آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 150

 

 

      داعشی­های عراق، داعشی­های ایران

شهرام مسعود وزیری

حدود یک سال است واژه تازه­ای به فرهنگ خشن و ناسازگار با حقوق­بشر در جهان و به­ویژه در خاورمیانه وارد شده و آن گروه تروریست و آدم­خوار "حکومت اسلامی عراق و شام" یا همان بربرهای خون­ریز داعش است. کافی است نگاهی به تصاویر و فیلم­های دلخراش اعدام زنان و مردان بی­گناهی بکنیم تا با نفرت­انگیز­ترین گروه­های آدم­کش جهان (داعش)  آشنا شویم. این که منشأ این آدم­خواران از کجاست و چگونه ناگهان یک­شبه با دلارهای نفتی عربستان و قطر و امکانات گسترده و اسلحه­های بسیار مدرن غربی به­وجود آمد و به چه منظوری پاگرفت­، از دایره بحث ما خارج است. اما آن­چه باید برآن پای فشرد و توجه دنیا و مقامات حقوق­بشری و صیانت انسانی را به آن جلب کرد، همانا جنایات و بی­رحمی بی­سابقه گروهی مسلح است؛ که از کشتن هزاران زن و کودک و پیر و جوان، هیچ واهمه­ای ندارند.­

جنایات داعش و شیوه­های شکنجه، قطع عضو، اعدام­های صحرائی دسته­جمعی و رفتار جاهلانه از نوع همان که در  صدر­اسلام با زنان و پیروان سایر ادیان می­شد را اینک با مسیحیان و ایزدی­ها و شیعیان عراق و سوریه و ... شاهد هستیم، ما را ناگهان به یاد شیوه­های آدم­کشی و قتل­عام و شکنجه­های بی­رحمانه جمهوری­اسلامی و دادگاه­های انقلاب و تمام بربر­منشی­هائی انداخت که 36 سال است در ایران رسمأ و عملأ به اجرا در می­آید و اینک  درمی­یابیم که داعش اصلی اما از نوع شیعه آن، سالهاست در سراسر ایران و به­خصوص مناطق کردستان ایران، خون می­ریزد و جنایت می­کند.

داستان­های دردآور و تکان­دهنده­ای که از زبان زنان و مردان جان به­در­برده کُرد ایزدی در رسانه­های جهانی منتشر شده است، بی­گمان با جنایات جمهوری­اسلامی در اوایل انقلاب برابری می­کند. اخیرأ گزارش مفصلی در مورد دادگاه­های چند دقیقه­ای و اعدام­های غیرقانونی و شتاب­زده‌ای منتشر شده که در مرداد و شهریور 1359 در مناطق کردنشین ایران به وقوع پیوست  شهادت­نامه خانواده­های قربانیان که در آنها از اعدام افراد زیر هجده سال، افراد مشغول به خدمات درمانی و دیگر افراد سخن گفته می‌شود، نشان می‌دهد که هیچ کس از دسترس آیت­الله­صادق خلخالی، رییس دادگاه تازه تأسیس انقلاب اسلامی، در امان نبود.  بر­اساس گزارش­ها، خلخالی که با عنوان "قاضی اعدام"  هم شناخته می‌شد، دستور اعدام صدها و شاید هزاران نفر را در طول دوران قضاوتش صادر کرد. این اعدام­ها درپی دادگاه­هایی شتاب­زده که فاقد ضمانت­های آیین دادرسی بودند و با نقض حقوق مربوط به دادرسی عادلانه اجرا شدند.

نکته اصلی این شهادت نامه­ها که عمدتاً از طرف خانواده­های ماملی­، مصطفی سلطانی­، کعبی­، حیدری­، ساعتی­، سرهنگی، فرخنده و ... منتشر شده است، جنایات جمهوری­اسلامی است که به مراتب از آدمکشی­های داعش گسترده­تر، بی­رحمانه­تر و جنایت بارتر  بوده است­. اما رسانه­های جهانی آن زمان مانند امروز نخواسته­اند به افشای این جنایات بپردازند مبادا در منافع نفتی­شان خللی ایجاد شود.

به راستی اگر قرار باشد نام تازه­ای برای جمهوری­اسلامی انتخاب کنند­، شاید نام "جمهوری قطع عضو و اعدام" نام مناسبی باشد. در پایان این مطلب خوب است نگاهی گذرا داشته باشیم به آخرین دستاوردهای ضد انسانی جمهوری­اسلامی.

حداقل تعداد ۴۱۱ زندانی از ابتدای ژانویه تا پایان ماه ژوئن ۲۰۱۴ میلادی در ایران اعدام شده­اند. این نشانگر آن است که موج اعدام­هایی که پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ آغاز شده، ادامه دارد. به گزارش سازمان حقوق­بشر ایران،  بیش از ۸۷۰ نفر از زمان انتخاب آقای­حسن روحانی در خرداد ۱۳۹۲ اعدام شده­اند. ما اعضای کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران، جامعه بین­المللی را به اتخاذ اقدامات جدی جهت متوقف کردن موج اعدام در ایران فرا می­خوانیم.

      دیکتاتوری اسلامی و حکومت اعدام در ایران

انسیه حنیف­نژاد

کشورایران، کشوری که نامش روزگاری تداعی­کننده علم و هنر و فرهنگ درجهان بود، این روزها تداعی­کننده حقایقی چون تحریم، گرانی، فقر، شکنجه، زندان، اعدام و…می­باشد. حاکمان رژیم اسلامی این روزها برای حفظ حاکمیت ننگین خود بر ایران از جان ایرانیان مایه می­گذارند و آثار تحریم­هایی که بر ایران تحمیل شده است، تنها متوجه مردم بی­دفاع ایران می­باشد که بازیچه قدرت­طلبی سیری­ناپذیر این فرومایگان شده است. پرواضح است که ایران کنونی دستاورد ندانم­کاری­ها وسوء­مدیریت­های مسئولان جمهوری­اسلامی و در رأس آنها رهبر رژیم خامنه­ای است، و مقصر اصلی اوست چرا که او حتی فراتر از قانون اساسی همه امور مملکت وملت را در ید قدرت خود گرفته و بر همه مسئولان کشوری ولشکری تسلط مطلق دارد؛ و بدین ترتیب هیچ­کس در مملکت 80 میلیونی جرأت و حق اعتراض و انتقاد از او را ندارد، همچنان او یکه­تاز این میدان وسیع است. برگزاری ده­ها انتخابات نمایشی، ذره­ای مشروعیت برای رژیم به همراه نمی­آورد؛ از دیدگاه منصفانه، چه خامنه­ای و چه حسن روحانی، همه دیکتاتور محسوب شده که با توسل به قتل و آدم کشی بر مسندهای خود تکیه زده­اند. در حقیقت، زیر ساخت بنای این دیکتاتوری توسط اسلام و آموزه­های اسلامی شکل گرفته است. خامنه­ای با استفاده از دین اسلام، تمامی جنایات خود را توجیه می­کند. البته پر بی­راه نیست اگر بگوییم اصولاً دین اسلام، به­شدت قابلیت این را دارد که از یک نظام دیکتاتوری، طرفداری کند. از نخستین روزهای تصدی عاملان رژیم جمهوری­اسلامی ایران بر مسند ریاست تاکنون جز سرکوب، بازداشت­های فله­ای و اجرای احکام ظالمانه اعدام چیزی نصیب ملت ایران و فعالان سیاسی و فرهنگی و عقیدتی نشده است. هر ملتی در هر جغرافیا و سرزمینی حق دارد که از حقوق خویش دفاع کند. قانون حقوقی، حقوق ملت­ها در نهادهای بین­الملل در دفاع از هویت ملی خود بدین صورت ذکر گردید: طبق ماده 18 اعلاميه‌ جهانی حقوق­بشر و ماده‌ 18 ميثاق بين­المللی حقوق مدنی و سياسی هر شخصی حق دارد از آزادی دين و تغيير دين يا اعتقاد و هم­چنين آزادی اظهار آن به طور فردی يا جمعی و به طور علنی يا در خفا برخوردار باشد.

