­های گذشته شاهد دستگیری تعداد بسیار زیادی از نوکیشان مسیحی بوده­ایم . همچنین خبرهای زیادی از وجود فشار و آزار و اذیت نسبت به برخی از دراویش به گوش می­رسد. فشار وزارت اطلاعات هر روز بیشتر از پیش می­شود. تا جائی­که در هفته گذشته حکم اعدام سه مسیحی به اتهام محاربه با خدا و فساد فی­الارض را در خبرها شنیده­ایم­. وضعیت نوکیشان مسیحی در یکسال اخیر و بعد از روی کارآمدن دولت روحانی به مراتب بدتر از قبل شده است. اعدام محسن­ امیر­اصلانی به اتهام توهین به حضرت یونس و تفسیر متفاوتش از قرآن و همچنین حکم اعدام 34 زندانی اهل­سنت نشان از آن دارد که هیچ­یک از فرقه­ها و مذاهب دینی و دگرباوران در امان نیستند و کسی که از پدر و مادر مسلمان­ زاده می­شود برای تغییر دین باید راه بس دشوار و خطرناکی را بپیماید و در این راه حتی تا پای جان خود نیز می­رود. امیدوارم که در آینده نه چندان دور شاهد این­گونه بی­عدالتی­ها نباشیم و انسان­ها را بابت عقایدشان و نظراتشان محکوم نکنیم. در پایان سئوالات فراوانی در رابطه با مرتد فطری و ملی  پرسیده شد . سخنران بعدی آقای آرمین غضنفرپور بودند  که به جایگاه دعوت شدند و ایشان سخنرانی خود را درمورد نقض حقوق باورمندان ( نوکیشان­، دراویش و ...) بدین شرح آغاز کردند:

طی دوران حکومت جمهوری اسلامی ایران مجمع عمومی سازمان ملل به­جز یکی دو سال، تقریباً همه ساله قطعنامه‌ای در مورد نقض حقوق­بشر به­وسیله‌ حکومت جمهوری اسلامی صادر کرده است­. در آخرین قطع‌نامه‌ مجمع که در فروردین ماه ۱۳۸۹ منتشر شد، این مجمع ایران را در بسیاری موارد محکوم کرد. از جمله در برخورد دولت با معترضان نتایج انتخابات ریاست­جمهوری ایران (۱۳۸۸). حکومت جمهوری اسلامی ایران به صورت سختگیرانه‌ای آزادی‌های مدنی از جمله آزادی سخنرانی، مطبوعات، تجمعات، انجمن‌ها و آزادی‌های شخصی را زیر پا می­گذارد و در مسیر آزادی‌های مذهبی نیز مانع ایجاد کرده است.حکومت ایران آیین بهاییت را به عنوان انحراف از اسلام و ارتداد می‌داند و بر خلاف ادیان مسیحیت، یهود و زرتشتی، آن را به رسمیت نمی‌شناسد. بهایی‌ها در ایران نمی‌توانند آزادانه و بدون مزاحمت اعمال مذهبی خود را در محیط‌های عمومی انجام دهند. امروزه دستاورد نظام جمهوری اسلامی در خصوص ادیان دیگر در ایران این‌گونه نمود پیدا کرده است؛ ممنوعیت ساخت و ساز کلیساهای ساختمانی؛ دستگیری و زندانی کردن نوکیشان مسیحی و تحت تعقیب قرار دادن متولیان کلیساهای خانگی، ممنوعیت کسب و کار یهودیان، کلیمیان و بهائیان و جلوگیری از ادامه تحصیل آنان در مدارس و دانشگاه‌ها، اخراج اساتید و دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها، اخراج بسیاری از نوکیشان مسیحی از سازمان‌ها و ادارات دولتی، ویران شدن خانقاه‌های دراویش و زندانی شدن آنها، که به جرات می­توان گفت سیمای امروز ایران چیزی نیست جز زندانی بزرگ برای اقلیت­های دینی و مذهبی.

دراویش گنابادی واهل تصوف : انتظار می‌رفت که در روزگاری که مکتب درویشی اثنى عشری گنابادی که قانونا در کشور اقلیت نیست، اما با تنگ نظری‌های افراطی و خودخواهی‌های جناحی آن را در زمره اقلیت‌های مذهبی قرار داده، دولت نیز به این موضوع نیز با تدبیر معهود، با چرخشی در عملکرد، در احقاق حقوق این شهروندان امیدی ایجاد بکند، اما گویا دولت در تأخیر رهایی برادرانمان و ایجاد فضای آزادی عقیده ضرورتى نمی‌بیند، متأسفانه باید اظهار داشت که عدم تغییر در روند برخوردهای ظالمانه و استمرار و تشدید فضای امنیتی توسط معاندین مکتب عرفان و تصوف در همین مدت تصدی دولت تدبیر و امید، بیانگر آن است که ستم‌ها، محدودیت‌ها و فشارهای غیرقانونی رفع نگردیده.

خدا ناباوران: گزارش ساليانه «آزادی انديشه» که توسط اتحاديه بين­المللی انسانگرايی و اخلاق تهيه و منتشر می­شود نتايج جديدترين يافته­های خود را روز بيستم آذر ماه به سازمان ملل متحد تقديم کرد. اين سند حاوی فهرستی از قوانين و مقررات محدود کننده يا کيفری خداناباوران (آتئيست­ها) را در کشورهای مختلف گردآوری کرده است. در گزارش فوق، نام ايران در ميان هفت کشوری به چشم می خورد که در آنجا خداناباوران با مجازات اعدام روبرو هستند.

در پایان آقای شفایی در مورد دیگر باورمندان صحبت­های تکمیلی را ارائه کردند .

سخنران بعدی خانم رزا خلیلی بودند که در گزارش ایشان با تیتر ((کودکان دومین قربانیان هر اعدام)) به بررسی اتفاقات ناشی از اعدام ها در ملاء­عام  برای کودکان پرداختند­؛ متن سخنرانی به شرح ذیل است :با گذشت بیش از سه دهه از حکومت جمهوری اسلامی و علی­رغم تمامی تذکرات جامعه­شناسان و روانشناسان و کلیه صاحب­نظران­، به عدم کاربرد ایجاد رعب­ و وحشت در جامعه و این که  برگزاری اجرای احکامی چون شلاق و اعدام در ملاء­عام به منظور کاهش میزان جرم و جنایت نتایجی معکوس به همراه داشته و جز در گسترش خشونت و سوق­دادن جامعه به سمت خشونت ورزی، نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت اما متأسفانه کماکان ما شاهد اجرای این­گونه احکام در ملاء­عام هستیم .حتی با وجود دستوراتی که گاهی از سوی مقامات قضائی نیز صادر می­گردد مانند ابلاغیه محمود هاشمی­شاهرودی ریاست قوه قضائیه که اجرای حکم اعدام در ملاء­عام را تنها با موافقت ایشان و آن­هم تنها در مواردی که با تشخیص قاضی پرونده و ایشان بنابه ضرورت­های اجتماعی صورت گیرد (که البته همچنان جای سئوال باقیست که این چه ضرورتی است که جامعه را به محتاج به مشاهده خشونت می­کند؟!) اما با همه این­ها در همان زمان هم با وجود این متأسفانه اجرای احکام در ملاء­عام متوقف نشد و همچنان به روند خود ادامه داد! این سیاست که کاهش جرم و جنایت از راه به نمایش گذاشتن اجرای حکم مجرم در انظار نه تنها در طی این سه دهه درس عبرتی برای سایرین نبوده بلکه به­نظرمی­رسد این­گونه نمایش­ها به زنگ تفریحی برای مردمی که خلاء هرگونه تفریح را در جامعه در طول حکومت جمهوری اسلامی کرده­اند تبدیل شده است. به­طوری که برای تماشای یک اعدام یکباره 15000 نفر از صبح سحر آن­هم با تنقلات حاضر می­شوند و شاید عمق فاجعه را باید آن­جایی حس کرد که این افراد از آوردن کودکان خود نیز اجتناب نمی­کنند و کودکان خود را به تماشای این صحنه­های دلخراش و خشونت بار می­برند.و سئوال اینجاست که ما از کودکانی که به تماشای مرگ و جان دادن یک انسان می­ایستند توقع خواهیم داشت چه جامعه­ای را برایمان به ارمغان آورند؟!

کودکی که در مرحله رشد شخصیتی و جامعه­پذیری­اش شاهد چنین رفتارهای غیرانسانی است چه رفتار و کنشی را در آینده خواهد داشت؟ کودکی که شاهد کشتن انسانی توسط ماست و این که چگونه به تماشای جان دادن همنوع خود می­ایستیم به جای بازی با هر وسیله­ای که باعث رشد و بالندگی روحی و جسمی و ذهنی او شود به سادگی طنابی جایگزین همه اسباب بازیهایش شده و در یک بازی کودکانه به ناگاه جان خود را از دست می­دهد.

ظاهراً مثل همه حساسیت­های اجتماعی و فرهنگی که توسط سیستم به فراموشی سپرده شده است و تنها یک چیز و آن­هم تداوم حکومت به هر شکل و وسیله­ای مدنظر متولیان حکومت است حساسیت وجود کودکان و این­که آنها همواره آنچه را ما بزرگسالان زندگی می­کنیم به بازی می­گذارند نیز فراموش شده است.

متأسفانه علی­رغم این­که ایران در سال 1370 کنوانسیون اعلامیه جهانی حقوق کودک را امضا کرده است اما نه تنها ضامن اجرای آن نیست و هیچ­گونه نظارتی­بر رفتار خانواده­ها بر کودکانشان ندارد بلکه خود ناقض این حقوق کودکان  است.

به طوری که طبق اولین ماده این اعلامیه و در ابتدائی­ترین آن تعریف جهانی حقوق کودک که کودک را هر فرد زیر 18 سال معرفی می­کند با نگاهی شرعی به کودک ناقض حتی تعریف آن است.

چرا که از منظر نگاه شرعی کودکان را بر تنها بر­اساس تغییرات بیولوژیکی و زیست شناختی دسته­بندی می­کند و پسران و دختران را تا قبل از بلوغ جسمی کودک می­نامد .

که طبق ماده 1210 قانون مدنی پسران زیر 15 سال و دختران زیر 11  سال کودک محسوب می­شوند. شاید به توان گفت به واقع ما با یک کودک آزاری روبرو هستیم به­طوری که به جای فراهم کردن بستری مناسب در مسیر رشد و پرورش و جامعه­پذیری کودکان ما همواره آنها را به چنین چالش­های اجتماعی می­کشانیم و آنان را ناظر خشونت و خشونت ورزی­های اجتماعی می­کنیم .

این امر باعث می­گردد بر­اساس شاخص­های بیرونی در نوجوانی و جوانی آنها  دستخوش یک نوع روان­پریشی­های خاص یا برخوردهای خشونت­آمیزی می­شوند. این­ها همه دستخوش ساختاری است که در درازمدت آثارش را در فرهنگ جامعه­پذیری کودک می­گذارد.

راهکار :باید فرهنگ سازی کرد­، در جائی که گاهی خانواده­ها بیش از دولت­ها ناقضین حقوق کودکان هستند و به جای این­که خانه و خانواده را که اولین کانون رشد و بالندگی کودکان است به محیطی امن و آرام بدل کنند خود باعث ایجاد تنش و یا حتی در شرایط موضوعی مورد مقاله همدست سیستم شده و کودکان را به صحنه­های اجتماعی خشن و خشونت بار سوق می­دهند .

در کنار خانواده­ها نهاد­های اجتماعی مسئولیت آگاهی دادن به خانواد­ه­ها و همچنین اطلاع­رسانی نقض حقوق کودکان در سطح گسترده را برعهده دارند.هرچند وظایف و مسئولیت­های نهاد­های بین­المللی همچون یونیسف را در راستای نظارت­بر عملکرد دولت در خصوص حقوق کودکان نباید نادیده گرفت.

در ادامه اکثریت حضار بر این عقیده بودند که این اعدام­ها به دستور اسلام صورت می­گیرد و همچنین آقای شفایی نکاتی از  کنوانسیون حقوق کودک  را بازگو کردند­. ایشان­بر این عقیده بودند که دین مزاحم اجرای حکم درست می­شود و حداقل این­که دین نباید در قانون کشوری دخالت کند.

سخنران آخر این جلسه آقای سعید پژوهیان بودند، تیتر سخنرانی و متن آن به شرح ذیل است :

مقایسه تضاد قوانین اسلامگرایان داعشی با اعلامیه جهانی حقوق­بشر : آقای پژوهیان در ابتدای سخنان خود گفت: در این سخنرانی بنده ابداً قصد پرداختن به مسایل سیاسی پشت­پرده و دلایل پیدایش گروهی تروریست به نام داعش را ندارم. بلکه من امروز از دید ایدئولوژیکی به بررسی اعمال وحشیانه این گروه تروریسی خواهم پرداخت و قصد دارم به موشکافی دلایل انجام چنین اعمالی توسط اینان بپردازم. برای شروع ابتدا نگاهی به تاریخچه شکل­گیری و رهبران این گروه می­کنیم. گروه داعش یا دولت اسلامی عراق و شام در سال 2006 توسط ابومصعب زرقاوی درعراق تشکیل شد. این گروه در ابتدا از زیرمجموعه­های القاعده بود ولی سپس القاعده با اعلام بیانیه­ای آنها را از گروه خود جدا اعلام کرد. در حال حاضر ابوبکر البغدادی رهبر این گروه است؛ داعشیان از سلفیان جهادگر محسوب می­شوند. اینان معتقد به اجرای بدون کم و کاست قوانین اسلامی و از مخالفان سرسخت تفکر و تفسیر در دین هستند و فقط تفسیر احادیث پیامبر اسلام را قبول می­کنند. از نگاه این گروه شیعیان و مسیحیان از بزرگترین کفار هستند و طبق قران باید با آنها جهاد کرد. آقای سعید پژوهیان در ادامه افزود: گروه داعش در سال 2014 و پس از تسخیر شهر موصل یک بیانیه شامل 16 ماده منتشر ساخت که در واقع به نوعی قانون اساسی این دولت را تعیین می­کند. امروز برای شناخت بهتر این گروه قصد داریم به بررسی برخی مواد این قوانین و ریشه­شناسی آنها در متن قرآن داشته باشیم. براساس آنچه در قرآن در آیات ابتدایی سوره بقره می­خوانیم، مردم به سه دسته تقسیم می­شوند. دسته اول گروه مؤمنان هستند که به خدا و پیامبر او اعتقاد قلبی و عملی دارند و دستورات قرآن را مو­به­مو و بدون چون و چرا پذیرفته­اند؛ اینان مسلمانان واقعی هستند و معنای اسلام هم به معنای تسلیم و اطاعت بی­چون و چرا از پروردگار است، اینان بهشتی­اند. دسته دوم گروه کفار می­باشند، اینان به خدا و محمد اعتقاد ندارند و در واقع دشمان خداوند محسوب می­شوند جایگاه آنها در آخرت در دوزخ است و در دنیا در جنگ دائمی با مؤمنین هستند. دسته سوم گروهی هستند که می­گویند به خدا و آخرت ایمان داریم ولی در ایمان خود جدی نیستند. و چون زمانی که به انان گفته شود همانند سایر مردم (دسته اول) ایمان بیاورید و اطاعت کنید، می­گویند ما مثل مردم عادی و ساده دل ایمان نمی­آوریم؛ در قرآن از این دسته از مسلمانان به مؤمنین واقعی تعبیر نشده است و ایمان آنان را ناقص می­خواند و در برخی موارد لقب منافقین را به آنها داده است. (بقره آیات 2 تا 20) در حدیثی از محمد­ابن­عبدالله به نام حدیث ثقتین داریم که تنها راه سعادت بشری عمل به قرآن و سنت پیامبر است. آنچه از آیات قرآنی این چنینی به ذهن می­رسد این است که قران هرگونه تفسیر به رأی خود در آیات را به کلی ممنوع کرده و از پیروان خود می­خواهد که مطیع بی­چون و چرای دستورات قرآن باشند. در همین زمینه نتیجه می­گیریم که مباحثی مانند عرفان نزد قرآن مردود است و قرآن زهد را تأکید دارد. از بیان این اندک آیات به این نکته می­رسیم که متن قرآن برای فردی که ادعای مسلمانی دارد حجت است. یعنی اگر انسانی گفت مسلمانم، بایستی به آیات قرآن که اکثراً واضح و بدون وهم هستند عمل اسلامی کند و کسانی که بنا به موقعیت اجتماعی خود برخی آیات را تعدیل و تاویل می­کنند مورد نکوهش قرآن می­باشند. مثال خوب در این زمینه نوعی نواندیشی دینی که در ایران توسط دکتر سروش بیان می­شود، است. در دین اسلام هرگونه نواندیشی و دگر اندیشی و تأویل ایات بکلی مردود است. سپس به بررسی ایات قرآن و مقایسه قوانین دولت داعش با متن صریح قرآن پرداخت. وی گفت: در اولین قانون گروه داعش به منزلت اجتماعی زنان اشاره شده؛ در این قانون آمده زنان حق خروج از خانه را ندارند مگر در مواقع ضروری و باید لباسی بپوشند که الله خوشش بیاید! برای این که بهتر بفهمیم این نوع نگرش از کجا آمده باید نگاهی به مرجع یا همان قرآن می­کنیم:  در سوره نسا  آیه 3 می­خوانیم : "­مسلمین برای جلوگیری از انحراف و ترس از خدا می­توانند تا 4 زن عقدی و هر تعداد کنیز داشته باشند" همچنین در آیه 34 این سوره آمده است "­مردان کارگزاران و تدبیرکنندگان زنان­اند. به خاطر آن­که خدا مردان را به زنان برتری داده است...اگر زنی نافرمانی کرد ابتدا او را پند دهید، سپس با وی هم بستر نشوید و در نهایت او را کتک بزنید"­. در سوره بقره آیه 223 نیز آمده است: "­زنان شما کشتزار شما هستند و از هرجای کشتزار خود که خواستید می­توانید وارد شوید" این آیه اشاره به این دارد که در موقع انجام عمل سکس با زنان خود آزادید که ازهر طریق که می­خواهید با انها رفتارکنید. همچنین در آیه 282 بقره به صراحت آمده که شهادت هر مرد برابر دو زن است­؛ چون زنان فراموشکارند. با تدبیر و تفکر در آیات قرآن متوجه می­شویم که اسلام بهایی بسیار نازل به زنان داده است و در واقع آنها را بردگانی جنسی در راستای ارضای مردان تصور کرده است. همین طرز تفکر را دقیقاً در عقاید گروه داعش می­بینیم، پس این ادعا که داعش یک گروه افراطی اسلامی است، نادرست است چون اینان به متن صریح قران عمل می­کنند.

نه کمتر و نه بیشتر و طبق آن­چه در ابتدا گفتیم خداوند هم همین را می­خواهد و در واقع داعشیان مسلمانان واقعی هستند. برای مستدل­تر ساختن این ادعا نگاهی به دیگر قوانین این گروه داششته باشیم.یکی از دیگر قوانین این گروه این است که دست سارق و دزد، بخصوص دزد بیت­المال را باید برید؛ فقط امام امت است که اجازه برداشت از خزانه اسلام را دارد. در قرآن و در سوره مائده در آیه 38 به صراحت آمده "­دست مرد و زن سارق را به خاطر کیفر مجازاتش قطع کنید" این دستور صریح قرآن به قطع ید سارقان در قوانین مجازات اسلامی ایران هم به عینه آمده است و نمی­توان گفت حال که داعش دست دزدان را قطع می­کند، اسلامش افراطی است. نه. بلکه آنها متن قرآن را اجرا می­کنند.

در دیگر قانون این گروه داریم که با کفار باید جهاد کرد و یا آنان را کشت و یا باید خاک دولت اسلامی را ترک کنند. هرگونه ارتباط مردم دولت اسلامی با کافران به هر نوع ممنوع است و متخلفین به مجازات مرگ محکوم می­شوند در عمل هم شاهد اجرای این قانون وحشیانه توسط داعشیان هستیم؛ حمام خونی که در منطقه عراق و سوریه به راه افتاده و کشتار بی رحمانه شیعیان و کردان و ایزدیان و مسیحیان در این منطقه نتیجه این عمل داعشیان است. آیا این کار داعشیان افراطی­گری است یا عمل به آیات قرآن؟ در ادامه و با بررسی چند آیه از قرآن به این مطلب پی خواهیم برد. در سوره مائده در آیه 33 داریم " کیفر آنان که با خدا و پیغمبرش می­جنگند و در زمین به فساد و تباهی می­کوشند این است که کشته شوند یا به دارشان آویزند و یا دست و پای انان را خلاف هم ببرند و یا آنان را از سرزمینشان بیرون کنند "­مثال دیگر سوره بقره و آیه 191 است: "­کافران را هرجا یافتید به قتل برسانید و از جایی که شما را بیرون کردند بیرون کنید" نمونه بعدی سوره محمد آیه 4 است که می­گوید "­هنگامی که با کافران روبرو شدید، گردنشان را به شدت بزنید و هنگامی که از آنها بسیار کشتید، بقیه را به اسیری بگیرید و سپس در ازای پول آزاد کنید". همچنین برای محکم کاری مثال دیگری داریم: در سوره احزاب ایه 41 آمده "هرکجا که منافقین را یافتید به شدت و سختی انان را بکشید."همچنین در آیات قرآن به روشنی عدم تساوی و برابری انسان­ها به تحریر در آمده است. در سوره نحل ایات 75 و 76 می­خوانیم :"­آیا برده زرخریدی که بر هیچ­کاری قدرت ندارد با آن کسی که ما به او رزق داده­ایم و او از رزق خود انفاق می­کند برابرند... آیا انسانی که کر و لال مادر­زاد است و سربار سرپرست خویش است و هیچ سود و منفعتی برای کسی ندارد با کسی که سالم است و به راه راست می­رود برابر است؟" این نشان کامل و واضح نابرابری انسان­ها در دین اسلام است. پس اگر داعشیان خود را برتر از دیگر مسلمانان می­دانند جای بهت نیت، همان­گونه که شیعیان خود را محق و برتر از سایر ادیان می­دانند.

پژوهیان« فعال حقوق­بشر»  در ادامه گفت: هدف و منظور من در این سخنرانی ذکر این گفته بود که داعشیان به ناحق یک گروه افراطی خوانده می­شوند. بلکه این فقط به دلایل سیاسی است که مسلمانان از آنها اعلام برائت می­کنند والا طبق آنچه که قرآن گفته،  آنان به متن قرآن ایمان دارند و دستورات آن را اجرا می­کنند  و در حقیقت داعشیان مؤمنین واقعی­اند و آنها که آیات ما را تأویل و تفسیر می­کنند احمق­هایی بیش نیستند. جامعه بشری ما پس از هزاران سال جنگ و خونریزی و وحشیگری و پس از جنگ جهانی دوم، دست به انتشار بیانیه­ای به نام منشور حقوق­بشر زد تا جلوی ریختن خون بیگناهان را بگیرد و از تضعیع حقوق مردم تا حد امکان جلوگیری کند؛ این حاصل خون میلیون­ها انسان در گذر تاریخ بوده است. اما امروزه می­بینیم مسلمانان داعشی با تکیه­بر آیات وحشیانه قرآن و به نام الله خون مردمی بی­گناه را که به ظن ایشان دشمنان خدا هستند را می­ریزند و متأسفانه جامعه جهانی اقدامی اساسی نمی­تواند در مقابل این جنایت­ها انجام دهد .

در پایان­، این سخنرانی واکنش تند آقای فریدون درویشیان را که از طریق پالتاک حضور داشتند در پی­داشت­. ایشان معتقد بودند که دین اسلام دین قتل و کشت و کشتار نیست و معتقد بودند که افراد داعش به هیچ عنوان مسلمان نیستند.

این جلسه  ساعت چهار بعد ازظهر  به اتمام رسید

 

گزارش جلسه داخلی نمایندگی گیسن

فضلی

گزارش جلسه داخلی نمایندگی گیسن به تاریخ ۲۲ اکتبر در اطاق پالتاک، و با حضور تمامی اعضاء آقایان نعیمی درویشان، امیری، امینی، ابراهیمی، فضلی، شهیدی برگزارشد. آقایان ابوالفضل نعیمی و درویشان درمورد نقض حقوق زنان درایران و اسیدپاشی­های اخیر به سخنرانی پرداختند که گزیده­ای ازآن بدین شرح می­باشد.

اسیدپاشی یکی از انواع شدید خشونت بوده که بیشتر علیه زنان صورت گرفته و ممکن است در مواردی منجر به مرگ قربانی نیز شود؛ اسیدپاشی حمله­ای است که نه به قصد قتل، بلکه معمولاً برای انتقام و نابودگی زندگی اجتماعی و آینده قربانی انجام می­شود. اسید ماده­ای است که قرن­ها از شناخت آن می­گذرد، اما به نظر نمی­رسد که پدیده اسیدپاشی قدمتی بیشتر از صد­و­پنجاه سال داشته باشد. اسید مورد استفاده بیشتر اسید­سولفوریک، اسید­کلریدریک، اسید­نیتریک و سود­ سوز آور (هیدروکسید­سدیم) است، البته این ماده آخری از نظر شیمیایی در زمره اسیدها قرار نمی­گیرد.

 اسیدپاشی آسیب شدیدی به قربانی وارد می­کند که معمولاً ماندگار است و علاوه­بر آسیب­های جسمی ماندگار از جمله نابینایی، می­تواند آسیب­های­ روانی جدی مثل افسردگی، اختلال تنش­زای پس از رویداد­(PTSD)، اضطراب، حملات اضطرابی، اختلالات خوردن و حتی اعتیاد و خودکشی را به همراه داشته باشد. اسید به علت خاصیت خورندگی و گرمایی که ایجاد می­کند به بافت­ها آسیب می­زند. معمولاً صورت قربانی هدف اسیدپاشی قرار می­گیرد. غالباً خطر مشکلات تنفسی، عفونت خون (سپتیسمی)، نارسایی کلیه و نهایتاً مرگ قربانیان اسیدپاشی را تهدید می­کند. اسید باعث مرگ بافت (نکروز) و سوختگی آن می­شود، بعد از از بین بردن پوست، چربی زیر پوست را حل کرده و به عضلات و حتی استخوان نفوذ می­کند. در حمله به صورت، معمولاً پلک و مژه و لب­ها کاملاً از بین می­روند و بینی و گوش هم ممکن است کاملاً تخریب شود. شدت ضایعه به نوع و غلظت اسید، مدت زمانی که پس از حمله، شستشو و رقیق شدن اسید انجام می­شود، و سرعت انتقال قربانی به مرکز تخصصی بستگی دارد.

 اسیدپاشی در کشورهایی که از نظر توسعه اجتماعی و اقتصادی در وضعیت خوبی نیستند و شکاف جنسیتی و خشونت علیه زنان و کودکان در آنها زیاد است بیشتر دیده می­شود. این پدیده در کشورهای زیادی در دنیا رخ می­دهد و در کشورهایی که شایعتر است، یعنی کشورهای جنوب آسیا، سابقه­ای بیشتر از پنجاه سال ندارد. در افغانستان، در دوران حکومت­طالبان مدرسه­های دخترانه تعطیل شده و اسیدپاشی بر صورت دختران مدرسه­ای مرسوم شده بود. در بنگلادش اسیدپاشی معمولاً شکلی از خشونت خانگی است؛ در ایران تقریباً در ۹۰درصد موارد اسیدپاشی، قربانی زنان هستند برخی از خواستگارانی که در روابط عاشقانه شکست می­خورند با اسیدپاشی بر صورت زن موردنظرشان (به قصد تخریب زیبایی وی) انتقام­گیری می­کنند. برخی از کارشناسان قوانین مربوط به اسیدپاشی را به اندازه کافی بازدارنده نمی­دانند، از کشورهای بنگلادش، هند، پاکستان، کامبوج، ویتنام، لائوس،هنگ­کنگ، چین، بریتانیا، آفریقای جنوبی، اوگاندا، جاماییکا و اتیوپی به عنوان کشورهایی نام برده می­شود که این رفتار تهاجمی بیشتر در آن دیده می­شود. این پدیده در ایران، افغانستان، عربستان سعودی و عراق هم وجود دارد.