بند 1 ماده‌ 1 اعلاميه‌ مربوط به اشخاص متعلق به اقليت‌های ملی يا قومی، دينی و زبانی نيزمی­توانند از موجوديت و هويت ملی، قومی، فرهنگی، دينی و زبانی اقليت‌ها در سرزمين‌های خود حمايت کنند و ايجاد شرايط را براى ارتقای اين هويت مهم قلمداد می‌کند.

بند 1 و 2 ماده‌ 2 همين اعلاميه نيز تأکيد می‌دارد که اشخاص متعلق به اقليت‌ها حق دارند درنهانو به­طور علنی، آزادانه و بدون مداخله و يا هر شکل از تبعيض، دين خود را اعلام و به آن عمل کنند و به صورتی مؤثر در زندگی فرهنگی، دينی، اجتماعی، اقتصادی و عمومی شرکت کنند. طبق ماده‌ 3 اعلاميه جهانی حقوق­بشر و بند 1 ماده‌ 6 اعلاميه حقوق مدنی-سياسی، حق زندگی، از حقوق ذاتی هر انسان به حساب می‌آيد و اين حق بايستی به موجب قانون نيزحمايت شود.

بند 2 ماده‌ 1 دومين پروتکل اختياری ميثاق بين­المللی حقوق سياسی و مدنی به منظور الغای مجازات مرگ هم، اقدامات لازم در جهت منسوخ کردن مجازات مرگ در قلمرو قضايی را، به کشورها گوش­زد می‌کند. برمبنای آن­چه ذکر شد هر شخص یا مجموعه­ای می­تواند از حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، زبانی، و در نهایت ملی- هویتی خویش آزادانه دفاع کند. در ایران نه تنها این حقوق پذیرفته نیست و حق دفاع از حقوق ملی وهویتی ملت­های تحت ستم سلب شده است، بلکه  سرعت عمل "ماشین اعدام" نظام حاکم­بر این ملت­ها در جغرافیای ایران شتاب بیشتری یافته است. در اینجا، وظیفه مردم جامعه و خصوصاً افراد مسلمان است که وارد میدان شوند، و به صراحت اعلام دارند که جای دین در گوشه مسجد است، و نباید از دین و اعتقاد آنها برای حکومت بر مردم یا جنایت و غارت کشور، سوء استفاده شود. یکی از مهمترین روش­های مبارزه با رژیم خامنه­ای، و همین­طور، جلوگیری از شکل­گیری دیکتاتورهای مشابه در آینده، آشنا کردن مردم با سکولاریسم و لزوم جدایی دین از سیاست است.

      قانون اعزام محصل به خارج

فاطمه سجادی­مقدم

راستی چه معجزه­ای در کار بود که محصلان آن روزگار بدون توجه به مرام سياسی­شان­، از آزاد­انديشی، وطن­دوستی،  احساس مسئوليت و در عين حال سعه­صدر­،­ بلند­نظری و پاکدامنی بسيار گاه در حد وسواس برخورداربودند اما نسل­های بعدی به مرور، حداقل چنين صفاتی را کمتر آشکار ساختند.

قانون اعزام محصل به خارج در اول خرداد ۱۳۰۷ به تصويب مجلس شورای ملی رسيد و متن کامل اين قانون به­شرح زير در روزنامه رسمی کشور منتشر شد .

قانون اعزام محصل به خارجه

‌مصوب اول خرداد ماه ۱۳۰۷ شمسی

‌ماده اول- دولت مکلف است اعتبارات ذيل را برای اعزام شاگرد به خارجه اعم از مرکز و ولايات جهت تکميل تحصيلات در علوم و فنونی که از‌طرف دولت معين خواهد شد در بودجه سنوات ذيل منظور دارد از عده محصلين اعزامی بايستی همه‌ ساله لااقل صدی سی و پنج برای تحصيل فن ‌تعليم و تربيت اعزام شوند.

‌سال ۱۳۰۷: يکصد هزار تومان

‌سال ۱۳۰۸:‌ دويست هزار تومان

‌سال ۱۳۰۹: سيصد هزار تومان

‌سال ۱۳۱۰: چهارصد هزار تومان

‌سال ۱۳۱۱: پانصد هزار تومان

‌سال ۱۳۱۲: و سنوات بعد ششصد هزار تومان

‌تبصره ـ اعتباراتی که به موجب قوانين مخصوصه اختصاص به اعزام محصلان به خارجه دارد و هم­چنين اعتباراتی که در بودجه ۱۳۰۷‌وزارتخانه‌ها تخصيص به اين ­نوع خرج داده شده بايد در آتيه محفوظ بماند، و اعتبارات مذکور در اين ماده علاوه­بر اعتبارات فوق‌الذکر خواهد بود.

ماده دوم­ـ محصلان اعزامی بايد واجد شرايط ذيل باشند:

الف­ـ تابعيت ايران و ايرانی بودن.

ب­ـ دادن امتحان مطابق پرگرام مسابقه که از طرف وزارت معارف تهيه خواهد شد و نبايد کمتر از پرگرام مدارس متوسطه باشد. دارندگان‌ تصديق­نامه مدارس عاليه يا متوسطه يا فنی با تساوی ساير شرايط مسابقه حق‌تقدم خواهند داشت.

ج­ـ تقبل اين که در ممالک و در شعب علمی که از طرف دولت معين خواهد شد تحصيل کرده و پس از فراغ از تحصيل و اخذ ديپلم ظرف مدتی ‌را که در خارج به خرج دولت تحصيل کرده‌اند در شعبه تحصيلات خود به دولت خدمت نمايند.

‌تبصره­ـ اعلان مسابقه محصلين دو ماه قبل از موقع آن در تمام مملکت منتشر می‌شود.

ماده سوم­ـ دولت مکلف است کليه کسانی را که بر­طبق اين قانون فارغ‌التحصيل می‌شوند در شعبی که مربوط به تحصيلات آنها است، مصدر‌ خدمت نمايد و چنانچه از تاريخ مراجعت به ايران تا مدت شش ماه خدمتی به آنها رجوع نگرديد، می‌توانند برای خود شغل ديگری تدارک نمايند ولی هر‌گاه بعداً تا مدت چهار سال استخدام آنها مورد احتياج دولت واقع شد به آنها اخطار می‌شود، و پس از سه ماه از تاريخ اخطار بايد حاضر خدمت شوند در‌اين صورت اگر بلافاصله خدمتی ارجاع نگرديد دولت مکلف است مادام که خدمتی رجوع نکرده حقوق رتبه آنها را پرداخت نمايد.