یکی از معدود پژوهش­ها در این زمینه در مدت شش سال، از خرداد ۱۳۸۳ تا مهر ۱۳۸۹، بر روی ۵۹ مورد اسیدپاشی در بیمارستان سوختگی مطهری تهران انجام شده است. بر اساس این پژوهش ۵۱ درصد قربانیان مرد و ۴۹ درصد زن بودند و پنج نفر از آنها زنده نماندند. صورت و نواحی فوقانی تنه بیشتر از هر جای دیگری هدف حمله قرار گرفته بودند و اسیدپاش معمولاً یکی از اعضای نزدیک خانواده یا بستگان بوده است.

بیشترین دلیل اسیدپاشی خواستگاری ناموفق، رابطه خارج از چارچوب ازدواج یا درخواست طلاق بود. عواملی مثل فقر، وضعیت بد اجتماعی-اقتصادی و کلاهبرداری مالی هم از دیگر عوامل شایع بودند.

بیشتر قربانیانی که در این تحقیق بررسی شدند (۷۱ درصد) متأهل بودند. نیمی از زنان هدف حمله شوهر یا بستگان دیگر قرار گرفته بودند و بقیه آنها هدف افراد غریبه.

مردان قربانی نیز در بیشتر موارد هدف حمله افراد غریبه (۳۶%)، نامعلوم (۳۵%)، در حین دعوا (۱۷%) یا قربانی حمله همسرشان (۱۲%) بودند.

متوسط سن قربانیان ۳۶ سال و متوسط سوختگی ۳۰ درصد بود؛ اکثر قربانیان مرد مجرد و اکثر قربانیان زن متأهل بودند.

حادثه اسیدپاشی­های زنجیره­ای در اصفهان مربوط به اسید پاشی­های پیاپی به ناحیه صورت زنان فاقد چادر در اصفهان است؛ که در مهرماه ۱۳۹۳ خورشیدی به وقوع پیوست. در جریان این اسیدپاشی­ها، حداقل چهار دختر یا زن جوان مورد حمله قرار گرفته­اند که منجر به مرگ یکی از آنها گردیده است. برخی گزارش­ها شمار قربانیان اسیدپاشی در اصفهان را ۱۵ نفر اعلام کرده­اند. خبرهای اسیدپاشی در اصفهان امنیت مردم شهر را مختل کرد، زنان و دختران شهر کمتر در معابر عمومی پدیدار می­شدند؛ خبر این حوادث نخستین بار به­صورت رسمی از خبرگزاری ایسنا منتشر گردید.

 برخی این حوادث را به جریان­های حزب­الهی (گروه انصار حزب­الله برای مقابله با زنان بدحجاب نسبت دادند  و بسیاری از منابع خبری از این اسیدپاشی به عنوان بخشی از طرح صیانت از حجاب و عفاف در جمهوری اسلامی ایران نام برده­اند؛ هم­زمان بودن اسیدپاشی­ها و تشدید نامتعارف هشدارهای سخنرانان و فعالان خیابانی محافظه­کار در زمینه "برخورد با بدحجابان" (از برخی ائمه جمعه گرفته تا گروه انصار حزب­الله) معنی­دار تلقی شده است.

برخی از مقامات جمهوری اسلامی آن را توطئه دستگاه­های اطلاعاتی اسرائیل می­دانند. مسئولان انتظامی نیز انگیزه این اسیدپاشی­ها را خصومت شخصی اعلام کرده­اند، این در صورتی است که قربانیان وجود هر گونه خصومت شخصی را رد می­کنند اما وجه مشترک بیشتر قربانیان نداشتن پوشش چادر، ماشین­سواری کردن و حضور در محدوده خیابان مهرداد و دروازه شیراز است.

چندی پیش از وقوع این حوادث، محمدتقی رهبر، امام جمعه موقت اصفهان در خطبه­های نماز جمعه اعلام نموده بود که تذکر باید از حالت لسانی فراتر برود؛ وی پس از حادثه اسیدپاشی اظهارات خود را تکذیب نمود. عده­ای از باندی بودن این اسیدپاشی خبر دادند و عده دیگر این شیوه را تذکر به بدحجابی دانسته­اند که با پاشیدن اسید روی صورت زنان اصفهانی درصدد تذکر به آنها در خصوص بدحجابی­شان بوده­اند، همچنین برخی از شهروندان دختر در اصفهان از چند روز پیش از حادثه، پیامک­هایی را با این مظمون دریافت می­کردند که اگر حجابشان را رعایت نکنند به آنها اسیدپاشی می­شود.

موردهای مشابه پیشین

برخی از ائمه جمعه و گروه انصار حزب­الله در ما­ه­ها و هفته­های پیش از حادثه، حجم نامتعارفی از "نفرت­پراکنی" را علیه گروه­هایی از زنان انجام دادند. معرفی زن­های کم حجاب به عنوان منحرفان اخلاقی، عوامل اصلی مشکلات اجتماعی یا حتی کسانی که به طور سازمان­یافته به اجرای پروژه­های پیچیده دشمنان خارجی برای مقابله با جمهوری اسلامی می­پردازند، بخشی از این فرآیند بوده است. این نفرت­پراکنی­ها، که بسیاری از آنها از طریق تریبون­های رسمی چون نماز جمعه یا نشریات کثیرالانتشار صورت گرفت، علی­رغم تجربیاتی بوده که از تأثیر احتمالی زمینه­های تبلیغی­بر اقدامات عملی حکایت دارند. تجربیاتی مانند "قتل­های محفلی کرمان" در سال­های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ که در جریان آن، عده­ای از شهروندان متهم به نقض قواعد مذهبی به قتل رسیدند. دفاع قاتلانی که در پی خبرساز شدن این جنایات دستگیر شدند، این بود که اقدامات خود را تحت تأثیر یک سخنرانی مذهبی (آیت الله مصباح یزدی) انجام داده­اند که مطابق آن، اگر نهی از منکر لسانی و معرفی افراد خطاکار به دستگاه­های مسئول فایده­ای در توقف اقداماتشان نداشته باشد، کشتن آنها راهی دیگر است؛ از جمله قتل­های زنجیره­ای دهه شصت خورشیدی که به خصومت­های "شخصی" یا سرویس­های اطلاعاتی بیگانه نسبت داده شده بود.

این اسیدپاشی­ها از نظر زمانی مقارن با بررسی طرح امر به­معروف و نهی از منکر در مجلس اتفاق افتادند و یکی از نمایندگان مجلس در مخالفت با قسمت­هایی از طرح به اسیدپاشی­های اصفهان استناد کرد کلیات طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر ۲۴ ماده­ای در جلسه علنی ۱۶ تیرماه به تصویب رسیده بود. این طرح اختیارات افراد لباس شخصی و نیروهای بسیج برای «امر به معروف و نهی از منکر» شهروندان را افزایش می­دهد؛ و این در حالی است که به عقیده دولت برخی از این اختیارات معنای دخالت در حیطه مسئولیت پلیس را دارد. در ۲۹ مهر نمایندگان مجلس ایران در جریان بررسی طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر به تصویب ماده­ای پرداختند که بر مبنای آن «هیچ شخص یا گروهی حق ندارد به عنوان امر به معروف و نهی از منکر به اعمال مجرمانه از قبیل توهین، افترا، ضرب، جرح و قتل مبادرت کند». نمایندگان با ۱۵۵ رأی موافق، ۱۳ رأی مخالف و ۳ رأی ممتنع این ماده را به تصویب رسانده­اند؛ که تأکید دارد متخلفان از مصوبه جدید «طبق قانون مجازات اسلامی مجازات می­شوند». محمدرضا خباز، معاون تقنینی معاونت پارلمانی رئیس جمهور، در جریان بررسی موادی از "طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر" در مجلس به نمایندگان گفته بود: "شاهد بودید که اخیراً چه اتفاقی در اصفهان رخ داد؛ واداشتن دیگران به معروف یک کار اجرایی است و آیا احتمال نمی­دهید که باعث درگیری و ایجاد مشکل در جامعه شود؟

برخی از منابع، بخشی از لطمات وارد شده به افکار عمومی در این ماجرا را مربوط به ضعف نهادهای پلیسی و امنیتی می­دانند و معتقدند، پلیس اصفهان ضعف رسانه­ای از خود بروز داد و نتوانست به خوبی شایعات اطراف این موضوع را کنترل کند، علاوه­بر این کم­کاری و کندی­شان باعث گردید تا خبری از اعلام اسامی فرد یا افراد متهم نباشد و گفته شود تنها کسانی به عنوان مظنون دستگیر شده­اند، و در ۲۸ مهر ۹۳ مرتضی میرباقری رئیس مرکز امور اجتماعی وزارت کشور ایران از دستگیری ۴ مظنون اسیدپاشی در اصفهان خبر داد این در حالی است که چند ساعت بعد غلامحسین محسنی اژه­ای، سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که هنوز هیچ فردی در رابطه با اسیدپاشی دستگیر نشده است.

روزنامه ایران ضمن انتشار گزارشی که در آن شاهدان عینی جزئیاتی از چگونگی اسیدپاشی به زنان در اصفهان را روایت کردند، از «وجود سرنخ یک گروه خاص» در دست نیروی انتظامی خبر داد و نوشت: «با توجه به این که خانواده چهار زن قربانی گفته­اند مأموران هیچ تحقیقی درخصوص خصومت شخصی آشنایان با آنان نداشته و حتی در برابر معرفی برخی از افراد مظنون از سوی خانواده­ها تمایلی به آن نشان نمی­دهند، مشخص است که مأموران به سرنخ­هایی از یک گروه خاص رسیده­اند و مطمئن هستند اسیدپاشی­ها سریالی بودند و عاملان آن اتفاقی طعمه­هایشان را شناسایی کرده­اند.» روزنامه ایران تأکید کرد که «چهره اسیدپاش­های سریالی اصفهان از سوی دوربین­های مداربسته یک صرافی ثبت شده و در اختیار تیم پلیس است.» روزنامه فرهیختگان، به گزارشی از عیادت خبرنگار این روزنامه از «سهیلا جورکش» یکی از قربانیان اسیدپاشی در اصفهان اختصاص داد و نوشت: «خانواده قربانیان اصفهانی مدعی شدند که اسیدپاش­ها قبل از پاشیدن اسید گفته­اند: ما با بدحجابان مقابله می­کنیم.

در حالی که عبدالله محمودزاده، مسئول دفتر جانشینی فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی ۱ آبان از شناسایی عوامل اسیدپاشی در اصفهان خبر داد غلامحسین اسماعیلی، رئیس کل دادگستری استان تهران می­گوید تلاش­های جدی برای شناسایی اسید­پاشی در حال انجام است.

 قربانیان اسید­پاشی

مهناز کاظمی به دلیل دادن دادخواست طلاق، توسط شوهرش مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت. او ۲۱ بار صورتش را عمل جراحی کرده و پزشکان برای ساختن بینی یک ماه دست چپ وی را به صورتش وصل کرده بودند. محمد مصطفایی وکیل دادگستری وکالت وی را به صورت رایگان به عهده گرفت و توانست پس از سه ماه از زمان وقوع جرم مقدمات دستگیری همسر فراری مرتکب جرم را فراهم کند. مهناز اکنون به صورت ناشناس با دو دختر خردسالش در محلی مخفی زندگی می­کند؛ آمنه بهرامی یک مهندس الکترونیک است که بعد حادثه اسیدپاشی، با وجود ۱۷ بار عمل جراحی، بینایی و پوست صورتش را از دست داد. خواستگار او به دلیل شنیدن «جواب نه» به صورت آمنه اسید پاشید؛ سارا دختری ۲۶ ساله بود که مردی موتورسوار در خیابان راه را بر او بست و بر صورتش اسید پاشید. سارا به بیمارستان منتقل شد اما درگذشت. انگیزه اسیدپاشی و هویت موتورسوار فاش نشد داریوش اقبالی خواننده ایرانی از قربانیان اسیدپاشی بوده است سید داوود روشنایی، در سال ۸۴ به دست یک مرد ناشناس و به دلایل نامعلومی قربانی اسید پاشی شد. او در این حادثه چشم چپ خود را از دست داد و گردن، قسمت­هایی از قفسه­سینه، دست و پایش نیز در این حادثه دچار صدماتی شد این درحالی است که چشم راستش نیز دارای بینایی ۲۰ درصدی است. بامداد اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ مردم روستای «براتآباد» شهرستان بم با صدای فریادهای «کمک» زنی جوان به نام سمیه روبرو شدند که بلند فریاد می­زد: «سوختم» و از مردم درخواست آب می­کرد. هرچند همسایه­ها در لحظات اولیه تصور می­کردند که این زن ۲۴ ساله دچار برق­گرفتگی شده­ است، اما هنگامی که صورت تخریب شده او و دختر دو و نیم ساله­اش رعنا را دیدند متوجه شدند که این زن قربانی اسیدپاشی شوهر معتادش شده است.

در ایران کارشناسان معتقدند که بسیاری از موارد اسیدپاشی مشخص نمی­شود، مواردی که در مناطق دورافتاده اتفاق می­افتد، مواردی که شدت و وسعت جراحت کم است و مواردی که به دلایل مختلف به­درستی گزارش نمی­شوند.

 

 

گزارش جلسه داخلی نمایندگی دانمارک در ماه اکتبر

غلامرضا اخلاقی

 شنبه17/10/2014 ساعت 18 الی 20

حاضرین:  آقایان محمود نعیمی، آرش عباسی، فرشید شهیدی­ کاویانی، علیرضا طاهرخانی، غلامعلی اخلاقی، غلامرضا اخلاقی، خانم زهرا مبینی، خانم فریبا سلیمی و مسعود عاقبت اندیش از شعبه نروژ و از شعبه ولز آقایان امید حجازی و مصطفی خداکرمی و همچنین آقای منوچهر شفائی

 مسئول جلسه: آقای غلامرضا اخلاقی

مکان: اطاق پالتالک نمایندگی دانمارک

مشروح جلسه

طی جلسه نمایندگی دانمارک، شروع جلسه با  اشعاری که توسط خانم زهرا مبینی آماده کرده بودند؛ آغاز گردید و آقای محمود نعیمی سخنرانی در مورد جنبش زنان را ارائه دادند. ازجمله...

آنچه جنبش زنان را به حرکت در آورد و درواقع یک خواسته و نیاز را به جنبش تبدیل کرد، نیروی محرکه‌ای به نام نابرابری جنسیتی است و می‌توان گفت که تبعیض جنسیتی موتور حرکت جنبش زنان بوده است.

از این منظر، رفع تبعیض جنسیتی، مطالبه اصلی جنبش زنان است و هدفی درازمدت در نظر گرفته می‌شود که اعضای این جنبش، آگاهانه انتخاب کرده‌اند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند.

تمرکز روی یک چنین هدف بلندمدتی، می‌تواند به فعالان جنبش زنان کمک کند تا از تلاش‌های پراکنده پرهیز کنند و در مسیری که برای خود تعیین کرده‌اند، پیش بروند. چنین تمرکزی به آنها کمک می‌کند تا در هر شرایط سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی، رفع تبعیض جنسیتی را محور اصلی فعالیت‌هایشان قرار دهند و می‌توان گفت که این هدف، دستاورد تجربیاتی است که جنبش زنان در طول سال‌ها کسب کرده است.

پیش از این، عدم تمرکز فعالان زن بر یک موضوع خاص جنسیتی در طول سال‌ها سبب می­شد که برای مثال، آنها برای رسیدن به مفهوم عامی مثل آزادی یا دموکراسی، جذب ایدئولوژی و گروه‌های سیاسی متفاوت و تفکرات مختلفی شوند که آنها را از تمرکز بر موضوعی که مستقیماً به خودشان و جنسیتشان مرتبط کند، دور می‌کرد.

اما امروز، اگر هدف غایی تلاش‌های مردمی و مدنی در ایران برقراری دموکراسی است، فعالان جنبش زنان معتقدند که راه تحقق چنین هدفی از مسیر حقوق برابر جنسیتی می‌گذرد. بنابراین در عین حال که در کنار سایر مردم برای کسب این خواسته مشروع انسانی حرکت می‌کنند، خواسته­های خود را فراموش نکرده‌اند و اساساً آزادی و دموکراسی را بدون نیل به این خواسته‌ها ممکن نمی‌دانند. ما می‌گوییم که اگر به دنبال رسیدن به هدفی مثل آزادی، دموکراسی یا برابری هستیم، باید بتوانیم در مسیر کنونی جنبش زنان، به سمت رسیدن به این هدف مشترک حرکت کنیم. و..

در ادامه خانم فریبا سلیمی در مورد اعدام ریحانه جباری ایران جلسه را ادامه دادند. به شرح زیر...

 ريحانه جباری دختری است که چون در مقابل خواسته مردی که پيش­تر مأمور وزارت اطلاعات بود مبنی­بر برقراری ارتباط جنسی تن نداد. در مقابل عدم تمکين خود و دفاع از شرافت و ناموس خود با يک ضربه چاقو از پشت مرد را به قتل می­رساند. اين قتل کاملاً ناخواسته بوده و ضربه­ای که وارد گرديد بر قسمت حساس بدن مقتول نبوده است. سپس از اين­که شعبه 74 کيفری استان به رياست قاضی تردست حکم به قصاص ريحانه را صادر کرد با اعتراض به دادنامه صادره شعبه 27 ديوانعالی کشور که بسياری از پرونده­های کيفری را تاييد می­نمايد، ابرام و تاييد شد. حال اين دختر بی­گناه در آستانه اعدام قرار دارد. دلايل اثبات دفاع مشروع و بی­گناهی ريحانه و نيز شرح ماجرا بدین شرح به نظر گراميتان می­رسد:

الف - ادله اثبات دفاع مشروع

تمامي تحقيقات انجام شده در پرونده ريحانه با سوء نيت و اين که مقتول از مأمورين وزارت اطلاعات بود که از کار برکنار شده بود از جمله  تحقيقات مقدماتی، بازجويی­ها، همه و همه بر افعال ريحانه تمرکز دارد؛ اين که ريحانه چه کرده، چه انگيزه­ای داشته، با چه کسانی رابطه داشته و... در نگاه اول اين موضوع برای يک پرونده قتل کاملاً بديهی به نظر می­رسد. اما وقتی می­بينيم چگونه برخی واقعيات غيرقابل انکار کنار گذاشته می­شوند، در مورد برخی از مسائل ضروری هيچ­گونه تحقيقی به عمل نمی­آيد و برخی از شواهد به دست آمده که می­توانسته به نفع ريحانه باشد ناديده گرفته می­شوند، به اين نتيجه می­رسيم که اين پرونده يک غايب بزرگ دارد:   "مقتول". در واقع هر آنچه مربوط به مقتول بوده و منتهي به قتل شده، از جمله اعمال شخص مقتول ارتباطات وی، حتی اطلاعاتی که می­توانسته از گوشی موبايل دوم مقتول به دست بيايد و در پرونده مؤثر باشد، همه و همه مسکوت باقی مانده­اند.

الف: نحوه آشنايی ريحانه با مقتول

بنا به اظهارات ريحانه، پس از اين که در يکی از روزهای اواخر فروردين 86، وی از مغازه "بستنی ناصر" بيرون می­آمده، مقتول چندين بار با اتومبيل تويوتای کمری مشکی خود جلو پای وی ترمز می­زند. تا اين که ريحانه با اصرار سوار اتومبيل می­شود. تا پيش از اين عمل، هيچ­گونه آشنايی بين ريحانه و مقتول وجود نداشته است و دليل معارضی که اظهارات ريحانه در مورد نحوه آشنايی با مقتول را زير سئوال ببرد نيز وجود ندارد. در واقع اين مقتول بوده که برای آشنايی با دختر جوانی که همسن دختر خود بوده پيشقدم شده است، شماره تلفن خود را به او داده و از او شماره تلفن گرفته است. اگر به قول بازپرس محترم، در کيفرخواست "متهمه با برقراری دوستی با فرد اجنبی خود را در موقعيت خطر قرار داده است"، همين استدلال در مورد مقتول نيز صادق است زير وی نيز با برقراری دوستی با دختری که می­توانسته جای دخترش باشد، علاوه­بر اين که کاملاً خلاف شئون شخصي و حرفه­ای خود عمل کرده، مخاطرات فراوانی را نيز متوجه حيثيت فردی و زندگی خانوادگی خود ساخته است.

اگر ريحانه، دختر جوان و بی­تجربه و جاه طلبی بوده که با ديدن ظواهر زندگی مقتول و وعده او نسبت به فراهم آوردن امکاناتی مانند چاپخانه، اتومبيل گران­قيمت، آپارتمان مسکونی و نيز ايجاد اين ذهنيت که مقتول، فرد ذی­نفوذی است و با دستگاه­های اطلاعاتی و امنيتی ارتباط دارد و در جامعه­ای که روابط­بر ضوابط حکمفرما است، می­تواند بسياري از مشکلات را حل کند، می­توانسته به سادگی اغفال شود، انگيزه مقتول از پيشقدم شدن در ارتباط با دختر جوانی که هيچ­يک از ويژگی­های مذکور را نداشته چه بوده است؟ اين سئوالی است که بازپرس محترم هيچ­گاه نخواسته­اند به دنبال پاسخ آن باشند.

ب: شواهدی که قصد مقتول برای تجاوز را آشکار می­کند

براساس شواهد و اسناد مضبوط در پرونده، کليه اعمال مقتول در روز وقوع قتل، حاکی از قصد ايشان برای برقراری رابطه  جنسی با ريحانه دارد؛ در ادامه اين شواهد را مرور می­کنيم:

1- شهادت آقای شاهرخ ش. و ساير کارکنان شرکت تيراژه، و نيز پرينت اس.ام.اسی که از موبايل مقتول به موبايل ريحانه زده شده که "سلام من کوچه درفش هستم، پلاک 52؟" که نشانی شرکت تيراژه است نشان می­دهد مقتول شخصاً و با اتومبيل خود به دنبال ريحانه رفته و وی را از درب شرکت محل کار خود سوار، و به محل وقوع قتل برده است. اين در حالی است که فاصله ميان شرکتی که ريحانه در آنجا مشغول به کار بوده، واقع در خيابان مفتح و محل وقوع قتل، واقع در خيابان ميرعماد بسيار کم بوده است. بنابراين، باز هم اين مقتول است که به دنبال ريحانه آمده و او را سوار اتومبيل شخصی خود کرده است؟!..

2- در حالی که همه شواهد حاکی از آن است که از نظر ريحانه، ارتباط وی با مقتول يک رابطه کاملاً کاری بوده است، از سوی ديگر، مقتول ريحانه را با خود به آپارتمان مسکونی عمه خود که در زمان وقوع قتل خالی از سکنه بوده است، می­برد. در اين­جا است که بايد از بازپرس و معاون محترم دادستان پرسيد اگر اقامه نماز از سوی مقتول در محل وقوع قتل، پای­بندی وی به واجبات را اثبات می­کند، چگونه شخصی چنين مقيد به انجام واجبات، علي­رغم همه آموزه­های دينی، خود را در موقعيتی تنها با يک دختر نامحرم قرار می­دهد؟ اين در حالی است که لحن و ادبيات به کار رفته در اس.ام.اسی که دو ساعت قبل از قتل، از طرف ريحانه برای مقتول فرستاده می­شود با اين مضمون که "منتظر باشم آقای دکتر؟" کاملاً نشان می­دهد که برای ريحانه، اين رابطه کاملاً رسمی و کاری بوده است و نه حتی دوستانه. همچنين ريحانه در بازسازی صحنه جرم کاملاً بر موقعيت اتاق­های آپارتمان ياد شده و وضعيت آنها اشراف داشته که نشان می­دهد قصد ريحانه واقعاً کاری و در چارچوب تغيير دکوراسيون آن مکان از مسکونی به مطب بوده است. در همين زمينه، يادآوری می­شود برخلاف اظهارات آقای شاهرخ که به نظر می­رسد در وضعيت خاص و برای خلاصي از اتهامات وارده عنوان شده است، بروشور شرکت تيراژه که در آن صريحاً طراحی دکوراسيون داخلی، به عنوان يکی از خدمات اين شرکت درج شده است، به عنوان مدرک جهت درج در پرونده تقديم شده است. و ...

این جلسه با سخنرانی در مورد اعدام توسط آقای علیرضا طاهرخانی ادامه یافت. از جمله ...

اعدام : اعدام نوعی کیفر و مجازات و به عبارتی دیگر اشد مجازات برای محکوم است. این کیفر یکی از موارد پیش­بینی شده در قانون برخی کشورها است که در آن به حکم قانون و براساس حکم دادگاه عمومی، جنایی، نظامی و غیره. زندگی یک انسان سلب می‌شود. عربستان سعودی، چین، آمریکا، عراق و ایران دارای بالاترین آمار اعدام در جهان هستند. در دین اسلام جزای قتل قصاص است. سوره بقره آیه ۱۷۸ در حقوق اسلامی (و به­خصوص حقوق ایران) می‌توان بجای اعدام از مجازات­های سالب حیات نیز استفاده کرد که به بخش­های مختلفی قابل تقسیم است: حقوق­دانان ایرانی غالباً به جای لفظ اعدام، در مواردی که شخصی به­واسطه کشتن دیگری به مجازات سلب حیات محکوم شده، از لفظ قصاص استفاده می‌کنند. لفظ اعدام در نزد حقوق­دانان ایران، مجازاتی است که جهت جرایمی چون محاربه و... به­کار می‌رود. از نظرشکلی شاید شیوه اجرای قصاص و اعدام یکسان باشد اما تفاوت مهم این دو را می‌توان در مواردی چون قابل گذشت بودن قصاص در قتل عمد و غیر­قابل گذشت بودن اعدام در مواردی همانند محاربه جستجو کرد. به­عنوان نمونه اگر شخصی مرتکب قتل شخص دیگری شود که در دادگاه قابل اثبات باشد وی به قصاص محکوم می‌گردد که بر سه بخش است که انتخاب هر یک جزو حقوق خانواده مقتول می‌باشد. انتخاب نخست بخشش فرد قاتل و گذشت (عفو)، انتخاب دوم دریافت دیه و انتخاب سوم سلب حیات از قاتل (اعدام) است. از انواع اعدام که در ایران رایج هست می­توان از دار زدن و سنگسار نام برد. آماری که تا کنون اعلام شده 360 نفر در سال است، که با این آمار ایران را در رده دوم  جهانی به دلیل اعدام بیش از حد قرار داده و هنوز آماری دقیق اعلام نشده است.

در جمهوری اسلامی ایران ما شاهد اعدام افراد با دلایل مختلف می­شویم، دلایلی همچون مسائل مذهبی و سیاسی.

در سال ۹۲ در میان اقلیت‌های دینی بهاییان بیشترین زندانی، سنی‌ها بیشترین اعدامی را داشتند. دستگیری‌ دراویش گنابادی و پیروان مسیحی ‌نیز افزایش یافت. از اوایل بنیانگذاری جمهوری اسلامی، دولت شروع به اعدام مخالفان سیاسی خود نمود و تا به کنون این اعدام­ها ادامه دارد. اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعه‌ای بود که طی آن عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی در ایران در ماه‌های مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیف‌های مختلف گروه‌های چپ و کمونیست بود. تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت و بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر است. بیشتر اعدام‌شدگان چپ‌گرای زندان‌های تهران در گورهای دسته‌جمعی در گورستان خاوران به خاک سپرده‌ شدند. برنامه بعدی سخنرانی آقای مسعود عاقبت­اندیش درباره اهمیت آموزش زبان مادری ارائه شد. به شرح زیر...