‌تبصره­ـ مواد ۶۷ و ۷۳ قانون استخدام کشوری شامل حال محصلان مذکور نخواهد بود، و دولت می‌تواند محصلان مزبور و هم­چنين کليه کسانی را ‌که از مدارس عاليه فارغ­‌التحصيل شده و به اخذ ديپلم (‌از درجه ليسانس به بالا) نائل آمده‌اند، بدون طی خدمت ابتدايی با رتبه ۳ اداری به خدمت‌ بپذيرد و تا رتبه ۶ اداری آنها را پس از توقف دو سال در يک رتبه به رتبه بالاتر ارتقاء بدهد.

*‌ ‌پاورقی: به موجب قانون ۲۱ آذر ماه ۱۳۰۸ دارندگان ديپلم ليسانس مدرسه دارالمعلمين عالی با رتبه ۴ اداری به خدمت پذيرفته می‌شوند.

ماده چهارم­ـ وزارت معارف مکلف است محصلان اعزامی را در تحت مواظبت و مراقبت سرپرست‌های مخصوص قرار دهد و حقوق سرپرست‌ها و‌ مخارج و مصارفی که به جهت اين کار پيدا می‌شود از اعتبارات مذکوره در ماده اول اين قانون تأمين خواهد شد؛ ولی ميزان آن علی‌ايحال در سه سال‌اول ساليانه از دوازده هزار تومان و بعدها از بيست ­و چهار هزار تومان نبايد تجاوز کند.

‌تبصره­ـ سرپرست‌های اعزامی مکلفند نسبت به محصلان ايرانی که به خرج اوليای خود در محل اقامت آنها مشغول تحصيل می‌باشند با رضايت ‌اولياء آنها نيز مراقبت و مواظبت کامل نمايند.

‌ماده پنجم­ـ کليه صرفه‌جويی‌هايی از اين محل به مصرف همين موضوع خواهد رسيد.

ماده ششم­ـ نظام­نامه اجرای اين قانون را وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه تهيه کرده و مأمور اجرای آن نيز خواهد بود. ‌اين قانون که مشتمل­بر شش ماده است در جلسه اول خرداد ماه ۱۳۰۷ شمسی به تصويب مجلس شورای ملی رسيد.

‌رئيس مجلس شورای ملی ـ حسين پيرنيا

در مهرماه همان سال نخستين گروه از محصلان ايرانی با مشايعت باشکوه بسيار به خارج اعزام شد. رضا شاه در ديدار با اين محصلان ضمن اشاره به اين­که با چه سختی آنها به خارج اعزام مي­شوند و اين مردم فقير ايرانند که هزينه تحصيل­شان را تأمين مي­کنند و چه وظيفه سنگينی بر دوش دارند ياد آورشد : "شما فرزندان عزيز ايران، بايد خوب اين مسأله را بدانيد که چرا شما را از يک کشور پادشاهی مثل ايران به يک کشور جمهوری مثل مملکت فرانسه اعزام می‌داريم. اين کار فقط برای اين است که شما وقتی به آن مملکت رفتيد، حس وطن‌پرستی فرانسويان را سرمشق خودتان قرار بدهيد و آن را در اعماق قلب خودتان جای­گير کنيد. به راستی با کدامیک از پارامترها، استانداردها و مستندات  می­توان روند تحصیل و اشتغال را از گذشته تا به اکنون مورد ارزیابی قرار داد...

 

 


 

         دهانمان را بو کردند؛ حرف عشق زده بودیم؛ به تازیانه­مان بستند 

محمدرضا برزگر

همین‌طور که همه ما شاهد هستیم عمل ننگین شکنجه یکی از بارزترین موارد نقض حقوق­بشر است که به شدیدترین وجه کرامت انسان را مورد تهدید و تعرض خود قرار می دهد. عمل زشت و ناپسندی که متأسفانه در کشورمان شاهد هستیم؛ واژه(شکنجه) در کنوانسیون بین‌المللی منع شکنجه عبارت است از ایراد عمدی هرگونه درد و یا رنج شدید بدنی و یا روحی به یک شخص از جانب مأمور شخصی دولت و یا کسی که در سمت رسمی عمل می­کند.

ماده 7 کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد تصریح می­کند که هیچ‌کس نباید در معرض شکنجه ویا رفتارهای تحقیر‌آمیز مجازات غیرانسانی وحشیانه قرار گیرد فردی که مرتکب جرمی می­گردد؛ به خاطر هر جرمی که مرتکب شده باید در دادگاه مورد قضاوت قرار گیرد و براساس اصل 38 قانون اساسی جمهوری­اسلامی ایران نیز هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است، اجبار شخص به شهادت، اقرار و یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقراری و سوگند فاقد ارزش و  اعتباراست و متخلفین از این اصل طبق قانون مجازات می‌شوند.اما گزارش­ها حاکی از آن است که روند رو به رشد شکنجه و اعدام­ها در ایران فزآینده و نه تنها همچنان ادامه دارد بلکه تلاش­های جهانی و حقوق­بشری چون عفو بین­الملل و گوشزدهای پیاپی شخصیت‌های جهانی چون آقای احمد شهید نیز تأثیری بر این روند نداشته و ندارد.

از ابتدای ژانویه تا پایان ماه ژوئن 2014 میلادی حداقل 411 زندانی در ایران اعدام شده‌اند این نشان­بر این است که موج اعدام­ها پس از انتخابات ریاست جمهوری 1392 آغاز شده و پیوسته ادامه دارد. درست است که در تمامی دنیا هر دولتی برای مخالفان خود شکنجه­هایی در نظر گرفته و اعمال می­کند اما بر­خلاف شرایط حاضر در ایران در بسیاری از جوامع پیشرفته ملت و مردم کم و بیش از حقوقی برخوردارند و می­توانند در زمان­های مناسب و به دلایل مختلف با تظاهرات دست به اعتراض بزنند. اما آنچه که رژیم جمهوری­اسلامی ایران را از دیگر رژیم­های سرکوب­گر دنیا متمایز می­کند تداوم شکنجه آزار و اذیت­، ضرب­و­شتم زندانیان و شکنجه خود سرانه در دوران بازجویی و در دوران تحمل کیفری و حتی بعد از آزادی زندانیان، شکنجه­هایی که نه تنها به فرد زندانی بلکه به خانواده آنان هم وارد می­کنند. متأسفانه با برقراری حکومت جمهوری اسلامی اکثر ایرانیان و به ویژه آزاد اندیشان طعم تلخ شکنجه را چشیده­اند و باز هم در نهایت تأسف شکنجه در نظام قضائی، امنیتی و انتظامی ایران دیگر نکته پنهانی نیست به طوری که بسیاری از متهمان در مراحل   اول بازجویی با انواع شکنجه­ها روبرو می‌شوند و گاهی بر اثر  ضربات ناشی از شکنجه جان خود را از دست می­دهند. دراین راستا شورای حقوق­بشر در ماه مارس گذشته مأموریت آقای­احمد­شهید گزارش­گر ویژه سازمان ملل در امور حقوق­بشر ایران را تمدید کرد تا با تدابیر­های لازم به این ظلم و ستمگری­های جمهوری­اسلامی پایان دهد. اما در مقابل درخواست­های جوامع بین‌المللی از رژیم ستمگر جمهوری­اسلامی ایران محمدجواد لاریجانی معاون بین­الملل و دبیر ستاد حقوق­بشر قوۀ قضائیه­ به ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق­بشر سازمان ملل متحد ضمن متهم نمودن احمد­شهید به حمایت از تروریسم از او خواست تا اقدام‌های لازم را برای اصلاح و با زنگری در عمل کرد ویژه سازمان ملل،  درباره حقوق­بشر در ایران پاسخ دهد. گزارش اخیر سازمان ملل حقوق­بشر بیانگر آن است که استفاده از مجازات اعدام در دو دهه گذشته بیشتر شده است  و براساس آخرین گزارش سازمان ملل حقوق­بشر حداقل 411 نفر در شش ماهه اول سال 2014  و تقریباً 870 نفرهم در سال اول انتخابات ریاست­جمهوری در ایران اعدام شده‌اند. میانگین این اعدام­ها را می­توان در روز بیش از 2 اعدام در نظر گرفت و در میان کسانی که در سال 2014 اعدام شده‌اند حداقل 8 بزهکار نوجوان 6 فعال سیاسی  و مدنی به چشم می­خورند. پس از روی کار آمدن جمهوری­اسلامی ایران به یک زندان و شکنجه­گاهی ­بزرگ تبدیل گردیده به اندازه کل سرزمین ایران، تا آنجا که می­توان گفت  تمامی آزادی­خواهان یا در زندانند و یا این که تمام زندگی­شان در گرو­ زندان است.

نقض حقوق پیروان­ سایر ادیان در­ ایران یکی دیگر از مواردشاخص نقض حقوق­بشر توسط دولت جمهوری اسلامی است­، در قانون اساسی لزوم رعایت حقوق خاصه ایشان مورد تأکید قرار گرفته و حتی قوانین ایران در این زمینه پا را فرا­تر گذاشته و در ماده 7 قانون مدنی آمده است:  احوال شخصی اتباع خارجی نیزتابع دولت متبوع آنان است و در‌واقع بر­این نکته تأکید می­ورزند که حتی اگر کسی تبعه‌ ایران هم نبود، باز حقوق شخصی او در زمینه‌های مختلف قابل احترام است؛ چه رسد به اقلیت‌های مذهبی و دینی که جزء اتباع ایران محسوب می‌شوند.

 دربارۀ  لزوم رعایت حقوق اقلیت‌ها، به جز قوانین عادی، اصول متعدد قانون اساسی جمهوری­اسلامی ایران بر­این امر صحه گذاشته است.از این­رو شاهدیم که در ایران اعدام­ها، شکنجه­های متهمان، آزار و اذیت و زندانی کردن اقلیت‌های دینی روبه افزایش است حتی پس از تشکیل دولت جدید و وعده‌های دروغینی که به ملت داده­اند.

در پایان ضمن همدردی با تمامی قربانیان اعدام و شکنجه­، آرزومند آنم که کلیه سازمان­ها و نهادهای بین‌المللی و به ویژه آقای­احمد­شهید هرچه سریع­تر و با تدابیر لازم به این ظلم و ستمگری جمهوری­اسلامی پایان دهند.

       حکم حکومتی یا قانون بدون قائده

مسعود رئیسی­استبرق

حاکمیت جمهوری­اسلامی اساساً به هیچ قانونی حتی قوانین خود ساخته از جمله قانون اساسی خود پایبند نیست. به­عنوان مثال آن بخش از قانون اساسی رژیم که به حقوق مردم اشاره دارد، تماماً نادیده گرفته می­شود. تنها در مواردی که از قوانین می­توان در جهت اعمال و تحکیم سلطه رژیم بهره برد، قضات و حاکم شرع­ها هستند که از این قوانین به­صورت انتخابی استفاده می­کنند. این حکومت که خود را دینی، تابع قوانین اسلام و نماینده الله روی زمین می­داند، آنجا که پای "حفظ نظام" یعنی حاکمیت در میان می­آید، به قوانین اسلام نیز پایبند نیست. قوه قضائیه رژیم، به­گفته خانم­شیرین عبادی، ابزار سرکوب در دست کانون­های امنیتی است. رژیم جمهوری­اسلامی به قوانین بین­المللی که خود آنرا تأیید و یا امضاء کرده است، نیز پایبند نیست.

با بررسی قانون اساسی نیم­ بند و بسیارضعیف جمهوری­اسلامی به­ راحتی در میابیم که جمهوری­اسلامی نه تنها کمترین حقوقی را برای انسان­ها و مخصوصاً برای بانوان  ایرنی قایل نیست، بلکه  تمام آزادی­ها و حقوق اولیه هر فردی را  در هر شرایطی نقض می­کند. باهم چندین اصل از فصل سوم قانون اساسی را بررسی و با اعلامیه جهانی حقوق­بشر مقایسه می­کنیم اصولی که به اصطلاح معرف حقوق مردم می­باشد اما همان هم در مملکت ایران و حتی در دولت تدبیر و امید و یا اصلاح­طلب  آقای روحانی رئیس­جمهور فعلی رعایت نمی­شود: اصل­های ۱۹  تا ۴۰.

در ابتدا به اصل ۱۳ قانون اساسی اشاره می­کنم که بر­طبق آن: ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت­های دینی شناخته می­شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی برطبق آیین خود عمل می­کنند. با نگاهی گذرا به این اصل چندین پرسش مطرح می­شود؛ که پیروان دیگر ادیان مانند بهاییان، گروه­ حلقه، وهابی، بودائی، هندو، یارسان، یزیدیان و... چه می­شوند؟؛ آیا در ایران فقط همان ۳ گروه ذکر شده وجود دارند؟؛ آیا گروه­های دیگر حق زندگی ندارند؟.

و این در حالی است که برمبنای ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق­بشر: هرکس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره­مند شود؛ و طبق اصل ۱۴ قانون اساسی: دولت جمهوری اسلامی و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر­مسلمان با اخلاق حسنه، قسط و عدل اسلامی عمل نمایند؛ و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. البته این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه نکنند؛ اما حساب سایر افراد با مأموران امنیتی، اطلاعاتی و لباس شخصی است که در زندان­های مختلف آشکار و نهان جمهوری­اسلامی تصفیه خواهد شد.یکی از نکاتی که در اکثر اصل­های قانون اساسی وجود دارد اما و اگر­ها و یا شرط و شروط­هائی است که در انتهای هر اصل وجود دارد، و همین نکات به دولت اجازه می­دهد طبق آن حقوق مردم را نقض کرده و با بهانه­های خود ساخته  هر اقدام خود خواسته­ای را انجام دهد. در حالی­ که طبق ماده۳ اعلامیه جهانی حقوق­بشر: هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد و هم­چنین طبق ماده ۶: هرکس حق دارد که شخصیت حقوقی او در همه جا به عنوان یک انسان، در مقابل قانون شناخته شود.از دیگر دلایل مورد ابهام در قانون اساسی جمهوری اسلامی، دینی بودن قانون می­باشد که به قانون­گذار اجازه می­دهد در هر شرایطی قانون را نقض و حقوق افراد را پایمال کند، اما  اعلامیه جهانی حقوق­بشر با شفافیت تمام و با صراحت کامل تمامی مواد را  بدون هیچ گونه اما و اگر بیان می­دارد .به عنوان مثال اصل ۲۴ قانون اساسی اعلام داشته: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن­که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد که تفصیل آن را قانون معین می­کند.در صورتی که ماده ۱۹اعلامیه جهانی حقوق­بشر به صراحت و بدون هیچ گونه ابهامی عنوان می­کند که­:  هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن با تمام وسائل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.اما جمهوری­اسلامی به ­وسیله اما و اگرهایی که در قانون اساسی نهادینه کرده است هر اتهامی را به هر فردی نسبت می­دهد و به همین دلیل است که ایران یکی از بزرگترین زندان­ها برای خبرنگاران و فعالین حقوقی، اجتماعی و یا سیاسی نامیده می­شود.طبق اصل ۲۷ قانون اساسی تشکیل اجتماعات و راهپیمایی­ها بدون حمل سلاح به شرط آن­که مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است؛ اما آیا واقعاً این گونه است؟