حق آموزش بە زبان مادری یک حق انسانی و حقوق بشری است کە در اسناد و معاهدات حقوق بشری از جملە اعلامیە جهانی حقوق زبانی، منشور زبان مادری، اعلامیە حقوق اشخاص متعلق بە اقلیت‌های ملی، زبانی، مذهبی، کنوانسیون حقوق کودکان، در منشور بین­المللی حقوق مدنی و سیاسی و … بە آن تأکید شدە است.

اما این حق طبیعی و انسانی در قانون جمهوری اسلامی بە طور روشن بە رسمیت شناختە نشدە و تنها در اصل یازدهم قانون اساسی، بە حق تحصیل بە زبان مادری در کنار زبان رسمی فارسی در مدارس بە صورت مبهمی نام بردە شدە است.

مسألە و خواست تحصیل بە زبان مادری سابقە نسبتا طولانی در ایران دارد و بە زمان پادشاهی رضا­شاه برمی‌گردد. اما در ایران هموارە با این خواست انسانی و دمکراتیک ملیت‌های تحت ستم مخالفت شدە است. رضا­شاه کە وظیفە خود را مدرن کردن ایران بر­مبنای تاریخ ٢۵٠٠ سالە شاهنشاهی می‌دانست، ناسیونالیسم فارسی، ایرانی را بە ایدئولوژی رسمی تبدیل کرد کە در آن تنها زبان و فرهنگ فارسی حق ابراز داشت، البتە در رسانەهای جمعی در آن زمان موزیک و ترانە بە زبان‌های تورکی و کردی و گیلکی پخش می‌شد.

اما با نظارت کامل و با محدودیت بسیار اگر از خطوط قرمز سیاست رسمی دولت خارج می‌شد، بە شدت با آن برخورد می‌شد.

بعد از پیروزی انقلاب بهمن مردم ایران، بدین علت کە ملیت‌های تحت ستم در این انقلاب نقش داشتند و هنوز حکومت جدید پایەهای قدرت خود را مستحکم نکردە بود، رژیم اسلامی بر اثر فشارهای موجود در جامعە مجبور شد در اصل ١۵ قانون اساسی اشارەهای مبهمی بە حقوق اقلیت‌های ایران بکند.

طبق اصل ١۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران "زبان و خط رسمی ایران فارسی است، اما استفادە از زبان‌های قومی در مطبوعات و رسانەهای گروهی و تدریس بە زبان آنها در مدارس و در کنار زبان فارسی آزاد است، اما همچنان کە همگان می‌دانند، حتی این اصل مبهم نیز عملاً بە اجرا در نیامدە و از تحصیل بە زبان مادری در هیچ یک از مناطقی کە ملیت‌های غیرفارس زندگی می‌کنند، خبری نیست. تنها در رادیووتلویزیون بە صورت محدود از زبان مادری میلیت‌های غیرفارس استفادە می‌شود، کە این استفادە در واقع در خدمت اشاعە زبان و فرهنگ آن مردمان نبودە و بە زبان ملیت‌های غیرفارس جهان­بینی و ایدئولوژی نظام اسلامی حاکم بر ایران تبلیغ می‌شود. حق تکلم و تحصیل بە زبان مادری نە تنها یک حق طبیعی و انسانی است، بلکە در جهان امروز بە عنوان یک حق سیاسی و اجتماعی نیز پذیرفتە شدە است و براساس مانیفیست یونسکو دولت‌ها موظف هستند کە این میراث گرانبهای فرهنگی را پاسداری نمایند. از طرف دیگر زبان مادری جزئی از هویت فرهنگی هر مردمی محسوب می‌شود. روانشناسان کودکان همگی بە این امر تأکید می‌کنند کە کودکان ابتدا با زبان مادری خود بە بیان احساسات خود می‌پردازند و بە زبان مادری خود اولین شناخت را از خود و محیط پیرامون خود به­دست می آورند . روند یادگیری زبان مادری از بدو تولد کودک آغاز می­شود و طی این فرآیند، عناصر هویتی فردی شکل می­گیرد و او را قادر می­سازد در میان جامعە خود، بە ایفای نقش بپردازد. محدود شدن کودکان از این روند طبیعی­، توانایی کودکان را بە تحصیل می­برد و آنها را از برقراری ارتباط طبیعی با محیط اطراف خود ناتوان می­سازد. زبان بازتاب دهندە اندیشە، فرهنگ، آداب و رسوم مردمانی است کە بدان زبان سخن می­گویند.

بر­این اساس هر گونە تلاشی در جهت محدود کردن یا جلوگیری از به­کارگیری زبان مادری بە معنی تلاش برای نابودی فرهنگ و اندیشە آن مردم است. در ایران کە مردمانش بە زبان­های فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، عربی، بلوچی و … سخن می‌گویند، تنها زبان فارسی بە رسمیت شناختە شدە است و آذربایجانی‌ها، عرب‌ها، کردها و بلوچ‌ها و ترکمن‌ها از تحصیل و آموزش و فعالیت­های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی با زبان مادری خود نە تنها محروم‌اند­، بلکە هر گونە تلاشی جهت آزادی زبان مادری جرم محسوب می‌شود و زندان‌های جمهوری اسلامی پر از انسان­های است کە جرمشان تلاش برای دفاع از زبان مادری و فرهنگ خودشان بودە است. اکنون یکی از معضلات اجتماعی نظام آموزش و پرورش ایران پدیدە بازماندگی از تحصیل و افت تحصیل در سطح آموزش­عالی است، براساس آمارهای موجود بیشترین افت تحصیلی در ایران در مناطقی است کە زبان مادری آنها فارسی نیست و از ابتدای کودکی ناچار می­گردند کە بە زبانی الفبا را یاد بگیرند کە زبان مادری آنها نیست، در نتیجە این معضل سالانە هزاران کودک تحصیل را ترک می‌کنند و آنهایی را کە بە تحصیل ادامە می‌دهند در سطع آموزش عالی بە افت شدید دچار می‌شوند. ممنوعیت تحصیل بە زبان مادری باعث شدە کە تحصیل کودکان در مناطقی چون آذربایجان، کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا و بلوچستان با افت شدید مواجە شوند. اهمیت حیاتی آموزش بە زبان مادری باعث شدە است کە ملیت‌های غیرفارس در چند سال اخیر بە تلاش‌های خود جهت آزاد شدن و عملی شدن تحصیل بە زبان مادری بیفزایند. زیرا آزادی تحصیل بە زبان مادری نە تنها باعث رشد فرهنگی و اجتماعی مردمان ایران می‌شود، بلکە می‌توانند نقش به­سزایی در کاهش کشمکش‌های ملی و شووینیستی در جامعە ایران ایفا کنند. "مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی" گزارشی را منتشر کردە کە در آن گزارش آمدە است، کە ظرف ۶سال اخیر حدود ۵میلیون نفر از دانش‌آموزان مدارس مردود شدە‌اند و کارشناسان بر این امر تأکید می‌کنند کە بیشترین میزان این مردودی‌ها در مناطقی از ایران رخ دادە است کە زبان مادری آنها زبان غیرفارسی بودە است.

شیرزاد عبدالهی از کارشناسان مسائل آموزش و پرورش ایران در مصاحبەای با سایت "خبر آنلاین" اظهار می‌دارد کودکانی کە در این مناطق {مناطق غیرفارسی زبان} بە مدرسە می‌روند بە دلیل عدم آشنایی با زبان فارسی و مواجە شدن با آن دچار شوک وحشتناکی می‌شوند و خود را نمی‌توانند با آن تطبیق دهند. با وجود پایە گزارشات دولتی ایران مبنی­بر وجود معضلات تحصیلی و مردود شدن میلیونی دانش‌آموزان مناطق غیرفارس زبان، دولت جمهوری اسلامی تاکنون در این مورد هیچ گونە اقدام عملی انجام ندادە است، بلکە برعکس هرگونە حرف زدن دربارە لزوم تحصیل بە زبان مادری را نیز برنمی‌تابد و اساساً طرح این مسألە را تهدیدی برای تمامێت نظامش تلقی می‌کند. در حالی کە در بسیاری از کشورهای دو زبانە و چند زبانە، یادگیری زبان مادری بە صورت طبیعی صورت می‌گیرد و در این کشورها وجود تعدد زبانی را نە همچون تهدیدی برای ثبات کشور، بلکە همچون فرصتی برای تعالی فرهنگی و گسترش فرهنگ تکثیر بدان نگریستە می‌شود. و...

در ادامه آقای آرش عباسی سخنرانی در مورد کودکان خیابانی قربانی ایدز ارائه دادند. به شرح زیر...الان خبر مربوط به افزایش ابتلا به ایدز در کودکان خیابانی را می‌خواندم، دردم گرفت. قربانیانی، مجدداً قربانی تجاوز می‌شوند و بعد، قربانی بیماری سخت علاج ایدز. درد از آن است که در نقطه اول، چرا باید پدیده «کودک خیابانی» وجود خارجی داشته باشد؟ مسأله دیگر این که آیا تلاشی همه‌جانبه برای رفع این مشکل انجام گرفته؟ حتماً می‌گویید این وظیفه دولت است که به وضعیت این کودکان رسیدگی کند. حق با شما است، اما وقتی دولتی، اولویتش برنامه هسته‌ای و موشک‌پرانی و قیافه گرفتن برای جهان باشد و حمایت از بشار اسد، تکلیف کودکان معصوم و بی‌سرانجام چیست؟  سال‌ها پیش، گروهی از زنان اهل خیر که درد سرطان را می‌شناختند و می‌دانستند چه برسر کودک مبتلا به سرطان و خانواده‌اش می‌آید، مؤسسه‌ای بنیان نهادند که امروز با نام «محك» شناخته می‌شود. «محک»، محکی بود برای بسیاری که مدعی انجام کار خیر بودند؛ با وجود همه سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها، بخشی از کودکان مبتلا به سرطان در ایران سایه‌ای برسر دارند و امیدی برای بسیاری دیگرشان و خانواده‌های‌شان هست که تنها نمانند.

اما کودکان خیابانی چه؟ ثمره عشقی کوتاه مدت، یا فرزندان خانواده‌ای که دار و ندارش از دست رفته، یا کودکی که به هر دلیلی از خانه فرار کرده، هر دلیلی که داشته باشد کودک جایش در خیابان نیست. جایش در خانه‌ای است کنار خانواده، کنار دوست،کنار هم‌دم و غم‌خوار. همه جای دنیا، کودک خیابانی هست، هیچ جای دنیا، ایده‌آل نیست، اما ما ایرانیان برای کودکان خیابانی چه کرده‌ایم؟ کودکان خیابانی، آیا فرزندان ما نیستند؟ اگر کوچک‌ترین حسی نسبت به این کودکان نداریم، یا بنی‌آدم نیستیم، یا نمی‌خواهیم باشیم.

ماجرا را سیاسی نبینیم؛ از دولت کاری ساخته نیست. هنوز بخشی از جامعه ما آن­قدر گرسنه نیست که برای حمایت از کودکان خیابانی، لنگ بماند. هنوز پول‌های زیادی هست که هر ساله بی‌خودی خرج می‌شود، اما می‌تواند مرحمی بر زخم کودکان بی‌سرپناه باشد.

چقدر خوب بود اگر ثروتمندان دین‌دار در کنار هزینه کردن میلیاردها تومان برای نذری ماه محرم، کمی هم به یتیمان کربلای واقعی جامعه امروز می‌رسیدند. در آخر آقای غلامعلی اخلاقی سخنرانی در مورد منابع آلودگی را ارائه دادند.

منابع آلودگی­، آلاینده‌ها هوا و تأثیر آن برسلامت : بررسی آمارهای جهانی نشان می‌دهد که سالانه حدود ۴/۵میلیون نفر بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می­دهند. صنعت مدرن امروز با تولید گازها و ذرات آلوده معلق در هوا فضایی برای نفس کشیدن باقی نمی‌گذارد و استشمام هوای پاک را که همواره مایه شادمانی زندگی بشر بوده، به آرزویی دست نیافتنی تبدیل می‌کند. آلودگی هوا همواره در شرایط بحرانی منجر به مرگ ­و میر انسان­ها شده است. محاسبات انجام شده نشان می‌دهد با توجه به جمعیت تهران، در شرایط بحران آلودگی هوا احتمال مرگ و میر سالانه پنج هزار نفر وجود دارد. مشکل آلودگی هوای کلان شهرها عمدتاً ناشی از حرکت وسایل نقلیه و کارخانجات صنعتی است که این­ها از آلاینده‌های ناشی از فعالیت­های انسان­ها به شمار می‌روند. دکتر "منصور غیاث‌الدین"، متخصص بهداشت هوا و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران می‌گوید براساس تحقیقات انجام شده، شمار زیادی از پرندگان با افزایش آلودگی هوا، تهران را ترک کرده‌اند و پرندگان مهاجر به ویژه گنجشک‌های مهاجر دیگر وارد تهران نمی‌شوند. وی افزود براساس بررسی‌های انجام شده از گونه‌های کم‌نظیر دامنه‌های البرز همچون عقاب طلایی و هما سال­هاست که نمونه‌ای در تهران دیده نشده است.این متخصص در بهداشت هوا می‌گوید، آلودگی هوا و سروصدا، دو عامل اصلی برای کاهش پرندگان بومی در تهران است که این روند با افزایش غلظت آلاینده‌های هوا تشدید می‌شود.وی گفت: با توجه به وضعیت آلودگی‌هوا در تهران و همچنین روند ساختمان­سازی و شکل ساختمان‌های جدید، این امر موجب شده است تا پرندگان حتی محل مناسبی برای تولید مثل و لانه‌گذاری درتهران نداشته باشند و در نتیجه جای دیگری را با هوای پاکتر و سروصدای کمتر برای زندگی انتخاب کنند.