خوب می­دانیم که جمهوری­اسلامی از ابتدای شکل­گیری،  نه تنها یک­بار بلکه به دفعات افراد بی­گناه را به جرم شرکت در یک راهپیمایی وحتی در تظاهرات سکوت و بدون هیچ گونه شعار سیاسی، مذهبی و یا ... دستگیر و به زندان اندخته و در بسیاری از موارد متأسفانه باعث مرگ آنان گردیده است. در حالی که طبق ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق­بشر بند ۱: هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت­های مسالمت­آمیز تشکیل دهد.  و در بند  ۲آمده است که: هیچ کس را نمی­توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد. اما رژیم جمهوری­اسلامی یک رژیم "استثنائی"، "عجیب­الخلقه"، و یا "معجون" بی­نظیری است که از نقطه نظر تفکر، اکثر رهبران آن متعلق به فرهنگ رایج در عربستان ۱۴۰۰ سال پیش است، اما از کلیه ابزارها و تکنولوژی مدرن در جهت سرکوب مردم، ایجاد اختناق و استمرار نقض حقوق بشراستفاده می­کند.

شعری از زنده یا  احمد شاملو، آرزو و پایانی است بر این نوشته کوتاه:

 روزی ما دوباره کبوترهایمان را پرواز خواهیم داد

و مهربانی، دست زیبایی را خواهد گرفت

و من آن­روز را انتظار می­کشم

حتی روزی که نباشم.

به امید فردایی بهتر برای تمام بشریت

 

 

 


 

        ترسیم خطوط قرمز

بیژن سامانی

بار دیگر رهبر رژیم جمهوری­اسلامی در دیدار با اعضای دولت خواسته­ها و خطوط قرمزهای مورد نظر خود را بیان کرد. فاصله گرفتن از جریانات منتسب به انتخابات 88 و کسانی که از حامیان اعتراضات بودند، چکیده سخنان علی خامنه­ای بود. این دیدار درست پس از استیضاح فرجی دانا  وزیر علوم کابینه حسن روحانی به انجام رسید، در شرایطی که رژیم توانست با خریدن زمان در طی مذاکرات اتمی با دول غربی سکوتی را در عرصه خارجی حکم فرما کند علی خامنه­ای بار دیگر به سیاستمداران داخل رژیم تحکم نمود که هنوز هم خط قرمز او مسائل انتخابات 88 است. با این شرایط به نظر نمی­رسد حصر آقایان کروبی و موسوی در طی ادامه کار کابینه حسن روحانی محتمل باشد. در این یک­سالی که دولت تدبیر و امید روی کار است، جریان حامی جنبش سبز نیز با امید دستیابی به حداقل­ها اقدام به سکوت در مقابل بسیاری از مسائل روز کرده بود تا شاید بستر رفع حصر مهیا گردد.

در مقابل علی خامنه­ای نشان داد که چنانچه رقیب یک قدم عقب­نشینی کند با قدرت بیشتری به جلو حرکت خواهد کرد. متأسفانه عدم توانایی جریانات موسوم به اصلاح­طلب در برخوردهای طولانی مدت با مسائل جاری کشور دامنه مطالبات عمومی را لحظه­به­لحظه کمتر کرده است. در حال حاضر مطالبات اصلاح­طلبان که زمانی طیف بسیار گسترده­ای را در تمام جهات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و غیره شامل می­شد، تبدیل به ملاحظات نکته­ای مانند رفع حصر آقایان موسوی و کروبی گردیده است. گرچه بسیاری از بزرگان جریان اصلاح­طلب از گردونه سیاسی حذف گردیده­اند، و به نوعی اخته سیاسی گشته­اند؛ ولی افراد شاخص و نامداری که در خارج از کشور هستند نیز روزه سیاسی اختیار کرده­اند. روند جنبشی که شاید آغاز آن­را سال 1376 بتوان در نظر گرفت، اکنون با ضعف شدید ماهیتی روبرو است. ظاهراً هدفی برای اصلاحات وجود ندارد، و اگر بپذیریم که برآیند خواسته­های فعالین این جنبش با شرایطی که دولت روی کار را از نزدیکان خویش می­بینند تنها رفع حصر آقایان کروبی و موسوی است، می­توان با قوت گفت که عمر اصلاحات در ایران به سر آمده است.

 

 

      

  نوابغ مهاجر، سرمایه­های سوخته

   آیدا سامانی

مریم میرزاخانی ریاضی­دان ایرانی که به عنوان نخستین زن دریافت کننده مدال "فیلدز" که از آن به عنوان نوبل ریاضی یاد می­شود، چند روزی خبرسازترین زن ایرانی بود. مجلات معتبر جهان از او و دستاوردهایش نام بردند و این افتخار جهانی چنان با اهمیت بود که حتی در داخل کشور هم نشریات  به درج این موفقیت پرداختند. حتی پیام تبریک ازطرف رئیس جمهور  نیز برای او ارسال گردید. البته فضای مجازی ایرانیان بیشتر از خود موفقیت به نحوه پوشش این خبر و واکنش­های رسانه­های داخل ایران عکس­العمل نشان داد. روزنامه­های میانه­رویی چون شرق و ایران چهره میزاخانی را در حالی در صفحه اول خود چاپ کردند که تمام سعی خود را برای به­کارگیری هنر فتوشاپ جهت اعمال پوشش حجاب برای او به­کار بستند. در عوض نشریات تندروی راست­گرا سعی در بی­اهمیت نشان دادن موضوع داشتند؛ و شاید به ندرت در میان خبر­های خود اشاره­ای به این موضوع داشتند.بحث حجاب نقطه عطف سنجش عملکرد هر زن ایرانی بدون در نظر گرفتن موقعیت و اهمیت آن توسط رسانه­های داخلی است. رسانه­هایی که تیغ سانسور همواره پیرایشگر افکار منتشر شده  نویسندگان آن است. در چنین مواردی کمتر پیش می­آید که نشریه­ای سنجش عملکرد دولت و دستگاه­های حکومتی را در قبال مسائلی مطرح کنند، که باعث ترک اجباری کشور از سوی نخبگان و یا همان فرار مغزها شده است. این مسائل صرفاً به نبود امکانات برای محققین و پژوهشگران محدود نمی­شود، بلکه نبود امنیت زندگی و تأمین کلیات حداقلی برای افرادی که حتماً می­توانند در طبقه افراد تأثیرگذار  جامعه قرار بگیرند را شامل می­شود. در این زمینه مریم میرزاخانی تجربه بسیار تلخی دارد . حادثه تصادف سال 1376 اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی و کشته شدن چند تن در آن حادثه شاید تلخ­ترین خاطره خانم­میرزاخانی باشد.حال باید در پس پیام تبریک حسن روحانی، رضا فرجی دانا، علی اکبر صالحی و ... به خانم­میرزاخانی، پرسید آیا در یک­سال گذشته دولت تدبیر و امید کوچکترین قدمی برای حفظ نسل آینده ایران برداشته است؟ آیا دیگر شاهد حوادثی همچون حادثه شین­آباد، اتوبوس دختران دانش­آموز در خوزستان، آتش­سوزی مدرسه درودزن و... نخواهیم بود؟ آیا چشم­انداز روشنی برای حفظ و نگهداری سرمایه­های اصلی کشور وجود دارد؟ یا این که حجاب همچنان رتبه نخست دلواپسی بزرگان کشور باقی خواهد ماند!