منابع آلودگی هوا : هر ماده‌ای در هوا که برای سلامت و رفاه انسان و محیط زیست مضر باشد به عنوان آلاینده هوا تلقی می‌شود و در تعریف علمی آن گفته می‌شود: منظور از آلودگی هوا یعنی افزایش میزان گازهای سمی و ذرات ریز جامد و مایع در هوا در غلظت‌هایی که تهدیدکننده سلامتی هستند. دکتر غیاث‌الدین متخصص بهداشت هوا در خصوص منابع مختلف آلودگی هوا می‌گوید منابع آلودگی هوا در سه دسته اصلی منابع متحرک شامل انواع خودروها، منابع ثابت مثل نیروگاه­ها و صنایع و منابع تجاری و خانگی تقسیم‌بندی می‌شوند.

حدود ۷۰تا ۷۵درصد آلودگی هوای تهران ناشی از وسایل نقلیه است.

مهمترین آلاینده‌های هوا

"ذرات جامد" ،(particulate matter( این ذرات از سد دفاعی طبیعی بدن عبور می‌کنند و به طور عمقی به ریه‌ها نفوذ کرده و باعث تشدید آسم و اختلال عملکرد ریوی می‌شوند. ذرات معلق موجود در هوا اگر غلظت آنها بالاتر از یک حد باشد باعث مرگ و میر خواهد شد. به این صورت که اگر غلظت ذرات معلق به حدود ۳۵میکروگرم در مترمکعب باشد؛ میزان مرگ و میر بالا می‌رود که با این محاسبه سالانه در شهر تهران اگر غلظت ذرات جامد به این میزان ۳۵میکروگرم برسد احتمال مرگ و میر سه تا چهار هزار نفر وجود دارد. دیگر از آلاینده‌هایی که سرطان­زا هستند موادآلی یا هیدروکربن‌ها هستند که در هر ۱۰۰هزار نفر اگر میزان غلظت آلاینده ۳۵میکروگرم باشد ۵۵ نفر می‌میرند. مواد آلی احتمال سرطان زایی بیشتری دارند و عمده سرطان ناشی از آنها سرطان ریه است.

جلسه بعدی نمایندگی دانمارک در تاریخ15/11/2014 ساعت 18:00 برگزار می­شود، که همکاران برای هر مسئولیت در جلسه بعدی اعلام آمادگی کردند .

 

گزارش جلسه ماهانه کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران نمایندگی‌ سوئیس ماه اکتبر

محمود نوربخش

 

این جلسه در تاریخ ۱۱ اکتبر ٢٠١٤ مصادف با ١٩ مهر ١٣٩٣ در شهر زوریخ مکانی به نام کازاما رأس ساعت ١٥:١٥ برگزار گردید.

این جلسه با سلام و خیرمقدم به شرکت­کنندگان توسط آقای محمد­جاوید گوانی  آغاز شد­. آقای گوانی جلسه را با خواندن ماده ۹  اعلامیه جهانی حقوق­بشر که می­گوید احدی را نمی­توان خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد نمود و ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق­بشر که می­گوید هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوايش به­وسيله دادگاه مستقل و بی­طرفی منصفانه و علنا رسيدگی بشود و چنين دادگاهی در باره حقوق و الزامات او يا هر اتهام جزائی که به او توجه پيدا کرده باشد، اتخاذ تصميم بنمايد. آغاز کردند  در ادامه ایشان برنامه این جلسه نمایندگی‌ سوئیس را برای حضار قرائت کردند .

اولین سخنران این جلسه آقای نادر زندی  فعال حقوق­بشر بودند. ایشان سخنرانی‌ خود را با عنوان اقلیت­های مذهبی و حقوق­بشر آغاز کردند .

آقای زندی در شروع سخنرانی گفتند ايران سرزمينى است كه قرن ها زيستگاه تمدن بزرگ بشريت بوده است با مردمى كه باهم بودن را آموخته اند و به ديگران باهم زيستن را درس داده­اند. زرتشتى­ها، يهوديان، بهائيان، آسورى­ها و ارامنه در كنار مسلمانان شيعه و سنى قرن­هاى زيادى است كه با يكديگر به مسالمت و برابرى زيسته­اند و از هم ياد گرفته­اند و به هم كمك كرده­اند تا از كنار هم بودن آنها تمدنى شكوفا شود. آزادى مذاهب در ايران همواره مورد بحث آزادانديشان بوده است و بسيارى معتقد بودند كه به سبب كج انديشى­هاى موجود عده كثيرى از مالكين اين سرزمين هرگز نتوانسته­اند كه آن­چه را مى­انديشند و اعتقاد دارند با ديگران مطرح نمايند. هر ايرانى و با هر نگاه دينى و اعتقادى در انتخاب مذهب و عقيده و انديشه دينى خويش بايد آزاد باشد و نبايد دين يا عقيده­اى بر كسى تحميل گردد و اگر دينى يا مذهبى غير از آن­كه در اصل دوازدهم و سيزدهم آمده است، نبايد جرم شناخته شود.­

 آقای زندی در ادامه به این نکته که آزادى مذاهب حق ذاتى هر فرد است كه در اعلاميه جهانى حقوق­بشر گرامى داشته شده است پرداختند. آزادى مذاهب عبارت است از آزادى يك فرد يا گروه براى ابراز كردن، عمل، رعايت و پرستش دين و باورهاى خود در خلوت يا در سطح اجتماع. همچنين اين آزادى شامل قدرت تغيير دين خود و يا اختيار داشتن در پيروى نكردن هيچ آيينى نيز هست. آزادى مذهب توسط بسيارى از دولت­ها و افراد به عنوان يكى از اركان حقوق بشر بنيادى شناخته مى­شود­. امروزه نگرانى­ها راجع به آزار و اذيت اقليت­هاى دينى در بسيارى از كشورهاى اسلامى و كمونيستى ابراز مى­شود­­. طبق بند ١٨ ميثاق بين­المللى حقوق مدنى و سياسى بر اين نكته تأكيد مى­كند كه سلب كردن حق انسان­ها براى انجام اعمال دينى خود بى­عدالتى محسوب مى­شود و طبق اصل بيست­و­سوم قانون اساسى جمهورى اسلامى تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ­كس را نمی­توان به صرف داشتن عقيده­اى مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد­، در اين مورد مى­توانم به اعدام آقاى اصلانى اشاره كنم­. گزارش­هاى سالانه­اى درباره آزادى­هاى مذهبى حاكى از آزار پيروان مذاهب غير­شيعه در ايران و محدوديت­هايى است كه به آنان در مورد پرداختن به آداب دينى­شان تحميل مى­شود. مقامات جمهورى اسلامى در ايران محدوديت­هاى سختى را براى پيروان مذاهب غير از مذهب رسمى حكومت قائل مى­شوند؛ آنان پيروان تقريباً همه مذاهب غير­شيعه را تهديد و بازداشت كرده، آزار مى دهند. در اين مورد مى­توانم به بازداشت آقاى فرهود يزدانى جوان ١٨ ساله كه در شيراز بازداشت شده و دستگيرى حدود ٢٠ نفر از اهل سنت در مهاباد و ممانعت از برگزارى نماز عيد­قربان شهروندان اهل تسنن تهران و بازداشت ٣ نوكيش مسيحى در اصفهان اشاره كنم .

آقای­نادر زندی گفتند­، جمهورى اسلامى به افرادى كه به جامعه مسيحيان و زرتشتيان پيوسته­اند­، يا افراد دستگير شده­اى كه به اين دو گروه اقليت مذهبى تعلق دارند در زمينه پرداختن به آداب­و­مناسك مذهبى­شان محدوديت­هايى را تحميل مى­كند­. سخنان و عملكردهاى مقامات جمهورى اسلامى فضايى ترسناك براى پيروان تقريباً همه مذاهب غير­شيعه ايجاد كرده است­. به­خصوص براى بهائيان­، دراويش، مسيحيان­، يهوديان و شيعيانى كه مواضع رسمى حكومت را نمى­پذيرند كه در اين مورد مى توانم به آيت­الله بروجردى و سيد­صادق روحانى و حجت­الاسلام­آرش هنرور­شجاعى اشاره كنم­. مسيحيان­، بهائيان و دراويش از بازداشت­هاى خودسرانه­، حبس­هاى طولانى و مصادره اموال خود گزارش داده­اند و همچنين رسانه­هاى تحت كنترل حكومت جمهورى اسلامى انتقاد مى­كنند كه به تبليغ منفى عليه اقليت­هاى مذهبى به­خصوص بهائيان ادامه مى­دهند و همه اقليت­هاى مذهبى به درجات مختلف از تبعيض­هايى كه به طور رسمى به­خصوص در عرصه­هاى اشتغال­، تحصيل و آموزش و مسكن اعمال مى­شود، رنج مى­برند .اميدواريم روزى برسد كه همه مذاهب در ايران حق يكسان داشته باشند و آزادانه بتوانند تشريفات دينى خود را به راحتى و دور از ترس و وحشت انجام دهند؛ اين آرزوى هر ايرانى روشنفكر و آزاديخواه است.­

در ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای نادر زندی عنوان کردند که سخنران بعدی آقای محمد احمدی  به دلیل مشکلی که برایشان به وجود آمد نتواستند در جلسه حضور به هم برسانند و به این دلیل از جمع عذر­خواهی کردند و گزارش خود را که در مورد گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق­بشر در شهریورماه ۹۳ بود سرکار خانم سیما حب­وطن قرائت کردند.

خانم حب وطن در ابتدا نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق­بشر در ایران در ماهی که گذشت کردند و گفتند، نقض سیستماتیک حقوق­ بشر در ایران در شهریورماه ۱۳۹۳ همچنان نگران کننده، و به­خصوص با رشد چشمگیر اجرای احکام اعدام درایران ادامه یافت؛ رشدی که حداقل دو برابر ماه­های مشابه در سال گذشته محسوب می­شود.

شهریورماه ۱۳۹۳ با اجرای احکام اعدام در چهار روز نخست خود به ترتیب در شهرهای بندرعباس، ساری، برازجان وکرمان با به دار آویختن حداقل ۱۴ زندانی آغاز شد تا نشانه­ای شود ازآغاز نامیمون این ماه برای جامعه حقوق بشری ایران. از برجسته­ترین موارد اعدام در این ماه باید به اعدام ۵ متهم در ملأعام در استان فارس اشاره کرد و نیز اعدام دسته جمعی ۸ زندانی در زندان شهاب کرمان که البته در خفا و بدون اعلام آن از سوی دستگاه قضایی و انتظامی صورت گرفت.

بان‌کی مون، دبیرکل سازمان ملل­متحد در گزارش خود به مجمع عمومی در مورد وضعیت حقوق­بشر در ایران به­خصوص افزایش شمار اعدام‌ها هشدار داد، دبیرکل همچنین گفت حسن روحانی به وعده خود برای آزادی بیشتر و بهبود وضعیت آزادی بیان در ایران عمل نکرده است. اظهارات دبیرکل سازمان ملل­متحد در مورد وضعیت حقوق­بشر در ایران واکنش­های تند مقامات ایرانی را در پی داشت که چون همیشه معضلات حقوق­بشر در ایران را انکار کردند.

در خصوص وضعیت حقوق­بشر در ایران در حوزه اعدام در ماهی که گذشت،همچنین باید اشاره کرد به انتشار گزارشاتی از محکومیت به اعدام دوباره مردی که زنده ماند و بخشوده شده بود، صدور حکم ۴ بار اعدام، ۲۰ سال حبس و ۱۷۳ ضربه شلاق برای یک زندانی ملقب به عنکبوت سیاه، تایید حکم اعدام محیط‌بان دنا برای بار سوم و نیز شورش زندانیان محکوم به اعدام زندان قزلحصار کرج که از جمله گزارشات پرحاشیه این ماه در حوزه اعدام بود، شورشی که با اعدام دست کم ۱۴ نفر و قتل حداقل ۱۰ زندانی دیگر توسط یگان حفاظت زندان پایان یافت.

ایشان در ادامه گفتند در شهریورماه ۱۳۹۳ معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری کل استان کرمان نیز گفت: با رعایت تناسب و با توجه به مقدار مواد، فروشندگان متادون به مجازات حبس، جزای نقدی و شلاق محکوم شده و حتی در مواردی مجازات مجرم، اعدام و مصادره اموال نیز خواهد بود.

جان باختن علی‌اکبر یونسی پسر بچه ۱۲ ساله همدانی که در الگو­برداری از صحنه اعدام جان خود را از دست داد از دردناک­ترین گزارشات حقوق­بشری این ماه بود که بسیاری از فعالان مدنی آن را نمونه‌ای از پیامدهای اعدام و بازتولید خشونت در جامعه دانستند. دولتمردان ایران از این اعدام­ها و حجم گسترده آن با عنوان راهکار کاهش جرم و جنایت همواره دفاع می­کنند با این حال طبق گزارشات منتشره، آمار قتل در تهران افزایش ۵/­۲۶ درصدی داشته است که خود نشانه­ای بر بی­تأثیر بودن اعدام متهمان در کاهش جرم و جنایت است.

این ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیت­های دینی در ایران همراه شد، اخذ تعهد از بستگان درجه یک اموات بهاییان در سمنان و بازداشت نوش آذر خانجانی  شهروند بهایی، انتقال به زندان فرهاد اقبالی، بازداشت مجدد ساقی فدایی و بازداشت و بازجویی ۵ تن از بهاییان در شاهین شهر نمونه­هایی از آن در حوزه حقوق هموطنان بهایی است هر چند در این حوزه شاید بتوان تداوم محرومیت از تحصیل شهروندان بهایی برخلاف وعده­های رئیس جمهور و حکومت ایران را پرواکنش­ترین خبر دانست.

همچنین شهروندان ایرانی مسیحی به­خصوص نوکیشان ایرانی از هجمه نیروهای امنیتی در امان نماندند و تعدادی از آنان در شهرهای تهران و اصفهان توسط این نیروها بازداشت شدند،در این حوزه گزارش متهم شدن رضا ربانی، عبدالرضا علی (ماتیاس) حق‌نژاد و بهنام ایرانی سه کشیش مسیحی به «محاربه با خدا و فساد فی‌الارض» که جان این افراد را در معرض خطر قرار می­دهد نگرانی مدافعان حقوق­بشر را بیش از هر چیزی برانگیخت.

به­طور ویژه شهریورماه ۱۳۹۳ ماهی بسیار سخت برای دراویش ایرانی بود که به اعتراضاتی مسالمت­آمیز و قانونی نسبت به تداوم نگاه امنیتی به آنان و اعمال محدودیت و فشار از این رهگذر با استفاده از اعتصاب غذای زندانیان و نیز تلاش برای تجمع مقابل دادستانی تهران پرداختند. در این تجمعات ده­ها زخمی و صدها بازداشتی حاصل شد، منابع موثق تعداد بازداشت­شدگان را دست­کم ۸۰۰ تن تخمین زدند که به تنهایی آن را باید نشانه کافی از نبود آزادی­های مذهبی مورد ادعای دولتمردان ایرانی در کشور دانست.

در ادامه گزارش وضعیت حقوق­بشر در ایران در شهریورماه  در حوزه حقوق کودک باید به اعمال خشونت بر کودکان کار برای راندن از چادرهایشان از سوی مأمورین و نیز گزارش تکان­دهنده "تجاوز عامل اصلی ابتلای کودکان خیابانی ایران به ایدز" اشاره داشت.

در حوزه­های کارگران و اصناف نیز ماه شهریور ۹۳ را باید ماهی پرحادثه دانست به­خصوص اعتصاب کم­سابقه و گسترده کارگران بافق که اعزام نماینده ویژه دولت به این شهرستان را در‌پی داشت، همین­طور اعتصاب بیش از ۱۵۰ کارگر کارخانه کاشی گیلانا و تجمع کارگران معدن ذغال­سنگ البرز غربی واقع در روستای سنگرود (استان گیلان) در اعتراض به­ تعویق ۲­ ماه حقوق، این ماه همچنین همراه بود با صدور حکم شش ماه حبس و پنجاه ضربه شلاق برای چهار فعال کارگری پتروشیمی رازی توسط شعبه ۱۰۳ دادگاه عمومی بندر امام خمینی.

گزارشات منتشره همچنین از بازداشت دو دگرباش جنسی در ایران در ماهی که گذشت خبر می­دهند، دگرباش جنسی که توسط پلیس فتا بازداشت شد و نیز شهروند دیگری که در یک آرایشگاه زنانه توسط نیروی انتظامی روانه بازداشتگاه شد. این در حالی است که رئیس­جمهور سابق ایران همواره منکر وجود چنین افراد و گرایشات جنسی در ایران شده بود.

به گفته معاون اول رئیس جمهور بحران آب از تمام مشکلات زیست محیطی که ایران با آن دست و پنجه نرم می‌کند بزرگ­تر و جدی­تر است، در ماهی که گذشت به­طور روزانه گزارشات متعددی از معضل خشکسالی و کمبود آب و نیز آتش­سوزی و تخریب منابع طبیعی منتشر شد.

 خانم حب­وطن در ادامه گزارش خود به این نکته اشاره کردند  که در ماه گذشته به بعضی‌ از گزارشات حقوق­بشری توجه ویژه‌ای گردید و بعضی‌ از گزارشات نیز در سایه کم­توجهی‌ قرار گرفت، که به هر کدام از آن‌ها اشاره می­کنیم.

توجه ویژه

در این بخش سعی شده به گزارش‌هایی از نقض حقوق­بشر در شهریور‌ماه که با حساسیت و توجه بیش‌تری از سوی افکار عمومی مواجه شدند، اشاره شود. بدیهی است که این توجه بیش‌تر، الزاماً به معنی شاخص بودن این دسته از گزارشات به لحاظ حجم نقض حقوق­بشر نیست.

از این جمله می­توان به تجمع تعدادی از دختران شین‌آبادی مقابل نهاد ریاست جمهوری که به گفته وکیل مدافعشان­: والدین این کودکان از وعده‌های دولت و سوءاستفاده بیمه ایران از وضعیت فرزندانشان خسته شده‌اند، و به همین دلیل تجمعی برای اعتراض انجام دادند؛ اشاره کرد.

همچنین بازداشت و تداوم حبس غنچه قوامی شهروند ایرانی-بریتانیایی و گزارش برگزاری دادگاه تجدید نظر فاطمه هاشمی فرزند علی­اکبر هاشمی­رفسنجانی بازتاب گسترده در رسانه­ها داشتند.

یکی دیگر از پر توجه­ترین موارد نقض حقوق­بشر بازداشت آرش صادقی فعال و زندانی سیاسی سابق همراه همسرش بود.

محکومیت شش جوان ایرانی در پرونده موسوم به "هپی"ها به­دلیل رقص و آواز در یک ویدیوی غیرحرفه­ای به حبس­های تعلیقی شش ماه تا یک­سال و نیز ۹۱ ضربه شلاق تعلیقی را از پرحاشیه­ترین گزارشات منتشره در حوزه حقوق­بشر در شهریورماه باید دانست.

کم توجهی‌

در مقابل بخش قبل، بسیاری از گزارش‌های حقوق­بشری اساساً با کم­توجهی و بعضاً بی‌توجهی رسانه‌ها و افراد فعال در شبکه‌های اجتماعی که به هر ترتیب تشکیل دهنده‌ قسمتی از افکار عمومی هستند؛ روبه رو شدند. گفتنی است این نوع کم توجهی­های بعضاً غیر­تعمدی یا بعضاً تبعیضات هدفمند زمینه بیشتری از تداوم و گسترش نقض حقوق­بشر را فراهم می­آورد.

به­عنوان یکی از گزارشات این بخش باید اشاره کرد، مدیر آموزش و پرورش شهرستان "نیمروز" یکی از معضلات این شهرستان را وجود افراد فاقد شناسنامه عنوان کرد و گفت: ۳۰۰ نفر از کودکان شهرستان نیمروز براساس بررسی­های انجام شده فاقد شناسنامه و محروم از تحصیل هستند.

همچنین خبر ادامه اعتصاب دراویش گنابادی محبوس در زندان‌های اوین تهران و نظام شیراز که از روز ۹ شهریور در اعتصاب غذا به­سر می‌بردند و متن کوتاهی به عنوان «وصیت‌نامه»منتشر کرده بودند نتوانست واکنش­های گسترده شهروندان را علی­رغم اهمیت موضوع به همراه بیاورد.

از دیگر گزارشات کمتر بازتاب یافته در این ماه باید اشاره کرد به گزارش مرگ ۵۶ نفر در حوادث ناشی از کار در اصفهان و البته گزارش بسیار نگران­کننده از قطع دست پنج زندانی در اصفهان طی یک سال گذشته که حتی دادستان شهر مذکور دلیل عدم اعلام رسانه­ای آن را نگرانی از بازتاب­های خبری این قبیل گزارشات اعلام کرده بود.

همچنین باید اشاره کرد به اخراج چهار نفر از کارگران پروفیل ساوه پس از تجمع و نیز کشته شدن یک کارگر بر اثر انفجار پس از ۲۴ ساعت کار اجباری بی­وقفه.

نقض حقوق هموطنان اهل­سنت را باید با توجه به جمعیت چشمگیر آنان در کشور یک نگرانی جدی دانست با این حال عمدتاً به دلیل تأثر از تحولات منطقه این نقض حقوق مورد بی­توجهی سایر شهروندان ایرانی قرار گرفت، آخرین وضعیت ۳۴ زندانی اهل سنت محکوم به اعدام که اکثریت آنان فاقد هیچ­گونه اقدام خشونت­آمیزی در پرونده خود هستند و نیز احتمال اجرای حکم اعدام دست­کم ۴ زندانی اهل­سنت که دستمایه بیانیه­ای از سوی سازمان عفو بین­الملل گردید، گوشه­هایی از این کم­توجهی­ها باید دانست.

در پایان آقای گوانی با تشکر از خانم حب وطن بابت خواندن گزارش از خانم آزاده­راد بخت تقاضا کردند که سخنرانی خود را با موضوع "کودک، معصومیت، پاکی و صداقت" برای حضار قرائت کنند  .

خانم رادبخت در سخنرانی خود به فرهنگ ایرانی«کودک» مترادف با معصومیت، پاکی و صداقت است، پرداختند و گفتند در واقع کودکان فرشتگان زمینی هستند که صداقت و یک رنگی را به بزرگسالان یادآوری می­کنند. به راستی اگر کودکان نبودند این واژه­ها چقدر بی­معنا و بدون مصداق بودند. درست به همین دلیل است که پدیده شومی مانند «کودک آزاری» تأسف­بار، فاجعه­آمیز و دلخراش است و هیچ انسان با وجدان و سالمی آزار معصوم­ترین مخلوقات خداوند را بر­نمی تابد.

خانم راد بخت عنوان کردند، کودک آزاری انواع مختلفی دارد از جمله کودک آزاری جسمی و روانی؛ بی­توجهی و غفلت نیز از مصادیق کودک آزاری است. این پدیده شوم ریشه در عوامل مختلف از جمله ناآگاهی والدین، مشکلات اقتصادی، اعتیاد، بیماری­های روانی، مشکلات خانوادگی و... دارد.

از آن­جا که معمولاً فرد آزاردهنده از اطرافیان و جزو اعضای خانواده کودک است، موارد کودک­آزاری به مراکز قانونی و پزشکی اعلام نمی­شود. در واقع وقتی به مراکز پزشکی مراجعه می­شود که آسیب کودک حاد و جدی شده است. طبق لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان اگر فردی متوجه وقوع جرم علیه کودکان شود و از اعلام آن امتناع کند، به حبس و مجازات نقدی محکوم می­شود.­

بنابراین لازم است هر یک از ما به عنوان شهروند نسبت به اجرای قانون و رعایت حقوق آسیب­پذیرترین اقشار جامعه یعنی کودکان حساس باشیم چرا که آنها در آتش فقر فرهنگی و مشکلات خانواده و... قربانی می­شوند و اگر کسی به کمکشان نیاید نمی­توانند حقشان را بستانند                       .

در اولین گام باید به شناسایی عواملی پرداخت که به این پدیده منجر می­شود. اطلاع­رسانی و آگاه­سازی والدین درباره موارد کودک­آزاری، نقد الگوهای تربیتی سنتی در افکار عمومی و سپس استفاده از مکانیسم­های اجباری، ریشه­یابی و مداخلات چند جانبه در این پدیده را نیز باید مدنظر قرار داد.

به گفته کارشناسان پدیده کودک­آزاری در تمام کشورهای جهان، وجود دارد اما نکته نگران­کننده در کشور ما این است که این پدیده روند صعودی داشته است. این در حالی است که مداخلات مرتبط با کودکان که جزو آسیب­پذیرترین اقشار جامعه هستند اغلب ناکافی، اورژانسی و دیرهنگام است.­

خانم راد بخت ادامه سخنرانی خود را با طرح موضوعاتی  ادامه دادند، از جمله:

- خلاء قانون

طبق قانون، کودک­آزاری یک جرم عمومی است و مدعی­العموم می­تواند نسبت به این جرم شکایت کند و کودک­آزار را به کیفر برساند. با روند رو به افزایش موارد کودک­آزاری قانون­گذار نسبت به ایجاد تغییرات و اصلاحاتی در قوانین اقدام و قوانین جدیدی در حمایت از کودکان و نوجوانان تدوین کرده است.

ازجمله این که طبق یکی از بندهای این قانون اگر فردی متوجه وقوع جرم علیه کودکان شود و از اعلام آن امتناع کند به حبس و مجازات نقدی محکوم می­شود­. ممانعت از ادامه تحصیل کودک یا نوجوان، ترغیب یا آموزش روش­های خودکشی، آموزش مضامین مستهجن و ترغیب کودکان به ترک تحصیل یا فرار، جرم محسوب می­شود و برای آن مجازات تعیین شده است.

مطابق با بندی دیگر از این قانون نهادهای مختلف مانند آموزش ­و ­پرورش، سازمان زندان­ها، سازمان بهزیستی، شهرداری، صدا­ و­ سیما به منظور حمایت از کودکان و نوجوانان وظایفی بر­عهده دارند. به گفته کارشناسان برطرف کردن خلاء قانونی و تدوین قوانین اصولی در مبارزه با موارد کودک­آزاری می­تواند کارساز باشد و از آمار کودک­آزاری بکاهد. اما آیا فقط پر کردن خلاء قانونی کارساز است؟

- معلول چند علتی

خانم رادبخت گفتند دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران، تصریح می­کند: شما هرگز نمی­توانید با قانون به جنگ کودک­آزاری بروید زیرا ریشه کودک­آزاری جای دیگری است. وقتی ریشه آن را قطع کنید می­توانید کودک­آزاری را مهار کنید. کودک­آزاری معلولی نشأت گرفته از چندین علت است فقر اقتصادی، ناآگاهی نسبت به حقوق کودکان، نداشتن سیاست­های اجتماعی منسجم و تدوین شده و توجه نکردن به اهمیت پیشگیری از آ سیب­های اجتماعی باعث شده است که شاهد موارد کودک­آزاری باشیم.

حتی در موارد حاد کودک­آزاری که رسانه­ها وارد ماجرا می­شوند و مدعی­العموم شکایت می­کند، تحول مهمی را شاهد نیستیم و ریشه کودک­آزاری در خانواده قطع نمی­شود و صرف تعیین کیفر یا دیه نیز نمی­تواند برطرف­کننده مشکل باشد. به­عنوان مثال یکی از علت­ها فقر اقتصادی است؛ با افزایش مشکلات اقتصادی، آسیب­های اجتماعی از جمله کودک­آزاری افزایش می­یابد. دکتر اقلیما ادامه می­دهد: نکته دیگری که همواره در کشور ما مغفول می­ماند، این است که سیاست اجتماعی تدوین شده در هیچ حوزه­ای نداریم و به صورت اورژانسی و مقطعی فقط به هنگام بروز حوادث و آسیب­ها اقدام و سپس موضوع را رها می­کنیم.

طبیعی است که در امر آموزش، علاوه­بر آموزش حقوق کودک، چگونگی پیگیری موارد کودک­آزاری باید ارائه شود و نهادهای مسئول باید پیگیرانه موارد را دنبال کنند.