      نگاهی به دیروزوامروز حقوق همجنس­گرایان در ایران

آرش عباسی

یکی از اساسی‌ترین اصول قوانین بین‌المللی حقوق­بشر، اصل «عدم تبعیض» است. این قوانین برای «نوع انسان» ایجاد شده و کسی را به سبب نژاد،رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، باور سیاسی یا هر باور دیگر، خاستگاه ملی یا اجتماعی، دارایی و تولد یا هر موقعیت دیگری نمی‌توان از این گستره جدا دانست.

طبق این قوانین که در «اعلامیه جهانی حقوق­بشر»، «میثاق حقوق مدنی و سیاسی» و «میثاق حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی» و دو پروتکل اختیاری سازمان ملل­متحد و هم­چنین تفاسیر عمومی این سازمان آمده، نمی‌توان براساس هویت و گرایش جنسی افراد، تبعیض در اجرا و حمایت از حقوق­بشر آنها قائل شد. حداقل در پنج کشور، افرادی که به­طور رضایت‌مندانه رابطه جنسی با همجنس خود برقرار می‌کنند با مجازات اعدام روبرو میشوند که ایران یکی از آن پنج کشور است. قوانین جزایی ایران برای دگرباشان جنسی (بیشتر در قالب مردان و زنان همجنس‌گرا) مجازات‌های تادیبی درنظرگرفته است که شامل بر زندان، شلاق، جریمه‌های نقدی و هم­چنین در نهایت، حکم اعدام می‌شود. تا سال ۱۳۹۰، از قانون مجازات اسلامی برای اجرای حکم در دادگاه علیه دگرباشان جنسی در ایران استفاده می‌شد و از ۸ بهمن همین سال، قانون جدید مجازات­اسلامی علیه دگر­باشان جنسی در ایران، اجرا و استفاده می‌شود. ماده‌های قانونی مربوط به دگرباشان جنسی در این قانون جدید، همچنان سخت‌گیرانه است و برای اولین مرتبه، از کلمه «همجنس‌گرا» در متن قانون نیز استفاده شده است. قوانین مربوط به مجازات دگرباشان جنسی در قسمت «حدود»، از ماده‌ی ۱۰۸ در قانون مجازات اسلامی توضیح داده شده است. لایحه جدید البته دستخوش تغییراتی شده است و در حالی که ماده ۱۰۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ حکم لواط (رابطه جنسی دو مرد با یکدیگر) را اعدام قرار داده بود، در لایحه جدید شرایط اندکی تغییر کرده و براساس ماده ۲۳۳آن فرد مفعول در هر صورت اعدام می‌شود و فاعل فقط در صورت «عنف، اکراه و داشتن همسر» اعدام خواهد شد. طبق قانون جدید، فاعل فقط در صورتی که به مفعول تجاوز کرده باشد یا پیش از برقراری رابطه همجنس‌گرایانه، ازدواج کرده و با زن خود رابطه جنسی داشته باشد، اعدام خواهد شد. موقعیت دیگری که خطر اعدام برای فرد فاعل دارد، غیر مسلمان بودن فاعل و مسلمان بودن مفعول است؛ در این صورت نیز برمبنای تبصره یک ماده ۲۳۳ لایحه حکم اعدام برای فرد فاعل صادر خواهد شد. تمامی این مشکلات وقتی که فرد همجنسگرا مؤنث باشد به­شدت تشدید می­شود. ساقی قهرمان مدیر سازمان دگرباشان جنسی ایران در مصاحبه­ای با دویچه وله در این مورد می‌گوید: «کلاً زنان در ایران اجازه ندارند به همان آزادی‌هایی که مردها دارند دست یابند، و مسلماً وقتی همجنس‌گرا هم باشند بیشتر مورد فشار قرار می‌گیرند. تفاوت یک زن جوان همجنس‌گرا با یک مرد جوان همجنس‌گرا این است که اگر خانواده فشار بیاورد برای ازدواج اجباری ـ که معمولاً ما رسم‌مان این است که از حدود ۱۸ سال یا ۲۰ سال خانواده‌ها این فشار را شروع می‌کنند ـ که بچه‌های جوان‌شان ازدواج کنند، اگر این فرد همجنس‌گرا مرد باشد، قدرت این را دارد که شغلی داشته باشد، خانه‌ای جدا اجاره کند، تنها زندگی کند، منتقل به یک شهر دیگر شود و این فشار را به تعویق بیندازد. یعنی حتی بتواند تا حدود سنین ۴۰سالگی مانع از آن فشار ازدواج شود؛ اما برای زنان این امکان وجود ندارد. برای این که قدرت مالی این دخترهای جوان هم‌جنس‌گرا تقریباً هیچ است، حمایت اجتماعی از یک زن جوان هیچ است و این‌ها ناچارند که در خیلی موارد ازدواج اجباری کنند. ازدواج اجباری برای یک زن همجنس‌گرا یعنی این که دارد به صورت روزانه به این زن تجاوز جنسی می‌شود.»

 از منظر تاریخی به موضوع همجنسگرایی در ایران اشارات زیادی شده است بعضی نوشته‌های باقی­مانده از دوران صفویه نوعی پیوند میان همجنسان زن و مرد را گزارش می‌کنند که با نام­ خواهرخواندگی و برادرخواندگی معرفی می‌شود. دو همجنس برای خدمت به خدا خواهر/برادرخوانده می‌شدند و برای این منظور صیغه‌ای میانشان خوانده می‌شده است. خوانده شدن اغلب رنگی مذهبی به خود می‌گرفته که شامل زیارت آرامگاه اعضای خاندان علی­بن­ابی‌طالب می‌شده و گاه همراه با مراسم رقص و پخش شربت بوده است. باورهای عرفانی شاهان صفوی در شکل‌گیری این پیوندها نقش داشته‌اند و در آغاز دودمان صفوی برادرخواندگی‌های میان درویشان و عارفان معمول بوده است؛ این پذیرش اجتماعی می‌توانست محیط مناسبی برای زوج‌های همجنس به منظور ابراز محبت به هم به وجود آورد. نمونه‌ای از نوشته‌های یک زن لزبین ایرانی به دست آمده از این هنگام که در آن سخنان عاشقانه‌اش با محبوب مؤنثش را در لفافه‌ای از ادبیات عرفانی پوشانده است، نشان از عشق میان زن و خواهرخوانده‌اش دارد. در حالت کلی، در پیش از قرن بیستم ازدواج در جوامع اسلامی به خاطر عشق نبود؛ برای نمونه، در قابوس‌نامه به وضوح ذکر شده‌است که گرفتن همسر نه به خاطر عشق و نه به خاطر میل جنسی، بلکه برای تولید فرزند است. در ابتدای قرن بیستم با وجود آن­که مبحث لزوم علاقه برای ازدواج مطرح گشت و داستان‌های عاشقانه همجنس‌گرایانه در میان مردم معروف بودند (مانندمحمود و ایاز)، اما بحث ازدواج همجنس‌گرایانه به طور جدی مطرح نشد… ادامه دارد

 

 

     نگاهی به کودک و کودکی در ایران اسلامی (ادامه دارد)

معصومه فریدونی

مقدمه: مفهوم کودکی به معنای کنونی که مورد توجه جامعه­شناسان، روزنامه­نگاران، فعالان اجتماعی و حقوق­بشری قرار گرفته، امری جدی می­باشد. ميثاق بين­المللی حقوق کودک مصوبه ­20­ نوامبر ­1989 قطعنامه شماره 2544

ماده 1­- تعريف کودک مطابق اين پيمان­نامه، يک کودک انسانی است که سن هجده سالگی را هنوز تمام نکرده است مگر اين که سن بلوغ از نظر حقوق جاری در کشورهای مربوطه زودتر تعيين شده باشد.

سهم تمامی افرادی كه اميد به يك زندگی عادلانه و انسانی دغدغه اساسی آنها است­، كسانی كه در عين طولانی و پر­پيچ و خم بودن راه­، تنها راه تحول در ساختارهای موجود جامعه را نقد جسورانه در وضعيت موجود می­دانند و نيز معتقدند كه كليه حوادث از اين قبيل قابل پيش­بينی و كنترل بوده، و عدم پيشگيری از آنها در نتيجه اهمال و عدم توزيع عادلانه امكانات در سطح كشور می­باشد. در مدرسه به کودکان خشونت جنسی تحمیل می­شود؛ با جدا کردن آنها از همان روزهای اول آنان تحقیر و حرمت انسانی­شان پایمال می­شود. در مدارس ما نحوه استفاده از سلاح را آموزش داده و از جنگ به­عنوان خشونت رسمی تبلیغ می­شود. امروز سیستم آموزشی از یک­سو کودکان را می­گیرد و از سوی دیگر جوانانی خسته و عاصی را پس می­دهد­. روحیه پرسشگری و شهامت در کودکان از بین می­رود و به­جای آن چاپلوسی و ضعف در برابر قدرت جایگزین می­شود. تلخ­تر این­که شادی را از کودکان گرفته و مدارس بیشتر به پادگان شبیه شده.

این آموزش به کجا سوق داده شده و به کجا می­رود؟  دیگر مسئله مهم در آموزش­و­پرورش ما همانا تفتیش عقیده حاکم است، که به­صورت تشکیل بسیج مدارس و ارتش 20 میلیونی و ... ما بر این باوریم که:

1- آموزش رایگان باید به کودکان برگردانده شود و آنان از آخرین امکانات آموزشی از قبیل مدارس­، تجهیزات و معلمان مجرب برخوردار شوند. 2- متون و محتوای درسی به­روز و کارآمد شوند و نگرش علمی محض باید سر­لوحه تمام کارهای آموزش­و­پرورش قرار گیرد. 3- شادی حق مسلم کودکان است، و مدرسه خانه دوم آنان است؛ پس باید مدارس را سرشار از شادی کنیم تا کودکان در آن فردای جامعه را بسازند.

·  کودک و بهره­کشی نظامی: بسيج

از ابتدای وقوع انقلاب اسلامی در ايران رهبران دينی، سياسی و نظامی با شعار ارتش بيست ميليونی به صرافت تأسيس نيروی شبه نظامی ـ ايديولوژيک بسيج برآمدند.­

درهمين راستا در طول سال­های نخست انقلاب و جنگ هشت ساله با عراق همواره بخش مهمی از سپاه انقلاب و جنگ از ميان اين گروه سنی و کودکان زير ۱۸ سال تأمين شده است. به­طوری که برآوردها نشان می­دهند حداقل ۴ ميليون و حداکثر ۱۰ ميليون بسيجی در کشور وجود دارند. شواهد نشان می­دهد در طول ۸ سال جنگ ميان ايران و عراق بيش از 550 هزار نفر دانش­آموز زير سن 18 ساله به جبهه­های جنگ اعزام شده­اند، 36 هزار نفر کشته شده و3135 نفر نيز معلول شده­اند (طايفی۷، ۱۳۸۴) .

·  کودکان بی هويت

چنان­که اشاره شد، يکی از مفاد حقوق کودک الزام دولت­ها برای احراز هويت کودکان می­باشد. متأسفانه به دليل فرزندان حاصل از ازدواج ايرانيان با اتباع خارجی بدون اجازه اقامت نظير افغانی­ها، عراقی­ها و فرزندان ناشی از ازدواج­های به اصطلاح نامشروع؛ اين پديده از ابعاد متعددی به­شرح زیر قابل بررسی است: قبل از هر صحبتی علت وجودی این پدیده عملاً مردتباری است و بس؛ و ارج ندادن به تبار زن می­باشد.

1- عوامل دينی : از اين منظر تحت عنوان صيانت از خانواده کليه کودکانی که در اثر روابط جنسی نامشروع به دنيا ­می­آيند اساساً فاقد هرگونه جايگاهی برای شناسايی حقوق اجتماعی هستند. در اين رويکرد زندگی، کودکان قربانی کنش­های غير­رسمی و نامشروع بزرگسالان می­گردند، و تاوان اين اعمال را کودکان و در واقع آيندگان می­پردازند.­ از نظر دينی در حال حاضر بين 40 تا 80 هزار کودک بی­شناسنامه در کشور وجود دارد، و نیز 10 هزار کودک بی­سرپرست در تهران وجود دارد.

2- عوامل حقوقی  : در حقوق مدنی برگرفته از مبانی دينی، نيز به دليل نامشخص بودن جايگاه تبار شناختی اين دسته از کودکان و مسکوت ماندن اين رويکرد در برخورد با اين پديده نسبتاً فراگير دنيای امروز و به­خصوص اوج­گيری جنبش­های دفاع از حقوق آنان­، اين پديده مغفول مانده است­. عدم اشراف و اذعان قانون­گذار ­به تحولات اجتماعی به­وقوع پيوسته در عصر حاضر، و عدم درک روح عصری قانون که جزای جرايم امروزی را نمی­توان به آيندگان تحميل و احاله کرد، و در نهايت محدوديت شرعی در باز تعريف روابط جنسی به اصطلاح نامشروع و تحديد دامنه دربرگيری اين کنش در جامعه امروز ايرا ن در تطابق با تحولا ت جهانی از ديگر زمينه­های بروز و دوام اين پديده به­شمار می­رود .

3- عوامل اجتماعی : عدم پاسخگويی به نيازهای جنسی جوانان، تعطيلی رسمی و آشکار اين رابطه ميان دو جنس، از کودکی تا بزرگسالی مگر در قالب ازدواج­های بدون شناخت از روانشناسی دو جنس از هم و بدون وجود ميدان گسترده انتخاب از بين گزينه­های متعدد، سعی و آزمون بسيار، وقوع فراگير روابط جنسی تحت عنوان نامشروع و منجر شدن اغلب اين روابط به تولد کودک که بخشی ا ز آن ناشی ا ز فقدان آموزش­های جنسی در ايران است­، از يکسو سبب ساز تشديد ميزان تولدهای نامشروع و کودکان بی­هويت ا ست­؛ از سوی ديگر مرد­تباری مطلق در فرهنگ و مبانی حقوقی و شرعی منجر به شرايطی گرديده است که بدون شناسايی پدر يا فاعل رابطه جنسی منتهی به فرزند­زايی (­حتی با وجود، حضور واعلا­م آمادگی مادر در قبول مسئوليت سرپرستی­) هويت کودک مورد تأييد قرار نمی­گيرد­. هم­چنين وقوع پديده مهاجرت وسکونت غير­قانونی تعداد کثيری از مهاجران افغانی در ايران و اقدام بسياری از خانواده­های فقير در قبول همسری آنان با دخترانشان­، در کنار آزادسازی کشور افغانستان از تاريک­انديشان و شب­پرستان، منجر به بازگشت خيل وسيعی از افغانی­ها گرديده است که به دليل محدوديت­ها و عدم انطباق قوانين دو کشور در زمينه تبعيت همسر­، قريب بيش از ۴۰ هزار خانواده در قالب زن و فرزندان­، بدون وجود پدر آن هم از نوع قانونی­اش باقی گذارده است که علاوه­بر زنان بی­سرپرست و بی­شوهر آن افغانی­ها­، جمعيت بزرگی از کودکان بی­هويت باقی­مانده است که طبق تعريف قانون و قانون­گذار نمی­توان به آنان شناسنامه صادر کرد.