- مشکل ساختاری

از سوی دیگر مشکل ساختاری در زمینه پرداختن به آسیب­های اجتماعی کاملاً محسوس است. در ساختار فعلی نظام اجتماعی به علت نبود شفافیت آماری برای رصد کردن آسیب­های اجتماعی، امکان تدوین سیاست­های پیشگیرانه وجود ندارد. بسیاری از آسیب­های اجتماعی لایه­های پنهانی دارد که فقط یک بخش آن که روان انسان را می­خراشد مثل کودک­آزاری بروز پیدا می­کند و دیگر لایه­ها مخفی می­ماند، به این ترتیب تدوین سیاست­های اجتماعی منسجم به انضمام برنامه­های راهبردی و عملی می­تواند ریشه آسیب­های اجتماعی را شناسایی کند و آن را از بین ببرد. مجرم تلقی کردن والدینی که به علت بی­کاری یا فقر یا اعتیاد به کودک­آزاری دست زده­اند نه فقط مشکلات را حل نمی­کند بلکه محرومیت کودک را بیشتر می­کند.

- مجازات­های جایگزین

ایشان در پایان عنوان کردند هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان، با اشاره به این که در کشور ما هنوز کفه کیفری این لوایح سنگین­تر است تصریح می­کند: در بسیاری از کشورها مجازات­های جایگزین ارائه شده است که طی آن روابط بین کودک و خانواده ترمیم می­شود.به عنوان مثال پدری که دست به رفتار خشن علیه کودک زده است مجبور به انجام کارهایی برای فرزندش می­شود که طی آن روابطش نزدیک­تر می­شود.

به این ترتیب باید اذعان کرد نظام حمایت از کودک در کشور ما هم اکنون دچار چالش­های جدی شده است؛ و مداخلات باید چند جانبه، به­موقع و پیشگیرانه باشد.

بعد از سخنرانی خانم آزاده رادبخت آقای گوانی  ‌ضمن تشکر از ایشان سخنرانی خود را که با عنوان ازدواج کودک با سرپرست  برای حضار قرائت کردند.

 آقای گوانی در آغاز و در کلام اول سخنرانی خود به این نکته که قانونی از تصویب مجلس شورای اسلامی گذشت که به موجب آن سرپرستان فرزند­خواندگان می­توانند با آنها ازدواج کنند! پرداختند. تصویب این قانون به این بهانه بوده که بعضاً به واسطه عدم محرمیت میان فرزند­خوانده و سرپرست، تجاوز جنسی­هایی روی می­داده است که تنها راه برون رفت از وقوع این پدیده نامبارک، وضع این قانون اندیشه شده است (!) در این راستا، جلوگیری از سوءاستفاده از کودکان را نیز هدفی دیگر برای وضع این قانون دانسته­اند.

در واقع، ماده ۲۷ لایحه حمایت از کودک و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست سال ۸۸ پس از پرداختن به مسأله ازدواج سرپرست، (بعد از صدور حکم سرپرستی توسط دادگاه) به مقوله ممنوعیت ازدواج بین سرپرست و فرزندخوانده پرداخته است. لازم به یادآوری است که قانون­گذار در ماده مذکور، در راستای رفع نواقص و کاستی‌های قانون قبلی و نیز حمایت مؤثر از طفل فرزندخوانده گام مؤثری برداشته است تا به آنجا که در ادامه ماده ۲۷، در تبصره عنوان می‌کند که: «ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن فی‌مابین سرپرست و طفل ممنوع است». تبصره فوق از این لحاظ که قانون­گذار تلاش کرده در جهت حفظ منافع طفل و ایجاد محیطی گرم و خانوادگی در راستای رشد و بالندگی کودک مترقی عمل کند، شایان توجه است در نسخه اصلاح ‌شده مورخ ۴مرداد ۱۳۹۱ مجلس شورای اسلامی تغییری نسبت به این ماده ایجاد نشده و ایرادی هم از سوی شورای نگهبان درخصوص تبصره ماده عنوان نشده است. اما بخش سؤال­بر‌انگیز و درواقع از ابداعات ماده مذکور، تبصره انتهایی ماده در نسخه مورخ 05/۱۲/91 است.  بنابراین در اصلاحی که در تعاقب نظر شورای نگهبان در خصوص ایراد وارده به تبصره ماده ۲۷ به‌وجود آمده، مجلس شورای اسلامی تبصره ماده ۲۷ را به این نحو اصلاح کرده است: «ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن بین سرپرست و فرزندخوانده ممنوع است، مگر این که دادگاه صالح پس از اخذ نظر مشورتی سازمان این امر را به مصلحت فرزندخوانده تشخیص دهد». یادداشت حاضر نظری اجمالی به وضع این تبصره داشته و آن را در بوته نقد جرم شناختی و اخلاق قرار می­دهد تا نشان دهد که وضع چنین تبصره­ای نه تنها مفید نبوده و مانع سوءاستفاده از کودکان نمی­شود، بلکه برعکس عاملی برای سوءاستفاده از آنان خواهد بود.

آقای گوانی در ادامه عنوان کردند در زمانه­ای که اخلاق مسلم جامعه به کناری رانده شده و قربانی رفتارهای غریزی و حیوانی عده­ای سرپرست فرزندخوانده می­شود، دیگر انتظارها از اخلاق به حداقل می­رسد و با دوام این مسأله باید معتقد بود که دیری نخواهد انجامید که اخلاق راستین از بطن و متن جامعه رخت بربسته و جای خود را به اخلاق بدلی و ساختگی می­دهد؛ اخلاقی که از وضع چنین قوانین شرمسار­کننده­ای حمایت می­کند.

فرزند بی­پناه و درمانده­ای که از نعمت پدر و مادر و خویشاوندان دلسوز بی­بهره بوده و در نتیجه به مراکز بهزیستی سپرده می­شود، به­دست سرپرستانی شهوت­منش واگذارده می­شوند که فردا و پس فرداها از آنها به منزله ابزاری جنسی بهره گیرند. گرچه از منظر دینی، نمی­تواند منعی شرعی برای ازدواج این فرزندان یا سرپرستان­شان یافت اما این مسأله دلالت­بر پذیرش آن از ناحیه اخلاق مسلم اجتماعی ندارد. اخلاق یعنی همان نیروی اندرونی جامعه که ما شهروندان را به رعایت برخی رفتارهای نیک امر کرده و از برخی رفتارهای ناپسند باز می­دارد، پاره­ای از رفتارها را حتی در قالب قانونی و با رنگ و لعاب تقنینی نمی­تواند پذیرا باشد و وضع چنین قانونی در زمره این مقوله­هاست که باید از گردونه اجرایی خارج گردد . پیشگیری از وقوع جرم در هر جامعه­ای یکی از ابزارهای کنشی در مقابله با پدیده جنایی است. این مسأله امری ضروری است و از رهگذر ابزارهای موقعیتی یا وضعی و اجتماعی به نحو احسن می­تواند در راستای رسالت راستین خود ایفای نقش نماید اما این مسأله تا بدان­جا واجد اهمیت نیست که پا بر­روی ارزش­های مسلم اخلاقی در جامعه گذاشت و به بهانه شهوت­رانی پاره­ای از شهروندان اسیر در دام شهوت و غریزه حیوانی، دست از این ارزش­های اخلاقی شست. در جامعه­ای که پایه­های وزین دین مبین اسلام در تار و پود فرآیند اجتماعی ریشه دارد و در جامعه­ای که تمدن چندین هزاره­اش شهره عالم است، هنجارها و ارزش­های اخلاقی از جمله نوع­دوستی از یک­سو و کنترل هوی و هوس حیوانی از سوی دیگر را مکرر گوش­زد کرده و تذکر می­دهد، حمایت از عده­ای انسان شهوت­ران و پا گذاشتن­بر این ارزش­ها جای تأمل فراوان دارد.

 آقای گوانی افزودند حقیقت این است که شنیدن وضع چنین قوانینی، هر شهروند ایرانی معقول را به شرم می­آورد. چنین سرپرستانی که کودکان بی­سرپرست را تحت سرپرستی خود قرار می­دهند، در وهله نخست، آدمیانی آدم تلقی می­شوند که حس نوع­دوستی و انسان دوستانه شان چنان در وجودشان ریشه داشته که کودکی بی سرپرست را در آغوش خانوادگی و حریم خصوصی شان وارد کرده و چنان دختر یا پسر راستین خود با او رفتار کرده، تربیت نموده و به منزله فرزندی مفید و خدمت­گذار به جامعه تحویل می­دهد. چنین سرپرستانی چگونه می­توانند نگاه جنسی به این نوباوگان ایرانی داشته و سرانجام آنها را اسیر هوی و هوس خود کنند؟! اساساً وضع چنین قانونی با عذر غیرمنطقی پیشگیری از وقوع تجاوزهای جنسی، با غایت و ماهیت فرزندخواندگی و شرایط سرپرستان مغایر بوده و در حقیقت نقض غرض است.

چندان که راهکار موافقت دادگاه و صدور جواز این ازدواج نیز از این حقیقت هیچ نمی­کاهد و وجه ناپسند این رفتار را پسندیده نخواهد کرد.به علاوه چنین قانونی، برخی از این کودکان بی­سرپرست را در حد ابزاری جنسی برای برخی متقاضیان سرپرستی که مال و مکنت فراوان دارند و اندیشه جنسی در پس ذهن­شان لانه داشته، می­کند. یعنی چنین قانونی در حقیقت ابزاری برای سوءاستفاده شده و درهای سوءاستفاده برای اشخاص شهوت­ران باز می­کند؛ امری که بسان روانه کردن این کودکان از گودال به چاه است.

این چنین قانونی در نهایت نه تنها ابزاری برای پیشگیری از وقوع برخی تجاوزهای احتمالی از ناحیه پاره­ای از سرپرستان شهوت­ران علیه فرزندان بی­سرپرست تحت سرپرستی آنان نخواهد بود بلکه جدای از قربانی کردن برخی از ارزش­های مسلم اخلاقی در جامعه­مان، رهگذرهای وقوع جرایم خشونت­آمیز را فراهم می­سازد و افزون­بر این، عامل بزه­دیدگی­های مکرر این فرزندان از همان اوایل دوران فرزند­ خواندگی شده و در نتیجه جامعه را مواجهه با شهروندانی مبتلا به بیماری ذهنی - روانی در اثر چنین برخوردهای نا­مبارک از ناحیه سرپرستان در آینده­ای نه چندان دور می­سازد.

کودکی که از داشتن والدین بی­بهره است و خویشاوندی نیز ندارد که حامی او باشد به سرپرست سپرده می­شود تا حمایت شود؛ سرپرستی که تنها مأمن آن کودک است. وقتی این سرپرست نظر جنسی به آن کودک داشته باشد، این کودک درمانده که هیچ جایگزینی برای ادامه زندگی و تأمین معاش ندارد ناگزیر و برخلاف باورها و میل واقعی­اش تن به خواسته­ای می­دهد که هیچ از آن دل خوشی ندارد و آرام آرام این مسأله از نظر ذهنی - روانی چنان در ذهن و قلب او ریشه می­دواند که پیامدهای احتمالی آن در بیشتر اوقات اگر عارضه وخیم روانی نباشد، وقوع جرم علیه آن سرپرست به ظاهر همسر قانونی خواهد بود. وانگهی، چنین کودک بی­پناهی که به سرپرست همسر در دوران کودکی سپرده شده است چون پناهگاه دیگری ندارد، در اثر این واقعه، چه بسا مکرر متحمل رفتارهای مجرمانه از ناحیه سرپرست شده و مکرر مبتلا به بزه­دیدگی شود. چون مأمنی دیگر ندارد به ناچار این رفتارهای نامبارک را می­پذیرد؛ و با گذر زمان و پرشدن ظرفیت ذهنی و روانی این شخص، واکنش اتفاقی در قالب جرایم فجیع قتل عمدی و همسرکشی و مواردی از این دست تبلور می­یابد.

آقای گوانی در پایان افزودند، پس می­بینیم که وضع چنین قوانینی در عمل و به مرور زمان، نه تنها مشکلی از مشکلات جامعه نمی­کاهد بلکه خود باری­بر مشکلات موجود می­شود و پیامدهای آن در دراز مدت بسیار برای جامعه و شهروندان­مان مخرب خواهد بود. امیدوارم که این قانون سرانجام به تصویب شورای­نگهبان نرسد و عامل­شرمساری ما شهروندان ایرانی چه در عرصه داخلی و چه بین­المللی نشود.

بعد از اتمام سخنرانی آقای گوانی ایشان از حضار محترم که به صورت حضوری و چه از طریق پالتالکی در این جلسه حضور داشتند، در خواست کردند که اگر سئوالی دارند مطرح کنند. آقای حسن طالبی که به عنوان مهمان در این جلسه حضور داشتند سئوال خود را مبنی­بر این که شما فعالان حقوق­بشر در زمینه جلوگیری از ازدواج کودک با سرپرست چه راهی رو پیشنهاد می­کنید­، مطرح کردند که در این پرسش و پاسخ خانم­ها آزاده رادبخت­، سیما حب­وطن و آقایان گوانی­، آرمان وطن­دوست­، نادر زندی و محمود نور­بخش به صحبت پرداختند .

 در پایان این جلسه آقای گوانی ­مسئول نمایندگی‌ سوئیس از کسانی‌ که در این جلسه چه به­صورت حضوری و چه به صورت پالتاکی حضور داشتند تشکر کردند.

در این جلسه خانم­ها  آزاده رادبخت، سیما حب­وطن و آقایان حسن طالبی به عنوان مهمان­، محمد­جاوید گوانی­، محمود نوربخش، آرمان وطن­دوست­، نادر زندى و محمد­رضا عبدللهی به صورت حضوری و چند تن‌ نیز كه به صورت پالتاکی در این جلسه حضور داشتند؛ جلسه ساعت  17:15 به پایان رسید .

  ابتدای صفحه | بازگشت

 

all rights reserved @ Bashariat