4- عوامل سياسی : عدم اهتمام به­موقع دولت در ساماندهی مهاجران غير­قانونی و شناسايی و ثبت و ضبط عقود اقتصادی و از جمله اجتماعی آنان­، تلاش ناکافی و دير هنگام برای رفع چالش­ها و ناهمخوانی­های قانونی ميان دو کشورو پاسخ­گو نبودن دولت در مقابل ملت در ازای اين قصور بزرگ و زمينه­سازی بروز چنين پديده فاجعه باری در کشور، اسباب شکل­گيری اين پديده را فراهم ساخت.

5-  فقر فرهنگی و تعصب : بسياری از جوانان تازه ازدواج کرده در توليت، پدری و مادری فرزند ماحصل توليد خود، و فقدان تمايل به فرزند­خواندگی کودکان بی­هويت نيز از سوی ديگر بر تقويت شرايط پيش گفته صحه می­گذارد.

·  كودكان خيابانی­: می­توان گفت که دو دسته­اند:

1- كودك متعلق به خيابان که به جز خيابان خانه‌ای ندارد. خانواده‌اش ممكن است او را ترك نموده، یا هيچ يك از اعضای خانواده او زنده نباشند. چنين كودكی بايد برای بقاء مبارزه كند و ممكن است در پناهگاه­هايی از قبيل ساختمان­های متروكه به­سر برد.

2- كودك در خيابان­؛ که به­طور منظم خانواده‌اش را ملاقات می‌كند. ممكن است هر شب هم برای خواب به خانه برگردد­، اما به خاطر فقر، سوء استفاده‌های بيش از اندازه جسمی و جنسی در خانواده، اغلب اوقات شبانه‌روز را در خيابان می‌گذراند. اين­كه چرا كودكان در خيابان به­سر می‌برند دلايل متعددی دارد، از جمله:

1- كسب درآمد برای خود و حمايت خانواده‌هايشان، از طریق: گدايی­، حمالی­، ماشين‌نويسی­، قاچاق مواد مخدر­، تردستی­، پادويی كردن­، زباله­گردی­، ارتكاب به عمل جنسی­، واكس زدن­، دست­فروشی و بعضاً اجرای موسيقی در خيابان می‌باشد.

2- يافتن سرپناه

3- فرار از مشكلات خانوادگی، مثل اختلاف با والدين­، سوء­استفاده‌های جسمی يا جنسی و يا بی‌توجهی.

4- فقر و بی­سوادی، شكاف طبقات مولد كودكانی است كه معمولاً از توان مالی جهت خريد لباس و غذا برخوردار نيستند و حتی توان رفتن به مدارس رايگان را ندارند و مضافاً در محيط­هایی زندگی می‌كنند كه از ايمنی كافی برخوردار نيستند و بعضی از آنها حتی به ندرت به امكانات بهداشتی از قبيل توالت و آب سالم دسترسی پيدا می‌كنند.

5- محيط خشونت­آميز، بديهی است كه خيابان محيط امنی برای زندگی نيست و اين كودكان بيشتر اوقات استثمار می‌گردند­. ممكن است در برخی جاها با خطر آسيب‌های جسمی و يا حتی مرگ ناشی از خشونت روبرو شوند­. منابع رايج خشونت عبارتند از­: پليس­، باندهای تبه­كاری­، سنديكاهای قاچاق مواد مخدر­، اداره­كنندگان باندهای تجارت جنسی­، گروه­های مرگ­، ساير كودكان خيابانی­، خانواده‌ها و شريك­های جنسی.

6- برچسب زدن (قضاوت نادعادلانه­)، جامعه معمولاً كودكان خيابانی را به عنوان كودكان مشكل‌داری كه برای جامعه دردسرساز هستند­، تلقی می‌كند­. به طور كلی مردم فكر می‌كنند كودكان خيابانی خشن و غير­قابل كنترل هستند­. با مشكل مواد مخدر روبرو می­باشند، و به باندهای تروريستی و شورشی ملحق می‌شوند­. در واقع هيچ­كس با اين قربانيان كه محصول نابسامانی اجتماع و سيستم هستند همدلی و احساس نزديكی نمی‌كند­؛ اين نگرش منفی ريشه در ناتوانی جامعه در مراقبت از اعضای خود دارد.

 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران آگوست 2014 (یونس کیاهی(

نمایندگی­های داخل آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانور   

خانم صدیقه جعفری

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی هامبورگ

آقای غلامرضا اخلاقی

http://hamburg.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی گیسن - لیمبورک

آقای امید سنگانی

http://giessen.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

4

نمایندگی کیل 

خانم پانیذ مقدم

http://kiel.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

5

نمایندگی اشتوتگارت

آقای احمد هوشمند

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی الدنبورک - برمن

خانم انسیه حنیف نژاد

http://oldenburg.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

7

نمایندگی زاکسن­آنهالت

خانم آیدا سامانی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

نمایندگی­های خارج از آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کشور ترکیه

آقای عبدالکریم میرفرد

http://turkey.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

2

کشور سوئد

خانم مینو مهرفومنی

http://sweden.bashariyat.org

به روز

3

کشور سوئیس

آقای محمد جاوید­گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی دانمارک

 آقای غلامرضا اخلاقی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اسپانیا

خانم فاطمه تابع­بردبار

http://spain.bashariyat.org

به روز

کمیته­ها

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کمیته کودک و نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

2

کمیته جوان و دانشجو

خانم رزا خلیلی

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

3

کمیته پیروان ادیان

آقای فرشید­شهیدی­کاویانی

http://adian.bashariyat.org

به روز

4

کمیته زنان

خانم انسیه حنیف­نژاد

http://zanan.bashariyat.org

به روز

5

کمیته اقوام و ملل ایرانی

آقای شهریار ایازی

http://aghvam.bashariyat.org

به روز

6

کمیته روابط عمومی

خانم رزا خلیلی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

7

کمیته محیط زیست

آقای غلامعلی اخلاقی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

           

علاوه بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1- برطرف کردن مشکلات اعضاء کانون و پاسخ­گویی به سئوالات.

2- به­روز­رسانی سرویس­های نصب شده در وب سایت­ها و وبلاگ­ها.

3- به­روزنگاری نسخه اصلی سایت کانون جهت برطرف شدن موارد امنیتی.

4- معرفی عضو جدید آقای­مصطفی خداکرمی در امور اینترنتی.

5- تغییر موقت مسئول امور اینترنتی نمایندگی ترکیه به آقای فریدون درویشان.

6- به­روز­نگاری و ویرایش صفحه ویکی­پدیا کانون.

 

ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat